Tag Archives: NDE

30آگوست/21

تجربه نزدیک به مرگ واقعیت یا پندار؟

مقدمه

عصر مدرن، عصر خود فراموشی است. عصر زوال حقایق و کسوف خداوند است. به گفته مارتین‌بوب: «بیماری عصر ما به هیچ عصردیگری شباهت ندارد.»(۱) عصرحاضر، عصرکسوف خداست که در آن نور الهی نادیده گرفته می‌شود، درست مانند کسوف خورشید؛ نگاهی الحادی که در دهه‌های بعد با تقلیل و حذف نقش آفریدگار از جهان ادامه پیدا کرد. به تعبیر هایدگر: «انسان در سرزمین جهان‌بینی مدرن گرفتار دلهره است.»(۲)

نتیجه چنین نگرشی دورشدن انسان از پروردگار و گرفتاری در منجلاب نیهلیسم و بی‌معنایی زندگی است. با وجود این، یکی از اوصاف پست مدرن، تکثر در روش و عدم اتخاذ روش واحد است. از همین رو نگاه به دین متفاوت از نگاه مدرن است. بر همین اساس سایه‌هایی از بازگشت به سمت معنویت را در موضوعاتی مانند تجربه دینی و تجربه نزدیک به مرگ می‌توان مشاهده کرد.

در گفتگوی میان «ادیث ویشوگرود» و «جان دی کاپیوتو» با عنوان «پست مدرنیسم و میل به خدا» جان دی.کاپیوتو عنوان می‌کند که «تنها در سال گذشته شاهد انتشار دو کتاب توسط متألهان انگلیسی بودیم که بیانگر احیای تفکر دینی است.» او در ادامه می‌گوید: «این تحول جالب توجه است و به واسطه برخی از نویسندگان پست مدرن آمریکا که در مواجهه با مسئله خدا و دین پیشرو هستند، جریان‌سازی می‌شود.»

تجربه نزدیک به مرگ NDE (3) یکی از تفکراتی است که در دهه‌های اخیر با جدیت بیشتری دنبال می‌شود. در ایران  نیز در چند ماه اخیر، مخصوصاً بعد از پخش برنامه «زندگی پس از زندگی» از شبکه چهارم، این موضوع مورد توجه همگانی قرار گرفت و با پرسش‌هایی درباره چگونگی وقوع آن، امکان آن، واقعی یا تخیلی بودن آن از نظر دینی و پرسش درباره عدم مشاهده نکیر و منکر در تجربه نزدیک به مرگ… همراه شد.

در تحقیق با بررسی ماهیت تجربه نزدیک به مرگ به چگونگی تحقق آن خواهیم پرداخت.

 

۱٫ کارکردهای پذیرش تجربه نزدیک به مرگ

تجربه نزدیک به مرگ موضوعی میان رشته‌ای به حساب می‌آید و غیر از فلسفه دین، در بخش‌های دیگری چون روان‌شناسی دین و روان‌پزشکی نیز بدان پرداخته می‌شود. با توجه به فراوانی تجربه‌ها نمی‌توان در اصل امکان وقوع تجربه نزدیک به مرگ تردید کرد، هرچند برخی از یافته‌ها و روایت‌های تجربه‌گران قابل تردید است، ولی در اصل وقوع  آن تردیدی نیست و امروزه ملموس‌ترین پدیده‌ای است که وجود روح وادامه حیات آن پس از مرگ و این موضوع را که ورای دنیای مادی فعلی، دنیای واقعی دیگری نیز هست، اثبات می‌کند. (۴)

«ریموند مودی» مؤلف کتاب زندگی پس از مرگ و صاحب دکترای فلسفه، دکترای پزشکی و دکترای روان‌شناسی در مصاحبه‌ای با جفری میزلو می‌گوید: «بعد از گفتگو با هزاران نفر که تجربه نزدیک مرگ داشته‌اند هیچ تردیدی ندارم که زندگی ما با مرگ پایان نمی‌پذیرد.» ایشان در این کتاب با بررسی ویژگی‌های صاحبان تجربه به چند ویژگی مشترک می‌پردازد که برخی از آنها عبارتند از: شنیدن صدای اطرافیان در لحظه نزدیک به مرگ، احساس کشیده شدن همراه با ورود به درون تونلی تاریک، ملاقات با موجودات نورانی، مواجه با دانشی فراگیر.(۵)

