معیارهای جذب نیروی انسانی

ارزشهای اسلام و
انقلاب را پاسداری کنیم (15)

معیارهای جذب
نیروی انسانی

همای گومفکن سایۀ
شرف هرگز

در آن دیار که
طوطی کم از زغن باشد!

نیروی انسانی اصل
همۀ نیروها است و ارزشهای انسانی اساس همۀ ارزشها گرچه ما به مکتب «اومانیسم» و
«اگزیستانسیالیسم» باور نداریم و اصالت وجود را به انسان نمی‌دهیم و انسان را محور
کل جهان هستی نمی‌دانیم، امّا جایگاه انسان را به عنوان جزئی از عالم امکان و نخبۀ
ممکنات ارزشمند می‌دانیم و حتی از فرشتگان برتر که خدا آنان را به سجده و خضوع در
برابر انسان فرا خواند. آیۀ کریمه: «ولقد کرمنا بنی آدم وحملناهم فی البرّ و البحر
و رزقناهم من الطیّبات وفضّلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا»- آفریدگار بنی آدم را
آفرید و دریا و خشکی را مسخّر او ساخت… و بر بسیاری از مخلوقات برتری داد.

رمز این برتری را
در علم و تقوی باید جستجو کرد. آیات: «یرفع الله الّذین آمنوا منکم والّذین اوتوا
العلم درجات» و «یا ایها النّاس انّا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوباً وقبائل
لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقیکم» و امثال آنها پرده از راز ارزشها و فضیلتها
بر می‌دارد. و این نه فقط در مباحث فلسفی و تفسیری و انسان‌شناسی قابل مطالعه است،
بلکه در مسئولیتهای اجتماعی و جایگاه انسان در جامعه، ملاک و معیار تفضیل و برتری
همینهاست. بحث ما نیز در این بخش از گفتار است.

یک نظام مادی یا
مارکسیستی، انسان را ابزاری می‌داند در کنار دیگر ابزارها و لذا ارزش انسان به نظر
آن به ارزش تولید است. امّا در نظام معنوی و الهی، انسان هدف تکامل حیات و تعیین
کنندۀ روند کاروان انسانیّت و جامعه است بر اساس ارادۀ انسان و نه جبر تاریخ…
ویژگی انسان و نیروهای انسانی از دیدگاه اسلام از همین جا نشأت می‌گیرد. جذب
نیروهای انسانی تنها بر اساس کاردانی و کارآئی و سیاست و اقتصاد و فرهنگ نیست بلکه
شایستگی ایمانی و اخلاقی نیز مطرح است. مشکل جوامع بشری بویژه در عصر ما که عصر
تکنیک و ماشین و کامپیوتر است، کمبود کارشناس نیست و نه کمبود ماشین و ابزار؛ بلکه
مشکل، مشکل انسانی است. از این رو تمدن بشری بجای اینکه در تکنیک و ماشین شتاب
گیرد، باید به انسان‌سازی رو آورد و یا حدّاقل به ساختار انسان همپای تکنیک و علم
و صنعت و ماشین اهتمام کند…

نیروی انسانی با
چه معیار؟

حال ببینیم،
معیارهای جذب نیروهای انسانی چیست و با چه ملاکاتی باید به جستجوی نیروها بود؟ بحث
در این موضوع جدای از سرنوشت جامعۀ انقلابی ما نیست زیرا همۀ ما باور داریم که در
فضای انقلابی و اسلامی هر نیروئی کارساز نیست و سرنوشت امت را به دست هر کس نمی‌توان
سپرد و نباید مجال داد افراد بی‌صلاحیت چهره عوض کنند و مقدّرات ملّت را بدست
گیرند. گرچه در عمل و گزینشها تاکنون، ملاک‌ها منطبق با فرهنگ انقلاب، مدّنظر بوده
است امّا نمی‌توان گفت هرچه اتفاق افتاده در این روند بوده است و در آینده نیز از
نفوذ فرصت‌طلبان در امان خواهیم بود همچنانکه نمی‌توانیم بگوئیم درگزینش نیروها
راه بی‌طرفی را پیموده‌ایم و دچار خط و ربط نشده‌ایم و در آینده نخواهیم شد و نمی‌توانیم
ادّعا کنیم با شیوه‌های اتّخاذ شده، بسیاری از نیروهای صالح را از دست نداده‌ایم و
آنها را قربانی گرایشات خطّی نکرده‌ایم.

