آزادی در اسارت

ارزشهای اسلام و
انقلاب را پاسداری کنیم (14)

آزادی در اسارت

حجه الاسلام
محمدتقی رهبر

«الحرّ حرّ علی
جمیع احواله ان نابته نائبه صبرلها وان تداکت علیه المصائب لم تکسره وان اسر وقهر
واستبدل بالعسر یسرا…».

«مرد آزاده در
همه احوال آزاده است، اگر ناملایمات بر او هجوم آورد، بردباری کند و رگبار مصائب
مقاومتش را درهم نشکند و اگر چه اسیر و زیردست شود و سختی‌ها برای او آسان گردد،
همانگونه که یوسف صدیق و امین، آزادی‌اش خدشه‌دار نشد یا آنکه وی را به بردگی
گرفتند و زیردست و در بند نمودند، تاریکی و وحشت چاه و دیگر مصیبت‌هائی که دید وی
را زیان نرسانید. خداوند بر او منّت نهاد و پادشاه جبّار و ستمکار را بندۀ او ساخت
پس از آنکه مالک او گردیده بود! او را به پیامبری برانگیخت و بدانوسیله ملّتی را
مشمول رحمت خویش قرار داد. آری اینگونه است صبر و تحمّل که خیر و نیکی را بدنبال می‌آورد،
بنابراین بردباری پیشه کنید و دلهایتان را به صبر و تحمّل استوار سازید تا اجر و
پاداش نیکو ببرید».

(امام صادق (ع)- اصول کافی ج 2 ص 89)

آمد از آفاق یاری
مهربان

یوسف صدیق را شد
میهمان

کاشنا بودند وقت
کودکی

برو ساده آشنائی
ملکی

یاد دادش جور
اخوان و حسد

گفت آن زنجیر بود
و می‌رسد

عار نبود شیر را
از سلسله

ما نداریم از
رضای حق گله

شیر را بر گردن
ار زنجیر بود

بر همه
زنجیرداران میر بود

گفت چون بودی تو
در زندان چاه

گفت همچون در
محاق و کاست ماه

در محاق ارماه نو
گردد دوتا

نی در آخر بدر
گردد در سما

(مثنوی معنوی)

این روزها، برای
امت انقلابی و فداکار ما روزهائی است شورانگیز، جالب و فراموش‌نشدنی. روزهائی که
صفحات کتاب پیروزی باز هم ورق می‌خورد و سرافرازی و شادمانی باز هم از راه می‌رسد،
شادمانی دیدار عزیزانی که یوسف‌وار در چنگال خصم گرفتار بودند و اکنون غرورآفرین
می‌آیند و به دیدگان ملّت و خانواده‌هایشان نوری دوباره می‌بخشند. دیدار سفر کرده‌گان
در بند و گاه مفقودالاثر که دلدادگانشان سالیان دراز کابوس وحشت و سرگردانی و
اضطراب را شب و روز به جان خریدند و خبر گمشده‌گان خود را از هر رهگذری گرفتند و
اینک در پرتو لطف الهی ناباورانه پاره‌های قلب خویش را در کنار خود می‌نگرند.

دیدار یار غائب
دانی چه شوق دارد

چون ابر در
بیابان بر تشنه‌ای ببارد

و با سرافرازی و
غرور و افتخار که با هیچ چیز دیگر قیاس کردنی نیست، دشمن لجوج به عجز آمده و به
حقانیّت ما اعتراف کرده و جهانیان نیز این حقیقت را پذیرفته‌اند، وعدۀ راستین الهی
در نصرت اولیا تحقّق پذیرفته و پیش‌بینی امام عظیم الشأن‌مان که همواره می‌گفتند:
«ما پیروزیم و هیچ تردیدی در این نیست» در اینجا نیز مانند دیگر صحنه‌ها صورت عمل
گرفته است «إذا جاء نصرالله والفتح… فسبّح بحمد ربّک» و اینک خدا را سپاس و ثنا
می‌گوئیم که شب هجران سرآمد و اسیران آزاده ما یوسف‌وار سر از چاه بیرون کرده و
آرام‌بخش دلهای رنج‌دیدۀ منتظرانی هستند که یعقوب‌وار در لقای عزیزشان لحظه‌شماری
می‌کردند و از پیک روزگار خبر گمشده‌گانشان را می‌گرفتند.

حماسه‌آفرینان
آزاده ما تازیانه دشمن را بر جان خریدند و در اردوگاهها و زندانها یادگاری بر جای
نهادند تا برای نظامیان و فرماندهان درسی باشد و الهامی، که چگونه می‌توان تازیانه‌ها
را بفریاد آورد و خود فریاد نکرد!

