یادی از :معلّم دلسوز انقلاب استاد شهیدمطهری

( به مناسبت
12اریبهشت سالروزشهادت استاد مطهری وروزمعلم )

یادی از :معلّم دلسوز انقلاب استاد شهیدمطهری

هرچه سالها ازشهادت معلّمبزرگ و اسلام شناس عظیم الشأن حضرت آیة الله
مطهری(رضوان الله علیه)میگذرد،جلوه های نهفته ای از شخصیّت پرفروغش،پدیدار می گردد
و مقامو منزلت بلند پایه اشبیش از پیش مینمایاندزیرا مشعلی که درمکتب امام صادق
علیه السلام روشن شده،هرگزبه خاموشی نمی گراید و پاسدار اسلام و قرآنیکهسلاح علم
وایمان را دردست و ردایشهات را برتن داشته و سرانجام بههدف خویش دست یافته است،هیچ
وقت کهنه و ازیاد رفته نمیشود؛و این مائیم که باید با یا د او،رهخود را بیابیم و
ازآن روح بزرگ ،توشه ای بگیریم.مطهری آن دانشمند فرزانه ای که با شهادت درراه خدا
و قرآن ،به والاترین مقام نائل آمد،کسی نیست که بتوان با این قلم و بیان او را
معرّفی کرد و ما بسی کوچکتر از آنیم که دربارۀ انسانی سخن بگوئیم کهامام عزیزمان
(قدس الله سرّه)درباره اش فرمود:(…شخصیّتی که عمرشریف و ارزندهۀ خود را درراه
اهدف مقدّس اسلام صرف کرد و با کجرویها انحرافات مبارزه سرسختانه کرد…مردی که
دراسلام شناسی و فنون مختلفۀ اسلا و قرآن کریم،کم نظیر بود).و انگاه که سخن ا ز(ثُلمه)می
شود امام ازرفتن او ،اظهار میدارد که :(دراسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و
عالم جاودان ،ثلمه ای وارد شد که هیچ چیزجایگزین آن نیست). و با اینکه نمیتواند
تأثر و تألم عمیق خود را از فقدان این فرزند بسیارعزیزش ،پنهان دارد،با این حال از
تربیت چنین شخصیت والائی ،افتخار میکند و می فرماید:(من درتربیت چنین فرزندانی که
با شعاع فروزان خود ،مردگان را حیات می بخشند وبه ظلمت ها ،نور می افشانند ،به
اسلام بزرگ ،مربی انسانها و به امّت اسلامی ،تبریک می گویم .من گرچه فرزند عزیزی
که پاره تنم بود ازدست دادم ،لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری دراسلام وجود
داشته ودارد).و درسالگرد شهادتش با اعلام اینکه نمی تواند احساسات و عواطف خود را
نسبت به این شخصیت ارجمند،ابراز کند،هب شدّت تأکید می کند که باید ا زآثار و
کتابهای این پشتوانۀ محکم اسلام ،بیشترین بهره برده شود و با تأکید براینکه تمام
آثارش بدون استثنا مفید وانسان سازاست ،میفرماید:من به دانشجویان وظیفۀ روشنفکران
متعهد،توصیه می کنم کهکتابهای این استاد عزیزرا نگذارند با دسیسه های غیراسلامی
فراموش شود).درهرصورت ،کسی که امام درفقدانش آنچنان متأثربود ودربارۀ مقام علمیش آنچنان
داد سخن داده بود،برای ما میسّر نیست که چیزی درباره اش بگوئیمولی با این
حال،دریغمان آمد که درسالرزو شهادتش ،و به افتخار یاد آن معلّم گرانمایه ،کهعمری
را درسنگر پاسداری و دفاع ازارزشهای والای مکتبسپری کرده و با اندیشه های ناخالص و
کژیها و انحرافها و عقیده های سُست ،مبارزه نموده ،و با زبان و بیان خودـچه درحوزه
و چه دردانشگاه ـ لحظه ای از خدمت به آرمان مقدّسش ،فروگذار نکرده و تا دم شهادت،
پرده های جهلو غفلت راازجلوی روی جویندگان راه خدا و تشنگان آب زلال معرفت، پس زده
ومعارف قرآن را د رشیرین ترین بیان و جاودانه ترین آثار،به ما و نسلهای آینده
