امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی

امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی

آیت الله محمدی گیلانی

قسمت دوم

*اتّصال طریقۀ فقهاء امامیّه سلام الله علیهم بوحی: کتاب الله تعالی و سنت
رسول الله صلی الله علیه وآله.

*کتاب الله تعالی همین قرآن موجود در دست عموم مسلمین است که صحابۀ کبار بعد
از رحلت رسول الله (ص) آنرا جمع و تدوین نمودند، اول آن «بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین» و آخر آن «من الجنّة والنّاس» است.

*قصد تحریف در روایات فریقین، مدسوس است.

*ائمه آل البیت (ع) قولاً و عملاً بر همین قرآن مهر صحّت زدند.

*و سنّت، قول و فعل و تقریر رسول الله (ص) است بدالت قرآن، و رسول الله (ص)
قول و فعل و تقریر ائمه آل البیت (ع) را تالی بیان خود قرار دادند بدلالت حدیث
ثقلین، صحیفۀ جامعه و جفر و مصحف فاطمه (ع).

گفتیم: مقصود امام راحل (س) از فقه سنتی در وصایای متکرّر شفاهی و کتبی آن
حضرت، فقهی است که بر طریقۀ فقهای امامیّه (س) مبتنی باشد، در میان فقهاء اسلام
فقط این طاعفه اند که دینشان را در همۀ ابعاد از وحی یعنی قرآن و سنت اخذ می کنند
و رأی و قیاس و اجتهاد، بدون مأخذ وحی و مصدر عصمت در نزد آنان بی اعتبار است و
این قولی است که جملگی برآیند، و از بدیهیات طریقۀ این طایفه است و توارثاً اخلاف
از اسلاف این امانت الهی و ودیعۀ نبوی را تناول می نمایند و در صیانت آن نهایت
مساعی را مبذول می دارند و در محافظت آن از انحراف و بدعت تا پای جان و قربانی
عزیزان، استقامت می ورزند و به شهادت تاریخ قطعی شهداء فضیلتی را در این استقامت
کم نظیر تقدیم آستان شریعت نموده اند سلام الله علیهم اجمعین.

و باید چنین باشند، زیرا آنان امناء الله تعالی و خلفاء رسول الله (ص) و حصون
اسلامند چنان که به این نعوت و اوصاف در احادیث کثیره، منعوت و موصوف شده اند.

این طایفه جلیله اند که به تمام وصیعت رسول الله (ص): «انی تارک فیکم الثقلین
کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» و وصیعتنامه
سیاسی و الهی رهبر عظیم انقلاب اسلامی آن براعت استهلال شده است، عمل می کنند، و
مدار فتوی که منصب الی است: «قل الله یفتیکم» در نزد آنان همانا کتاب الله تعالی و
سنت یعنی قول و فعل و تقریر معصوم است و بس.

کتاب الله

اما کتاب الله تعالی همین قرآن موجود و متداول میان همۀ فرق مسلمین است که
معجزۀ خالدۀ همۀ پیمبران صلوات الله علی نبینا وآله و علیهم، و مشتمل بر جمیع
معارف حقه و کلیات شریعت است و همان است که صحابۀ محترم بعد از ارتحال رسول الله
(ص) آن را از سطور و صدور اصحاب کبار، جمع و تدوین نمودند و در عصر خلافت عثمان و
گستردگی فتوحات، ضرورت اقتضاء کرد که آن مدوّن مبارک تکثیر شود خلیفه امر نمود که
نسخه هائی متعدد طبق نیاز کشورهای مفتوح استنساخ شود، و چنان شد که امر کرده
بودند، تعدادی از آنها را به مکه و شام و بصره و کوفه و یمن و بحرین ارسال نمودند
و یک نسخه در مدینه ماند و از همان نسخ است که نسخه های قرآن مجید در اعصار بعدی
تدریجاً استنساخ و تکثیر گردیده و می گردد، و همین قرآن است که جمیع فرقه های مسلمین
با آن همه اختلافاتی که در اصول عقائد و مسلکهای فقهی دارند، در قرون و اعصار
گذشته و عصر حاضر به آن تمسک می کنند، و همۀ نسخه های آن با هم متطابق و متحدند و
هیچگونه تفاوتی از از لحاظ زیادت و نقصان در آنها نیست و در ترتیب سوره و آیات
متوافقند، و همین قرآن متداول در دست مسلمین است که همۀ ائمه اهل البیت صلوات الله
علیهم قولاً و عملاً بر آن مهر صحت من عندالله تعالی زدند و همین قرآن، انیس و
جلیس آن بزرگواران در روز و شب بوده و تلاوت می فرمودند، و اصحاب خود را در علاج
تعارض اخبار تعلیم می دادند که اخبار متعارضه را به همین قرآن عزیز عرضه بدارند و
آن خبری که موافق قرآن است اخذ کنند وآن خبری که مخالف قرآن است، باطل و مردود
شمرده و به دیوارش بزنند… همۀ اینها که گفته شد، نیازی به استدلال ندارد، زیرا
جمیع ملت اسلام به آنها متدین و معتقدند.