آنها که سینه‌خیز
به صحن و سرای علی (ع) رفتند و بر تربت پاک حسین بوسه زدند می‌آیند در حالی که گرد
راه بر سر و صورت دارند و بوی کربلا را در پیراهن. این اسطوره‌های مقاومت در
بازداشتگاههای تنگ و شکنجه‌بار حتّی با تشنگی و گرسنگی و عذاب جسمی و روحی و
بیماری و رنج و گاهی شهادت عزیزان هم‌بند، ایّوب‌وار ساختند و با تسلیم و رضا لحظه‌های
سیاه و افتخارآفرین را سپری کردند و با چهره‌های آبدیده و آفتاب‌خورده که لحظات
ریاضت را تفسیر می‌کند از راه می‌رسند تا بشارت فتح و سرور پیروزی را بسرایند و
بگویند:

پیام امام عزیز و
معمار اندیشۀ الهی عصر و بنیانگذار جمهوری اسلامی را در همه جا و در همه حال پاس
داشتیم و کرامت امّت انقلابی را به نمایش گذاشتیم تا دیگران ببینند فرزندان خمینی
با چه جرئت و جسارت به شرق و غرب «نه» گفته و زنجیر اسارت و وابستگی را پاره
کردند! بگویند: در اسارت آزاد بودیم و زیر زنجیری که در دست کودک‌صفتان بود،
همانند شیر فریاد کردیم و خروشیدیم و در برابر روباهان سرفرود نیاوردیم.

آزادگان ما با
انجام رسالتی که بر دوش داشتند و در دوران اسارت بیش از پیش با آرمانهای امام
جوشیدند و ذوب شدند و آلودگی نفس پلید، دنیای دون، مقام و جاه‌طلبی زیانبار و
مادیّت عفن آنها را به مسخ نکشید، در حقیقت سند حقانیّت انقلاب و سفیران آرمانهای
امام بودند که بدون تردید روحیّه آنان بر روحیّه سرسخت دشمن نیز تأثیر نهاده است.

برگشتند با
دستمایه‌ای ارزشمند: در اردوگاهها و زندانها، رو به قرآن این ودیعۀ الهی آوردند و
به حفظ آیات آن پرداختند و اینک صدها حافظ قرآن در میان جمع آزاده‌گان از بسیجی و
سپاهی و ارتشی بچشم می‌خورد که می‌تواند برای تاریخ اسرای نظامی ره‌آوردی باشد که
می‌توان در سخت‌ترین شرائط بهترین دست‌آوردها را داشت و اردوگاهها را به محفل قرآن
و أنس به خدا تبدیل کرد و این جز در تاریخ پیامبران و امامان و اولیا در هیچ جنگ و
نبردی سابقه نداشته است.

در اسارت به شب‌زنده‌داری
و خودسازی و دعا و مناجات پرداختند تا به قدرتهای جهانی بفهمانند ماورای قدرتهای
مادی و ناوهای جنگی و هواپیماهای فوق مدرن و سلاحهای اتمی و دستگاههای کامپیوتری
خیره‌کننده و سلاحهای پیچیدۀ جهنّمی، نیرو و پشتوانه دیگری هست مافوق همه قدرت‌ها
که می‌توان با تکیه بر عنایت و حمایت و قدرت لایزال او بر همه فائق آمد و در
بیکرانه‌گی توحید و محبّتش روح تشنه را سیراب و قلب افسرده را شاداب ساخت، از
تنهائی رهید و به دریای ابدیّت پیوست و هیچ را دارای همه چیزکرد.

آمدند تا به ملل
تحت سلطه این مفهوم جاودانه قرآنی را که عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است «ان
العزّه لله ولرسوله وللمؤمنین» تفهیم کنند و عملاً به اثبات برسانند که چگونه می‌توان
در برابر جبهه‌گیری غرب و شرق و اقیانوس اسلحه و بمب و موشک و توپ و تانک به
مقاومت پرداخت و بالاخره با شهادت و اسارت و صبر و متانت روی پای خود ایستاد یعنی
در حقیقت بر شخصیّت ایمانی خود یعنی خدا تکیه کرد و شعار پیامبران را که با دست
خالی در برابر کفر و استکبار ایستادند و پیروز شدند، تحقّق بخشید، و وجدانهای
بیدار و افکار عمومی جهانی را به داوری طلبید که یک ملّت می‌تواند بدور از وابستگی
به ابرقدرتها نیروی سوّمی بیافریند، نیروئی که اگر به اصالت‌های خویشتن پای‌بند و
بر سر پیمان خویش استوار باشد، می‌تواند دیگر قدرتها را به مسخره بگیرد که این
پیروزی، پیروزی بر حریف رؤیاروی نیست که غلبه بر جبهۀ جهنّمی جهانی و لشکرکشی‌های
بین‌المللی و اردوگاه شرق و غرب است.

