مدیریت، آسانی و تکامل

مديريت
اسلامي

شرح صدر

قسمت هفدهم

حجة الاسلام
والمسلمين محمدي ري شهري

مدیریت،
آسانی و تکامل

بحث درباره ی
دومین درخواست حضرت موسی علیه السلام از خداوند در ارتباط با رهبری «آسانی امر
مدیریت» بود، توضیح دادم که از این تقاضا چند نکته استفاده می شود:

1-
آسانی امر مدیریت برای مدیر یک ضرورت است. 2- آسانی و سختی امور نسبی است. 3-
آسانی در اسلام مطلوب است. در تبیین نکته ی سوم سخن به اینجا رسید که چگونه میشود
اسلام، دین آسانی و آسایش باشد و در عین حال تکامل انسانرا در سایه- ی سختیها
بداند؟ اینک ادامه ی بحث و پاسخ به این سئوال:

مدیریت،
آسانی و تکامل

آن
دسته از آیات و روایات اسلامی که دلالت دارند اسلام دین آسانی و آسایش است با دسته
ای دیگر که تکامل انسان را در پرتو سختیها می دانند متناقض نیستند بلکه هر دسته
بعدی از ابعاد یک واقعیت را بیان می کنند.

واقعیت
این است که اسلام برنامه ی تکامل انسان است و در این برنامه مادیت و معنویت، دنیا
و آخرت تواما مورد توجه قرار دارند، لذا مادیت و آسایشی که اسلام برای انسان می-
خواهد با معنویت و سختیهایی که برای تکامل معنوی، انسان باید تحمل کند منافات
ندارد.

به
عبارت دیگر اسلام آسایش انسان را می خواهد ولی نه هر آسایشی، بلکه آسایشی که مقدمه
یا نتیجه ی تکامل انسان باشد و بر این مبنی مقصود از آیات و احادیثی که اسلام را
دینی آسان معرفی می کنند قطعا این نیست که فلسفه ی اسلام آسایش مطلق انسان است،
بلکه مقصود یکی از معانی ذیل یا همه ی این معانی است:

الف:
مقررات اسلامی متناسب با توان انسان است

در
اسلام تکلیف مالایطاق نیست، قرآن صریحا اعلام می کند که:

لا
يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ
رَبَّنَا لا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلا تَحْمِلْ عَلَيْنَا
إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلا تُحَمِّلْنَا
مَا لا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلانَا
فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[1]

خداوند
هیچ کس را جز به اندازه ی توانائیش تکلیف نمی کند.

از
نظر اسلام تکالیف الهی، علاوه بر اینکه منطبق با خواستهای فطری و تامین کننده ی
نیازهای واقعی انسان است، متناسب با توان او نیز هست. در اسلام قانونهای          دست و پاگیر و مشکل آفرین و به تعبیر
قرآن حرجی نیست.[2]

شخصی
از امام صادق علیه السلام پرسید که: زمین خوردم ناخنم شکست و برای درمان انگشتم را
با دارو بسته ام، برای وضو تکلیفم چیست؟

مقصودش
این بود که برای وضو در شرایطی که ذکر شد لازم است با مشقت باند و دارو از دست باز
شود تا آب به پوست برسد یا وظیفه چیز دیگری است؟

امام
در پاسخ او یک قانون کلی بیان کرد و فرمود: پاسخ این سئوال و امثال آن را از قرآن
می توان استنباط کرد، زیرا خداوند متعال فرموده: «ماجعل علیکم فی الدین من حرج»:
در دین اسلام تکلیفی که حرجی باشد نیست.

و
بعد اضافه فرمود که بر همان باند مسح کن.[3]

نه
تنها در اسلام تکلیف مالایطاق و مقرراتی خارج از توان انسان و بیش از قدرت او وجود
ندارد، بلکه برای رعایت آسایش انسان قوانین الهی بگونه ای است که توان انجام آن
کمتر از قدرت اوست، امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید:

«خداوند
بندگان را امر نفرموده مگر به آنچه که کمتر از توان آنها است و لذا هر آنچه را که
به مردم فرمان داده انجام دهند برای انجام آن قدرت دارند و هر تکلیفی که در وسع
آنها نیست از آنها برداشت شده است».[4]

ب:
اجراء مقررات اسلام آسایش انسان را به دنبال دارد

تردیدی
نیست که انجام بخشی از مقررات اسلام برای بسیاری از مردم خصوصا در آغاز کار، دشوار
است.

