سیزدهم آبان تبعید امام «قدّس سرّه» به ترکیه

13 آبان تبعید
امام «قدّس سرّه» به ترکیه

آمریکا در
اسفندماه 1340 از رژیم شاه خواست که نظامیان آمریکا از امتیازات و مصونیتهای
مأمورین سیاسی برخوردار باشند. رژیم دست نشاندۀ شاه در تاریخ 13 مهر 1342 لایحه‌ای
مبنی بر مصونیت مستشاران و دیگر تبعۀ آمریکا در ایران که در کابینۀ علم تصویب شده
بود به مجلس سنا برد و در مرداد 43 در سنا به تصویب رسانید. سپس دولت مزدور منصور
لایحۀ مزبور را در 21 مهر 43 به مجلس شواری ملی برد و بله قربان گویان مجلس شورا
نیز بدون فوت وقت! لایحه را تصویب کردند و بدینسان ننگین‌ترین قانون تاریخ را با
سیه‌روئی و ذلّت به مرحلۀ اجرا گذاشتند.

امام که از این
جنایت بزرگ و وطن فروشی، سخت متأثر و ناراحت شده بود، طی اعلامیه‌ای، از مسائل پشت
پرده و تصویب قانون «کاپیتولاسیون» پرده برداشت و رسوائیهای شاه را برملا ساخت و
سرانجام در تاریخ 20 جمادی الثانیه 84 مطابق 4 آبان 43 و در حالی که انبوه جعیت به
منزل امام سرازیر می‌شدند، در ساعت 30/8 صبح با قیافه جذاب و ملکوتیش در برابر
مردم حاضر شد و در حالی که از شدت خشم- در آن سرمای شدید- عرق از پیشانی مبارکش
جاری بود، طی نطقی تاریخی و کوبنده، خیانت تازه شاه را افشا و به شدت محکوم کرد. و
ضمن ردّ قاطع قانون ذلت‌بار کاپیتولاسیون اعلام کرد که:

«امروز تمام
گرفتاری ما از آمریکا است، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکا
است، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزرا هم از آمریکا هستند، همه دست نشاندۀ
آمریکا هستند».

در این سخنرانی
که همراه با احساسات شدید و غیرمترقبۀ مردم بود، به آن سازشکاران و راحت‌طلبان
هشدار داد که اگر باز هم بخواهند خفه شوند، شاهد مرگ اسلام و استقلال و آزادی در
ایران خواهند بود و به صراحت فرمود:

«ما را بفروشند و
ساکت باشیم؟ استقلال ما را بفروشند و ساکت باشیم؟ والله گناهکار است کسی که داد
نزند؛ والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند. ای سران اسلام به داد اسلام
برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت
اسلام».

و در اینجا بود
که حاضرین به شدت متأثر شده و تا مدّتی گریستند.

امام «ره»، به
این سخنرانی اکتفا نکرد و برای اینکه به سرعت تمام مردم ایران را از قبح و خطرناک
بودن مسأله، آگاه سازد، اطلاعیه مهمی نیز صادر فرمود که در زمانی کمتر از ده دقیقه
بیش از 40 هزار نسخه از آن، توسط 500 جوان انقلابی و متعهّد، طی یک برنامۀ از پیش
تنظیم شده و مرتّب، در تهران توزیع شد بی‌آنکه یک نفر دستگیر شود.

امام در این
اعلامیه تاریخی و سرنوشت‌ساز فرمود:

«… اکنون من
اعلام می‌کنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است و قانونیّت ندارد؛
مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین؛ وکیل ملت نیستند؛ وکلای سرنیزه هستند؛
رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن، هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبی‌ها بخواهند از
این رأی کثیف، سوءاستفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.

دنیا بداند که هر
گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از آمریکا است. ملل اسلام
از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفّر است».

و پس از اینکه به
شرح این قانون ذلّت‌بار پرداختند، و خیانتهای بزرگ آمریکا را برشمردند، این تکلیف
را برای ملت و ارتش ایران و علمای اعلام معین کردند:

«بر ملت ایران
است که این زنجیرها را پاره کنند؛ بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای
ننگینی در ایران واقع شود. از بالاترها بهر وسیله هست بخواهند این سند استعمار را
پاره کنند. این دولت را ساقط کنند. وکلائی که به این امر مفتضح رأی دادند، از مجلس
بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند و اقدام
کنند.

بر علمای اعلام
است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده بگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزه‌های
علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از
مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا
بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند، آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ
است که با بیان محکم بی‌هراس بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند.
بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیرپرده است مطلع کنند. بر جوانان
دانشگاهی است که با حرارت، با این طرح مفتضح مخالفت کنند. و با آرامش و با شعارهای
حسّاس، مخالفت دانشگاه را به ملت‌های دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است
که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساکت ننشینند.

