مبانی رهبری در اسلام

قسمت هشتم

مبانی رهبری در اسلام

حجة الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری

آنچه در مقالات گذشته مورد بحث بود عبارتند از: تعریف امامت ، مراتب امامت، و
فلسفۀ امامت و اکنون جایگاه امامت و رهبری در اسلام، طی مقالاتی از نظر علاقمندان
به این سلسله مباحث خواهد گذشت.

جایگاه رهبری در اسلام

اسلام برای رهبری سیاسی جامعۀ اسلامی تا چه اندازه اهمیت قایل است؟ آیا مسئلۀ
رهبری در ردیف مسائل اصولی اسلام قرار دارد یا بدین پایه از اهمیت نمی رسد؟ و
بالاخره آیا امامت از اصول دین است چنانچه شیعه می گوید، یا از فروع دین است آن
طور که اهل سنت معتقدند؟ برای پاسخ به این سؤال، دو مسئله باید مورد بررسی قرار
گیرد:

1- معیار شناخت اصول وفروع دین.

2- آیات و احادیثی که در زمینۀ جایگاه رهبری در اسلام وارد شده است و تطبیق
آنها با معیار مذکور.

معیار بازشناسی اصول دین

همانطور که در مبحث عدل از سلسله درسهائی از اصول عقائد اسلامی[1] توضیح
دادیم: دین، عبارت است از برنامۀ تکامل انسان، و اصول دین به معنای پایه های اصلی
و اساسی آن برنامه است، و فروع دین شاخه های است که بر این پایه ها استوار می
گردند. هیچ دلیلی که اثبات کند اصول و یا فروع اسلام منحصر است در آنچه به عنوان
اصول دین و یا فروع دین معروف شده وجود ندارد، تنها معیار و ضابطه برای تشخیص اصول
اسلام و جداسازی آن از فروع، نقش آنچه به عنوان پایه های اسلامی مطرح می شود در
تحقق عینی آرمانهای توحیدی و ارزشهای اسلامی است.

و بر این مبنا، اگر عقیده و یا عملی در عینیت یافتن اسلام در امعه آنقدر نقش
داشته باشد که بدون آن، اسلام مفهوم واقعی خود را دست بدهد، آن عقیده و یا عمل از
اصول بنیادین این آئین آسمانی محسوب می گردد، اکنون با عنایت به این ضابطه جایگاه
امامت و رهبری را از دیدگاه قرآن و حدیث مورد بررسی قرار می دهیم:

جایگاه رهبری از نظر قرآن

از نظر قرآن کریم امامت و رهبری اصلی ترین شرط تحقق عینی اسلام ناب در جامعۀ
بشر است و بر این اساس در میان اصول بنیادین اسلام، باید از والاترین جایگاه
برخوردار باشد، در این زمینه دو تعبیر ذیل در قرآن کریم جداً شایان تأمل و دقت
است:

1-امامت پیمان خدا است

قرآن کریم امامت و رهبری امّت توسط انسان کامل را که موقعیت فوق نبوت است، عهد
و پیمان الهی می نامد:

«وإذا بتلی إبراهیم ربه بکلمات فأتّمّهن قال إني جاعلک للناس إماما قال ومن
ذریّتی قال لاینال عهدی الظالمین.»[2]

و هنگامی که خداوند ابراهیم را به شکلهای مختلف آزمایش کرد و او بخوبی از عهدۀ
آن آزمایش ها برآمده «خداوند فرمود» که من تو را امام برای مردم قرار دادم
«ابراهیم گفت» از دودمان من «نیز امامانی قرار ده» خداوند فرمود: پیمان من «مقام
امامت» به ستمکاران نمی رسد.

در این آیۀ کریمۀ خداوند امامت را پیمان خود نامیده و تأکید می کند که تنها
کسی می تواند امانت دار این پیمان گردد که در تمام عمر، مطلقاً آلوده به ظلم
نگردد،[3] اکنون
باید دید که مقصود از پیمان بود رهبری انسان کامل چیست؟ و خداوند با امام قرار
دادن انسان کامل با چه کسی و چگونه پیمان می بندد.

