رمز بقاء انقلاب

جاودانگي راه امام رمز بقاء انقلاب(2)

قسمت دوازدهم

حضرت امام سلام الله عليه اين طور اين مطلب را بيان مي‌فرمايند:

الف ـ بي‌ترديد رمز بقاء انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است و رمز پيروزي
را ملت مي داند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند که دو رکن اصلي آن انگيزه
الهي و مقصد عالي حکومت اسلامي[1]
و اجتماع ملت[2] در
سراسر کشور با وحدت کلمه براي همان انگيزه و مقصد.

اينجانب به همه نسلهاي حاضر و آينده وصيت مي‌کنم که اگر بخواهيد اسلام و
حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمار گران خارج و داخل از کشورتان قطع
شود اين انگيزه الهي را که خداوند تعالي در قرآن کريم بر آن سفارش فرموده است از
دست ندهيد و در مقابل اين انگيزه که رمز پيروزي و بقاء آن است، فراموشي هدف و
تفرقه و اختلاف است. بي‌جهت نيست که بوقهاي تبليغاتي در سراسر جهان و وليده‌هاي
بومي آنان تمام توان خود را صرف شايعه‌ها و دروغهاي تفرقه‌افکن نموده‌اند و
ميلياردها دلار براي آن صرف مي‌کنند.

سپس حضرت امام سلام الله عليه براي اينکه اهميت وحدت امت اسلام را بخوبي
نشان بدهند و خطرات تفرق و اختلاف را گوشزد نمايند و بوضوح معلوم کنند دشمنان
اسلام و انقلاب اسلامي بالخصوص شيطان بزرگ آمريکاي جهانخوار و ايادي مزدور وي در
منطقه براي اينکه اين انقلاب اسلامي را به زانو درآورند و موجبات سقوط اين نظام
الهي را فراهم سازند و الي الابد خطر اسلام عزيز را از سر راه منافعشان برطرف
نمايند از شيوه اختلاف بيانداز حکومت کن بهره‌برداري کرده و ميلياردها دلار و غيره
مصرف مي‌نمايند تا بتوانند اين وحدت و يکپارچگي را که در سايه حاکميت الهي در ميان
امت ما بوجود آمده است از بين برده و آنان را از دور هم کنار بزنند و متفرق نمايند
اين سفرهاي مشکوک و مکرري که بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در منطقه صورت مي‌گيرد و
هر روز يکي از سردمداران کفر و الحاد و استکبار در خاورميانه حضور و بروز پيدا
کرده و هميشه درحال رفت وآمد است براي همين است که از ايادي بي‌شعور و تسليم
خودشان از سران سياسي و روحاني وابسته که به تمام معني در مقابل خواست مستکبران
تسليم و خاضع هستند استفاده کرده و با القاء يک سري حرفها و شبهات و ايجاد بيم و
ترس در دل آنان نگذارند ملل اسلامي بصورت يکپارچه در مقابل غارتگريهاي جهان‌خواران
برآيند و چپاولگري آنان را به خطر بياندازند و مثل هميشه به تاراج ذخاير ملتهاي
مظلوم عالم مشغول باشند شما مي‌توانيد در اين باره به مطبوعات ايران اسلامي و
رسانه‌هاي گروهي دنيا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بويژه در سالهاي 62 تا 66
مراجعه نمائيد تا معلوم شود کيسينجر و امثال ملک حسين و فهمد و حسني مبارک و وعاظ
السلاطين و آخوندهاي مزدور و وابسته استفاده کرده و بر عليه اسلام ناب محمدي(ص) و
جمهوري اسلامي ايران از آنان اظهار نظر و موضع‌گيري مخالف مي‌گيرند و سويماي
نوراني و ملکوتي اسلام خالص و ناب را که در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران نموده
پيدا کرده است تاريک و ظلماني و وحشت‌ناک نشان مي‌دهند و ملل محروم عالم را که
تنها ره رهايي و نجاتشان در گرايش به اسلام و قرآن و حکومت الهي است از عاقبت و
نهايت آن دلسرد و مأيوس نموده و در واقع مي‌ترسانند و اين يکي از شيوه‌هاي مقابله
با انقلاب اسلامي و شگردهاي آنان است و اگر امت اسلام با هوشياري و بيداري خودشان
در مقابل اين نوع حرکتها و موذيگريها ايستادگي نکنند و با افشاگريهاي اصولي و
انقلابي چهره زشت و کريه آنان را به جهانيان نشناسانند و معرفي نکند مسلما دشمن از
دشمني و توطئه خودش دست برنداشته و بصورت دائم براي اسلام و انقلاب اسلامي سد و
مانع ايجاد خواهند کرد. امام انقلاب اسلامي در اين مقوله چنين به مطالبشان ادامه
مي‌دهند:

