سردرگمی ایدئولوژیک

سردرگمی
ایدئولوژیک

یکی از
خطرناکترین پدیده‌های اجتماعی سردرگمی در مواضع ایدئولوژی است. بدون شک اگر جامعه
به یک ایدئولوژی منحرف و اشتباه مقید و متعهّد باشد هر چند بدبختیهائی در پی خواهد
داشت امّا به مراتب بهتر از مذبذب بودن و تردید و تحیر است. کسانی که مسئولیّت
هدایت و ارشاد فرهنگی جامعه را به عهده گرفته‌اند باید با توجه به این واقعیّت
همیشه سعی در همگون ساختن مواضع و ایده‌هائی که به جامعه القا می‌شود داشته باشند.
این مسأله غیر از اختلافات فقهی و روبنایی است که هر کس به فتوای مجتهد و مقلّد
خویش عمل می‌کند. مواضع ایدئولوژی و زیربنایی یک جامعه بخصوص جامعه‌ای که انقلاب
کرده و خود را متعهّد به اصول انقلابی خویش می‌داند باید ثابت و محکم باشد به ویژه
این که انقلاب ما یک انقلاب صد در صد اسلامی است که تنها ایده‌های اسلامی را می‌پذیرد
و تردید در مواضع و اصول اساسی انقلاب تردید در اصول اسلامی تلقّی می‌شود و برای
هیچ مسلمانی پذیرفته نیست.

قناعت، ارزشی
اسلامی است و مصرف‌گرائی ایده‌ای استعماری

از دیرباز مبلغان
و رهبران دینی بر این امر تأکید داشته‌اند که قناعت، یک ارزش اسلامی و مذهبی بلکه
انسانی است و از نظر انقلابی نیز کلیه رهبران انقلابی جامعه بخصوص حضرت امام- قدس
سره- مردم را از مصرفی بودن و گسترش دامنه تجملات و رفاه‌طلبی و افزونخواهی
بازداشته‌اند و آن را یک ایدۀ استعماری برای وابسته ساختن کشورها و ملّتهای جهان
سوّم معرفی نموده‌اند و این حقیقتی است که هرگز قابل تردید نیست. ولی با توجه به
این حقیقت، عجب است که بعضی اصرار بر این امر دارند که باید عکس آن را تبلیغ نمود
و نباید مردم را به زهد و قناعت دعوت کرد بلکه باید رفاه‌طلبی ترویج شود زیرا باید
مردم- البتّه بعضی از آنها- از رفاه و تجمّل مناسب برخوردار باشند.

تردیدی نیست که
وظیفۀ دولت، تأمین رفاه و آسایش نسبی برای کلیۀ افراد و اقشار جامعه است و باز هم
شکی نیست که تلاش در این جهت، خواست همۀ جناحها و دسته‌ها و گروهها و تک تک افراد
است و باور نداریم که احدی در این زمینه سخنی برخلاف گفته باشد تا انگیزۀ این پاسخ
محکم و اصرار باشد. آنچه مایۀ تعجّب است این پرسش است که در ذهن هر شنونده به وجود
می‌آید: مگر دولت چه اقدامی در بالا بردن سطح رفاه و آسایش جامعه انجام داده است
که به مذاق کسی یا جناحی خوش نیامده و اعتراض کرده باشد؟ و اصولا ً آیا کسی اکنون
طرفدار رهبانیّت و تقشف و تزهّد است تا نیاز به پاسخ و تقبیح داشته باشد؟ واقعا ً
این مسأله روشن نیست که انگیزۀ این سخنان چیست؟!

هدف ما از این
نوشتار هرگز پیگیری اشتباهات بزرگان نیست بلکه هدف، تنها روشن شدن یک مسأله اساسی
است که از اصول انقلاب به شمار می‌آید. چیزی که هرگز نباید در آن تردید داشت این
است که ما نباید بخاطر رفاه جامعه استقلال آن را به خطر بیاندازیم. حضرت امام «ره»
در این زمینه می‌فرمایند: «آنها که تصوّر می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی
مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای
مبارزه بیگانه‌اند».