موضوع دیگری که در بررسی تجربه نزدیک به مرگ  قابل توجه است، نتایج آن در مباحث علمی است. ملورین مورس این سئوال را مطرح می‌کند که: «حال که ما با صدها گزارش در این زمینه مواجه هستیم، چرا همچنان تلاش می‌کنیم در موجودیت این تجربه‌ها تشکیک ایجاد کنیم و مدعی شویم که وقوع چنین چیزهایی ممکن نیست؟» او در پاسخ می‌گوید: «پاسخ به این سئوال بسیار ساده است. با اعتقاد به این تجربه‌ها، دنیای کنونی ما عمیقاً دستخوش تغییر و در همه چیز تشکیک ایجاد خواهد شد و انواع قوانین روحانی به فهرست عقاید معنوی ما راه خواهند یافت.»(۶)

وی در جای دیگر اظهار می‌دارد که علم و دانش در دنیای غرب، سخت تمایل دارد خود را تغییر دهد و نظریات جدیدی را پذیرا شود. برای مثال، در همین اواخر جامعه پزشکی، سرانجام با بی‌رغبتی حاضر به پذیرفتن این واقعیت شد که داشتن هرگونه اندیشه مثبت، به روند بهبودی و سلامت فرد تسریع می‌بخشد؛ حال آنکه سال‌ها طول کشید و انواع تحقیقات و مطالعات علمی انجام شدند تا در نهایت جامعه پزشکی این واقعیت انکارناپذیر را پذیرفت.(۷)

 

۲٫ اقسام تجربه نزدیک به مرگ

تجربه نزدیک به مرگ به دو بخش تجربه مثبت و منفی تقسیم می‌شود. تجربه‌گر در تجربه مثبت با احساسات  سودمند و خوشایندی مانند احساس خروج از بدن، احساس شناور بودن، سکوت کامل، احساس امنیت و گرما، تجربه از هم پاشیدگی، دیدن تونل، دیدن نور، دیدن بستگان فوت ‌شده، دیدن انسان‌های مؤمن… مواجه می‌شود. چنین تجربه‌ای برخاسته از علم و عمل خالصانه‌ای است که در دنیا انجام  داده است و نتیجه آن در هنگام تجربه نزدیک به مرگ بیشتر نمایان می‌شود. به عنوان نمونه در کتاب «سه دقیقه در قیامت» از انتشارات گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی خاطره‌ای از یکی از مدافعین حرم نقل می‌شود که زیر عمل جراحی برای لحظاتی از دنیای خاکی می‌رود و تجربه‌ نزدیک به مرگ را از سر می‌گذراند. او در این زمان کوتاه چیزهایی را می‌بیند که درک آنها برای مردم عادی سخت است. در بخشی از کتاب آمده است: «در ضمن اینکه اعمال روزانه‌ام بررسی می‌شد، به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم. اواسط دهه هشتاد. یکباره جوان پشت میز گفت: »به دستور آقا اباعبدلله(ع) پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم. این پنج سال بدون حساب طی می‌شود.» باتعجب پرسیدم: «یعنی چی!؟» گفت: «یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده می‌شود و اعمال خوبتان باقی می‌ماند.» نمی‌دانید چقدر خوشحال شدم. اگر در آن شرایط بودید، لذتی که من از شنیدن این خبر پیدا کردم را حس می‌کردید. پنج سال بدون حساب و کتاب؟! گفتم: «این دستور آقا به چه علت بود؟»

همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند. در دهه هشتاد و بعد از نابودی صدام، بنده چندین بار توفیق یافتم که به سفر کربلا بروم. در یکی از این سفرها، یک پیرمرد کر و لال در کاروان ما بود.

مدیر کاروان به من گفت: «می‌توانی از این پیرمرد مراقبت کنی و همراه او باشی؟» من هم مثل خیلی‌های دیگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولای خودم خلوت داشته باشم و با اکراه قبول کردم.

کار از آنچه فکر می‌کردم سخت‌تر بود. پیرمرد هوش و حواس درست و حسابی نداشت و باید کاملاً از او مراقبت می‌کردم و اگر لحظه‌ای او را رها می‌کردم گم می‌شد. خلاصه تمام سفر کربلای من تحت الشعاع حضور این پیرمرد قرار گرفت.  پیرمرد هر روز با من به حرم می‌آمد و برمی‌گشت. حضور قلبم کم شده بود؛ چون باید مراقب این پیرمرد می‌بودم.