بي‌انگيزه نيست سفرهاي دائمي مخالفان جمهوري اسلامي به منطقه و مع‌الأسف
در بين آنان از سردمداران و حکومتهاي بعض کشورهاي اسلامي که جز به منافع شخصي خود
فکر نمي‌کنند و چشم و گوش بسته تسليم آمريکا هستند ديده مي‌شود و بعض از روحاني
نماها نيز به آنان ملحقند. امروز و در آتيه نيز آنچه براي ملت ايران و مسلمانان
جهان بايد مطرح باشد و اهميت آن را در نظر گيرند، خنثي کردن تبليغات تفرقه‌افکن
خانه برانداز است توصيه اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بويژه در عصر حاضر آن
است که در مقابل اين توطئه‌ها عکس‌العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خودبه هر
راه ممکن افزايش دهند و کفار و منافقان را مأيوس نمايند.

آري اين يک سنت است و در نظامي که سنت و قانون در آن حاکم است و حوادث و
پديده‌ها روي علل و عوامل پيوسته تحقق مي‌يابند وحدت و يکپارچگي يک ملت اگر منشاء
و عامل مجد و عظمت آنها باشد بالطبع جدائي و تفرق آنان موجب ذلت و سقوط حتمي ايشان
خواهد شد.

توطئه‌ها

يکي از اساسي‌ترين موضوعات و مسائلي که در ارتباط با انقلاب اسلامي بايد
مورد توجه همگان قرار گيرد و لحظه‌اي از آن هيچکس نبايد غفلت نمايد بويژه مسئولان
نظام انقلابي بيش از ديگران در آن باره بايد از خودشان دقت نشان داده و با هشياري
خودشان نگذارند انقلاب و دستاوردهاي آن مورد هجوم اجانب ومتجاوزان اجنبي صفت قرار
گيرد مسأله توطئه‌ها و شگردهاي موذيانه‌اي است که از ناحيه مخالفان انقلاب اسلامي
بکار گرفته شده و براي نابودي انقلاب اسلامي و هر انقلابي اعمال مي‌گردد تجربه‌هاي
طولاني تاريخي که در ارتباط با نهضتها و حرکتهاي انقلابي در سراسر عالم داريم
بوضوح نشان مي‌دهد که در هيچ جاي عالم انقلابي صورت نگرفته است که مورد بي‌مهري و
عناد و دشمني مخالفان و دشمنان انقلاب قرار نگرفته باشد زيرا که طبيعت هر انقلاب
همين استک ه عده‌اي که از هر طريقي منافع زيادي بدست مي‌آورند وعده زيادي را در
مسير منافعشان بکارگرفته بودند دست رنج آنان را بطور رايگان بغارت مي‌بردند و با
حرکت انقلابي محرومان و رنجديدگان و مظلومان سودجوئي و زراندوزي آنان به خطر
افتاده است وآن حرکت را در تضاد با منافع خود مي‌دانند بطور جدي احساس نگراني و
ناراحتي نموده با آنان به مقابله و ستيز برخيزند و در مقابل انقلاب موانع بوجود
آورند و براي از بين بردن انقلاب و انقلابيون توطئه نمايند و از هر فرصتي براي
خشکاندن ريشه‌هاي انقلاب استفاده کنند ستيز انقلاب با افراد ضد انقلاب و رفاه طلب
و آسايش جو يک سنت تاريخي و انقلابي است اگر روزي ميان افراد ضد انقلاب و حرکت
انقلابي و قانون انقلاب سازش و آشتي مشاهده گردد يا بايد در سلامت انقلاب و حفظ
اصول انقلاب شک و ترديد کرد و قهرا دلسوزان انقلاب بايد به خود برگردند و در شيوه‌هاي
رفتاري و موضعگيريهايشان تجديد نظر نمايند و دوباره اصول و محورهاي انقلاب را بطور
دقيق و دست نخورده مورد توجه قرار داده و آنها را به مرحله اجرا درآورند و يا بايد
باور کرد که افراد غير انقلابي و دشمنان انقلاب تغيير ماهيت داده و بفرض محال هويت
و ماهيت انقلابي پيدا کرده و انقلابي شده‌اند هر روي اين احتمال قابل دفاع و توجيه
نمي‌باشد و فاقد اعتبار تحليلي ومنطقي مي‌باشد حضرت امام سلام الله عليه در اين
باره نيز مانند همه موارد ديگر به تفصيل وارد بحث و بررسي شده و مورد به مورد
توطئه‌هائي را که در طول تاريخ در مقابل حرکتهاي اسلامي و انقلاب اسلامي از طرف
دشمنان قسم خورده بکار گرفته شده است و الآن هم ادامه دارد و بدون ترديد طبق سنت
هميشگي ادامه خواهد داشت مشخص فرموده و هشدارهاي لازم را داده است و ريشه‌هاي علمي
و اجتماعي و اعتقادي اين توطئه‌ها را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و راه برخورد
با آنها را براي علاقمندان به انقلاب اسلامي در سراسر عالم ياد داده است و از همه
کساني که دلشان براي آزادي بشريت مي‌طپد و از رنجها و دردها که دامنگير اکثريت
انسانهاي مظلوم و محروم جهان شده است ناراحت هستند و در فکر آزادي و نجات آنان مي‌باشند
خواسته است مواظب اين توع توطئه‌ها باشند و براي خنثي کردن آنها از هرنوع امکانات
و فرصتها بهره جويند و اولين توطئه‌اي که حضرت امام سلام الله عليه روي آن تکيه
فرموده‌اند و اين توطئه را مهم تلقي کرده‌اند و زواياي مختلف آن را بصورت مستوفي
شکافته‌اند اين است مدتهاست دشمنان اسلام و در رأس آنان غريبان غارتگر که در طول
تاريخ از اسلام ضربات کاري و مؤثري دريافت کرده‌اند و خودشان را در مقابل فرهنگ و