و از اینجا روشن می شود که قصه تحریف قرآن منقول در روایات فریقین مانند آیات
مزعومه دربارۀ ولایت امیرالمؤمنین (ع) در روایات شیعه و مانند آیات مزعومه دربارۀ
رجم در زنای محصن و زنای شیخ و شیخه و نظیر اینها در صحاح اهل سنت، قصه ای است
مدسوس از دشمنان اسلام، خصوصاً از یهود عنود، و از این رو است که علماء فریقین،
هیچگونه بهائی به آنها نداده اند و در همان کتب روائی، مدفونشان ساخته اند، و بدین
وسیله راه طعن به کتاب الله تعالی را بر روی اعداء اسلام بسته اند، و مساعی شیطانی
آنها را در ایراد وهن و وسوسه در حریم حجیت کتاب الله تعالی بی حاصل کرده و آنها
را خائب و نومید نمودند. پس قرآنی که امروز در دست مسلمین است و در اعصار و ازمان
گذشته نیز در دست مسلمین بوده همان قرآنی است که خداوند متعال تنزیل آن را در
آخرهای عمر رسول الله (ص) تکمیل کرده و خاتمه داد و آن حضرت در طول رسالت خویش هر
وقت آیه یا آیاتی بر وی نازل می شد بر حضار تلاوت می فرمود و هر چه که محتاج به
تفسیر و بیان بوده برای آنها تفسیر و تبیین می نمودند و به ویژه به امیرالمؤمنین
(ع) تلقین می کردند و او را به حفظ کتاب الله تعالی و نوشتن آن امر می فرمود و بعد
از حجرت به مدینۀ طیبه، مسلمین را به آموختن کتاب تشویق می فرمودند و آنان نیز در
امتثال فرمان آن جنا ب مبادرت می ورزیدند، سپس آنها را به کتابت و حفظ قرآن شریف
ترغیب می کردند و آنها نیز در مقام اطاعت فرمان حضرتش به مسابقه برمی خاستند و
آنچه از آیات کریمه قرآن را که از حضرتش تلقی می کردند برلوحه های نوشتنی مرسوم
زمان می نوشتند، و اسماء سوره ها و مکان آیات را در سوره ها از رسول الله (ص) به
تعلیم الهی می آموختند و بعد از رحلت آن حضرت، اصحاب محترم آن حضرت آنها را جمع و
تدوین کردندو بر حسب ضرورت چنانکه گفتیم تکثیر نسخه نموده و در میان مسلمین ساکن
در کشورهای مفتوحه توزیع کردند که آغاز همه نسخه ها: «بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله ربّ العالمین» و پایان همۀ آنها: «من الجنة والناس» بوده که هم اکنون
نیز چنین است.

سنّت

و اما سنت: قول و فعل و تقریر رسول الله (ص) است که خدای تعالی آنها را تالی
کتاب الله تعالی قرار داده و چنانچه گذشت می فرماید: «انزلنا الیک الذکر لتبین
للناس ما نزل الیهم» (النحل- 44)- از غایات انزال ذکر یعنی قرآن بر تو این است که
آنچه تدریجا دربارۀ سعادت مردم از احکام و غیر آنها نزول یافته برای آنان تبیین
نمائی.

