جمعبندی اهم رویدادها

جمعبندی
اهم رویدادها

فاجعه
ی کشتار مسلمانان آذربایجان شوروی

حوادث
مهمی که طی دو ماه گذشته در آذربایجان شوروی بوقوع پیوست از جنبه های گوناگون
بعنوان اهم رخدادها و حوادث جهانی این مدت تلقی می شود اما از میان این جنبه ها،
دقت نظر بر روی مساله ای که عمیقا مورد توجه باید قرار گیرد ثبت وقایع این حادثه ی
تکاندهنده بمنظور نتیجه گیری و برداشت از آن بالاخص در زمینه ی نوع برخورد
سردمداران کرملین -و مجریان سیاستهای اصلاحی پرسترویکا و گلاسنوست- با مسلمانان
باکو بعنوان درک چگونگی احتمال وقوع برخوردهای مشابه با سایر مسلمانان در دیگر
نقاطی که انتظار پیاده شدن «اصلاحات شرقی» را در کشور و حاکمیت خود می کشند، می
باشد.

بدنبال
آرامش نسبی در رومانی و عادی شدن بحران (و یا به عبارتی اجرای پرسترویکا به ضرب
کودتای نظامی) در این کشور، زمان آن فرا رسیده بود که چشمان جهانیان شاهد نضج حرکتهایی
باشند که در داخل خاک اتحاد جماهیر شوروی از مدتها پیش (اواسط سال میلادی گذشته)
بصورتی کند اما پیگیر و مداوم، در حال تعمیم و گسترش اصلاحات حزبی بود.

در
«استونی» تغییرات قابل توجهی بوجود آمد. سردمداران کرملین در اواسط تیر ماه
سالجاری با تشکیل نخستین سازمان سیاسی مستقل در استونی بنام «جبهه ی خلق» موافقت
کرده و «واینووالاس» را که فردی معتدل و انعطاف پذیر است به رهبری حزب جمهوری
استونی برگزیدند و استفاده ی مردم از سمبل های زمان استقلال (مانند پرچم ملی
استونی. پیش از کمونیست شدن) را تحمل کردند.

«لیتوانی»
نیز آهنگ تغییرات را به سبکی مشابه استونی نواخت. در ابتدا حرکتهای سازماندهی شده
ای تحت عنوان سازمانهای سیاسی مردمی مستقل شکل گرفت که رهبری محلی حزب بشکل صوری
مبادرت به مخالفت با آن نمود. پرده ی دوم این نمایش با انتخاب یک رهبر جدید برای
حزب شروع شد و «الگیرداس برازوسکاس» در اوایل مهرماه امسال به رهبری حزب برگزیده
شد. وظیفه ی برازوسکاس، اتخاذ مواضع معتدل و کاهش دادن حامیان مردمی «جنبش برای
بازسازی» که در لیتوانی آن را «سایودیس» مینامند، بود.

انتخاب
«یانیس وارگیس» به رهبری حزب جمهوری در «لتونی» نیز آغازگر اجرای تغییرات در این
منطقه شد. امتیازاتی که مردم این منطقه می خواستند توسط «وارگیس» بصورتی سمبلیک به
آنان اعطا گردید. وی حتی احیای زبان لتونی را بعنوان یکی از محورهای کارها و
برنامه های خود اعلام نمود و به تاسیس رسمی سازمانی با نام «جبهه ی مردمی لتونی»
گردن نهاد.

این
برنامه ها بصورتی همآهنگ در جمهوریهای مذکور با نظارت و کنترل دقیق آنها از سوی
حکومت مرکزی پیاده می شد. نحوه ی برخورد کرملین با ناآرامیهای قومی- نژادی بوجود
آمده در این جمهوریها بگونه ای بود که گویی برای اکثر آنها راه حلهای مطمئنی از
قبل پیش بینی شده و امتیازات در نظر گرفته شده در موقع مناسب اعلام می گردید. حتی
بنظر می رسید دستگاههای تبلیغات عمومی بلوک شرق خصوصا خبرگزاری تاس و   روزنامه ی پراودا، مطالبی را از قبل برای پاسخ
به ایرادات رادیوهای رقیب آماده ی پخش کرده بودند. البته بدیهی مینمود که بلوک غرب
برای ایجاد اخلال در اجرای سیاستهای اصلاحی گور با چف، رسانه های گروهی خود را
موظف به بزرگ نمایی ناآرامیهای لیتوانی، استونی، لتونی و … نماید تا بدینوسیله
تا حدودی به اهدافش نائل شود. اهداف مقطعی و میان مدت غرب را در این ارتباط می
توان در سه محور عمده خلاصه نمود.

