نفت و ساختارها در جهان اسلام

نفت
و ساختارها در جهان اسلام

(اجتماعی-
برنامه ریزی- اقتصادی- فضائی سیاسی)

محمد
رضا حافظ نیا

مقدمه

نفت
که به طلای سیاه مشهور شده نقش عمده ای را در تحولات جهان بویژه در یک قرن اخیر
داشته است.

به
مسئله ی نفت از زوایای مختلفی می توان نگاه کرد: 1- منشا 2- تکوین 3- مالکیت 4-
کاربری 5- کارکرد و نقش آفرینی و غیره که در یک مطالعه ی جامع جغرافیائی، می توان
به بررسی جنبه های مختلف آن پرداخت.

در
اینجا آنچه که موردنظر است، بررسی اجمالی کارکرد و نقش آفرینی نفت آنهم در جهان
اسلام است که سعی میشود جلوه های آفریده شده ناشی از روش بکارگیری نفت در جهان
اسلام، بیان شود.

در
ابتدا لازم است حوضه های فعلی نفت در جهان اسلام مشخص شوند که عبارتند از: منطقه
خلیج فارس، منطقه ی شمال آفریقا، منطقه ی خلیج گینه در غرب آفریقا، منطقه- ی جنوب
شرق آسیا و اندونزی، منطقه باکو و آذربایجان، منطقه ی سین کیانگ. توضیح این نکات
لازم است که:

اولا-
منطقه ی باکو در کنترل کشور شوروی و منطقه ی سین کیانگ در کنترل چین است.

ثانیا-
بخش عمده ای از ذخایر نفتی شناخته شده ی فعلی جهان، در سرزمینهای اسلامی قرار
دارند. بعنوان مثال 7/56 درصد ذخایر جهانی نفت فقط در خلیج فارس واقع است که در
حال حاضر به کشورهای اروپای غربی، آمریکا و ژاپن صادر میشود و در جنگ جهانی دوم
نیز خلیج فارس سوخت مورد نیاز ماشین جنگی متفقین را تامین نمود.

ظاهرا
اولین کانون کشف و بهره برداری نفت در جهان اسلام، کشور ایران می باشد که قرارداد
بهره برداری از نفت بین شاه قاجار با ویلیام نا کس دارسی در سال 1280 ه.ش به امضاء
رسید و اولین چاه نفتی در سال 1288 شمسی مورد بهره برداری قرار گرفت. پیدایش
موفقیت آمیز نفت در ایران آغاز تراژدی غم انگیزی شد که گویا نصیب ایران و جهان
اسلام شده است.

استعمار
غرب در جستجوی این عامل پویائی صنعت و تکنولوژی، اقدام به شناسائی و کشف و انعقاد
قراردادهای استعماری برای بهره برداری از ذخایر عظیم نفت در جهان اسلام نمود.

چپاول
نفت که در مالکیت مردم ایران بود، توسط انگلستان باعث برانگیخته شدن جو ضد
استعماری گردید و با رهبری روحانیت مبارز و حضور مردم در مبارزات مربوطه، نفت
ایران در سال 1330 ملی و تصمیم گیری در مورد آن بعهده ی دولت ایران گذاشته شد.
پدیده ی ملی شدن نفت در ایران به سایر نقاط جهان اسلام منتشر شد و آنها نیز یکی پس
از دیگری، نفت را به تملک خویش درآوردند. مسئله مالکیت نفت چه بصورت ملی شدن و چه
بصورت شکل گیری پیمانهای ویژه نظیر اوپک، تا اندازه ای حل گردید ولی تداوم کاربری
نفت بشکل رایج شده توسط دولتهای استعماری، یعنی صدور آن برای تامین سوخت ماشین
صنعتی غرب، باعث بروز ساختارهایی گردید که برای جهان اسلام مسئله آفرین شده اند.