(29/4/67)

بنابراین اگر
رفاه و راحتی و آسایش ما مستلزم وابستگی اقتصادی که بالطبع وابستگی فرهنگی و سیاسی
را در پی دارد باشد، هیچ یک از جناحهای انقلابی و مردم شهیدپرور و گویندۀ محترم آن
سخنان طالب آن نیست، پس تردیدی نیست که ایشان نیز در این صورت، خواهان زهد و قناعت
است. و از سوی دیگر روشن است که ما هنوز به استقلال واقعی اقتصادی نرسیده‌ایم و تا
آن روز باید همچنان قناعت را پیشه کنیم تا گرفتار وابستگی مانند گذشته نشویم.

پس تشویق به مصرف
و ترک قناعت چه معنی دارد؟! اصولا ً امروز آیا این گونه مسائل نیاز به تشویق دارد؟
کیست که امکانات داشته باشد و از تجمّل و رفاه اجتناب کند؟ آیا سوق دادن جامعه به
مصرف نیازی به تبلیغات و شعار دارد؟ مردم خود به خود به آن سوی در حرکت‌اند و اگر
کنترلی لازم باشد در جهت عکس آن است.

اگر منظور، تشویق
مردم به فعالیت بیشتر اقتصادی در جهت تولید بیشتر و بهتر باشد، این دو جنبه دارد:
یک جنبه شخصی و یک جنبۀ اجتماعی.

اگر هدف انسان از
تلاش بیشتر جمع‌آوری مال بیشتر و تحصیل رفاه و تجمل بیشتر باشد از نظر شرعی
نکوهیده و مذموم است گر چه اگر از راه مشروع باشد حرام نیست ولی طبق آیات و روایات
و سخنان بزرگان دین و حکمت، هر چه توجه انسان به مادیّت بیشتر باشد از بعد معنوی و
کمال انسانی دورتر خواهد بود. ولی اگر هدف انسان از تلاش بیشتر، رشد اقتصادی کشور
اسلامی و خدمت به جامعه و مردم باشد بدون شک امری مورد ستایش و پسندیده است.

تأکید بر طلب
روزی حلال

در روایات ما با
این که تأکید فراوان بر کار و طلب روزی شده است ولی در عین حال روایات زیادی نیز
در میانه‌روی و خودداری از افراط در طلب رزق آمده است. در روایتی از رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم است که عبادت هفتاد قسم است و افضل آن طلب روزی از راه حلال
است.

فضیل‌بن یسار از
اصحاب بزرگوار امام صادق علیه السّلام می‌گوید روزی حضرت به من فرمود: به چه کاری
مشغولی؟ گفتم: هیچ. بر او گران آمد و فرمود: این گونه اموال خود را نابود می‌سازید.
دیگری به آن حضرت گفت: من از نظر مالی در وضع خوبی هستم، آیا صلاح است که تجارت را
رها کنم؟ پاسخی به چنین مضمونی فرمود: که این کار احمقانه‌ای است.

امام باقر علیه
السّلام فرمود: کسی که دنیا را طلب کند برای بی‌نیاز شدن از کمک دیگران و انفاق بر
خانواده و دستگیری از همسایه، خداوند را در روز قیامت با چهره‌ای درخشان چون ماه
ملاقات خواهد کرد.

و در روایتی از
امام صادق علیه السّلام ضمن سفارشهایی به اصحاب خود در مورد تقوی و تلاش در
خودسازی فرمود: پس از نماز صبح زود بر سرکار خویش بروید و روزی حلال را طلب نمائید
که خداوند به شما کمک خواهد نمود.

همچنین از رسول
خدا صلّی الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمود: «نعم العون علی تقوی الله
الغنی»- بی‌نیازی از دیگران کمک خوبی است، برای پرهیزکاری و تقوی.

و از امام صادق
علیه السّلام روایت شده است: ثروتی که تو را از تجاوز به دیگران باز دارد بهتر از
فقری است که به گناه وادارد.