ویژگی کارگزاران
نظام اسلامی

این واقعیت ما را
بر آن داشت که در مسئلۀ جذب نیروهای انسانی و اخلاق کارگزاران سطوری بنگاریم؛ نخست
به یکی از روایات که معیار انتخاب و انتصاب در دستگاههای اداری و کشوری را به دست
می‌دهد می‌نگریم:

علی علیه السلام
در منشور سیاسی خود به مالک اشتر، در خصوص گزینش نیروها می‌نویسند: «ثمّ انظر فی
امور عمالک فاستعملهم اختباراً ولا تولّهم محاباه وأثره فانّهما جماع من شعب الجور
والخیانه وتوخّ منهم اهل التّجربه والحیاء من أهل البیوتات الصالحه والقدم فی
الاسلام المتقدمه، فانهم اکرم اخلاقا واصحّ اعراضا واقلّ فی المطامع اشراقاً وابلغ
فی عواقب الامور نظراً».

– در کار مسئولان
و کارگزارانت بدرستی بنگر و با آزمایش دقیق نه با گرایش بی‌منطق و خودمحوری بکار
گمار چرا که آنان از ستم و خیانت دور نیستند و افراد با تجربه و باحیا را جستجو کن
که دارای خاندانهای صالح و پیشگام در اسلام باشند. چه اینان از نظر اخلاق شایسته‌ترین
و از جنبه حیثیّت، قابل اعتمادترین‌اند و کمتر در فکر طمع‌کاری هستند و به عواقب
امور بینش دقیق‌تری دارند.

از این سخن امام
«ع» استفاده می‌شود که: گزینشها نباید از روی ساده‌اندیشی و مسامحه‌کاری و سلیقۀ
شخصی و استبداد رأی باشد تا افراد فریبکار و دغلباز خود را در نظام اسلامی جا زده
و به خیانت بپردازند، ملاکهای اسلامی که دقیقاً باید مورد توجه قرار گیرند عبارتند
از:

1-   
اصالت خانوادگی و
فامیلی.

2-   
سوابق ریشه‌دار
اسلامی.

3-   
تجربه و پختگی در
کارها.

4-   
حیا و شرم و تقوی
و نجابت.

5-   
اتّصاف به اخلاق
شایستۀ اسلامی.

6-   
حسن شهرت و
محبوبیّت اجتماعی.

7-   
پیراستگی از طمع
و آزمندی.

8-   
حزم و دوراندیشی
و تدبیر در امور.

علی علیه السلام
در ادامۀ بیانشان به نکات دیگری توجه می‌دهند از قبیل:

الف: بازرسی کار
مسئولان و کارگزاران.

ب: تصفیه و
پاکسازی عناصر ناصالح.

ج: تأمین حوائج
مادی و نیازمندیهای کارگزاران.

که از اینها نیز
در تشکیلات اداری کشور نباید غفلت ورزید. و جداگانه قابل بحث است.