نفت
و ساختار اجتماعی جهان اسلام

قبل
از پیدایش نفت، اقتصاد مناطق مختلف جهان اسلام بگونه ای بود که توزیع جمعیت و ثروت
از منابع طبیعی موثر در یک ساختمان اقتصاد کشاورزی و دامپروری و صنایع بومی تبعیت
می کرد. حضور نفت و درآمدهای آن در ساختمان اقتصادی کشورها باعث بروز عدم تعادل
گردید؛ این عدم تعادل منجر به خلق ساختار اجتماعی دو قطبی شد که فقر و محرومیت در
یک طرف و ثروت و برخورداری در طرف دیگر آن قرار دارد و بعبارتی جوامع اسلامی را
دچار ساختار طبقاتی نمود. با ظهور نفت در اقتصاد کشورها، مناطق محروم و انسانهای
محروم و کم درآمد در کنار مناطق ثروتمند و آدمهای ثروتمند بوجود آمد.

تزریق
عواید نفت به اقتصاد شهرها، مهاجرت بی رویه و اجباری روستائیان بداخل شهرها را
آفرید چونکه باعث متراکم شدن ثروت در شهرها نسبت به مناطق روستائی شد. وجود ثروت
در شهرها، باعث افزایش درآمد و خدمات و نتیجتا افزایش جاذبه در محیطهای شهری گردید
و بدنبال آن الگوی پخش جمعیت در جهان اسلام دچار تحول شده و جمعیت مناطق روستائی
به سوی شهرها سرازیر گردیده و در شهرها ترکیب جمعیتی و ساختمان اقتصادی و اجتماعی
گسیخته و آشفته ای را خلق نمود که امروزه شاهد مصائب عدیده ی آن در شهرهای جهان
اسلام می باشیم.

واریز
شدن ثروت ناشی از نفت به اقتصاد شهرهای جهان اسلام که فاقد زیر بنای صنعتی مناسب
بودند، باعث گسترش بخش خدمات اداری و بازرگانی در آنها گردید.

حضور
درآمدهای نفت در اقتصاد ملی و تزریق آن به بدنه ی جامعه از طرق مختلف، باعث پرورش
روحیه ی رفاه طلبی و زندگی لوکس مآبانه و در یک کلمه پرورش انسانهای مدعی و بی
تفاوت و آسایش طلب گردید و سیستم آموزشی نیز ضمانت تجلی این خصلت منفی را در جهان
اسلام بعهده گرفت که زایل کردن آثار این خصلت منفی، آن هم بشرط اهتمام جدی، به یک
دوره ی تاریخی قابل توجه نیاز دارد.

نفت
و ساختار برنامه ریزی

نفت
بعنوان منبع درآمد خدادادی و ثروت ذخیره شده ی جهان اسلام در فرآیند برنامه ریزی
کشورها -بویژه در تامین منابع ارزی برنامه ها- نقش محوری را پیدا نمود. داده شدن
نقش اصلی مزبور در ساختار برنامه ریزی مانع از شکل گیری منابع درآمد در درون
فرآیند      برنامه ریزی گردید. یعنی در
فرآیند برنامه ریزی، اجزا و عناصر درگیر در سیستم برنامه بسوی تامین منابع مورد
نیاز برنامه، جهت داده نشدند و نتیجه ی این فرآیند شکل گیری سیستم برنامه ریزی
برون زا بود که هم اکنون در کشورهای اسلامی وجود دارد و حتی با وجود پیروزی انقلاب
اسلامی در ایران متاسفانه ساختار برنامه ریزی برون زا متلاشی نشده است؛ البته منشا
این امر، نفس وجود نفت نیست بلکه روش بهره برداری از نفت است زیرا میتوان نفت را
در فرآیند برنامه ریزی درون زا نیز بکار گرفت و نقش و کارکرد منفی آنرا تبدیل به
نقش مثبت نمود. مفهوم برنامه ریزی درون زا، مفهوم ادراکی است که مبتنی بر دانش
جغرافیا است.