افراط نکردن در
طلب روزی

در عین حال
روایات زیادی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم و ائمۀ هدی علیهم السّلام در
مورد میانه‌روی در طلب روزی رسیده است. در کتب سنّی و شیعه خطبه حجّه‌الوداع رسول
اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم نقل شده و در آن خطبه حضرت فرمود: «روح الأمین در
قلب من چنین القا کرده است که هیچکس نمی‌میرد مگر این که روزی خود را بطور کامل
دریافت می‌دارد پس تقوی داشته باشید و در طلب روزی افراط نکنید».

و در روایتی از
امام صادق علیه السّلام است که فرمود: «در طلب روزی میانه‌روی باش نه همچون کسی که
مال و زندگی خود را تلف می‌کند و نه چون انسان مریض و آزمندی که به دنیای خود
خوشدل و به آن وابسته و دلبسته است. سعی کن با انصاف و عفیف باشی. مانند افرادی که
سست عنصر و ضعیف‌اند (که از طلب روزی عاجزند) نباش ولی در طلب روزی به مقدار نیاز
تلاش کن و بدان کسانی که ثروت دارند ولی سپاس نمی‌گویند گوئی که چیزی ندارند.»

خلاصه اگر منظور
از این گفته‌ها تشویق به رفاه‌طلبی لجام گسیخته و افزونخواهی آزمندانه است از نظر
شرعی نکوهیده و مذموم بلکه گاهی حرام است و معمولا ً انسان اگر در آن خط قدم نهاد،
ناچار به راه کج و انحرافی می‌رود. عجیب این است که برای تأیید رفاه‌طلبی آن هم به
نحوی که شیوۀ مستکبران و ستمگران است استدلال می‌شود به سنّت رسول خدا صلّی الله
علیه و آله و سلم که ایشان 9 همسر داشتند 
هر کدام را مثلا ً خانه‌ای جدا بود در حالی که اهل صفّه در مسجد بودند و
خانه‌ای نداشتند. حتما ً منظور از این استشهاد، اثبات قانونی بودن مالکیّت شخصی در
اسلام است که این بدون شک مورد قبول همه می‌باشد و هیچ کسی در آن تردیدی ندارد
وگرنه گمان نمی‌رود که منظور، اثبات استحباب و مطلوبیّت دنیاپرستی و شهوترانی و بی‌اعتنایی
به فقرا و مستمندان باشد. حال منظور هر چه هست آیا باید برای اثبات مقاصد خود چشم
بسته از هر جای تاریخ مطلبی را انتخاب کنیم و با یکدیگر تلفیق نمائیم تا شاهد مطلب
ما باشد؟!!

انگیزۀ ازدواجهای
پیامبر صلّی الله علیه و آله

آیا رسول خدا
صلّی الله علیه و آله و سلم همیشه نُه زن در اختیار داشتند؟! آنچه در تاریخ آمده
است: این است که در وقت وفات نُه همسر داشتند و مجموعا ً زمانی را که با آنها
ازدواج کرده هیجده زن بوده‌اند. همه می‌دانند که اکثر بلکه شاید همه این ازدواجها
انگیزه‌های سیاسی و اجتماعی داشته است و نه بمنظور تشکیل حرمسرا همچون طاغوتان
زمان بوده است. تنها عایشه در میان آنها دختری بوده که حضرت با او ازدواج کرده است
و سایرین همه مطلقه یا شوهر مرده بوده‌اند. در مورد حفصه در تاریخ آمده است که پس
از شهادت همسرش، کسی به خاطر اخلاق او حاضر به ازدواج با او نبود و رسول خدا صلّی
الله علیه و آله و سلم او را پذیرفت. در مورد زینب بنت جحش در قرآن نیز تصریح شده
است که انگیزۀ این ازدواج سنّت‌شکنی بوده زیرا عرب جاهلی فرزندخوانده‌های خویش را
مانند فرزند می‌دانستند، پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلم به امر خداوند با
ایشان که همسر زیدبن حارثه فرزند خواندۀ آن حضرت بود ازدواج کرد تا این سنّت عملا
ً شکسته شود و شاید هدف بالاتر از آن باشد و منظور خدشه‌دار ساختن کلیّۀ سنّتهای
جاهلی بجز آنچه را که از انبیاء سلف به ارث مانده و اسلام آن را تأیید کرده است
باشد.