و به نهضت‌های به
اصطلاح رهائی‌بخش در جای جای جهان و بویژه نهضت آزادی‌بخش فلسطین که بیش از چهل
سال است بازیچۀ سوداگران شهرت و شهوت و سیاست‌بازان حرفه‌ای و مزدوران شرق و غرب
شده‌اند و غدّۀ سرطانی صهیونیسم را در قلب جهان اسلام تحمّل کرده‌اند، حالی کنند.

نجات تنها در عشق
و ایثار و آمادگی برای شهادت است.

و بقول پروفسور
حامد استاد دانشگاه برکلی آمریکا: آنچه در انقلاب ایران منحصر بفرد بوده است مسئله
شهادت است که در عصر حاضر نظیر ندارد.

و این چیزی است
که بعنوان میراث ارزشمند تشیّع بر تارک گیتی می‌درخشد و در قرن بیستم بار دیگر
چهره می‌نماید.

یکی از روزنامه‌نگاران
ترک در رحلت امام رضوان الله علیه نوشت: امام خمینی توانست توده‌های عظیم ملّت
مسلمان ایران که نظیر آن در تاریخ هیچ انقلابی دیده نشده است را به حرکت درآورد و
دکترین انقلاب شیعه را برای نخستین بار محقّق سازد.

تبلور این مکتب و
مبدأ معنوی در جبهه‌های نور علیه ظلمت چهره نمود و اسیران ما که بخشی از نیروهای
رزمنده‌ای بودند که آهنگ دعایشان در زیر آتش دشمن مناجات سوزان داود را در کوهها
تداعی می‌کرد و اشگ صحری اصحاب محمّد صلّی الله علیه و آله و ناله‌های شبگیر علی (ع)
در نخلستان و محراب عبادت و زمزمۀ یاران حسین (ع) را در شب عاشورا… و اینها را
باید دید و شنید و خواند و نوشت و به نسلهای بعدی منتقل کرد و با باد صبا بر همۀ
دیارها گسیل داشت تا برای آنان که در بند اسارت افتاده و نمی‌دانند چه کنند تا قفل
و زنجیر بردگی را بشکنند و آزاد شوند، درسی باشد و الهامی که چشم براه امدادگری از
شرق یا غرب ننشینند! که گرگان بیابان را طمع پاسداری داشتن پنداری است باطل، و تا
جهانیان بدانند چگونه می‌توان با حرارت ایمان و عشق و صبر و مقاومت و ایثار و
شهادت، ماشین‌های غول‌پیکر جنگی دشمن را ذوب کرد و نقشه‌های جادوئی شیاطین قرن را
نقش بر آب ساخت و جنگهای روانی و تسلیحاتی را به شکست کشانید و از کوره آزمایش چون
طلای ناب ثابت و تابناک که بدر آمد «و اما ما ینفع النّاس فیمکث فی الارض».

آنها که در لجن‌زار
عفن مادّیت درون خویش غوطه‌ورند و در پلیدترین تمایلات حیوانی و درنده‌خوئی
گرفتارند و به کثیف‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین جنایات دست می‌آلایند، آنها که افق
اندیشه‌شان از شهوت و شراب و شرارت و شیطنت فراتر نمی‌رود، علمشان، اقتصادشان،
دانشگاهشان و سیاستمدارشان و حتّی فیلسوفانشان در این انحطاط وامانده‌اند و همه و
همه زمین‌گیر خاک‌اند، اینها چه می‌دانند مفهوم مقاومت و شهادت و صبر و کرامت و
عزّت چیست؟

با مدّعی مگوئید
اسرار عشق و مستی                                     تا بی‌خیر بمیرد در عین خودپرستی

آزادگان ما از
کدام خانواده‌ها هستند؟ از تبار هابیل، از نسل شهیدان، شهیدان زنده‌اند آنها و
دیگر همرزمانشان جانبازان انقلاب، مفقودالاثرها و شهدای به خون خفته و خانواده‌هایشان
از یک تبارند، توده‌های مردم، مردم بی‌نام و نشان، نه ادّعای گزافی دارند، نه توقع
و انتظاری و نه اوصاف و القاب را یدک می‌کشند سربازان گمنام امام زمان و از نسل
مستضعفان و هابیلیان زمین‌اند که اگر آنها نبودند امام نیز تنها بود و خون و صبر و
روح بزرگ و اخلاص و بی‌ریائی آنها دستمایۀ این انقلاب بود، همانهائی که امام اعظم
ما همواره می‌فرمودند: «ماه هر چه داریم از اینها داریم، من دست و بازوی رزمندگان
که دست خدا بالای آنست می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌کنم.»

و شگفت نیست که
هنگامی که اسیر دربند ما به حرم ابوالفضل (ع) زیرنظر و تحت الحفظ می‌رود به خاک می‌افتد
و می‌گوید: «ابوالفضل علمدار، خمینی را نگهدار» و دشمن با قنداق تفنگ و باتون و
لگد او را تا سرحدّ مرگ شکنجه می‌کند تا نغمۀ او را خاموش کند و نمی‌تواند، این
است مفهوم آزادی در اسارت و اینک همین آزاده برگشته و بر تربت امام عزیز خود بوسه
می‌زند که اماما در اسارت نیز نغمۀ محبّت تو را فریاد کردیم. آن امام و این امّت
عاشق، راستی که درخور یکدیگرند و ای کاش که همۀ ما اینچنین بودیم و این عشق و درد
را لمس می‌کردیم و هوا و ریا و خودی و شیطان نفس و شهرت و منیّت و شهوت و لذّت
راحتمان می‌گذاشت و ای کاش از این جرعه قطره‌ای هم به کام ما ریخته می‌شد تا با
همان قدرت و صلابت در هر جبهه‌ای اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی وو… این
ارزشها را پاس می‌داشتیم. البتّه خدمتگزاران صدیق که با همان ایدۀ امام و امت کمر
به خدمت بسته و شیفتۀ خدمتند نه تشنه قدرت و گرسنه مال و شهرت و اسیر خط وربط،
بسیارند و هم اینها هستند حلقۀ اتصالی که امت را با امام پیوند زنند و انقلاب را
با همۀ مفاهیمش به قلبها متصّل می‌کنند. خدمت شبانه‌روزی اینان و دلسوختگی و
فداکاریشان می‌تواند پاسخی درخور به مقاومت اسیران آزاده و شهیدان به حق پیوسته و
جانبازان سوخته‌دل و پاکباخته و خانواده‌های مصیبت‌دیدۀ شهدا و مفقودین گمنام باشد
و هم ادای امانتی که امام آن اسوۀ فضایل و انسان نخبۀ آسمانی، به بعدی‌ها سپردند.
مطلبی که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای، بر آن تأکید فرمودند که:

«صلاح دین و
دنیای ما حرکت در راهی است که طی یازده سال گذشته امام عظیم‌الشأن و فقید انقلاب
اسلامی فرا روی ما باز کردند و ما این راه را تا جان در بدن داریم ادامه خواهیم
داد و از هیچیک از آرمانها که بوسیلۀ امام خمینی رضوان الله تعالی علیه ترسیم شده
است دست نخواهیم برداشت.»

این حرف رهبر ما،
دولت ما، ملت ما و صاحبان اصلی این انقلاب است که: تا جان در بدن داریم آرمانهای
امام را پاس می‌داریم و از آنان دست برنخواهیم داشت و با آنان که با حرکات موذیانه
به تضعیف ارزشهای انقلاب می‌پردازند برخورد جدّی خواهیم کرد.

مسئولیت ما در
قبال زجرکشیدگان انقلاب

مسئولیّت ما در
قبال آنانکه ده سال یا کمتر در اسارت، طلایه‌دار انقلاب بودند و آنان که شهادت را
پذیرا شدند و خانواده‌هایی که زجر و محنت فقدان بهترین عزیزانشان را به جان خریدند
و بالأخره در برابر صاحبان اصلی این انقلاب که بیشترین کار را آنها کردند و کمترین
توقع را هم آنها داشتند و تنها توقعشان حفظ دستاوردهای انقلاب است و از نفوذ برخی
عناصر فرصت‌طلب و انقلابی نماهای کاسب کار در کارهای کلیدی رنج می‌برند و نوعی بی‌تفاوتی
را در قبال ارزشها از سوی برخی افراد یا نهادهای مسئول بویژه دستگاههای تبلیغاتی و
رسانه‌ها و مطبوعات می‌نگرند. بالأخره مسئولیّت اساسی این است که به مشکلات اینان
برسیم و از این عناصر دلسوز و دیگر کسانی که در این انقلاب ذوب شده‌اند و شایستگی
خدمت دارند در کارهای فرهنگی و اجرائی کشور استفاده کنند. زیرا: هر انقلابی که
بدست صاحبان اصلیش که طعم تلخ مبارزه و زندان و شکنجه را چشیده‌اند باشد از مسیر
اصلی منحرف نخواهد شد، امّا وای به زمانی که فرصت‌طلبان عافیت‌جو و بی‌تفاوت‌های
دیروزی و انقلابی نماهای از راه رسیدۀ امروز پستهای حساس اداری و اجرائی را بدست
گیرند که چون در انقلاب نقشی نداشته و قدر آن را نمی‌دانند و تنها سود و منافع
خویش را مدّنظر دارند، بتدریج جریان انقلاب را از راه اصلی منحرف ساخته و با چابکی
و تردستی و در چهره‌ای انقلابی! اهداف خود را عملی می‌سازند و با عنوان ساختن تخصص
و هنر و عناوینی از این قبیل افراد وفادار و دلسوز و انقلابی را کنار می‌زنند و
این کار در درازمدّت غدۀ سرطانی ضدّ انقلابی را رشد خواهد داد و خدای نخواسته
زیانهای جبران‌ناپذیری را به بار خواهد آورد.