آموخته است،سخنی نگوئیم .هرچند برای معرّفی او،بهتراست از خودش استمداد کنیم و از
او بپرسیم ،چه انگیزه ای تو را به این همه فعالیّت درراه دین واداشت؟(این بنده
ازحدود سال 1330که قلم به دست گرفته ،مقاله با کتا بنونشته ام تنها چیزی که درهمه
نوشته هایک آن راهدف قرارداده ام ،حلّ مشکلات و پاسخگوئی به سئوالاتی است
کهدرزمینۀ مسائل اسلامی عصر ما مطرح است.نوشته های این بنده برخی فلسفی ،برخی
اجتماعی برخی اخلایقی ،برخی فقهی و برخی تاریخی است و با اینکه موضوعات این نوشته
ها کاملا با یکدیگر مغایر است،هدف کلّی ازهمۀ اینها یک چیز بوده و بس.دین مقدّس
اسلام،یک دین ناشناخته است،حقایق این دین تدریجا درنظر مردم واژگونه شده است و
علّت اساسی گریز گروهی از مردم،تعلیمات غلطی است؛کهبه این نام داه می شود…این
بندۀ ناتوان وظیفۀ خود دیده است هدرحدودتوانائی دراین میدان انجام وظیفه
کند…البته این بنده هرگز مدّعی نیست که موضوعاتی که انتخاب کرده تو دربارۀ آنها
قلمفرسائی کرده است،لازمترین موضوعات بوده،تنها چیزی که ادعا دارد،این است که به
حسب تشخیص خودش ازاین اصل تجاوز نکرده است که تا حدّی که برایش مقدو راست،د رمسائل
اسلامی (عقده گشائی )کند و حتّی الامکان،حقایق را آنجنان که هست،ارائه دهد.فرضا
نمی تواند جلو انحرافات عملی را بگیرد،با ری حتی الامکان با انحرافات فکری مبارزه
نماید و مخصوصا مسائلی را که دستاویز مخالفان اسلام است روشن کند.و دراین جهت،الّا
هم فالأهم را لااقل به تشخیص خود،رعابت کرده است).[1]آری
!او به راستی به پیمان خود با (الله )تا لحظۀ وصال ،پایدار ماند و درمیدان نبرد با
انحرافهای فکری، محکم و استوار،مبارزه کرد و هرگز عقب نشینی ننمود تا آنجا که جان
خود را دراین راستا باخت.او دراین جبهه ای که مخالفات اسلام و قرآن از شرق و
غرب،برای مبارزه با اصول و فروع دین،گسترده بودند،درآن دوران غربت اسلام ،به پا
خاست و یکه و تنها دراین میدان رزم با دشمنان اسلام جنگید.بیگانگان که او را دشمن
شماره یک خود می دانستند ،دراوّلین بهار پیروزی انقلاب اسلامی،توسّط عوامل مزدو
ردست نشاندۀ خود،او را باز سرراه برداشتند،به این خیال که با ترور مطهری ، می
توانند اندیشه ها و افکار والایش را نیز ترور کنند،ولی امام بزرگوار درجوابشان
فرمود:(ایشان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند
انتقام بگیرند یا به خیال خام خود،مجاهدین دررا ه اسلام را بترسانند،بد گمان کرده
اند،ا زهر موی شهیدی ازما و ازهرقطرۀ خونی که به زمین می ریزد،انسانها ی مصمّم و
مبارزی به وجود میآید).و چه جالب است که پاسخ دندان شکن به آن دشمنان ازخدا بی
خبررا از زبان خود آن شهید ،حاسه آفرین است،بزرگترین خاصیّت شهید،حماسه آفرینی او
است ،چون همیشه نبازمند به حماسه آفرینی است،حماسه های نو به نو و آفرینشهای نو به
نو.رابطه شهید با جامعه اش دوگونه است.یکی رابطه اش با مردمی که اگر زنده و باقی
بود،ا زوجودش بهره مند می شدند و فعلا از فیض وجودش محروم مانده اند.و دیگر رابطه
اش با کسانی که زمینۀ فساد و تباهی را فراهم کرده اند و شهید به مبارزه با آنها
برخاسته و به دست آنها شهید شده است…شهید چه می کنتد؟شهید تنها کارش این نیست که
درمقابل دشمن می ایستد