امّا آنچه در
ویژگیهای مدیران و مسئولان قبلاً از نظر گذشت را می‌توان در عناوین ذیل خلاصه کرد:

1-    اصالت خانوادگی (بیوتات صالحه)

خانواده‌های صالح
و اصیل کیانند؟

بی‌شک اشرافی‌گری
خانوادگی و اصالت نژادی در اسلام جایگاه ندارد. اینها رسوم جاهلیّت نخستین بود و
جاهلیّت قرن بیستم (راسیسم) مرزبندیهای طبقاتی و امتیازات موروثی بود که در دربار
کسری طبقات شاهزادگان، موبدان و دبیران را از طبقات پائین جامعه جدا می‌ساخت. در
نظام اسلامی، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله «اسامه بن زید» را به فرماندهی سپاه
عظیمی منصوب می‌کند که چهره‌های معروف صحابی و ریش‌سفیدان قبایل در آن حضور دارند
و همه موظفند در «جیش اسامه» از فرماندهی او تبعیت کنند…

علی علیه السلام
پس از تصدّی خلافت خطاب به مردم فرمود: «اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم» در غربال نظام
عدل حاکمیت من بالانشین‌ها پائین می‌آیند و پائین‌ها بالا می‌روند، آن بالانشینی
که شایستگی ندارد از مسند پائین کشیده می‌شود و آن توسری خورده تحقیر شده با خصلت
شایستگی ارتقا می‌یابد و عهده‌دار مسئولیت می‌شود. به تعبیر قرآن: مستضعفین امامان
زمین می‌شوند و مستکبرین در دل خاک مدفون می‌گردند.

در انقلاب ما
«بیوتات صالحه» کیانند؟

آنها که در اسلام
و انقلاب ذوب شده‌اند، اسلام و انقلاب را تاکتیکی نپذیرفته‌اند. وقتی به اصول
خانوادگی و اطراف و جوانبشان می‌نگریم شرافت و کرامت را با معیارهای اسلامی می‌بینیم.
اینها بی‌نام و نشان‌اند و فرزند فضائل خویش نه فرزند اشرافیت، از تبار هابیل‌اند
نه از شجرۀ قابیل، از شجرۀ طیّبۀ ایمانند نه از شجره خبیثۀ نفاق، امروز خاندان
اصیل ما کیانند؟ آنها که ارزشها را آفریدند، علیه رژیم ستم‌شاهی فریاد کردند، شهید
دادند و اسارت را تحمّل کردند نه بامید امتیاز و مقام بلکه برای آرمانی که انتخاب
کرده بودند. نظام ما باید دنبال اینها بگردد و به اینها بهای بیشتری بدهد در عمل
نه در شعار، سود و امتیاز را دیگران نبرند و رنج و مصیبت را اینان، بوقلمونهای چند
چهره از امتیازات و پوئنها بهره‌گیری نکنند و محرومیّت از آن زجرکشیدگان باشد.

انسانها باید
شجره‌نامه داشته باشند، شجره‌نامۀ ایمانی و فکری و سیاسی و اعتقادی و خانوادگی،
کارگزاران و مهره‌های نظام اسلامی و انقلابی باید از این انسانهای باشجره باشند،
عناصر ناصالح و غیرمتعهد به هیچ وجه نباید در پستهای کلیدی رخنه کنند، چرا که این
کار سبب طرد و انزوای نیروهای صالحه می‌شود و موجب دلسردی نیروهای انقلابی که
دلشان از دست بسیاری از مجریان در دستگاههای دولتی پرخون است و…

سوابق ریشه‌دار
اسلامی و انقلابی

2-    دومین عنصر صلاحیت کارگزاران نظام، سابقۀ اسلامی است
«والقدم فی الاسلام المتقدمه» عدم سوءپیشینه. نه بدان معنی که امروز معمول است.
یعنی نداشتن سابقۀ جنائی، بلکه در اسلام مسئولیت‌پذیری از این فراتر می‌رود. ملاک
تنها عدم سوءسابقه نیست، بلکه احراز حسن سابقه است. حسن سابقه یعنی اسلام و ایمان
و اخلاق در خون و عروق شخص نفوذ کرده باشد از اسلام تغذیه نموده و با آن بزرگ شده
باشد. عناصر فرصت‌طلب وقت‌شناس به درد نظام اسلامی نمی‌خورند. خصلت بارز این عناصر
زرنگی است و انطباق با محیط و کاربرد شعارها به شیوه‌ای هنرمندانه حتّی فتوکپی
رنگین‌تر از اصل! با این خصلت با مهارت می‌توانند بفریبند و در میان نیروهای
انقلابی جای پائی بازکنند و تدریجاً مالک خانه شوند و صاحب خانه را بیرون کنند
درست مانند استعمارگران و این خصلت منافقان است، همان کاری که معاویه کرد؛ باید از
خطر اینان ترسید.