زهد پیامبر صلّی
الله علیه و آله

البتّه این مطالب
را برای روشن ساختن اذهان عامۀ مردم که ممکن است با این گونه اظهار مطالب، به شک و
تردید بیافتند می‌آوریم و هرگز هدف ما جسارت به مقام علمی گویندۀ محترم نیست. مشکل
مسأله این است که این صحبتها سؤالاتی را در اذهان برانگیخته که نیاز به پاسخ دارد:
همه می‌دانیم که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلم نمونه زهد و اعراض از دنیا
بود. مسجد آن حضرت که مرکز کلیّۀ فعالیّتهای سیاسی و اجتماعی و نظامی بود ابتدا با
چهار دیوار گلی ساخته شد و سپس پس از شکایت مردم از گرما و درخواست سایه‌بان حضرتش
پذیرفت و از سعف نخل و خس و خاشاک سایه‌بانی بر آن ساخت، مردم از ریزش آب باران
شکایت کردند و خواستند تا سقفی از خشت و گل ساخته شود. حضرت نپذیرفت و فرمود: «لا!
عریش کعریش موسی، الامر اعجل من ذلک»- نه هرگز، بلکه کپری مانند کپر موسی علیه
السّلام، کار ما سریعتر از آن است که سقف از خشت و گل بسازیم.

سخن دربارۀ زهد
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم بالاتر از آن است که در این مقاله بگنجد. در
روایت معتبری عیص‌بن القاسم از امام صادق علیه السّلام پرسید؛ حدیثی از پدر شما
روایت شده است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم هرگز نان گندم را سیر
نخورد. آیا راست است؛ فرمود: نه! او هرگز نان گندم را نخورد و نان جو را نیز سیر
نخورد.

از امیرالمؤمنین
علیه السّلام روایت شده که فرمود: «رختخواب پیامبر گلیمی بود و بالش او پوستی که
در آن لیف خرما بود. یک شب رختخواب او را دولایه گذاشتند چون صبح شد فرمود:
رختخواب ما امشب مانع نماز شد و دستور دادند که دیگر یک لایه بگذارند.»

یک بار که پردۀ
نسبتا ً زیبائی را آویخته بودند فرمان داد تا آن را بردارند و فرمود: «مرا به یاد
دنیا می‌اندازد». کتابها لازم است تا زهد و تقشف رسول خدا صلّی الله علیه و آله و
سلم را شرح دهد؛ زنهای آن حضرت هر کدام یک اطاق داشته‌اند آن هم از آن گونه اطاقها
که متناسب با چنان مسجدی است نه یک خانه. و امّا اهل صفّه چنین نبوده‌اند که
جماعتی همیشه در مسجد جای داشته باشند. «صفّه» جایگاهی است از مسجد که سایبان
داشته است، مهاجرین و فقرایی که تازه وارد مدینه می‌شدند در مدّت زمانی که هنوز
سرپناهی نداشتند در آنجا مسکن می‌گزیدند و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم
مکرّر غذا برای آنها می‌برد و خود نیز همراه آنها غذا میل می‌کرد.