ظاهراً تردیدی نیست که طرف پیمان در مسئلۀ رهبری مردم هستند، خداوند متعال با
امام قرار دادن انسان کامل برای مردم، در واقع با آنها پیمان بسته که آنها را به
سعادت و کمال شایسته خود برساند، تکامل مادی و معنوی انسان که در فلسفۀ نبوت استدر
گرووفا کردن او به پیمان امامت و رهبری الهی است، یعنی اگر مردم به پیمان خدا وفا
کنند و تسلیم رهبری که خداوند امامت او را تأیید کرده بشنود، خداوند نیز به پیمان
خود وفا می کند و نعمت و سعادت و خوشی دنیا و آخرت را به آنها عنایت می فرماید.[4]

2- امامت راه پروردگار است

انبیاء الهی در مقابل کارهائی که برای هدایت و نجات و آزادی مردم انجام می
دادند هیچ گونه مزد و پاداشی طلب نمی کردند، آنها خدمتگزارانی بودند بی مزد و منّت
و این نکتۀ بسیار مهمی است در رهبری راهبران الهی که قرآن کریم مکرر برآن تأکید
نموده است، نخستین پیامبر اولواالعزم حضرت نوح (ع) صریحاً اعلام می فرمودکه خدماتش
به جامعه مجانی است، حضرت هود، صالح، لوط و شعیب هم به این معنا تصریخ می فرمودند.[5]

نکتۀ مهم و قابل توجه این است که پیغمبر اسلام (ص) به دستور خداوند متعال ضمن
نفی هرگونه درخواست مادی در مقابل خدماتش، 
مودّب قربی و دوستی نزدیکانش را به عنوان مزد رسالتش طلب می نماید، در سورۀ
شوری آیۀ 23 چنین آمده است:

«@è% Hw ö/ä3è=t«ó™r& Ïmø‹n=tã #·ô_r& žwÎ) no¨ŠuqyJø9$# ’Îû 4’n1öà)ø9$#».

بگو در مقابل خدمتم مزدی از شما نمی خواهم جز دوستی نزدیکانم.

در اینجا چند سؤال مطرح است:

اولا: چرا پیغمبر اسلام دوستی نزدیکانش را به عنوان پاداش رسالت خود خواسته؟

ثانیاً: مودّت قربی چگونه می تواند پاداش خدمات پیامبر اسلام در موقعیت نبوت و
رسالت باشد؟

ثالثاً: نزدیکانی که مودّت و دوستی آنها پاداش رسالت پیغمبر است چه کسانی
هستند؟

قرآن کریم خود به این سؤال ها پاسخ داده است، در سورۀ سبأ آیه 48 می خوانیم:

«ö@è% $tB Nä3çFø9r’y™ ô`ÏiB 9ô_r& uqßgsù öNä3s9 ( ÷bÎ) y“̍ô_r& žwÎ) ’n?tã «!$# ( uqèdur 4’n?tã Èe@ä. &äóÓx« Ӊ‹Íky­».

بگو آنچه من از شما
مزد رسالت خواستم آن هم به سود شما است، مزد من فقط با خدا است، مزد من فقط با خدا
است و او بر هر چیز گواه است.

یعنی من هرگز چیزی را
برای نفع شخصی خود از شما نخواسته و نخواهم خواست من هم مثل همۀ پیامبران خدا بی
مزد و منت خدمتگزار مردم هستم و آنچه را به عنوان مزد مزد طلب کردم در حقیقت، چیزی
نیست که منافع شخصی مرا تأمین کند، بلکه به عکس منافع شخصی و اجتماعی شما را تأمین
می نماید، و این تعبیر برای تأکید بر اهمیت مسئله است.این موضوع در آیۀ 57 از سورۀ
فرقان توضیح بیشتری داده شده است:

«ö@è% !$tB öNà6è=t«ó™r& Ïmø‹n=tã ô`ÏB @ô_r& žwÎ) `tB uä!$x© br& x‹Ï‚­Gtƒ 4’n<Î) ¾ÏmÎn/u‘ Wx‹Î6y™».