و امّا در فضای
انقلابی ما برای شناخت نیروهای با سابقه باید بسراغ انقلابیهای قبل از پیروزی سال
57 و بلکه قبل از آن تا 15 خرداد برویم؛ آن روز که برای مسلمانان مبارز جز رنج و
محرومیت و شکنجه و زندان نصیبی نبود. از خانه و زمین و عنوان و سفرهای پرخرج داخل
و خارج و سه چهار هزار دلار در ماه معادل چهارصد، پانصد هزار تومان در ماه حقوق
سفارتی و کنسولی و زندگی مرفهانه بالای شهر و تنوع و ریخت و پاش‌های خانوادگی و
ضیافت افطار و عروسی و ماشین‌های متعدد و غیره و غیره اثری دیده نمی‌شد… انقلابی
شدن امروز مایه چندانی ندارد، هرکس می‌تواند انقلابی باشد!! و امتیازاتی هم بگیرد
و یا گوشه فلان اداره بنشیند و به رشوه‌خواری و حق و حساب سرگرم باشد و برای خالی
نبودن عریضه عکسی هم بالای سر خود نصب کند و ضد انقلاب بتراشد!! متأسفانه نیروهای
انقلابی با سابقه را رها کرده‌ایم و آنها هم اهل این نیستند که سر و دست برای پست
و مقام بشکنند. نتیجه این می‌شود که تازه به دوران رسیده‌ها و زرنگ‌های وقت‌شناس
با همان مختصر تغییر قیافه پست احراز کنند و اخیراً آنهم لازم نیست و چهار تیغه
بودن آقایان و زلف‌های رنگی و افشان زنان هم عادی شده است و کسی هم جرأت اعتراض
ندارد! نه انجمن اسلامی، نه بسیجی و نه حتّی طلبه و پیش نماز اداره…».

شاید برخی از
آنها که خیلی حسن نیّت دارند! اظهارات فوق را حمل به سوءظن و بدبینی کنند اما این
واقعیّت را باید پذیرفت که ما نیروهای اصیل انقلابی را رها کرده‌ایم و عملاً زمینه
نفوذ را برای فرصت‌طلبان گشوده‌ایم و به آیندۀ مدیریت و اجرا فکر نمی‌کنیم…

خط‌گرائی و
خودپرستی!

نیروهای انسانی
مؤمن و صالح در جامعه ما کم نیستند. اما دو چیز موجب می‌گردد که نتوانیم از اینها
استفاده کنیم و با پدید آوردن خلاء مصنوعی قافیه را تنگ کنیم. یکی آنکه در بالا
اشاره شد: بی‌توجهی به شناخت و جذب افراد صالح و لایق و پر کردن خلاء موجود با
چهره‌های نمایشی و قالب‌های در ظاهر انقلابی. دیگری خط و ربط‌ها که هر گروه و
جناحی می‌کوشد اذناب و عوامل چسبیده به خود را جذب کنند و هر کس حاضر نباشد جذب
این خط یا آن خط شود و بخواهد استقلال شخصیت خود را حفظ کند، کلاهش پس معرکه است و
باید منزوی شود، هرچند از شایستگی و صلاحیت هم برخوردار باشد!!

خط‌گرائی تا
بدانجا پیش می‌رود که هرگاه وزیر، معاون یا مدیر کلی با رئیس فلان نهادی بر سر کار
می‌آید، نخستین کار از پیش طراحی شده‌اش این است که تمام مهره‌های قبلی و تشکیلات
و اداره و نهاد را پاکسازی کند و نیروهای جدیدی را نصب کند. زیرا معتقد است قبلی‌ها
انقلابی نبودند و هرکاری که کرده‌اند باید اینها ضد آن کنند تا به نفع کشور و
انقلاب باشد!