بهرحال اگر منظور
از این استشهاد بیان این مطلب باشد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم همچون
سلاطین و طاغوتیان و ثروتمندان ستمگر در رفاه و آسایش زندگی می‌کرد و اعتنایی به
زیردستان فقیر و گرسنۀ خویش نداشت تا مجوّزی برای کسانی باشد که به بهانۀ مالکیّت
خصوصی حقوق فقرا را نمی‌پردازند و با گرانفروشی و هزاران دسیسۀ دیگر خون مستمندان
را می‌مکند این پیرایه‌ای است که هرگز به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم که
از گرسنگی خود گاهی بر شکم سنگ می‌بست و آنچه را بدست می‌آورد تقسیم می‌نمود نمی‌چسبد.
در حدیث است که روزی گوسفندی را ذبح نمود و گوشت آن را تقسیم کرد و فقط یک دست
گوسفند را به خانه آورد همسران آن حضرت گفتند از یک گوسفند نصیب همۀ ما یک دست
بود. حضرت فرمود: «از این گوسفند فقط همین یک دست نصیب ما نشد». زیرا بقیه گوشت که
در راه خدا داده بود همه را ذخیرۀ آخرت قرار داده و همین دست که خورده شد نصیب خاک
خواهد بود.

آری! چنین بود
سیرۀ آن حضرت و اوصیاء بحق او. درست است که ما را طاقت آن همه زهد و تقشف نیست ولی
این دلیل نمی‌شود که نور خورشید را انکار کنیم و به کمترین بهانه‌ای از تاریخ هر
چند نادرست بچسبیم و با آن کارهای خودمان را مشروعیّت ببخشیم. باید اقرار کنیم که
هنوز فاصله اسلام عملی ما با اسلام ناب محمّدی صلّی الله علیه و آله و سلم بسیار
زیاد است و شاید به اندازۀ فاصله فقر و غنا باشد. البته شاید اسلام شعاری ما چیزی
نزدیک به اسلام آن حضرت باشد ولی در عمل هنوز بسیار دوریم.

مسأله حجاب و
حرکت فرهنگی استعمار

مسأله دیگری که
مواضع و تصمیمات متغیر و مذبذب ما در آن موجب سردرگمی مردم شده و اصل مسأله را زیر
سؤال برده است، مسأله حجاب است حضرت امام قدس الله روحه در یکی از استفتاءات پاسخ
فرمودند که: اصل حجاب از ضروریّات دین است یعنی انکار آن- با توجه- مستلزم ارتداد
است ولی عملکرد مسئولین موجب لوث شدن این مطلب شده است. مسئولانی که سنّی از آنان
گذشته و مشغول مسائل سیاسی‌اند و همه متأهل‌اند، طبیعتا ً اهمیّت و حساسیّت این
امر و فسادانگیز بودن آن را کمتر از جوانان درک می‌کنند و به همین دلیل جوانان حزب‌اللهی
از ابتدای انقلاب، فعالیّت چشمگیری را پیرامون این مسأله شروع کردند و واقعا ً
بسیار مؤثّر بود. امروز متأسّفانه به دلیل جزر و مدّی که در برخورد مسئولین
بلندپایۀ کشور در این رابطه گرفته می‌شود نه تنها بی‌حجابی و بدحجابی رشد فراوان
یافته است بلکه اوباش و اشراری که طرفدار فساد اجتماعی‌اند از این فرست سوءاستفاده
کرده و خون جوانان حزب‌الله را بر زمین می‌ریزند و اعتراض مؤمنان و خانواده‌های
شهدا و حامیان انقلاب نیز از سوی برخی نیروهای امنیّتی سرکوب می‌شود.

به که باید گفت
که آمرین به معروف و ناهین از منکر را در کشور رسول الله صلّی الله علیه و آله و
سلم بکشند و حامیان آنان نیز سرکوب شوند و حتی از قرار مسموع کشته‌ای در این
درگیری نیز بوده است.