نفت
و ساختار اقتصادی

در
مناطقی که نفت پیدا شد و تلاش گسترده ای از سوی دول غارتگر و کارتلهای بزرگ نفتی و
نیز کشورهای دارنده ی نفت برای استخراج آن بعمل آمد، بتدریج در سهم درآمدهای ارزی
کشور نقش مهمی را پیدا کرد و ساختمان اقتصاد تک محصولی را در این کشورها بنا نهاد.
از طرفی دیگر چون ساختمان اقتصادی این کشورها اجازه ی رشد سایر بخشهای ارزساز را
نمی دهد، بنابراین وابستگی کشور به درآمد نفت و نظام اقتصاد جهانی بیشتر میشود و
آرمانگرائیهای برنامه های توسعه ی کشورها در خصوص بکارگیری نفت بعنوان موتور محرکه
ی رشد سایر بخشها و تبدیل اقتصاد کشور به اقتصاد چند محصولی، فقط در لابلای اوراق
برنامه های توسعه باقی مانده و به تاریخ سپرده می شود. نقش نفت در ساختار برنامه ریزی
و ساختار اقتصادی این کشورها حتی فضای فکری و تفکر و اندیشه ی کادرهای برنامه ریزی
و کارشناسان اقتصادی و صاحبنظران دانشگاهی را به سوی خمودگی و نگرش برنامه ریزی
برونزا کشانده است.

سهم
نفت در صادرات کشورهای جهان اسلام بسیار بالا است. در کشورهای حوزه ی خلیج فارس
بیش از 90% و در سایر جاها بیش از 80% صادرات و درآمد ارزی کشورهای اسلامی را نفت
تشکیل می دهد.

نفت
باعث آفرینش سیمای اشتغال دوگانه ای در این کشورها شده است. ابزار کار بسیار
ابتدائی با ابزار کار بسیار پیشرفته در کنار همدیگر مشاهده می شوند (گاو آهن و
کمباین -چرتکه و کامپیوتر- مسافرت با الاغ و هواپیما و اتومبیلهای سوپر لوکس بنز و
غیره -شبانی عشایری و دامداری مکانیزه- مساحی سنتی و نقشه برداریهای مدرن -پست
تصویری و نبود راه و ارتباط در بسیاری از روستاها- معماری با ابزار ابتدائی و
ابزار مدرن) نفت باعث خلق اقتصاد مصرفی بر مبنای کالاهای تولید خارج و وارداتی و
یا تولیدات صنایع مونتاژ شرکتهای چند ملیتی در درون کشورهای اسلامی شده است. اتکاء
به بیرون مرزها در خوراک، پوشاک، ابزارکار، بهداشت، مسکن و غیره پیوندهای وابستگی
و اسارت اقتصادی و ادغام در نظام ظالمانه ی اقتصاد جهانی را وسیعتر و عمیق تر می
نماید.

اقتصاد
نفت بشکلی که در جهان اسلام حاکم شده است در تعارض با زیر بناهای تکنولوژی بومی و
سنتی بوده و بتدریج آنها را در عرصه اقتصاد ملی و مراکز علمی و دانشگاهی منقرض می
نماید.

نفت
و ساختار فضائی

درآمد
حاصل از نفت که بصورت ارز به اقتصاد کشورها میدهد، باعث خلق سیمای فیزیکی و فضائی
نامتجانس و دوگانه ای در پهنه ی جغرافیائی کشورهای اسلامی شده است. کوخ و کاخ در
کنار یکدیگر قرار گرفته اند. آپارتمانهای لوکس و سر به فلک کشیده در کنار
ساختمانهای سنتی و بومی، به شهرها مورفولوژی و سیمای مضحکی داده اند.

شبکه
ی ارتباطی کشورها و ساختار حمل و نقل در راستای واردات بیشتر بداخل کشورها شکل
گرفته است (بندرگاهها- وسایط نقلیه- انبارها- نهادهای بازرگانی- فرودگاهها- گمرکات
شبکه ی راهها و حتی آموزشهای مربوطه در دانشگاهها).