بگو من از شما مزد رسالت نمی خواهم، اجر من همین بس که هر که بخواهد راه پروردگار
خود را پیش بگیرد.

وقتی این سه آیه را که دربارۀ مزد رسالت پیامبر اسلام است کنار هم بگذاریم و
جمع بندی کنیم، به سادگی به این نتیجه می رسیم که قرآن کریم افراد خاصی از نزدیکان
پیغمبر اسلام را به عنوان راهنمای راه خداوند متعال که همان راه تکامل انسان اسا
معرفی می کند و توصیه و تأکید می نماید که مسلمین برای حفظ منافع فردی و اجتماعی
خود با آنها پیوند مودّت برقرار سازند.

دقیقاً مثل اینکه کسی بگوید: اگر می خواهی به مقصد برسی راهنمایان این راه را
دوست داشته باش، این به سود تو است، چون این پیوند سبب می شود که گمراه نشوی و
مقصد را گم نکنی. بنابراین مقصود قرآن کریم از کسانی که مودّت آنها را واجب دانسته
نیز تا حدودی مشخص می شود، که مقصود افرادی از نزدیکان پیامبر اسلام است که سمت
هدایت و راهنماعی و رهبری جامعۀ اسلامی از جانب خداوند متعال به آنها سپرده می
شود، زیرا رهبر الهی است که راه خدا را آنگونه که هست دقیقا می داند و می تواند
جامعه را به این راه هدایت نماید و آنها چنانکه در احادیث قطعی از پیامبر اسلام
(ص) آمده، اهل بیت عصمت و طهارت هستند.

محدثین اهل سنت[6] ار ابن عباس
روایت کرده اند که وقتی آیۀ «مودّت قربی» نازل شد، اصحاب گفتند:

«یا رسول الله من قرابتک الذین وجبت علینا مودّتهم؟»

ای رسول خدا کیستند نزدیکانت که خداوند مودّت آنها را واجب نموده است؟

پیامبر اسلام فرمودند:

«علی و فاطمة وَابناهُما.»[7]

آنها عبارتند از: علی و فاطمه و دو فرزند آنها.

جمع بندی و نتیجه گیری مذکور صریحاً در دعای ندبه ذکر شده است، در این دعا در
مقام نیایش خطاب به خداوند متعال چنین می گوئیم:

«ثمّ جعلت اجر محمد صلواتک علیه و آله مودّتهم في کتابک فقلت: «قل لا أسألکم
علیه اجرا إلا المودّة في القربی» وقلت: «ما سألتُکم من اجر فهو لکم» وقلت: «ما
أسألکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتَّخذ إلی ربّه سبیلاً» فکانوا هم السبیل إلیک
والمسلک إلی رضوانک».

… سپس مزد محمد (درود تو بر او و خاندانش) را در کتاب خود قرآن، مودّت آنها
«اهل بیت» قرار دادی و گفتی بگو: «من در مقابل خدمتم از شما مزدی نمی خواهم جز
مودّت قربی» و گفتی: «آنچه به عنوان مزد خواستم به سود شما است» و گفتی: «من از
شما مزد نمی خواهم، اجر من همین بس که هر که بخواهد راه پروردگار خود را پیش گیرد»
بنابراین آنها «خاندان رسالت» راه تو و طریق وصول به مرضات تو بودند.

نکتۀ قابل توجه این که قرآن کریم نه تنها امامان خاندان رسالت را راهنمایان
راه خدا، بلکه آنان را راه خدا می داند، نمی گوید: امام راهنما است بلکه می گوید:
امام راه است، تأکید بر این که تکامل مادی و معنوی انسان و وصول او به فلسفۀ
آفرینش خویش راهی جز امامت رهبری رهبران الهی ندارد.

 

 



[1]
. نگاه کنید به کتاب عدل در جهان بینی توحید، درس دوم.