1-
کند نمودن حرکتهای اصلاحی گورباچف در داخل شوروی. که تزلزل (و یا حداقل، احتیاط)
کشورهای بلوک شرق را در اجرای سیاستهای مذکور موجب شود. مثلا کشورهایی همچون کوبا
و آلبانی.

2-
ایجاد اختلاف و دامن زدن به وجود شکاف و فاصله ای که ظاهرا میان گورباچف با برخی افراد
حزب که مخالف این برنامه ها میباشند. بعنوان مثال تبلیغ رسانه های گروهی غرب
درباره ی سفر «بوریس یلتیسن» سیاستمدار اصلاح طلب شوروی به ژاپن و انتشار گسترده ی
اظهارات وی مبنی بر اینکه: «… شوروی با یک بحران روبروست و ممکن است در مدت کمتر
از سه ماه خود را نابود کند، ما هرچه سریعتر به اصلاحات بنیادی و اساسی نیاز
داریم…».

3-
تغییر جهت بخشیدن به ناآرامیها و سوق دادن افکار عمومی به سوی نقطه نظر مطلوب غرب.
در این ارتباط دستگاههای تبلیغات عمومی غرب سعی در تحریک احساسات «ناسیونالیستی» و
تقدم دادن به مسئله «ملیت» را در دستور کار خود قرار داده اند.

4-
… اما با همه ی این احوال گورباچف و دیگر صحنه گردانان سیاست شوروی برخوردی
ملایم و حتی طرفدارانه با ناآرامیهای جمهوریهای غیر روسی داشته اند.

اجرای
پرسترویکا در آذربایجان شوروی

برای
اجرای اصلاحات نوین، نقطه ی بعدی جمهوری آذربایجان بود. لازمه ی دست زدن به این
جمهوری، به دلیل مرز طولانی مشترکی که با جمهوری اسلامی ایران دارد از حساسیت خاصی
برای حاکمان کرملین برخوردار بوده و ایجاد اطمینان نسبت به همکاری کامل مقامات
رسمی ما، بعنوان یکی از شرایط اساسی و لازم برای این اقدام و تبعات احتمالی آن به
حساب میآید.

جمهوری
اسلامی ایران که بدنبال تغییرات در طرز تفکر، کادر و عملکرد سران اتحاد جماهیر
شوروی در یکساله ی اخیر (خروج نیروهای شوروی از افغانستان، ایجاد آزادیهای نسبی
مذهبی در جمهوریهای مسلمان نشین، محکوم نمودن برخی از عملکردهای حاکمین قبلی و
…) با نظر و راهنمایی رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (قدس سرّه الشریف) به
گسترش و تعمیق روابط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با این کشور مبادرت ورزیده در آخرین
اقدامش که ابراز موافقت با پیشنهاد شوروی مبنی بر انجام مذاکرات اجرای قطعنامه آتش
بس بین ایران و عراق در مسکو بود، این اطمینان را به شورویها میداد که ایران
مخالفتی با اجرای صحیح اصلاحات نخواهد کرد.

بدین
ترتیب پیاده شدن پرسترویکا به سبک و سیاق جمهوریهای دیگر، در آذربایجان شوروی نیز
آغاز گردید. در این جمهوری نیز همانند جمهوریهای دیگر «گورباچفیستها» سیاستهای
«معتدل» را در پیش گرفتند. «جبهه ی خلق آذربایجان» هم مواضعی را اعلام نمود اما از
همان ابتدای این تحولات در آذربایجان شوروی، اتفاقاتی رخ مینمود که گویی کرملین
برای آنها حساب مشخص و جداگانه ای باز نکرده بود.

ماجرا
از اواسط آذرماه آغاز و تا اواخر دیماه 68 به اوج خود رسید. در سیزدهم آذرماه
گروههایی از اهالی شهر شاه تختی ضمن بر پایی تظاهرات به سردادن شعارهای اسلامی
پرداختند. از آن روز به بعد مناظر مشابهی در شهرهای مختلف این جمهوری بوجود آمد.
حاشیه ی رود ارس، شهرهای نخجوان، باکو، لنکران و … روزها شاهد ابراز احساسات
دینی و مذهبی مسلمانان و شیعیانی بود که از زخم خفقانی هفتاد ساله حکایتها داشتند.
سردرگمی نیروهای روسی در برابر این مساله نشانگر عدم پیش بینی طراحان بود. گویی
ارتش سرخ نحوه ی برخورد با مذهب و نیز مردم معتقد و مسلمان را در دستورالعملهای ابلاغ
شده ی گور با چف نیافته بودند لذا بسراغ دستورالعملهای رهبران پیشین خود رفتند و
عملا خط «درگیری نظامی با مردم مسلمان» که فاقد سلاح و تجهیزات نظامی بودند را
آغاز کردند.