یا از دشمن می خورد.اگ رتنها این بود باید بگوئینم آن وقتی که از دشمن می خورد
و خونش را می ریزند،خونش هد ررفته؟نه!هیج وقت خون شهید هدر نمی رود.خون شهید به
زمین نمی رزید،خون شهید هرقطره اش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره،بلکه به
دریائی از خون می گردد و درپیکر اجتماع وارد می شود.لهذا پیغمبر (ص)فرمود:هیچ قطره
ای درمقیاس حقیقت و درنزد خدا ازقطرۀ خونی که درراه خدا ریختهخ می شود،بهتر
نیست…)مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن وفانی شدن و پرتو افکندن
است تا دیگران دراین پرتو که به بهای نیستی او تمام شه بنشینند و آسایش بیابند و
کارخویش را انجام دهند.آری شهد شمع محلفل بشریّت اند،سوختند و محفل بشریّت را روشن
کردند.)[2]و
ایچنین بود که شهید مطهری ،پس از شهادت بیشتر درخشید و جامعه اش را بیشتر روشن
کرد.خون شهید مطهری اینقدر برکت داشت که درعرض چندماه پس از شهادتش صدها هزا رجلد
از کتابهایش چاپ و توزیع و پخش شدو میلیونها انسان تشنه حقایق از آن زلال
گوارا،سیراب شدند.کتابهای شهید مطهری بیشترین تأثیر درتربیت وپرورش افکرجوانان
گذاشت که از شرق وغرب دوری بجویند و رو به اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله
)بیاورند و انقلاب اسلامی خود را بیمه کنند.این معلّم شهید،میراث گرانقدری از خود
به یادگار گذاشت که برای همیشه ،مانند خودش جاودانه بماند و نسلها و عصرها ازآن
استفاده کنند،بی آنکه ذرّه ای از این میراث گرانقدر کم وکاسته شود.باز هم از او
بشنویم که راه مبارزه با خطرات ناشی از نفوذ اندیشه های بیگانگان را تنهااز را ه
عرضۀ کتابهای اسلامی به زبان روز می داند وچنین می فرماید:(راه مبارزه ،عرضه داشتن
صحیح این مکتب درهمۀ زمینه ها با زبان روزاست.حوزه های علمیه ماکه امرو زاینچنین
شور و هیجان فعّالیّت اجتماعی یافته اند،باید به مسئولیّت عظیم علمی و فکری خود
آگاه گردند.باید کارهای علمی و فکری خود را ده برابر کنند.باید بدانند که اشتفال
منحصر به فقه واصول رسمی ،جوابگوی مشکلات نسل معاصر نیست.)[3]
و بدینسان د راین میدان گام برداشت و عملا جهادیفکری و قلمی و زبانی را با تمام
وجود، به راه انداخت و با عرضه نمودن کتاب وسخنرانی درزمینه های مختلف اسلامی با
استفاده از اسلام ناب،تشنگان حقیقت را که به دنبال سراب یا آب آلوده می رفتند،به
سوی منبع زلال و گوارا باز گرداند و راه را برمنحرفان و صاحبان اندیشه های غلط ـ
به نام اسلامـ بست و با آشنا نمودن مسلمانان متعهد به ویژه نسل جوان با تاریخ و
فرهنگ و ایدئولوژی اسلام ،دررا ه استقلال فرهنگی و فکری،گامی مؤثر و فعّا لبرداشت،
به این امید که ان شاء الله حوزه ها ی علمیّه و دانشگاه ها دراین راستا،گامهای
بیشتری بردارند وبه استقلال کامل فرهنگی دست یابین زیرا اگر دراین زمینه استقلال نداشته
باشیم،بی گمان انقلابمان را به ثمر نخواهیم رساند و خطر روی آوردن به فرهنگ آلوده
ومنحرف بیگانگان از جنگ  مسلّحانه به مراتب
بیشتر است و باید با دیدگانی بیدار مواظب این خطر جدّی باشیم.با گرامی داشت
دوازدهم اردیبهشت روز شهادت استاد مطثری رضوان اله علیه و روز معلّم ،یاد آن معلّم
دلسوزو متعهد انقلاب اسلامی را گرامی می داریم.

 



[1]
ـ عدل الهی ـ ص8.