وصیٌت نامه امام «ره» و اسم مستأثر الهی

قسمت دوازدهم

وصیت نامۀ امام (قدّس سرّه )و اسم مستأثرالهی 

آیت الله محمّدی گیلانی

 

*شهود اهل یقین، امور اخروی را در همین نشأه.

*بیان قرآن دراین باره.

*رؤیت ابراهیم ملکوت را و معنای ملکوت. 

*روایات معراج که درحدّ تواتر است، بیان می کند که رسول الله صلّی الله علیه و
آله، جهنم را رؤیت کرد و وارد جنّت شد و از نهر کوثر نوشید. اینها اموری است که
مترتّب برظهور ساعت اند.

*بیان امام قدّس سرّه در مصباح الهدایة در این رابطه و تبیین سعه و ضیق نبوّت
و خلافت.

*همۀ انبیا خلیفۀ رسول الله اند و ذات اقدس رسول الله، مظهر اسم اعظم و مشفوع
با ساعت است و همین است معنای حدیث: (بعثت انا والسّاعة کهاتین) بلکه آن حضرت خود
قیامت است:

 هر که گوید کو قیامت ای صنم                          خویش بنما که قیامت نک منم

 

گفتیم که ساعت و قیامت کبری عبارت است از: (رجوع همۀ امور به مبدأ تعالی ) و
حقیقت آن، ارتفاع همۀ تعیناث و فناء وجه عبودیّت در وجه ربوبیّت است که با ظهور و
حدت تامّه، انجام میگیرد. علم به چنین حقیقتی، همانند علم به اسماء مستأثره، مختص
به  خدای تعالی می باشد. و روشن است که علم
خداوند متعال، برحقیقت ساعت، عین وجود ساعت و قیامت کبری است؛ پس ساعت و قیامت
کبری، موجود عندالله است که خواهد آمد، و در وقتش خدای عزّوجل ّ آن را آشکار می
کند و حدود و هویتهای اکوان خارجی با سطوع نور ربوبی، محو و منطمس می گردند و
غبارهای کثرت و مُلکی از چهرۀ وحدت و ملکوت، زدوده می شوند. و مع ذلک قران کریم
تصریح می کند که در همین نشأه ملکی، گروهی هستند که قبل از تجلّی ساعت و بیرون
آمدنش از مکمن غیب، برخی از امور مترتّب برآن را رؤیت می کنند؛ رؤیتی که مستم است.
قال تعالی: (کلالو تعلمون الیقین علم الیقین، لترونّ الجحیم، ثمّ لترونّها عین
الیقین ) (سوره تکاثر) آنطور نیست که می پندارید، اگر با علم یقین بدانید، البتّه
دوزخ را خواهید دید، سپس با عین الیقین، آن را رؤیت می کنید.

معنای ملکون اشیاء

چنانکه ملاحظه می کنید، اجهار و اعلام می کند که هرکس به موهبت علم یقین،
ممتاز شود، جحیم و دوزخ را در مکمن غیب، شهود و رؤیت میکند، و ملکوت اشیاء برای او
مشهود است و به این مکرمت دربارۀ ابراهیم (ع) تصریح می نماید: (و کذلک تری ابراهیم
ملکوت السّموات و الأرض ولیکون من الموقنین.) (سوره انعام ـ آیه 75)

اینچنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم ارائه دادیم تا در زمرۀ موقنین
قرار گیرد.

باید تدبر کرد که معنی (ملکوت)، وجود اشیاء و ممکنات از آن حیث و جهتی که به
خداوند عزّوجلّ منسوبند و به قیومیّت حضرتش قائمند و این معنا، معنائی است که شرکت
ناپذیر است و از اموری است که مختص به خدای سبحان است، و آن حیثیّت همانا حیثیّت
ربوبی یعنی ملک و تدبیر است که قابل تفویض و تملیک نیت و به عبارتی: حیثیّت خلق و
ایجاد است. قال تعالی .