بر پیشوایان دول
اسلامی است که فریاد ما را به دنیا برسانند و از مراکز پخش آزاد، نالۀ جانسوز این
ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطبای ملل اسلامی است که با سیل
اعتراض، این ننگ را از جبهۀ ملت معظم ایران و برادران اسلامی خود بردارند. بر جمیع
طبقات ملت است که از مناقشات جزئی موسمی خود صرف نظر کرده و در راه هدف مقدس
استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت، کوشش کنند…».

و بدینسان امام
وظیفه شرعی تمام اقشار و طبقات ملت و امت اسلام را در این امر خطیر و حسّاس تعیین
کرده و با قاطعیّت تمام در برابر آمریکای جهانخوار ایستاد و همه را به قیام و
همبستگی و مبارزه با آمریکا فرا خواند.

سخنرانی امام و
اعلامیۀ تند و آتشین آن حضرت، چنان موج خشم و عصیان در اقشار گوناگون ملت، ایجاد
کرد که دولت وقت، به سرعت- و درست پس از چهار روز از سخنرانی امام به مجلس رفت و
با وحشت و سراسیمگی، تلاش کرد، مسئله را به نحوی رفو کند ولی این تلاشهای مزّورانه
نتوانست، خشم انقلابی ملت مسلمان را فروکش کند. از این روی شاه به دستور اربابانش،
ناچار به توسّل به راهی دیگر شد و آن به زندان افکندن یا تبعید نمودن امام بود. از
زندان کردن امام، خاطرات تلخی داشت و نمی‌خواست بیش از آنچه گذشته بود، امام بر سر
زبانها بیفتد و عظمتش برای همگان روشن و نورش فراگیر شود، هرچند رهبری امام در
همان روزها برای تمام علما و دانشمندان و شیفتگان امام، مسلّم و امری بدیهی به
شمار می‌رفت و آنچنان این آفتاب روشن و نورانی در آسمان ایران می‌تابید و به
متعهدین و مؤمنین حرارت و ایمان و شور انقلابی می‌بخشید و راه‌های ظلمانی را روشن
و هموار می‌ساخت که دیگر راهی برای خاموشی آن نور وجود نداشت. «یریدون لیطفئوا
نورالله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون». از این روی ناچار متوسّل به
تبعید کردن امام شد.

و سرانجام در شب
13 آبان 43 نیروهای مسلّح منزل امام را در قم محاصره کرده و در حالی که امام مشغول
نماز بود، با ترس و وحشت فراوان به اطاق امام رفته و به سرعت امام را به بیرون از
خانه برده و سوار ماشین کردند و از محوطه منزل با شتاب دور شدند.

هنوز آفتاب 13
آبان نتابیده بود که امام را سوار بر هواپیما کردند و به سوی ترکیه- نخستین
تبعیدگاه- روانه شدند.

سیل تلگراف‌ها،
نامه‌های سرگشاده، اطلاعیه‌ها و پیام‌های پی در پی علما و مراجع و اقشار گوناگون
مردم در این رابطه منتشر شد و همگان یکپارچه و یکصدا بازگشت امام امت را به وطن
خواستار شدند.

رژیم شاه که باز
مواجه با نوعی دیگر از عصیان و تمرد بی‌سابقه مردم شده بود، برای اینکه از شدّت
قضیه بکاهد و کرسی خود را نگهدارد، این با محلّ تبعید امام را به نجف اشرف منتقل
ساخت و در تاریخ 9 جمادی الثانی 1385 قمری امام را همراه با فرزند والامقامش مرحوم
آیه الله شهید سید مصطفی خمینی به عراق تبعید نمود.

امام در نجف اشرف
از آسایش و آزادی بیشتری برخوردار بودند، لذا نتوانستند طیّ 14 سال اقامت اجباری،
نهضت را به بهترین وجهی رهبری کرده و تحوّلی شگرف در حوزه علمیه نجف ایجاد کنند و
مهمترین مسئله فقهی که تا آن روز، متروک مانده بود یعنی «ولایت فقیه» را با
استدلال‌های علمی محکم و قوی، تبیین و تدریس بفرمایند.

و بالاخره پس از
14 سال و اندی که در تبعیدگاه‌ها، با شرایط سخت و ناگوار، گذراندند، فاتحانه در
روز 12 بهمن 1357 به میهن اسلامی خود بازگشتند و مواجه با بزرگترین استقبال تاریخ
شدند و در روز باشکوه 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی ایران را با همکاری مخلصانه و
ایثارگرانۀ ملت رنجدیده و محروم ایران به پیروزی نهائی رساندند.

خداوند درجاتش را
عالی‌تر گرداند و ما را در پیمودن راه مقدّسش توفیق و هدایت بخشد.