توسعه
ی قطبهای اقتصادی که از یک فرآیند آمایشی تبعیت نمی کند، منجر به شکل گیری فضاهای
دوگانه ی توسعه یافته و توسعه نیافته در کنار یکدیگر شده که بدنبال آن مسائل جدیدی
نیز بوجود می آید.

نفت
روابط فضائی بین شهر و روستا را در جهان اسلام دگرگون کرده است. قبل از نفت،
اقتصاد شهرها به روستاها وابسته بود و نیازهای غذائی شهر از روستاهای پیرامون
تامین می شد ولی پس از حضور نفت، رابطه ی مزبور دگرگون شده و روستاها -حتی در   ابتدائی ترین نیازهای خود- به شهر وابسته شده
اند و بدین وسیله استراتژی انهدام اقتصاد روستائی، بعنوان زیربنای اقتصاد مستقل
ملی در کشورهای اسلامی، و نیز      پایه
ریزی اقتصاد وابسته تحقق پیدا می کرد.

نفت
و ساختار سیاسی

نقش
روز افزون نفت در توسعه ی اقتصادی و تکنولوژیکی و نیازهای استراتژیکی دول
استعمارگر و قدرتمند جهانی، باعث جلب توجه خاص آنان به کانونهای نفت خیز جهان    من جمله ایران و کشورهای اسلامی گردید. آنها
برای اطمینان از تداوم جریان صادرات نفت به کشورهای خود در جستجوی ایجاد تضمینها و
برقراری امنیت لازم در پیرامون حوزه نفتی و مسیرهای حمل و نقل بودند. کم خرج ترین
و بهترین تضمین برای آنها، ایجاد نفوذ سیاسی در هیئت حاکمه ی کشورهای نفت خیز بود.
شرکتهای نفتی و دولتهای آنها درصدد تثبیت حکومت وابسته بودند و آنجائی که
نتوانستند از سلطه ی سیاسی استفاده نمایند، از سایر زمینه ها استفاده کردند.
بنابراین، در کشورهای نفت خیز، ساختهای سیاسی خاصی بوجود آمدند و کشورهای غربی
نیازمند نفت، در کشورهای نفت خیز، نظامهای سیاسی وابسته بخود را ایجاد و تقویت
نمودند و هر یک را به بهانه ای بدرون پیمانهای سیاسی و نظامی و اقتصادی منطقه ای
مربوط به خود کشیدند (گرچه ضرورتهای ژئوپلتیکی نیز در شکل گیری پیمانها نقش ویژه
ای داشتند.)

تجربه
ثابت کرده است که دول غربی در صورت احساس خطر در زمینه ی ایجاد وقفه برای تامین
نفت، نسبت به براندازی حکومتهای مستقل کشورهای نفت خیز اقدام می کنند.

آنچه
که بیان شد، کارکرد و نقش نفت در ساختار جغرافیای انسانی کشورهای اسلامی بود که از
روش کاربرد نفت که سیاست قدرتهای استکباری جهان آنرا ایجاد و تثبیت و تاکید نموده
است، ناشی میشود. نفت برای جهان اسلام دارای جنبه ی منفی ژئوپلتیکی بوده و علاوه
بر خلق ساختارهای نامتجانس و نامطلوب در کشورهای اسلامی، منشا تنشهای سیاسی و
امنیتی و نظامی در پرتو رقابت قدرتهای استکباری، در جهان اسلام بوده است و متقابلا
نفت برای کشورهای غربی و قدرتهای استکباری جنبه های مثبت ژئوپلتیکی را بهمراه
داشته است.

اینک
وقت آن رسیده است که جهان اسلام در روش بکارگیری نفت، این عنصر مهم ژئوپلتیکی
دگرگونی بعمل آورد و ایران اسلامی که در پرتو انقلاب مقدس اسلامی فرصتهای مناسبی
را بدست آورده است پیشگام این حرکت سازنده شود که یقینا الگویی را ارائه خواهد
نمود که برای جهان اسلام الهام بخش و مفید خواهد بود.

انشاءالله.