مراکز نشر اخبار
از درج این گونه خبرها ابا دارند زیرا مثلا ً تضعیف فلان نهاد است. ولی به نظر ما
نهادی بالاتر و اصیل‌تر از نیروهای حزب اللهی نیست؛ اینان ستون انقلاب‌اند. کسانی
که فکر می‌کنند با دادن آزادیهای نامشروع و آزاد ساختن نوارهای ترانه و موسیقی و
اجازه چاپ کتابهای داستان و رمانی که فقط فساد اجتماعی را به بار می‌آورد و پخش
سریالهای آن‌چنانی با عناوین جذابی چون «طریق القدس» یا «بیوگرافی سیّد جمال‌الدین
اسد آبادی» و عدم برخورد مناسب با بدحجابی و بی‌حجابی و عروسی‌های کذائی و دهها
نمودهای مفسده‌انگیز دیگر، که روز به روز رشد می‌کند و ما همچنان در خواب خرگوشی
هستیم؛ اگر تصوّر می‌کنند با این گونه آزادیها منادیان حقوق بشر را در جهان راضی
خواهند کرد تا روابط سیاسی و اقتصادی ما با آنها تحکیم یابد سخت در اشتباهند و راه
را گم کرده‌اند؟! انقلاب و نظام را این جوانان مخلص و فداکار نگه داشته‌اند و نگه
می‌دارند و آن تبهکاران هرگز از آنها راضی نخواهند شد مگر آن که پیرو آنان شوند
همانگونه که در قرآن کریم آمده است: «لن ترضی عنک الیهود و لاالنّصاری حتی تتبع
ملتّهم»- یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد مگر این که پیرو دین و آئین آنها
شوی.

اخیرا ً شنیده می‌شود
که بعضی اقدامهای جوانان حزب الله در نهی از منکر و زدودن نمودهای ضد اسلامی از
چهرۀ شهر را محکوم می‌کنند و آن را نوعی تندروی و افراط می‌دانند.

اگر منظور این
باشد که این اقدام به تنهایی کافی نیست و باید همراه با آن اقدامهای فرهنگی صورت
گیرد صحیح است ولی این اقدام فرهنگی باید از کجا شروع شود؟ آیا با پخش این گونه
فیلمها و سریالهای ایرانی و غیر ایرانی که به وضح تبلیغ از بی‌حجابی و بدحجابی و
مشروع دانستن روابط نامشروع پسر و دختر می‌خواهید بخش فرهنگی نهی از منکر را انجام
دهید؟! گفته می‌شود که در بعضی برنامه‌های صبح رادیو، دکتر روانشناسی که راه و رسم
زندگی را به جوانان می‌آموزد صریحا ً نوعی ارتباط را میان دختر و پسر نامحرم فامیل
یا همسایه و امثال آن را سفارش کرده و در کمال بیشرمی و وقاحت مخالفت با این گونه
روابط را از اشتباهات بعضی خانواده‌های مثلا ً فناتیک و مرتجع و ناآگاه دانسته
است. هیچ جای تعجّب از این گونه روانشناسان نیست و باید گفت که دیگر از مسئولین
صدا و سیما هم توقعّی نیست ولی آنچه مایۀ تعجّب است سکوت مسئولان بلندپایه کشور و
علمای دین و ائمّه جمعه و خطبا و گویندگان و نویسندگان مذهبی و نمایندگان مجلس
ووو… می‌باشد گوئی همه از اعتراض به این وضع خسته شده یا مأیوس گشته‌اند!!

اخیرا ً بهانه‌ای
از سوی بعضی از مسئولین صدا و سیما برای شاد کردن برنامه‌ها اعلام شده که تا حدودی
هم در بعضی اذهان ساده مورد قبول قرار گرفته است و آن این که ماهواره‌های آمریکا و
کشورهای غربی در آیندۀ نزدیک قرار است که برنامه‌های تلویزیونی خود را در سطح
منطقه منتشر سازند و اگر ما برنامه‌های نسبتا ً شادینداشته باشیم مردم جذب آن
برنامه‌ها می‌شوند!!!

اوّلا ً: از نقطه‌نظر
فنّی شایعۀ «هجوم ماهواره»! در شرایط کنونی بیشتر شبیه یک «شانتاژ» تبلیغاتی تلقّی
می‌گردد.

ثانیا ً: به فرض
صحت شما هر چند برنامه‌های خود را شاد کنید نخواهید توانست جای آن برنامه‌ها را
بگیرید.