(انما أمره اذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون، فسبحان الذی بیده ملکوت کلّ
شیء) (سوره یس ـ آیات 82ـ 83)

ـ چون اراده کند چیزی را بیافریند، همانا فرمانش این است که میگوید: موجود شو،
پس موجود می شود. پس منزّه است از هر نقصی، آن خدائی که ملکوت هر چیزی به دست او
است. در اینجا، آیه دوّم در حقیقت، تبیین 
کنندۀ قول خدای تعالی یعنی (کن فیکون )است و بیان میکند که کلمۀ مزبوره،
همان ملکوت اشیاء است که برای اهل یقین، مکشوف است.

و در ذیل آیۀ (و ان منکم الا واردها علی ربّک حتما مقضیّا ) (سورۀ مریم ـ آیه
71) و هیچ یک از شما نیست مگر آنکه وارد جهنّم می شود. بر پروردگارت، اجرای این
حکم، حتم و لازم است.

آمده است که از ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین سئوال شد که:

آیا شما هم در عموم این آیه داخل هستید؟ درجواب فرمودنند: (جزناها وهي خامدة)
یعنی آیه شریفه عمومیّت دارد و همه در عموم آن داخلند حتّی ما، ولی ما از جهنّم
عبور کردیم در حالی که آن خاموش بود.

رؤیت کردن پیامبر بهشت و جهنّم را

در روایات معراج که به طرق متعدد، از فریقین، وارد شده و به حدّ تواتر رسیده
است تصریح شده که آن حضرت (ص)، جنّت و ناز و حوض و کوثر و سایر امور نشأه آخرت
مشاهده فرموده اند و کافی است از صحیحۀ علی بن ابراهیم، نمونه ای در این زمینه نقل
کنیم، با مراعات تلخیص و تقطیع لازم، و هر کس که طالب تفصیل است به تفسیر علی بن
ابراهیم یا تفسیر المیزان مراجعه کند:

قال :فصعد جبرئیل وصعدت معه الی السماء الدنیاحتّی دخلت السّماء الدنیا،لقینی
ملکُ من الملائکة،لم أراعظم خلقا منه،فقلت:من هذا یا جبرئیل فانّی قد فزعت
منه؟فقال: کلنا نفزع منه،أنّ هذا مالک خازن النار،فقلت لجبرئیل: ألاتأمره أن یرینی
النار؟فقال له جبرئیل:یا مالک أرمحمد أالنار فکشف عنها غطاء ها ـ الی أن قال: ـ ثم
صعدنا الی السّماء السّابعه،قدخلت البیت المعمور،فصلیّت فیه رکعتین،ثم خرجت فانقاد
لي نهران، نهرّیسمی الکوثر و نهرُیسمی الرّحمة،فشربت من الکوثرواغنسلت من
الرحمة،ثم انقاد الیّ جمیعا حتّی دخلت الجنّة و اذا علیحافیتها بیوتی و بیوت أهلی
واذا ترابها  کالمسک و اذا شجرة لوأرسل
کاثر في اصلها مادارها سبعمائة سنة و لیس في الجنة منزل الا وفیه غصنُ منها،فقلت:
ماهذه یا جبرئیل؟ فقال :هذه شجرة طوبی، قال الله تعالی : (طوبی لهم و حسن مآب ).
(تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر المیزان ـ ج 
ذيل 13آ یه اول از سورۀ اسراء)