منطق قوي و نيرومند آن عاجز و ناتوان مي‌بينند دست به يک شيطنت و توطئه بزرگي زده‌اند
و در اين اواخر مخصوصا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به دامنه آن گسترش زيادتري
داده‌اند و گاهي هم بموضوع رنگ تحليل و منطق و فلسفه داده و بگمان باطل خودشان
بصورت علمي و فلسفي توانسته‌اند اسلام و ارزشهاي اسلامي را از صحنه زندگي برداشته
و الي الابد به حيات اجتماعي اسلام و ديگر اديان آسماني پايان بخشند مخصوصا پس از
پيدايش فلسفه شدن که همه چيز را درحال شدن و تحول مي‌بيند و هيچ چيز را در دو لحظه
در حال يکسان و بودن نمي‌بيند و همه اشياء در حال دگرگوني و تغييرات و قانونحرکت و
تحول قانون عام و شامل بوده و همه اشياء را در برگرفته و چيزي از زير پوشش آن خارج
و مستثني نمي‌باشد و از جمله اديان آسماني و دين اسلام که از عمر آن حدود چهارده
قرن مي‌گذرد و با گذشت زمان و اين مدت طولاني بدون ترديد و حوادث ومسائل جديدي
ظهور و بروز کرده و مقررات و دستورالعملهاي مناسب و هماهنگي با جريانات جديد را مي‌طلبد.
بنابراين چگونه مي‌توان با توجه به تحولهاي بوجود آمده و نيازهاي جديدي که در بسرت
زمان پيدا شده است و همه آنها را دستخوش تغييرات و دگرگونيها قرار داده است از
احکام و مقررات چهارده قرن گذشته بهره‌گيري کرد و راه حل جست، مگر اينکه از همه
نوآوريهاي رشد و تکامل و تمدن جديد صرف نظر کرده و بخواهيم زندگي بشريت را به
وضعيت زندگي آن دوره برگردانيم. و دست آوردهاي علوم و تکاملهاي بشري را زير پا
بگذاريم و بجاي استفاده از علوم و دانشهاي بشري که روزنه‌هاي زيادي را به روي
افرادب شري گشوده است از امکانات ابتدائي که بشر از آن بهره‌برداري مي‌کرد سود
ببريم و اين همه مسافتها را دوباره با الاغ و شتر بپيمائيم و آيا اين همان برگشت
به دوران ما قبل تمدن نيست؟ و آيا اين همان ناديده گرفتن فلسفه شدن و تحول قانون
حرکت و تحول نيست؟ و آيا ارتجاعي بودن و برگشت به قهقري غير زا اين است؟ بعضي از
معاندان و نگرانان اسلام و حکومت اسلامي براي اينکه مردم را دلسرد نمايند و
نگذارند اسلام به صحنه زندگي برگردد و ملتها و دولتها در فکر حاکميت اسلامي
نيافتند و بالأخره بخورد مردم بدهند اسلام نمي تواند مديريت امروز جوامع را بعهده
گيرد، زيرا که اسلام و احکام و مقررات آن يک سري چيزهايي است که داراي جهات معنوي
و روحي بوده در صورتي که در صحنه زندگي سياسي، اجتماعي مطرح گردد قداست و اصالت آن
از بين رفته و با آن مقصد و مقصود اصلي که سير الي الله و بي‌اعتنائي به دنيا و
حطام دنيا است و وارستگي بشر از آلوده شدن به زندگي مادي دنيائي است کاملا متضاد
است. بنابراين اسلام نمي تواند امروز به عنوان يک مکتب زندگي و حيات اجتماعي مطرح
شود و اسلام عاجز و ناتوان است از اينکه با مشکلات و تنگناهاي موجود برخورد نموده
و آنها را برطرف سازد يا از اين حيث که اسلام مربوط به دورانهاي گذشته است. و براي
هزار و چهارصد سال قبل مي‌باشد و همه چيزها در حال دگرگوني و شدن است از جمله
اسلام و مقررات آن در حال شدن و تحول و دگرگوني است، جامعه نو و جديد مقررات و
دستور العملهاي جديد و نو مي‌خواهد  با
اينکه اسلام مجموعه‌اي از احکام و مقرراتي است که مقصد اعلاي آن توج دادن مردم به
مسائل دروني و معنوي است و از دخالت به مسائل نيايي و سياسي و حکومتي به دور است،
اگر اسلام و مسلمانان در امور سياسي اجتماعي دخالت نمايند عالم اسلامي در امر
حکومت وارد شوند و براي زندگي مردم از اسلام و مقرارت استفاده نمايند اسلام معنويت
و قداست خودش را از دست داده و وارونه خواهد شد. هر دوي اين منطق در اين صدد است
که بگويد اسلام به درد اداره زندگي جامعه بشري نمي‌خورد و دوران آن سپري شده است و
امروز با توجه به تحولهاي بوجود آمده از شيوه جديد ومقررات نو بايد استفاده شود در
صورتي که اگر کسي با الفباي اسلام و احکام اسلامي آشنائي داشته باشد و مجموعه
احکام و مقررات آن را که داراي جهات مختلف سياسي اجتماعي و عبادي و معنوي هم هست،
مدنظر قرار دهد خواهد ديد همانطور که در اسلام ذکر و دعا وجود دارد جهاد و قتال هم
وجود دارد، اگر در اسلام شب زنده‌داري و گريه از خوف خدا و اشک شوق لقاء حضرت دوت
وجود دارد تعاون و کمک به مستمندان و دست‌گيري از فقراء و ايثار و مقدم داشتن
ديگران برخود هم وجود دارد. اسلام ديني است که در آن ميان دنيا و آخرت فاصله‌اي
نيست بلکه دنيا صراط و پل و مزرعه براي آخرت و آخرت محصول و نتيجه اعمال دنيائي
معرفي شده است.