روز آخر قصد خرید یک لباس داشت. فروشنده وقتی فهمید که او متوجه نمی‌شود، قیمت را چند برابر گفت. من جلو رفتم و گفتم: «چه داری می‌گوئی؟ این آقا زائر مولاست. چرا این‌ طوری قیمت می‌دهی؟ این لباس قیمتش خیلی کمتر است.» خلاصه اینکه لباس را خیلی ارزان‌تر برای پیرمرد خریدم. باهم از مغازه بیرون آمدیم. من عصبانی و پیرمرد خوشحال بود. با خودم گفتم: «عجب دردسری برای ما درست شد. این دفعه کربلا اصلاً به ما حال نداد.» یکباره دیدم پیرمرد ایستاد. رو به حرم کرد و با انگشت دست، مرا به آقا نشان داد و با همان زبان بی‌زبانی‌ برای من دعا کرد. جوان پشت میز گفت: «با دعای این پیرمرد، آقا امام حسین(ع) شفاعت کردند و گناهان پنج سال تو را بخشیدند.» خوشحالی آن لحظات قابل توصیف نیستند. صدها برگه در کتاب اعمال من جلو رفت. اعمال خوب آن سال‌ها همگی ثبت و گناهان محو شده بودند.(۸)

در تجربه منفی ممکن است به سبب شخصیت گناه آلوده بودن تجربه‌گر گونه تجربه او با احساس درد، وحشت و… همراه باشد.

 

۳٫ تجربه نویسنده

در زمستان سال ۱۳۶۳ و در جریان عملیات بدر، من در گردان بلال تیپ حضرت ولیعصر(عج) دزفول تک‌تیرانداز بودم. این عملیات در جزیره مجنون رقم خورد. من و یکی از هم‌رزمانم در یک سنگر بودیم که سقف سبکی داشت و ما با آرپی‌جی و تیربار به سمت دشمن شلیک می‌کردیم. با اصابت گلوله تانک به سنگر دیدم که روحم از بدن جدا شد و بدن خودم و همسنگرم را زیر یک مشت خاک و آوار ‌دیدم. درک جدایی روح از تن برای من به ‌صورت تدریجی نبود. وقتی صدای انفجار را شنیدم، دیدم که از سنگر فاصله گرفته‌ام و از بالا بدن خودم و همسنگر را می‌بینم. با اینکه آوار و خاک روی ما بود؛ اما این مانع را نمی‌دیدم. جالب است که متوجه بودم که روح از بدنم جدا شده، ولی شگفت‌زده نبودم.

در لحظه‌ای که روح از تن من  جدا شد، احساس کردم مرا مخیّر کردند بین اینکه بروم یا برگردم. نه اینکه صدایی باشد و کسی از من این را سئوال را بپرسد، بلکه انگار مطلبی به من الهام می‌شد. همسنگرم را که زخمی شده بود صدا زدم  و از آن سنگر که تقریباً روی بلندی بود پایین آمدیم. در آن شرایط متوجه شدم که چشم‌هایم جایی را نمی‌بینند. فقط چشم راستم یک مقدار روشنایی را تشخیص می‌داد. به سمت نیروهای عراقی می‌رفتم که یکی از رزمندگان مرا دید و مانع شد. هنوز باور نداشتم که در این دنیا هستم و از او پرسیدم: «من زنده هستم؟» وقتی جواب مثبت داد، پرسیدم: «ببین من صورت دارم؟» چون بخشی از صورتم اصلاً حس نداشت. او گفت: «نگران نباش. فقط بخشی از صورتت سوخته است.»

تردید داشتم که در این دنیا هستم یا به عالم دیگری رفته‌ام. نیروهای خودی عقب‌نشینی کرده بودند و من که جایی را نمی‌دیدم به کمک آن برادر که او هم  ترکش خورده بود به سمت عقب برگشتیم. از آسمان مثل باران گلوله و ترکش می‌بارید. با اینکه ضعف شدیدی بر من غلبه کرده بود، اما حال عجیبی داشتم. صدای توپ و گلوله را نمی‌شنیدم. انگار اتصال قلبی عجیبی با امام زمان(عج) پیدا کرده بودم. در بیمارستان، پزشکان از بینایی چشمان من کاملاً قطع امید کردند. فقط چشم راستم اندکی بینایی داشت.