ـ رسول الله صلی الله علیه  وآله
فرمودند پس جبرئیل صعود کرد و من هم با او به سوی آسمان دنیا صعود کرده، بالا رفتم
تا آنکه داخل آسمان دنیا شدم، فرشته ای مرا ملاقات کرد که بزرگتر از آن ندیده
بودم، به جبرئیل گفتم: این کیست که من از آن ترسیدم؟ گفت: همۀ ما از آن می
ترسیم،این مالک جهنّم است. گفتم: آیا امر نمی کنی که جهنّم را به من نشان دهد؟
جبرئیل به وی گفت: ای مالک جهنّم را به محمّد ارائه کن، او جهنّم را برایم مکشوف
داشت ـ صور اخروی اعمال پلید و معاصی و جهنّمیان را که به انواع عذاب، شکنجه
میشدند، مشاهده فرمودند ـ تا آنجا که فرمودند: سپس به آسمان هفتم صعود کردیم و
وارد بیت معمور شدیم و در آنجا دو رکعت نماز انجام دادم آنگاه از آنجا خارج شدم،
پس دو نهر در اختیارم قرار گرفت، یکی به نام (کوثر) و دیگری به نام (رحمت)، از
کوثر آشامیدم و از رحمت شستشو کردم، و این دو نهر مرا کشانده وارد بهشت شدم،
درآنجا، خانه های خودم و خانه های اهلم را دراطراف جنّت دیدم و خاک بهشت همچون مشک
بود و درخت طوبی را در آنجا مشاهده کردم که شاخه ای از آن در هر منزل از منازل اهل
جنّت است.

اینها اموری است که وجود آنها مترتب بر ظهور ساعت و قیامت کبری است که رسول
الله (ص) قبل از قیام ساعت،آنها را مشهود فرموده اند و بنابراین، حدود و تعینات و
حجبی که برای نسبت به اشیاء است، برای انبیاء و اولیاء صلوات الله علیهم، نیست.
البتّه با تفاوت درجات و تفاضلی که بین آنان است و وارث علوم انبیاء علیهم و علیه
السلام در مصباح الهدایة دراین رابطه چنین می فرمایند:

(و میّض: و کما ان الاسماء المحیطة حاکمة علی الاسماء التي تحت حیطتها و
قاهرةعلیها و کلّ اسم کانت جامعینة و حیظنه اکثر کان حکمه اشمل و محکومه اکثر الی
أن ینتهی الأمر الی اسم الله الأعظم الذی یکون محیطا علی الاسماء کلّها أزلا و
أبدا  ولم یکن حکمه مخصوصا باسم أو
أسماء،کذلک الأمر في مظاهر طابق النعل بالنعل، فانّ العالم نقشة ما في الأسماء الا
لهیّه والعلم الربوبي،فسعة دائرة الخلافة والنبوة، و ضیقها في عالم الملک حسب
احاطة الأسماء الحاکمة علی صاحبها وشارعها و هذا سرّاختلاف الأنبیاء علیهم الصلاة
والسلام في الخلافة و النبوة الیأن ینتهی محیطة ازلیّة ابدیّة حاکمة
علیسایرالنبوات و الخلافات،کما ان الأمرفي المظاهر کذلک،فدورة نبوات الانبیاء
علیهم السلام دورة نبوّته وخلافته و هم مظاهر ذاته الشریفة وخلافاتهم مظاهر خلافته
المحیطة و هو صلّی الله علیه و آله،خلیفة الله الأعظم و سایر الانبیاء خلیفة غیره
من الأسماء المحاطة بل الأنبیائ علیهم السلام کلّهم خلیفة و دعوتهم في الحقیقة
دعوة الیه والی نبوّته، وآدم و من دونه تحت لوائه، فمن اول ظهورالملک الی انقضائه
و انقهاره تحت سطوع نور الواحد القهّار دورة خلافته الظاهرة في الملک.قال فی و میض
آخر :(الأسم الأعظم الالهي الموجود في النشأة الظاهرة جامع لجمیع مراتب الأسماء
وحقائق الاعیان وبری الأشیاء علی ما هي علیها برؤیة ذاته وبری کیفیة ارتباطها
بالأسماء الالهیة ووصولها الی باب اربابها الذي هوحقیقة القیامة الکبری للأشیاء
الکونیّة الخارجیة …) حاصل این بیان عرشی این است: (همچنان که اسماء محیطه (عینی
نه لفظی ) بر اسماء محاطه، حاکم و قاهر است و هر اسمی که جامعتر است، حکم آن
فراگیرتر و محکوم آن بیشتر است تا منتها به اسم اعظم گردد که محیط برهمۀ اسماء
است، همانگونه است شأن مظاهر بدون تفاوت، زیرا عالم نقشه ای است از آنچه در اسماء
الهی و علم ربوبی، پس وسعت دائره خلافت و نبوّت و تنگنائی آن در عالم ملک و شهادت،
طبق سعه وضیق اسم و یا اسمائی چند است که خلیفه و پیامبر، محکوم آن یا آنها است و
همین است سرّ اختلاف پیمبران صلوات الله و سلامه علیهم در امر خلافت و نبوّت تا
آنکه این امر به مظهر اسم اعظم الهی، منتهی گردد که خلافت آنجناب، پاینده و و محیط
وازلی و ابدی است و بر همۀ نبوتّها و خلافتها، حاکم است پس دورۀ نبوتهای انبیاء
علیهم السّلام دورۀ نبوت و خلافت آن سرور است و همۀ آنها مظاهر ذات شریف اویند و
خلافتهای آنان مظاهر خلافت محیطۀ آن حضرت اند، و آن بزرگوار خلیفة الله علیهم
السّلام، خلیفه آن سرور و دعوتشان به سوی آن جناب و نبوتش بوده است  همین است تفسیر حدیث :[آدم و من دونه تحت لوائی
] پس، از آغاز ظهور عالم ملک تا انقضاءش و زوال حدود و تعیناتش یا تجلّی وحدت
قهّاره، دورۀ خلافت ظاهری آن حضرت درعالم ملک است..)