در فرهنگ اسلام واقعا خدمت به مردم عبادت و معنويت تلقي شده است، آناني که
فکر مي‌کنند اسلام مجموعه‌اي از اذکار و اوراد و ادعيه‌اي است که هدف و مقصد اعلاي
آن توجه دادن مردم به خدا و جدايي آنان از دنيا و دخالت در امور مردم و جامعه است
و هيچگونه دخالت در امور دنيايي را اجازه نمي‌دهد سخت در خطا و اشتباهند اگر مروري
به آيات قرآني داشتند وز ندگي پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت(ع) او را مورد مطالعه
قرار ميدادند و مقصد اعلاي بعثت انبياء الهي(ع) را که تحقق خبشيدن به حاکميت الهي
و اسلام است مورد توجه قرار مي‌دادند اينگونه قضاوت نمي‌کردند و اين نوع سخن گزاف
و باطل و بيهوده نمي‌زدند و راجع به اديان آسماني بويژه اسلام چنين حرف بي‌اساس به
زبان نمي‌آوردند و اگر از روي انصاف حرکت مي‌کردند مي‌دانستند دين اسلام در عين
اينکه به مسائل دروني و معنوي توجه کافي و کامل مبذول داشته است از مسائل ظاهري و
دنيايي و اجتماعي و سياسي نيز نه تنها غفلت نکرده است بلکه اهميت اينها را بالاتر
و بيشتر دانسته است و نل به مسائل معنوي را بدون تحقق حکومت اسلامي و حاکميت احکام
خدا غير ممکن دانسته و هدف نهائي بعثت انبياء الهي را اقامه قسط و عدالت اجتماعي
معرفي فرموده است.