این تبیین گاهی با قول و گاهی با فعل و عمل رسول الله (ص) انجام می گیرد و
گاهی هم با تقریر آن حضرت، عملی را که دیگری در مرأی و محضرش انجام داده است، تحقق
می یابد و همۀ اینها، تبیین «ما نزّل الیهم» از ناحیۀ آن حضرت است که حدود هر یک
از این امور در کتب اصول فقه مبسوطا بیان گردیده و تعرض آنها بیرون از مقصد ما
است، و از این رو به اشاره اکتفا کردیم.

و همان گونه که خداوند عزوجل بیان رسول الله (ص) را تلو بیان قرآن قرار داده
است، رسول الله (ص) نیز بیان عترت یعنی اهل بیتش را تالی تبیین خویش قرار داده است
که مدلول حدیث ثقلین است.

حدیث

و حدیث: کلامی است که سنت یعنی قول و فعل و تقریر رسول الله (ص) و خلفاء
معصومین آن جناب صلوات الله و سلامه علیه و علیهم را حکایت می کند، و بعبارة اخری:
خبر حاکی از قول و فعل و تقریر معصومین (ع) دربارۀ اصول و فروع سنن و اخلاق و
احکام و فرائض و حتی حدیث قدسی، در اصطلاح متشرّعین به شریعت اسلام، حدیث نامیده
می شود، پی حدیث یعنی خبری که مرآت انوار سنت رسول الله و آل بیت معصومین آن
بزرگوار (ع) می باشد که جام سعادت نمای دنیا و آخرت است.

و فریقین اتّفاق دارند بر اینکه رسول الله (ص) عنایت و اهتمام مخصوصی به
امیرمؤمنین علی (ع) داشت و در تعلیم و تأدیب و تربیت وی در میان اصحابش، نهایت
اعتناء را بذل می فرمودند، و آیات نازله را در هر مکان و زمان بروی قرائت می فرمود
و آن جناب می نوشتند و برای وی مجملات و متشابهات و ناسخ و منسوخ و عام و خاص را
بیان می کردند. و نوامیس شریعت و احکام دین حنیف و هر آنچه که دخیل در سعادت دنیا
و آخرت بشر بود بر او املاء می نمود، و آن جناب نیز می نگاشت و در حیات رسول الله
(ص) همۀ آنها را به صورت کتابی تدوین تدوین نمودند بنام صحیفۀ جامعه، و کتابی دیگر
مدون فرمودند که مشتمل بر احکام دیات و فرائض بوده و بر غلاف شمشیرش می آویختند.

حدیثی صحیح و جامع در این باب در اصول کافی از ابی بصیر روایت می کند:

«قال: دخلت علی أبي عبدالله علیه السّلام فقلت له: جعلت فداک إنۀي أسألک عن
مسألة، ههنا أحدٌ یسمع کلامي؟ قال: فرفع أبوعبدالله (ع) ستراً بینه و بین بیت آخر
فأطلع فیه ثمَّ قال: یا أبا محمد سل عما بدالک، قال: قلت: جعلت فداک إنَّ شیعتک
یتحدّثون أن رسول الله (ص) علّم علیّاً (ع) باباً یفتح له منه ألف باب؟ قال: فقال:
یا أبا محمد علم رسول الله (ص) علیّناً (ع) ألف باب یفتح من کلّ باب ألف ألف باب
قال: قلت هذا والله العلم قال: فنکت ساعة في الأرض ثمَّ قال: إنّه لعلم وما هو
بذاک.

قال: ثمّ قال: یا أبا محمد! و إنَّ عندنا الجامعة و ما یدریهم ما الجامعة؟
قال: قلت: جعلت فداک و ما الجامعة؟ قال: صحیفة طولها سبعون ذراعاً بذراع رسول الله
(ص) و إملائه من فلق فیه وخطّ عليّ بیمینه، فیها کلّ حلال و حرام و کلّ شيء یحتاج
النّاس إلیه حتی الأرش في الخدش و ضرب بیده إليَّ فقال: تأذن لي یا أبا محمد؟ قال:
قلت: جعلت فداک إنما أنا لک فاصنع ماشئت، قال: فغمزني بیده و قال: حتی أرش هذا-
کأنّه مغضب- قال: قلت: هذا والله العلم قال: إنّه لعلم ولیس بذاک.