بهانه،
حادثه ی مشکوک ناگورنه قره باغ در 10/10/68 خبرگزاری تاس گزارش داد که به تعدادی
اتوبوس آذربایجان که در قلمرو ارمنستان در حال سفر بوده اند حمله شده و در این
واقعه یکنفر کشته و چندین نفر زخمی شدند.

رسانه
های گروهی شوروی از این تاریخ به بعد یک «جنگ صلیبی» تبلیغاتی براه انداختند!
تلویزیون شوروی شروع به نشان دادن صحنه هایی میکرد که در آنها دختران، کودکان و یا
زنان ارمنی با حالتی که هر بیننده را متاثر مینمود خواهان برخورد با «آذریها»
میشدند.

دستگاههای
تبلیغاتی غرب نیز برای تشویق شوروی به ایجاد درگیری با مردم مسلمان جمهوری
آذربایجان از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد.

تظاهرات
گروه کثیری از آذربایجانیهای شوروی در حالیکه مامورین نظامی و امنیتی روسی عکس
العملی در مقابل آنها انجام ندادند در 11/10/68 اقدام به برچیدن قسمتی از تاسیسات
مرزی نمودند. بدنبال این حرکت سخنگوی جبهه ی خلق آذربایجان اعلام نمود که این
خواست دیرین مردم این ناحیه بوده است که بتوانند برای دیدار و تماس با
آذربایجانیهایی که در جنوب مرز در آذربایجان ایران زندگی می کنند آزادی بیشتر
داشته باشند.

بدنبال
این حرکت و اظهارنظری اینچنینی، خبرگزاری تاس اعلام کرد:

«…
این تظاهرکنندگان افراطیونی بودند که میخواهند اوضاع متشنج جمهوری آذربایجان را متشنج
تر کنند. عده ای از آنها که مواد مخدر مصرف کرده و مشروب خورده بودند به پاسگاههای
مرزی حمله کردند و به تهدید نگهبانان مرزی و خانواده هایشان پرداختند و خسارات
فراوانی به بار آورده اند …»

همانگونه
که ملاحظه میشود تنظیم و پخش خبری بدین شکل آنهم توسط خبرگزاری تاس که غالبا اخبار
و گزارشهای داخل اتحاد جماهیر شوروی را بصورت مطلوب نظر سران کرملین «فرم» میدهد،
با این هدف انجام شده که زمینه سازی روانی حرکت قریب الوقوع نظامی را در افکار
عمومی صورت دهد، البته ما منکر حرکات مشکوک از جانب برخی گروههای آذری ملی گرا و قومی
گرا نیستیم. چنین حرکاتی وجود داشته و در جمهوری آذربایجان هم شاید برخی از
جریانات مشکوک از همین عناصر نشات گرفته باشد.

خبرگزاری
رویتر در 16/10/68 از مسکو گزارش داد که «… گروههای آذری دیروز باقیمانده
تاسیسات مرزی را در طول مرز شوروی با ایران تخریب کردند و نیروهایی که در منطقه
آشوب زده نخجوان آذربایجان مشغول گشت زنی بودند، مداخله نکردند …»

با
بازشدن نوار مرزی گروههای زیادی از مردم دو کشور بمنظور دیدار یکدیگر آزادانه برای
مدتی تردد کردند. مسلمانان آذربایجان شوروی این فرصت را مغتنم شمرده با حضور در
مراسم نماز جمعه، از برادران و خواهران ایرانی و ایمانی خود طلب مهر، تسبیح، قرآن
و عکس حضرت امام (ره) را مینمودند. و خوشحالی خود را از اینکه تغییرات در طرز تفکر
حکومت شوروی باعث شده که به مسلمانها این مختصر آزادی برای انجام عبادت داده شود،
با صراحت ابراز مینمودند.