بنابراين اسلام، دين انسانساز و دين توجه به همه نيازهاي بشري است و عهده‌دار
حل تمامي مشکلات او در تمام زمينه‌ها است. پس اين توجيه و تحليل انصافا فاقد
اعتبار علمي و منطقي است و روي آن حساب خاصي نمي‌توان باز کرد.

و اما اينکه اسلام و احکام آ مشمول قانون تحول تغييرات و در بستر زمان و تغيير
دگرگون و متحول مي‌گردد ومربوط به دوران گذشته و چهارده قرن قبل است چگونه مي‌تواند
به مشکلات روز و جديد پاسخگو بوده و نيازهاي نوظهور و جديد را مورد توجه قرار
بدهد، بالخصوص با توجه به اينکه دنيا در حال شدن و نو شدن است. و فلسفه شدن جاي
فلسفه بودن را گرفته است.

جوابش اين است، دين اسلام طوري استخوان‌بندي شده است که در آن به تمام
زوايا و نيازهاي توجه به عمل آمده است و راه حلهاي مناسب و هماهنگ ارائه شده است.
هم به نيازهاي مقطعي و موردي توجه شده است و هم به نيازهاي دائمي و هميشگي آن
همانطور که به خصوصيات افراد توجه به عمل آمده است به نيازهاي نوعي و عام آن که از
نوعيت و جهات مشترک انسان نشأت ميگيرد و بصورت يکسان در تمام عصرها و زمانها
خودنمائي مي‌نمايد و خودش را نشان مي‌دهد نيز کمال توجه به عمل آمده است و به همين
جهت در اسلام دو نوع احکام و مقررات وجود دارد. احکام و مقررات ثابت و جاودانه و
احکام و مقررات متغير و غير ثابت. اسلام در متن خودش به هر دوي اين نوع احکام و
مقررات توجه داشته است زيرا که دو نوع نياز و مشکلات براي انسان مطرح است، براي حل
نيازهاي ثابت و هميشگي احکام و مقررات ثابت در نظر گرفته است و براي برطرف کردن
نيازهاي مقطعي و غير ثابت، احکام و مقررات متغير و مقطعي در نظر گرفته است و چون
اجراي احکام اسلامي در حوزه اختيارات و ولايت امر مسلمين و امامت است اسلام که
داراي علم و فقات و عدالت و قدرت و تدبير و کفايت است و همه نيازهاي جامعه را در
نظر دارد و تطبيق راه حلها با نيازها در اختيار او است مي‌تواند براي حل نيازهاي
مقطعي در موردي دستورالعملهايي را صادر و در چهارچوب احکام و مقررات لا يتغير
اسلامي اعمال نمايد همان نيز احکام و مقررات اسلامي به حساب آمده و تبعيت از آنها
لازم و واجب مي‌باشد احکام و مقررات ساسلامي، مانند خود عامل وجود نظام مطلق هستي
است، همچنانکه در نظام عالم هستي هم موجود متغير و متحول وجود دارد و مشمول قانون
حرکت بوده و هميشه در حال حرکت و شدن است و عالم ماده چنين است و حرکت در جوهر
عالم ماده است و عالم طبيعت وماده عين حدوث و تجدد است اما همه عالم ماده نمي‌باشد
بلکه عالم عقول هم وجود دارد و در آن عالم بقا و ثبات حکمفرماست و آن وجهه ربوبي و
باقي اين عالم است کما اينکه قرآن کريم مي‌فرمايد:

«کل شيء هالک الا وجهه».[3]          

ـ هر شي در عالم هالک است و فاني شدني مگر آنکه در آن وجه الله باشد. وجه
الله غير هالک و غير قانوني است. از اين آيه کريمه به روشني بدست مي‌آيد هر موجودي
اگر داراي وجهه ربوبي و الهي باشد او باقي و جاودانه است و هلاکت و فنا در آن راهي
ندارد. اسلام و مقررات اسلامي نيز چنين است هم احکام ثابت و لا يتغير دارد و هم
غير ثابت و متغير. قانون حرکت اگر چه قانون درست و عامي است ولي در تمام دايره
وجود و هستي جريان و شمول ندارد. دامنه آن در عالم طبيعت وماده است و آنجا که فوق
طبيعت و عالم ماده است از اول فوق حرکت و تحول مي‌باشد و گذشت زمان و مکان آنها را
دگرگون نمي‌سازد، کما اينکه قوانين رياضي مشمول قانون حرکت و تحول نمي‌باشد و مرور
زمان آنها را دگرگون نمي‌سازد، کما اينکه قوانين رياضي مشمول قانون حرکت و تحول
نمي باشد و مرور زمان آنها را عوض نمسازد و کما اينکه قوانين هندسي و منطق قوانين
ثابت و لا يتغير است و اگر کسي بگويد حاصل ضرب 2*2=4 در گذشته چيزي بودهاست که با
مرور زمان عوض شده است مثلا امروز حاصل ضرب 2*2=3 يا 5 مي‌باشد و يا هر مثلثي
مساوي با دو تا زاويه قائمه است و يا اينکه ادراک انسان يا تصوري است و يا تصديقي
و ادراکات تصوري يا احتياج به فکر و تأمل ندارد و يا احتياج به فکر و تأمل دارد و
همچنين ادراکات تصديقي داراي اين دو نوع تقسيم است يا بديهي است و يا غير بديهي و
نظري و امثال اينها. از امور و مسائل رياضي و هندسي و منطقي که بدون شک و ترديد
قانون حرکت و تغيير آنها را شامل نبوده و در بستر زمان و تاريخ و بطور جاودانه
ماندگار و باقي است، احکام و مقررات اسلام نيز چنين است. در عين اينکه احکام و
مقررات ثابت و لا يتغيري دارد و با مرور زمان عوض و بدل نمي‌شود در عين حال به
مسائل جديد و نيازهاي نو نيز توجه به عمل آورده و راه حلهاي مناسبي را در آباره
ارائه کرده است و مدعي است هر چه زمان بگذرد و شرايط جديدي در دنيا مطرح گردد و
نيازهاي تازه‌اي را براي انسان بوجود آورد اسلام عهده‌دار برخورد با آنها بوده و
توان حل همه آنها را دارد.

حضرت امام(ع) چنين مي‌فرمايند:

ب ـ از توطئه‌هاي مهمي که در قرن اخير، خصوصا در دهه‌هاي معاصر و بويژه پس
از پيروزي انقلاب آشکارا به چشم مي‌خورد، تبليغات دامنه‌دار با ابعاد مختلف براي
مأيوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ايران از اسلام است، گاهي ناشيانه و با صراحت
به اينکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است نمي‌تواند در عصر حاضر
کشورها را اداره کند يا آنکه اسلام يک دين ارتجاعي است و با هر نوآوري و مظاهر
تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمي‌شود کشورها از تمدن جهاني و مظاهر آن کناره
گيرند و امثال اين تبليغات ابلهانه و گاهي موذيانه و شيطنت‌آميز به گونه طرفداري
از قداست اسلام که اسلام و ديگر اديان الهي سروکار دارند با معنويت و تهذيب نفوس و
تحذير از مقامات دنيايي و دعوت به ترک دنيا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعيه که
انسان را به خداي تعالي نزديک و از دنيا دور مي‌کند و حکومت و سياست و سر رشته‌داري
بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوي است چه اينها تمام براي تعمير دنيا است و آن
مخالف مسلک انبياء عظام است و مع الأسف تبليغ به وجه دوم در بعض از روحانيان و
متدينان بي‌خبر از اسلام تأثير گذاشته که حتي دخالت در حکومت و سياست را به مثابه
يک گناه و فسق مي‌دانستند وش ايد بعضي بدانند و اين فاجعه بزرگي است که اسلام
مبتلاي به آن بود.