ثمّ سکت ساعة ثمَّ قال: وإنّ عندنا لمصحف فاطمة (ع) و ما یدریهم ما مصحف فاطمة
(ع)؟ قال: قلت: و ما مصحف فاطمة (ع)؟ قال: مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرّات،
والله ما فیه من قرآنکم حرفٌ واحدٌ، قال: قلت: هذا والله العلم قال: إنّه لعلم وما
هو بذاک.

ثمَّ سکت ساعة ثمَّ قال: إنَّ عندنا علم ما کان و علم ما هو کائن إلی أن تقوم
السّاعة قال: قلت: جعلت فداک فأيٌ شيء العلم؟ قال: ما یحدث باللیل و النهار، الأمر
من بعد الأمر، والشيء بعد الشيء، إلی یوم القیامة.»

(ج1- ص239 الی 240)

-ابو بصیر می گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم و عرض کردم فدایت شوم سؤالی دارم
آیا در اینجا کسی کلامم را می شنود؟ آن حضرت (ع)، پرده ای را که بین او و اطاق
دیگر افراشته بود، بلند کرد و نگاهی در آن افکند، سپس فرمود: ای ابا محمد هرچه می
خواهی سؤال کن. گفتم فدایت شوم، شیعیان شما را روایت می کنند که رسول الله (ص)
بابی و از علم به علی (ع) آموختند که از آن هزار باب بر او گشوده شد؟ فرمودند: ای
ابا محمد، رسول الله (ص) هزار باب از علم به علی آموختند که از هر بابی هزار باب،
بر او گشوده گردید، عرض کردم: این است سوگند به خدای تعالی علم کامل! ابوبصیر می
گوید: آن بزرگوار ساعتی، عصای خویش را همچون غمناکی بر زمین می زد سپس فرمودند:
یقیناً این، علم است، ولی این علم، آن علم «کامل به ویژه آل بیت (ع)» نیست.

سپس فرمودند: ای ابا محمد نزد ما «جامعه» هست و مردم چه می دانند که «جامعه»
چیست؟ عرض کردم: فدایت شوم «جامعه» چیست؟ فرمودند: صحیفه ای است، طول آن هفتاد
ذراع به ذراع رسول الله (ص) و املاء آن بزرگوار و دستخط مبارک علی که در آن همۀ
حلال ها و حرامها مرقوم است و هرچه که مردم بدان نیازمندند در آن آمده است حتی دیۀ
خراش بریدن و در این هنگام دست مبارک خویش را به سویم دراز کرد و فرمودند: به من
اذن می دهی؟ عرض کردم من مملوک تو هستم هر چه می خواهی انجام ده، پس با دست مبارکش
فشار داد، فرمودند: حتی دیۀ این فشار- گوئی آن بزرگوار خشمناک بود- عرض کردم: این
است والله علم کامل؟ فرمودند: این البته علم است ولی آن علم نیست؟

سپس ساعتی سکوت اختیار نموده آنگاه فرمودند: در نزد ما «جفر» است و مردم چه
میدانند «جفر» چیست؟ عرض کردم «جفر» چیست؟ فرمودند: وعائی از چرم است که در آن علم
پیامبران اوصیاء و علم علماء گذشتۀ بنی اسرائیل است، عرض کردم: این همان علم است؟
فرمودند: این البته علم است ولی نه آن علم.

سپس ساعتی درنگ فرمودند و آنگاه گفتند در نزد ما مصحف فاطمه (ع) است و مردم چه
می دانند که مصحف فاطمه (ع) چیست؟ عرض کردم مصحف فاطمه (ع) چیست؟ فرمودند: مصحفی
است که حجم آن سه برابر حجم قرآنتان می باشد، ولی به خدا سوگند یک حرف از قرآنتان
در آن نیست، عرض کردم: این والله علم کامل است؟ فرمودند: این البته علم کامل است
ولی نه آن علم.

آگاه ساعتی ساکت ماندند، سپس فرمودند: در نزد ما علم ما کان وعلم ما هو کائن
تا روز قیامت است، عرض کردم: فدایت شوم این والله همان علم مخصوص است؟ فرمودند:
این البته علم است ولی نه آن علم.

عرض کردم فدایت گردم: پس آن علم مخصوص چه چیز است؟ فرمودند: آنچه که در شب و
روز پدید می آید و امری به دنبال امری و چیزی بعد از چیزی تا روز قیامت حادث می
شود.