اما
گذشته از خط مرزی در نقاط دیگر هم تظاهرات و ناآرامیهایی وجود داشت. تظاهرات   نیم میلیون نفری مردم باکو در 23/10/68 بطور
مرموزی به خشونت گرائید. در ارمنستان نیز، «قره باغ» دارای جوی ملتهب و ناآرام
بود. اما مساله بغرنج، سردرگمی نیروهای امنیتی روسی بود سردمداران کرملین بجای
اجتناب از درگیری در تاریخ 25/10/68 دستورالعملی بدین شرح صادر کردند: «هیات رئیسه
شورایعالی اتحاد جماهیر شوروی در قره باغ و سایر نواحی آشوب زده جمهوری آذربایجان
حالت اضطراری اعلام می کند. این تصمیم در جلسه ای به ریاست میخائیل گورباچف رهبر
شوروی اتخاذ شد. طبق قانون، نیروهای داخلی وزارت کشور در از بین بردن تبعات وضعیت
فوق العاده و واحدهای نظامی ارتش، نیروی دریایی و کا. گ. ب در حفاظت از تاسیسات
حیاتی وسایل حمل و نقل و از جمله راه آهن شرکت خواهند کرد…»

نیکلای
ریژکف نخست وزیر شوروی در ارتباط با حوادث آذربایجان شوروی آنرا یک جنگ داخلی بین
آذریها و ارامنه توصیف کرد و حل آنرا تنها بوسیله ی نیروهای نظامی ممکن دانست.

این
دستورها مبنای لشکرکشی ارتش سرخ به مسلمانان آذربایجان شوروی گردید. مسکو پس از
این فرمان بیش از /24000 (بیست و چهار هزار نفر) نیروی نظامی به آذربایجان گسیل
داشت. تانکها در ستونی به طول بیش از 7 (هفت) کیلومتر بر روی جاده های منتهی به
شهرهای مسلمان نشین آذربایجان هجوم بردند.

نیروهای
ارتش شوروی در نیمه شب 29/10/68 از زمین و دریا باکو را مورد حمله قرار دادند.
تمامی مردم برای دفاع از خود به خیابانها ریختند لیکن بگزارش خبرگزاریها هزاران
کشته نتیجه ی این عملیات سبعانه ی ارتش بود خبرگزاری یوگسلاوی تعداد شهدا را 3500
نفر اعلام کرد.

رادیو
باکو گزارش تکان دهنده ای اظهار داشت:

«…
واحدهای نظامی ارتش اهالی مسلمان و بی سلاح را به خاک و خون کشیدند و تانکهای آنها
از روی اجساد گذشته و آنها را له نموده و وارد باکو شدند و صدها تن را کشتند …»

در
این میان کاخ سفید از این حادثه به سادگی عبور کرده و طی اظهارنظری اعلام داشت:

«برقراری
نظم و حفاظت از شهروندان وظیفه و مسئولیت هر دولت است»!

بی
شک جنایت هولناک ارتش سرخ در باکو مانند لکه ی ننگی در کارنامه ی پرسترویکا و آقای
گور باچف باقی خواهد ماند. ما به سردمداران کرملین توصیه می کنیم برای جلوگیری از
تکرار این فجایع در نقاط دیگر به نامه ی تاریخی حضرت امام خمینی (ره) به آقای
گورباچف رجوع نمایند.

گرچه
فاجعه ی کشتار مسلمانان آذربایجان شوروی بدستور آقای گورباچف موید نظر امام
فقیدمان (ره) در برخورد با پاسخ آقای گورباچف به آن نامه ی تاریخی شان است. (امام
(ره) در دیدار با شواردنادزه فرستاده ی ویژه ی رهبر شوروی فرمودند: (نقل به مضمون)
آقای گورباچف منظور مرا نفهمیده است. این پاسخ من نیست. من میخواستم دریچه ی دیگری
را به روی ایشان باز کنم …) لیکن هنوز پیشنهاد نورانی امام (ره) برهبری شوروی
مبنی بر پرکردن خلا اعتقادی بلوک شرق با اسلام ناب محمدی (ص) در مقابل آقای
گورباچف قرار دارد.

سردمداران
کرملین برای ترمیم خلا ناشی از فروپاشی خیالات مارکسیسم هیچ راهی را در پیش ندارند
مگر پرکردن آن با اعتقاد مذهبی آنهم از نوع غیر امریکایی آن. اینکه روسها بعضا
تمایل خود را به پرکردن این خلا با ناسیونالیسم و فرقه گرایی ابراز نموده اند
آگاهانه یا ناآگاهانه در باتلاقی که غرب برای آنان تدارک دیده، فرو خواهند غلطید و
آنگاه خشم میلیاردها انسان دیندار و مستضعف دامن آنها را نیز در کنار شیطان بزرگ
در بر خواهد گرفت. بر رهبران شوروی است که از حوادث تلخ آذربایجان شوروی عبرت
گیرند و از          رو در رویی با دیگر مسلمانان
شوروی از جمله مسلمانان تاجیکستان و … اجتناب ورزند و بیش از این به سبک و
روشهای امریکایی و یا استالینیستی برای برخورد با مردم مسلمان متوسل نگردند.

والسلام