من در آن روزها همزمان سال سوم دبیرستان و سال سوم طلبگی را  پشت سر می‌گذاشتم و برخلاف دوران ابتدایی و راهنمایی به درس و مطالعه و کتاب خواندن  علاقه زیادی پیدا کرده بودم. به همین دلیل از این وضعیت بسیار متأثر بودم. در آن شرایط سخت به  حضرت ولیعصر(عج) متوسل شدم که: «آقاجان! حالا که من را برگرداندید، بینایی مرا هم به من برگردانید.» چندشب بعد متوجه شدم که چشم چپم به نور حساس شده است. پرستاران و پزشکان اول باور نمی‌کردند؛ اما بعد از معاینه، انجام آزمایش‌ها و گذشت چند روز خوشبختانه‌ به حاجتم رسیدم و بعد از پنج شش ‌ماه بینایی چشمانم کاملاً برگشت.

 

۴٫ عدم مشاهده نکیر و منکر در تجربه نزدیک به مرگ

طبق آیات و روایات، مشاهده نکیر و منکر و سئوال قبر و امثال این امور اختصاص به کسانی دارد که قرار نیست دوباره زنده شوند؛ لذا آنان که به گزارش قرآن کریم مرده و دوباره زنده شدند، چیزی از این امور به یاد نمی‌آوردند و خیال می‌کردند از خواب بیدار شده‌اند. برای مثال، حضرت عُزیر(ع) بعد از صد سال که از مرگش می‌گذشت زنده شد و از عالم برزخ هیچ گزارشی نکرد. همچنین اصحاب کهف بعد از حدود سیصد سال دوباره زنده شدند ولی گمان کردند که خواب بوده‌اند. پس اگر افرادی که تجربه‌ مرگ داشته‌اند، چیزی از نکیر و منکر و امثال این امور را ندیده‌اند عجیب نیست؛ چون این امور برای کسانی است که بنا نیست به دنیا باز گردند.

 

۵٫ نمونه‌هائی از تجربه نزدیک به مرگ

تجربه‌های نزدیک به مرگ، مرگ حقیقی نیستند؛ همچنان که در هیپنوتیزم یا خواب مغناطیسی، احضار یا ارتباط با ارواح این‌‌گونه است. متخصّصین این فنّ برای خواب هیپنوتیزم مراحلی را ذکر کرده و گفته‌اند که در آخرین مراحل آن که عمیق‌ترین مرحله است، شخص هیپنوتیزم شده از نظر پزشکی تقریباً مرده است و علائم حیات را به‌سختی می‌توان در او شناسایی کرد؛ ولی هیپنوتیزورهای حرفه‌ای به‌راحتی شخص را از این حالت بر می‌گردانند. در این حالت نیز افراد هیپنوتیزم شده، مشاهداتی را گزارش می‌کنند که مشابه مشاهدات افرادی است که تجربه مرگ داشته‌اند. آنچه که در تجربه نزدیک به مرگ رخ می‌دهد،  به گونه‌ای شبیه به مرگ ارادی عرفاست، با این تفاوت که موت اختیاری، به اراده سالک است، اما تجربه نزدیک به مرگ بر خلاف این است و فرد از خود اختیاری در اتفاق ندارد. بنابراین در NDE، در هنگام احتضار و… رابطه و تعلق روح و بدن به کمترین حد خود می‌رسد؛ حقیقت و اصل انسان که همان روح اوست، متوجه عالم مثال یا برزخ می‌شود و مشاهدات و مکاشفاتی برای او رخ می‌دهند.

 

۶٫ عدم قابلیت سنجش

تجربه نزدیک به مرگ واقعیتی است که برای برخی از افراد تحقق می‌یابد‌ و باعث تحول روحی تجربه‌گران می‌شود. این تجربه به‌قدری مبهم و همراه با تفسیر مختلف افراد است که قابلیت سنجش دقیق ندارد تا تعارضش با روایات معلوم شود‌؛ چون آیات و روایات بسیار دقیق مواقف بعد از مرگ را بیان کرده‌اند و این افراد تنها بین دنیا و قبل از مرگ را به شکل محدود چشیده‌اند.