و درآخر و میض قبل از ومیض مذکو ر میفرماید:(…اسم اعظم موجود درنشأة ظاهره ـ
یعنی وجود اقدس رسول الله صلی علیه و آله ـ جامع همۀ مراتب اسماء و حقائق اعیان
است و با رؤیت ذات اقدس خویش، همۀ اشیاء و کیفیّت ارتباط آنها را با اسماء الهیّه
رؤیت می کند و وصول آنها را به باب اربابشان که همان قیامت کبرای اشیاء خارجیه
است، مشهود مینماید …)

و همین است شرح و تفسیر حدیث نبوی صلّی الله علیه و آله: (انا و السّاعة
کهاتین ) که در پایان مقاله پیشین تفسیر آن را وعده دادم، قابل ذکر است که حدیث
مذکور به همین تعبیر در کتاب بوارق ملکوتیه قاضی سعید قمی  علیه الرحمه آمده و راوی اضافه کرده: (و اشار
الی ابهامی بدیه المبارکتین) و دربعضی از تفاسیر ما، طبق تعبیری که درکتب روائی
اهل سنت آمده تعبیر شده است.

مسلم در باب قرب السّاعة از صحیح خود از انس بن مالک نقل می کند: (قال رسول
الله صلی الله علیه و آله) :بعث انا و السّاعة کهاتین، قال :و ضمّ السبابة و
الوسطی .) (جزء هشتم ص 209ـ چاپ مشکول )

حاصل بحث آن که رسول الله صلّی الله علیه و آله مظهر اسم اعظم الهی در نشأه
ظاهر است و همه پیمبران خلیفه اویند و آنجناب فیض اقدس و حجاب اکبر است که واسطه
فیض برای همۀ مستفیضین است و حدود اشیاء نسبت که او مرتفع است، آن سرور و
ساعت(کهاتین)متقاربند، بلکه آن بزرگوار عین قیامت است:

هرکه گوید کوقیامت ای صنم            خویش بنما که قیامت نک منم

تپس محمد صد قیامت بود نقد                 زانک حلّ شد درفنای حلّ و عقد

زادۀ ثانیست احم درجهان               صد قیامت بود او اند رعیان

زو قیامت را هم پرسیده اند              ای قیامت تا قیامت راه چند

با زبان حال می گفتی بسی            که زمحشر حشر را پرسد کسی

درنگرای سائل محنت زده                زین قیامت صد جهان افزون شده

ورنباشد اهل این ذکر وقنوت              پس جواب الاحمق ای سلطان سکوت   ادامه دارد