رحلت پیشوای یازدهم امام عسکری «(ع)»

رحلت پیشوای
یازدهم امام عسکری «(ع)»

امام حسن عسکری (ع)،
یازدهمین پیشوای شیعیان، آن لسان الله ناطق و آیه رحمت و شاه اقلیم ولایت، همو که
عقل مجرّد، بندۀ درگاهش و طبع مجسّم، خاک گذرگاهش است؛ در روز جمعه هشتم ربیع
الثانی در مدینه- و بقولی در سامرّا- سال 232 هجری قمری چشم به دنیا گشود و در روز
جمعه هشتم ربیع الأوّل سال 260، در سن بیست و هشت سالگی در سامرّا وفات یافت.

امام عسکری (ع)
بیست و سه سال با پدر زیست و پنج سال و هشت ماه و سیزده روز، پس از پدر، امامت و
رهبری مسلمانان را به عهده داشت و در ایّام معتمد عبّاسی از دنیا رفت و یا با زهر
به شهادت رسید و در کنار پدرش به خاک سپرده شد.

مادرش امّ ولد و
نامش «حدیث» یا «سوسن» است. کنیه مبارکش ابومحمّد و ابن‌الرضا است (و ابن‌الرضا
کنیه‌ای بود که بر امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السّلام اطلاق می‌شد)
القاب مبارکش: صامت، هادی، رفیق، زکی، نقی، خالص و عسکری است. و فرزندی جز حضرت
ولی عصر امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ندارد.

امام عسکری سلام
الله علیه، با اینکه بیش از بیست و هشت سال در دنیا زندگی نکرده است، با این حال
بیشتر ایّام خود را در زندان و یا تحت محاصره شدید سربازان حکومتهای غاصب عبّاسی
در منزل خود بسر می‌بردند و لذا به امام عسکری و پدر بزرگوارش امام هادی علیهما
السّلام، عسکریّین می‌گفتند، زیرا تحت فشار شدید ارتشیان و سربازان حکومتهای وقت
بودند.

مرحوم کلینی در
کافی نقل می‌کند که وقتی صالح بن وصیف مأمور زندان حضرت بود، روزی عبّاسیان و صالح
بن علی و دیگر منحرفین بر صالح بن وصیف وارد شدند و این صالح بن علی فاسد به آن
فاسد دیگر که مأمور حضرت بود گفت: هر چه می‌توانی بر او سخت بگیر و لحظه‌ای او را
آسوده نگذار. ابن وصیف به او گفت: بیش از این چه می‌توانم بکنم که دو نفر از
پلیدترین و خشن‌ترین مردم را بر او گماردم، و آن دو نفر اکنون از پارسایان و
نمازگزاران شده‌اند؟!

آن مرد دستور
داد، این دو نگهبان زندان را آوردند و به آنها گفت: وای بر شما! چرا با این مرد
خوشرفتاری می‌کنید؟ چه شده است شما را؟ آن دو نفر گفتند: ما چه بگوئیم درباره کسی
که شبها را تا به صبح، به عبادت بسر می‌برد و روزها همواره روزه‌دار است. در هیچ
چیز جز عبادت و بندگی خدا سخن نمی‌گوید و وقتش را نمی‌گذراند. و هنگامی که به ما
می‌نگرد، تمام بدنمان از هیبت او می‌لرزد و توان را از ما می‌گیرد. عبّاسیان وقتی
چنین بشنیدند، سرافکنده خارج شدند.

در مناقب آل ابی
طالب نقل می‌کند که ابومحمّد «(ع)» را به یک آدم ماهر و مجربّی در شکنجه و اذیّت و
آزار سپردند و او بسیار بر حضرت سخت می‌گرفت. روزی همسرش به او گفت: از خدا بترس،
تو نمی‌دانی چه شخصیّت بزرگی در منزلت وجود دارد؟ این مرد همواره به نماز و عبادت
خدا می‌گذراند و بسیار پارسا و نیکوکار است. و من می‌ترسم، اذیّت و آزارش، تو را
به روز سیاهی بیندازد! آن شکنجه‌گر بی‌عاطفه گفت: بخدا قسم، او را جلو درنده‌گان
بیابان می‌اندازم! آنگاه اجازه گرفت و آنحضرت را در برابر شیرهای درّنده رها کرد،
و دیگر شکّی برای کسی نماند، که آنحضرت بزودی توسّط درّندگان پاره پاره خواهد شد.

یحیی بن قیتبه
اشعری پس از سه روز با همان شکنجه‌گر به بیابان آمدند تا وضعیت امام را از نزدیک
مشاهده کنند، با تعجّب دیدند که حضرت مشغول نماز است و شیرهای درّنده کنار حضرت،
نگهبانی می‌دهند. و به محض ورود آنها فوراً به سوی شکنجه‌گر شتافتند و او را پاره
پاره کردند. و یحیی بازگشت و جریان را به معتمد عبّاسی گزارش کرد. معتمد بر امام
وارد شد و از آنحضرت عذرخواهی نمود!!

در مهج الدعوات
نقل شده است که وقتی حضرت از زندان معتمد رهایی یافت، با خط مبارکش این آیه را
نوشت: «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون».

آری! دشمنان خدا،
با آن همه نیرنگها و نقشه‌های پلیدشان نتوانستند نور خدا را خاموش کنند، هرچند بیش
از آن تحمّل وجود ظاهری امام را نکرده و طبق بعضی از اقوال، حضرت را مسموم نمودند.
و اگر خبر مسموم نمودن حضرت، صحیح نباشد، بعید نیست در اثر فشارهای بسیار جسمی و
روحی بر حضرت، از دنیا رفته باشد. بهرحال، متأسفانه در این مورد تاریخ چندان گویا
نیست و برمحقّقین است که بیشتر در این زمینه‌ها تحقیق و بررسی نمایند.

در پایان سالروز
وفات امام عسکری سلام الله علیه را به فرزند ارجمندش حضرت ولی الله اعظم امام زمان
عجل الله فرجه و به عموم شیعیان جهان بویژه مقام معظّم رهبری تسلیت عرض می‌کنیم.