 

۷٫ مکان تجربه نزدیک به مرگ

یکی از نکات مهم در بخش تجربه نزدیک به مرگ درباره مکانی است که افراد تجربه در آنجا حضور دارند و این اتفاق‌ها برای آنها اتفاق می‌افتد. با توجه به حصر عوالم در چهار عالم (عالم طبیعت، عالم مثال، عالم عقل و عالم لاهوت) اتفاقات تجربه نزدیک به مرگ با تجربه مرگ متفاوت است. در مرگ انسان به عالم برزخ منتقل می شود و حالتی است که امکان بازگشت از آن ممکن نیست؛ اما تجربه نزدیک به مرگ هنگامی اتفاق می‌افتد که روح هنوز در این دنیاست و ارتباط آن با بدن کاملاً قطع نشده ‌است. از این‌رو روح تحت تأثیر جسم و بدن است و کاملاً از حیطه تأثیرات جسم بیرون نرفته ‌است. بنابراین هنوز عوامل محیطی و آگاهی‌‌های مرتبط با آن می‌توانند در روح اثرگذار باشند. اما اتفاقات و تجربه‌ها در عالم برزخ اعم از متصل یا منفصل به شکل نورانی یا ظلمانی اتفاق می‌افتند. عالم برزخ برتر از عالم دنیاست و بر این عالم اشراف دارد.

نمونه تجربه نزدیک به مرگ مانند حالت احتضار، خواب‌های صادقانه، موت اختیاری… است که مکان تحقق آنها عالم برزخ است .در حالت احتضار به علت پیدایش حالت انقطاع موقت، فرد بخشی از عالم برزخ را مشاهده می‌کند. به فرمایش آیت‌الله جوادی آملی: «آنان که با موت اختیاری همانند مردگانِ به موت طبیعی حقایق برزخ و آثار آن را شهود عینی دارند، از علم ادیان برخوردارند.(۹)و اگر انسانی پیدا شود که با موت اختیاری قیامت خود را قائم ببیند، همراه با مشاهده آن نشئه به ادراک باطن دنیا نائل می‏شود.»(۱۰)

 

خلاصه و نتیجهگیری

۱- تجربه نزدیک به مرگ امروزه یکی از ملموس‌ترین پدیده‌هاست که وجود روح و ادامه حیات آن  پس از مرگ را به اثبات می‌رساند و نتایج آن در مباحث علمی تأثیرگذار است.

۲- تجربه نزدیک به مرگ به بخش تجربه مثبت و منفی تقسیم می‌شود. در تجربه مثبت احساساتی مانند احساس خروج از بدن وجود دارد، ولی تجربه منفی ممکن است شامل احساس درد و اضطراب باشد.

۳- مشاهده نکیر و منکر و سئوال قبر و امثال این امور به کسانی اختصاص دارد که قرار نیست دوباره زنده شوند. لذا آنان که به گزارش قرآن کریم مرده و دوباره زنده شدند، چیزی از این امور به یاد نمی‌آوردند.

  1. تجربه‌های نزدیک به مرگ، مرگ حقیقی نیستند؛ همچنان که در هیپنوتیزم این گونه است. این تجربه به‌قدری مبهم و همراه با تفسیر مختلف افراد است که قابلیت سنجش دقیق ندارد تا تعارضش با روایات معلوم شود.

 

پی‌نوشت:

۱- مارتین بوبر، کسوف خداوند. ترجمه احمد کاشف، ص۸٫ تهران، نشرسپهر اندیشه، ۱۳۸۰٫

۲- همان، تلخیص از ص ۶۸-۷۲٫

۳- Near-death Experience

۴- تجربه‌های نزدیـک به مرگ، بررسی چیستی و نحوه دلالت آن در اثبات حیـات پس از مـرگ، حمید رضایی، مجتبی اعتمادی

۵- همان.

۶- اعتبارسنجی تجربه‌های نزدیک به مرگ در قلمرو الهیات اسلامی، جعفر شاه‌نظری، کمیل فرحناکیان.

۷- مورس، ملوین، پری، پال،  بچه‌ها در آغوش نور، حقیقت مرگ را از زبان بچه‌ها بشنویم، ص۲۱۱ چاپ اول، تهران، راشین.

۸٫- سه دقیقه در قیامت، ص ۳۲، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، تهران، انتشارات شهید ابراهیم هادی، ۱۳۹۹٫

۹- جوادی آملی، حیات عارفانه امام علی(ع)، ص ۳۱، نشر اسراء.

۱۰- جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ج ۱، ص  ۳۰۷، نشر اسراء.