این گرایش تعصب‌آمیز
تا بدانجا به پیش می‌رود که مثلاً در یک استان چند میلیونی یک فرد برای تصدی
استانداری یا فرمانداری یافت نمی‌شود و باید به سراغ دوستان انقلابی و خطّی در
نهادی دیگر رفت و عضوی را مثلاً اجازه نداد این پست از خودمانی‌ها! بیرون رود و
همزمان مهره‌ای دیگر را به جای دیگر برد که منظومه شمسی برهم نخورد و جاذبه و
دافعه جهان هستی مختل نگردد.. در غیر این صورت انقلاب در مخاطره می‌افتد!! معنای
این حرف این است که ما چهارصد پانصد تا آدم حسابی بیشتر نداریم و استعفا و جابجائی
و با حفظ سمت و دو شغلی و چهار شغلی تنها چاره ساز است! چرا قحط‌الرّجال است یا
بهتر بگوئیم «قحط‌الخط» است. روی دیگران باید خط قرمز کشید… نتیجه این می‌شود که
روح همکاری، استعدادهای انسانی، سوابق انقلابی، آراء و اندیشه‌ها همه و همه بمیرد
و آنانکه چسبندگی ندارند و برای چاپلوسی کارآموزی نکرده و روانشناسی نفوذ را بلد
نیستند و جناحی فکر نمی‌کنند و خطّی نیستند حتّی با یک ربع قرن سوابق مبارزاتی
دلسرد و منزوی شوند… چرا؟ برای اینکه استقلال شخصیت دارند و از خط‌بازی‌ها
متنفرند؛ هنرمند نیستند!

نتیجه این وضع
احتکار نیروها، خفه شدن استعدادها، کنار کشیدن قشرهای بسیاری از افراد و معوق
ماندن کارها و فلج شدن سیستم مدیریت و سرانجام ضربه بر انقلاب و دود به چشم مردم
رفتن…

بنابراین در جذب
نیروهای انسانی باید به سراغ دریای انسان‌ها رفت و تک فکری و یکه‌شناسی و خط‌پرستی
که جلوه خودپرستی است را باید به پای حق و شایستگی قربانی کرد. که بقول مثنوی:

چونکه بی‌رنگی
اسیر رنگ شد                                              موسی ای با موسی ای در جنگ شد

در میان معیارهای
تعیین شده در گفتار امیرالمؤمنین علیه السلام سابقه، ایمان، اخلاق، اصالت خانوادگی
و… بود اما از خط و ربط اثری نبود به امید روزی که خط تعیین کننده سرنوشت نباشد!

کفایت و کاردانی

از دیگر عناصری
که امیرالمؤمنین علیه السلام برای کارگزاران یاد کرده‌اند تجربه و کاردانی و حزم و
دوراندیشی است که این به توان مدیریت باز می‌گردد. یعنی اضافه بر آنچه از سابقه
خانوادگی و ثابت قدمی اسلامی ذکر شد، کارآئی و کفایت نیز ضروری است. بعبارت دیگر
نیروی کاردان می‌تواند چرخ مدیریت را به جریان اندازد. ممکن است در نیروهای
انقلابی تجربه آموخته و کارآئی تخصصی محدودیت‌هائی باشد اما از پرورش استعدادها و
تربیت مدیران در یک نظام گریز نیست. لذا نظام اسلامی و انقلابی برای نیروهای خود
باید آموزشهای تخصصی جدی و وسیع داشته باشد و افراد ندانم کار را به مسئولیت
نگمارد چرا که بازده آن جز اختلال در امور و معوق ماندن کارها چیزی نخواهد بود. در
هر مرحله‌ای از مسئولیت‌ها، حقوقی، قضائی، اجرائی، اقتصادی و آموزشی این تخصص و
کاردانی ضروری است. وگرنه ارزشها تنزل می‌کند و ملاکها برهم می‌خورد… .