انفاق
برای افراد بخیل، نهی از منکر و جهاد برای افراد ترسو و علاقمند به زندگی و …
دشوار و سخت است، ولی تحمل این سختیها مقدمه ی آسانی و آسایش بهتر و کاملتر و
بادوام تر است.

در
اسلام اموری تحت عنوان گناه ممنوع شده است، خویشتن داری از این امور در آغاز، برای
انسان سخت می نماید ولی تحمل این سختی، آسانی و خوشی زندگی را در پی دارد، چشم
پوشی از چهره ی زیبا مشکل ولی مقدمه ی راحتی است و بر عکس     چشم پوشی نکردن از هوسها لذتبخش است لکن یک
لحظه هوسرانی گاه یکعمر پشیمانی را به دنبال دارد، به گفته ی امام علی علیه
السلام:

«من
اطلق طرفه کثر اسفه»[5]

کسی
که چشمش را آزاد بگذارد، تاسف او بسیار خواهد بود.

و
به گفته ی امام صادق علیه السلام:

«کم
من نظرة اورثت حسرة طویلة»[6]

چه
بسا یک نگاه موجب حسرت طولانی انسان است.

وقتی
چشم دید، دل می خواهد:

زدست
دیده و دل هر دو فریاد                                        که هرچه
دیده بیند دل کند یاد

دل
در تعقیب هوس نامشروع خود، گاه انسان را به جنایاتی وا می دارد که در همه ی عمر
آسایش و خوشی را از او سلب می نماید، کسی که به دستور اسلام لذت چشم چرانی را بر
خود تحریم می کند، آسایش و آرامش بیشتری را برای خود تامین کرده است، به فرموده ی
امام علی علیه السلام:

«من
غض طرفه اراح قلبه»[7]

کسی
که از نگاههای نامشروع چشم فرو پوشد دل خود را راحت ساخته است.

ج:
اسلام انسان را به گونه ای می سازد که سختیها بر او آسان می گردد

این
تفسیر از آسان خواهی اسلام برای انسان، در مدیریت و رهبری کاربرد فرهنگی دارد، با
عنایت به ضروری بودن آسانی امر مدیریت برای مدیر، و نسبی بودن آسانی و سختی، اسلام
باید مدیران جامعه ی اسلامی را به گونه ای تربیت کند که کارهای سنگین و دشوار بر
آنان آسان باشد، چگونگی این امر در توضیح نکته ی چهارم خواهد آمد.

4-
آسان شدن امور بدست خدا است

چهارمین
نکته ای که از درخواست موسی علیه السلام در مورد آسان شدن امر رسالت و رهبری از
خدا، استفاده می شود این است که آسان شدن کارهای سخت برای انسان بدست خداست، اوست
که با نازل ساختن آرامش به جان آدمی، او را به گونه ای می- سازد که از امواج
مشکلات احساس اضطراب و سختی نمی کند و آنچه برای دیگران سخت و ناگوار می نماید،
برای او آسان و گوارا می گردد.[8]

مساله
ی مهم در این رابطه توجه به این معنی است که خداوند حکیم کاری را بی جهت و به گزاف
انجام نمی دهد و در حقیقت کلید آسان شدن مشکلات بدست خود انسان است، بنابراین باید
دید که عوامل و عللی که در صورت تحقق، خداوند دشواریها را بر انسان آسان می کند
چیست و مدیران جامعه ی اسلامی از کدام طریق می توانند زمینه- ی عنایت الهی را در
آسانتر نمودن مشکلات مدیریتی خود فراهم سازند.

زمینه
های آسان شدن مشکلات

در
بررسی اجمالی که درباره ی زمینه های آسان شدن نسبی مشکلات از نظر قرآن و حدیث
داشتم، در مجموع به پنج عامل برخوردم که این عوامل در واقع مکمل یکدیگرند، و با
تحقق آنها خداوند متعال توان و آرامشی به انسان عنایت می کند که برخورد با
بزرگترین امواج مشکلات برای او آسان است، توجه به این عوامل در حقیقت بهترین درس
مدیریت و رهبری در بحرانها و شرایط سخت و دشوار است:

الف:
بکارگیری همه ی توان

نخستین
شرط آسان شدن دشواریها بر انسان تصمیم و تلاش خود اوست هزار بار اگر دعای موسی را
تکرار کنی و «یسرلی امری» بگویی و از خداوند تقاضای آسان شدن مشکلات کار خود را
بنمایی تا همه ی توان برای حل آن مشکل بکار نگیری، نتیجه ندارد.