ثالثا ً: آنها که
دنبال آن‌گونه برنامه‌ها هستند هم اکنون نیز به وسیله ویدئو و غیره، شهوت و
تمایلات خود را اشباع می‌کنند.

رابعا ً: از همه
مهمتر این که جلوگیری از گناه مجوز گناه نیست حتی اگر دربارۀ خود انسان باشد تا چه
رسد به گناه دیگران. ما باید به وظیفۀ خود عمل کنیم خواه مورد پسند هواپرستان باشد
و خواه نباشد. خداوند می‌فرماید: «ولو اتبع الحق اهواء هم لفسدت السموات و الأرض»-
اگر بنا بود حق پیرو اهواء و تمایلات آنها باشد نظم آسمان و زمین فرو خواهد ریخت.

خلاصه مطلب آنچه
جای سؤال است این است کسانی که حرکت نهی از منکر را افراطی می‌دانند آیا با اصل
مسأله بدحجابی موافق‌اند؟ این که باور کردنی نیست و اگر مخالف‌اند و معتقدند که
باید حرکت به صورت فرهنگی باشد پس چرا هیچ تحرکی در صدا و سیما و سایر مراکز نشر
فرهنگ جامعه در زدودن فساد دیده نمی‌شود؟ آیا محسوس نیست که روند نشریات و کتب نیز
بر همان سمتی است که بی‌حجابان و یاران آنان می‌خواهند؟!

نکتۀ مهّمی که
باید در اینجا تذکر داد این است: بعضی از افراد به این گونه خرده‌گیریهای ما
اعتراض می‌کنند که شما مسائل مهم را رها کرده و به این گونه مطالب بیش از آنچه
باید اهمیّت می‌دهید. بیرون آمدن چند تار مو که این قدر گناه بزرگی نیست و اصولا ً
وظیفۀ ما جلوگیری از گناه نیست بلکه هدایت جامعه است و از این گونه سخنان. ولی از
این جهت غفلت شده است که منظور ما فقط اعتراض به بیرون آمدن چند تار مو نیست بلکه
کاملا ً و بطور محسوس روند خطرناکی بسوی بی‌بند و باری و فساد اجتماعی مشاهده می‌شود
که هر روز نمودی از آن ظاهر می‌شود و مفسدین پشت پرده که بدون شک از عوامل دست‌نشاندۀ
اجانب‌اند فعالیّت فرهنگی خود را بطور وقیحانه‌ای گسترش می‌دهند و ما همچنین سرگرم
خط بازی و غافل از آنچه در اطراف ما از توطئه عمیق علیه اسلام و انقلاب می‌گذرد هستیم.
بزرگترین و ارزشمندترین سرمایۀ ما، جوانان این مملکت‌اند اگر دشمن موفّق شود آنها
را به فساد بکشد بزرگترین کودتا را علیه ما انجام داده است.

جنگ ویرانگر
فرهنگی

از زمانی که
استعمارگران غربی قدرت اسلام را در بسیج توده‌ها و ایجاد روح شجاعت و مقاومت در مبارزان
شناختند جنگ ویرانگر فرهنگی را شروع کردند و هرگاه احساس این خطر در آنان تشدید
شود و نفوذ اسلام را بیشتر احساس کنند نیروهای مزدور داخلی و خارجی خود را برای
تشدید مبارزه و جنگ بسیج می‌کنند. آنها در این راه جدا ً فداکاری می‌کنند و این
همه فساد و فحشاء و پیامدهای وحشتناک آن را تحمل می‌کنند تا بتوانند آن را به
کشورهای اسلامی صادر کنند و روح معنویت را در آنان نابود سازند؛ آن گاه است که با
توجه به برتری مادی آنان کشورهای اسلامی بناچار در برابر استعمار اقتصادی و حتی
نظامی آنها هرچند با واسطه تسلیم می‌شود و دخالت و نفوذ سیاسی آنان بیش از پیش
تحکیم می‌یابد. بنابراین مرزبانان فرهنگ کشور اسلامی باید همیشه در حال آماده باش
بسر برند و ترفندهای استعمار فرهنگی را خوب بشناسند و با آن مقابله نمایند. ما
باید تجربه‌های تلخ شکستها در این مبارزۀ آرام را فراموش نکنیم و همیشه شکست اسلام
را در «اندلس» به یاد داشته باشیم. تاریخ همیشه تکرار می‌شود، زیرا تاریخ محکوم
قوانین اجتماعی ثابت و لایتغیّری است که در همۀ دورانها و بر همۀ جامعه‌ها منطبق
است.