ویژگی‌های اخلاق

تقوی و طهارت،
حیا و شرم، پیراستگی از طمع و آزمندی از دیگر خصائص سیستم مدیریت اسلامی است؛ اگر
سابقه انقلابی و ریشه خانوادگی و تخصص و کاردانی با این صفات و ویژگی‌ها و فضائل
همراه شد، شایستگی تصدّی مسئولیت‌ها را به حدّ مطلوب خود می‌رساند، آنها که اسیر
حرص و هوا و طمع مال و منال و احراز جاه و مقام‌اند، بجای اینکه به مصالح اسلام و
نظام و دولت و ملت فکر کنند در پی دسته کردن چاقوی خودشانند. به فکر موقعیت، القاب
و اوصاف، تنازع بقا و جنگ بر سر مطامع دنیا و اینهاست که مردان را به تله می‌اندازد
و به فنا و نابودی می‌کشاند و آبرو می‌برد و بقول سعدی:

او در من و من
فتاده در او                                خلق
از پی ما دوان و خندان

انگشت تحیر جهانی
                                     از
گفت و شنود ما به دندان

البته عنوان قضیه
این است که این جبهه‌گیری‌ها در راستای مکتب و انقلاب و تندروی و کندروی است و احدی
حاضر نیست بگوید شاید مسائل دیگری هم در ضمیر ناخودآگاه ما باشد که در این
پرخاشگری‌‌ها دخیل است؛ این طبع انسان است که برای او هرآنچه را که دوست دارد نیک
جلوه می‌دهد… و قبل از هر چیز نفس خود را که از هر چیز بیشتر مورد علاقه اوست و
نظرات خود را که مولود وجود اوست که همانند فرزند و بیشتر از آن بدانها عشق می‌ورزد،
و با هر قیمتی که شده از آن دفاع می‌کند. برای همین است که معلمان تربیت و اخلاق
گفته‌اند: اولین گام در سیر و سلوک، گام روی نفس نهادن است. آری! نفس که در صدها
لفافه خود را پنهان می‌کند و رنگ تشریع به خود می‌دهد و هزاران توجیه می‌تراشد و
مثلاً خود را طرفدار قشر مستضعف می‌داند همانگونه و با همان تجمل زندگی می‌کند که
آن که باصطلاح حامی سرمایه‌دار است. تفاوت در واژه‌هاست و نه در عمل… از این رو
در روایات آمده از مراء و جدال بپرهیزید که موجب کوردلی می‌شود. مراء و جدال از
«خود» نشأت می‌گیرد. امام راحل «قدس سره»- آن معلم و مربی و معمار انقلاب-
فرمودند: «خود» همان «شیطان» است، خود را فدا کنیم تا بخدا برسیم. به علم و دانش و
اصطلاح دانی و برف انبار واژه‌های پرزرق و برق و کم‌محتوا و یا بی‌محتوا و غرور
آفرین نباید مغرور شد تا روح تعبد بیاید. اگر روح تعبد پیدا شد روشن‌بینی می‌آید،
صمیمیت می‌آید، واقع‌گرائی جای تعصبات خطی را پر می‌کند. وقتی ظرفیت وجود انسان از
ارزشهای واقعی پر شد خلائی احساس نمی‌کند که برای جبران آن به این سو و آن سو چنگ
بزند. این را خراب کند و آنرا متهم و پای فحش و فحش‌کاری بمیان بیاید. آنوقت بجای
این جبهه‌گیری‌ها همه به یک هدف فکر خواهند کرد و آن خدا، اسلام، انقلاب، امت و
خدمت به بندگان خداست و این می‌تواند وجدان را راضی کند و در محیطی از سلم و صفا
دست‌های برادری و اخوت به یکدیگر نزدیک کنند تا به مصداق «اشداء علی الکفار رحماء
بینهم» برای دوستان مهر و برای دشمنان زهر باشند… .

خدایا ما را چنین توفیقی عطا کن