امام
رضا علیه السلام می فرماید:

«من
سال الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزء بنفسه»[9]

کسی
از خدا توفیق بخواهد ولی تلاش نکند خود را مسخره کرده است.

وقتی
انسان مصمم می شود که خود را به امواج مشکلات بزند براساس سنت آفرینش، خداوند
دشواریها را بر او آسان می نماید، در این زمینه روایتی از امام رضا علیه السلام
نقل شده که خیلی جالب است، متن روایت این است:

«خداوند
به یکی از پیغمبران وحی کرد که فردا صبح اولین چیزی را که در راه دیدی بخور …

فردا
صبح پیامبر بیرون آمد «در عالم مکاشفه» سر راه خود کوهی بزرگ و سیاهرنگ مشاهده
کرد، متحیر ایستاد که چه کند، با خود می گفت که خداوند به من دستور داده این کوه
را بخورم! مگر می شود؟! ابتدا نمی دانست به این تکلیف دشوار بلکه محال چگونه عمل
کند ولی با قدری تامل به این نتیجه رسید که خداوند هیچگاه تکلیف مالایطاق نمی کند
بنابراین در این کار رازی باید وجود داشته باشد و خوردن این کوه باید ممکن و     در توان باشد.

مصمم
شد کوه را بخورد! و با این تصمیم به سمت کوه حرکت کرد، در نزدیکیهای کوه، دید کوه
کوچک شد! چون به کوه رسید دید آن کوه عظیم تبدیل به یک لقمه گردید! لقمه را به
دهان نهاد، آنرا لذیذترین غذاها یافت!

به
منزل بازگشت، در عالم رویا به او گفته شد: ماموریت خود را انجام دادی ولی فهمیدی
معنای آنچه دیدی چیست؟

پیغمبر
پاسخ داد: نه.

کوه
عظیمی که دیدی، خشم بود، وقتی انسان عصبانی می شود، خود را نمی بیند و کوه قدر و
منزلت خود را از شدت خشم فراموش می کند، اگر خود را کنترل کند، و قدر خود را
بشناسد و خشمش آرام شود، عاقبت کار کوه عظیم خشم، مانند لقمه ی لذیذی در کام جان
او می گردد».[10]

این
مکاشفه که مثل برخورد یک انسان با اراده با همه ی توان، با یک دشواری اخلاقی است،
قابل تطبیق در برخورد با همه و یا اغلب مشکلات اخلاقی و اجتماعی و از جمله مشکلات
مدیریت جامعه است.

بحرانهای
اجتماعی و مشکلات بزرگ مدیریتی همیشه از دور چون کوهی عظیم سد راه حرکت مدیر و
رهبر در تعقیب اهداف خویش است ولی وقتی یک مدیر مصمم خود را با همه ی توان برای
گذشتن از آن موانع آماده نماید بتدریج آن موانع در دیده ی او کوچک   می شوند و گذشتن از آنها بر او آسان می گردد و
در نهایت به آسانی مشکلات را در خود هضم می کند و موانع را پشت سر می گذارد در
حالی که لذت معنوی فائق آمدن بر مشکلات کام جانش را شیرین نموده است.

قرآن
کریم تصریح می کند که:

«والذین
جاهدوافینا لنهدینهم سبلنا»[11]

آنها
که همه توان خود را در راه ما بکار گرفتند قطعا ما آنها را به راههای خود هدایت
می- کنیم.

جهاد
به معنای استفراغ وسع یعنی بکارگیری همه ی توان است، از نظر قرآن اگر انسان همه ی
توان خود را در راه خدا بکار گیرد خداوند او را برای گذشتن از موانع و مشکلات
راهنمایی می کند، این هدایت که معلول جهاد و بکارگیری همه ی توان است، ارائه طریق
نیست، نشان دادن راه نیازی به جهاد ندارد، بلکه ایصال به مطلوب است یعنی بکارگیری
همه ی توان در راه خدا زمینه ی گذشتن از موانع و وصول به هدف است، اگر انسان این
زمینه را ایجاد کرد خداوند او را به هدف خواهد رساند.

ادامه
دارد

 



[1]
بقره 286.