انقلاب اسلامی
موج عظیمی از خداخواهی و بازگشت به دیانت و تقوی و تعهّد الهی را در جهان اسلام
بلکه در کل جامعۀ بشری بوجود آورد و روح حماسه و مقاومت و استعمارزدایی و بخصوص
مبارزه با نمودهای فرهنگی استعمار را که پایه و اساس نفوذ سیاسی و اقتصادی آنها
است در جوانان مسلمان ایجاد نمود و قوّت بخشید. قدرتهای اهریمنی استعمارگر و سلطه‌جو
از هر راه برای مقابله با این انقلاب و تأثیر جهانی آن قیام نموده‌اند یک لحظه
غفلت ما و تصوّر این که دشمنان قسم‌خوردۀ ما دیگر بنای مبارزه را ندارند و از در
آشتی درآمده‌اند و درصدد تحسین روابط هستند و توهّم این که آنها دیگر انقلاب و
جمهوری اسلامی را محکمتر از آن می‌دانند که درصدد نابودیش برآیند و می‌خواهند با
ما زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند، بدون شک روزنه‌ای برای نفوذ آنان بوجود خواهد
آورد و با نفوذ فرهنگی آنان، روحیۀ دیانت و تقوی از میان جوانان مسلمان و متعهّد
رخت برخواهد بست و آن گاه هرگونه نفوذ دیگر امکان‌پذیر است.

خلاصه مسأله
بدحجابی را ما به عنوان یک نمونه از حرکت فرهنگی استعمار و عمال آن در داخل کشور
به حساب می‌آوریم و معتقدیم که هرگونه تحمل و بازگشتی به فرهنگ بیگانه و دوران
طاغوت را حتّی اگر ناچیز باشد باید با وسوسه و دقّت اطلاعاتی مورد بررسی قرار داد.
مثلا ً وزیر محترم ارشاد باید اجازه یافتن کتابها و داستانهای مفسده‌انگیز را که
به صراحت در آنها دعوت به فساد و فحشاء شده است بعنوان یک جنایت و خیانت از سوی
بعضی از دست‌اندرکاران بداند، این سادگی است که تکرار این امر و گسترش دامنۀ آن را
یک اشتباه و غفلت باشد قابل گذشت و اغماض نیست. دیدبانی را که مبتلا به ضعف بینایی
و کم‌توجهی است نباید بر سر آن پست حساس نگه داشت؛ چگونه است که ما دیدبانی از جسم
خود را یک امر مهم و حیاتی تلقی می‌کنیم اما برای روح و معنویّت و ایمان جوانان
کشور هیچ ارزشی قائل نیستیم و به این گونه دیدبانانی که اگر عامل دشمن نباشند
حداقل کور یا غافل‌اند اعتماد می‌کنیم.

و ما برای چندمین بار اعلام می‌کنیم که صاحبان اصلی انقلاب
و سازندگان آن یعنی مؤمنان و حزب‌اللهیان و دلسوزان نظام و کشور و خانواده‌های
شهدا و مجروحان و بسیجیان و طلاب و دانشجویان متعهّد و مؤمن که پایه‌های انقلاب‌اند
از این وضعیّت ناهنجار ناراضی و متأثّرند. مسئولان محترم کشور بهتر می‌دانند که
اگر هیچ دلیلی برای رعایت اصول و مواضع اساسی انقلاب نباشد حداقل برای کسب رضایت
اکثریت جامعه و نیروهای مخلص و وفادار لازم است.