حضرت امام رضوان الله پس از آنکه اصل توطئه را تبيين فرمودند و نحوه
برخورد دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي را در قالبهايي که ريخته‌اند در اختيار
گذاشتند و حتي مؤثر واقع شدن بعضي از آن بيانها را در بعضي از روحانيان و متدينان
سطحي و ظاهربين گوشزد کردند، به پاسخ و تحليل خطا و نادرست بودن بيان آنان
پرداختند و بطور جامع و دقيق اساس توطئه و شيطنت را متزلزل و ويران ساختند و
فرمودند:

گرو اول که بايد گفت از حکومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند يا
غرضمندانه خود را به بي‌اطلاعي مي‌زنند زيرا اجزاء قوانين بر معيار قسط و عدل و
جلوگيري از ستمگران و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردي و اجتماعي و منع از فساد و
فحشاء و انواع کجرويها و آزادي بر معيار عقل و عدل و استقلال و خوکفائي و جلوگيري
از استعمار و استمثار و استعباد و حدود و قصاص و تعزيرات بر ميزان عدل براي
جلوگيري از فساد تباهي يک جامعه و سياست و راهبردن جامعه به موازين عقل و عدل و
انصاف و صدها از اين قبيل، چيزهايي نيست که با مرور زمان در طول تايخ بشر و زنگي
اجتماعي کهنه شود. اين دعوي به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلي و رياضي در
قرن حاضر بايد عوض شود و به جاي آن قواعد ديگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت
اجتماعي بايد جاي شود و از ستمگري و چپاول و قتل بايد جلوگيري شود، امروز چون قرن
اتم است آن روش کهنه شده و ادعاي آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است همانسان که
محمدرضا پهلوي مخلوع مي‌گفت که اينان مي‌خواهند با چارپايان در اين عصر سفر کنند،
يک اتهام ابلهانه بيش نيست. زيرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و
ابتکارات و صنعتهاي پيشرفته که در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و
هيچ مذهب توحيدي با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت، مورد تأکيد
اسلام و قران مجيد است واگر مراد از تجدد و تمدن به آن معني است که بعض روشنفکران
حرفه‌اي مي‌گويند که آزادي در تمام منکرات و فحشا حتي همجنس بازي و از اين قبيل،
تمام اديان آسماني و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرق‌زدگان به
تقليد کورکورانه آن را ترويج مي‌کنند. و اما طايفه دوم که نقشه موذيانه دارند و
اسلام را از حکومت و سياست جدا مي‌دانند بايد به اين نادانان گفت که قرآن کريم و
سنت رسول الله(ص) آنقدر که در حکومت و سياست احکام دارند در ساير چيزها ندارند
بلکه بسيار از احکام عبادي اسلام، عبادي سياسي است که غفلت از آنها اين مصيبتها را
به بار آورده. پيغمبر اسلام(ص) تشکيل حکومت داد مثل ساير حکومتهاي جهان ليکن با
انگيزه بسط عدالت اجتماعي و خلفاي اول اسلامي حکومتهاي وسيع داشته‌اند و حکومت علي
بن ابيطالب(ع) نيز با همان انگيزه بطور وسيع‌تر و گسترده‌تر از واضحات تاريخ است و
پس از آن بتدريج حکومت به اسم اسلام بوده و اکنون نيز مدعيان حکومت اسلامي به
پيروي از اسلام رسول اکرم(ص) بسيارند.

ادامه دارد

 



[1]– اشاره است به آيات کريمه«و
قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين لله» (سوره بقره ـ آيه 193) ـ با ظالمان و
سارقان طريق بشريت پيکار و مبارزه کنيد تا ريشه‌هاي جهل و ستم و زر و زور و تزوير
بخشگد و فتنه‌اي روي زمين نماند و زمينه حکومت دين و اسلام فراهم گردد. «و ان
الدين عندالله الاسلام» (آل عمرانـ آيه 19) ـ دين حقيقي و واقعي همانا اسلام و سر
تسليم در مقابل حکومت الله فرود آوردن است.