خوشبختانه با
اولویتی که از سوی مسئولین نظام و دست‌اندرکاران امور به جذب و اشتغال آزادگان
داده شد و مقرر گردید با امتیازاتی که به این نیروهای مخلص و آبدیده داده می‌شود
تمام این نیروها جذب تشکیلات و دوائر و نهادها و مراکز اشتغال قبلی خود شوند و در
تمام ارگانها و نهادها حضور داشته باشند که باید نیز چنین اقدامی می‌شد.

سخن این است که
این سیاست نسبت به کلیّۀ نیروهای صالح در هر سطح و جایگاهی هستند به اجرا درآید.
از نیروهای مؤمن و صادق و تجربه شده بیش از پیش استفاده شود، اجازه داده نشود این
نیروها در سیستم اداری کشور بدست افراد مغرض منزوی گردند و بعبارت دیگر تصفیه شوند
که از گوشه و کنار در این خصوص قرائن و شواهدی دیده و شنیده می‌شود و برای کسی که
یکی دو بار به ادارات دولتی سر برند و تیپ‌ها و قیافه‌های عدّه‌ای از کارمندان و
کارگزاران مرد و زن را که پست‌های کلیدی را قبضه کرده‌اند ببینند چنین باوری طبیعی
خواهد بود. در یک سخن مجال نباید داد عناصر مغرض بی‌تفاوت فرصت‌طلب و انقلابی
نماهای زرنگ مهره‌چینی کنند و خود و باندهای‌شان همه جا را قبضه نمایند و افراد
صالح و صادق را کنار بزنند و با مسامحه در رسیدگی به مشکلات مردم و کارشکنی در
روند صحیح امور و با ناراضی تراشی و رشوه خواری و عوارض سنگین و تحملهای کمرشکن و
حقّ و حساب دیدگاه مردم را نسبت به انقلاب و مسئولین نظام بد کنند و تخم کینه
بپاشند که متأسفانه این وضع نیز موارد فراوان دارد و ما بحث از سیستم اداری و شیوۀ
مردمداری را از این نقطه‌نظر به مناسبتی دیگر موکول می‌کنیم.

ادامه دارد

سرود پیروزی

اینک که صبح فتح
دلیران دمیده است

فصل سرور ملت
ایران رسیده است

اکنون نسیم شادی
پیروزی بزرگ

بر دشت پرزلاله
میهن وزیده است

در این وطن که
همچو چمنزار خرم است

سروی زهر کجا به فلک
سرکشیده است

آزادگان که سرو
چمنزار میهنند

کس قامتی چو قامت
ایشان ندیده است

هرگز نگشته خم قد
آن سروقامتان

هر چند پشت چرخ
زهجران خمیده است

خواند سرود مرغ
ظفر بر فرازشان

گوئی بهار نغمه
آنرا شنیده است

شد موسم بهار
ولیکن هزار حیف

دست خزان بسی گل
از این باغ چیده است

آمد بهار باغ ولی
با بسی دریغ

کان باغبان پیر
به خاک آرمیده است

آن پیر ما و مرشد
و روح خدا امام

روحش بسوی جنت
رضوان پریده است

خورشید او اگر چه
غروبش فرا رسید

لیکن دوباره نور
امیدی جهیده است

گوئی که بعد مغرب
و فقدان آفتاب

ماهی تمام پرده
شب را دریده است

ماهی که گشته
روشن از آن دیده شریف

مهر رخش به گلشن
دلها دمیده است

«حسین شریف- حوزه علمیه قم»