زیّ طلبگی

ارزشهای اسلام و انقلاب را پاسداری کنیم (18)

زیّ طلبگی

حجة السلام محمد تقی رهبر

علی (ع):

«خدا از زمانداران عدل پیمان گرفته، خود را با زندگی ضعفای مردم مقیاس گیرند.»

پیامبر اکرم (ص):

«من همانند بندگان غذا می خورم و چون بندگان می نشینم».

«همانگونه که تارک دنیا شدن نباید یک فرهنگ باشد، تجمّل و دنیا گرائی نباید به
صورت یک فرهنگ داآید.»

حضرت امام (ره):

«تنها آنهائی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده
باشند».

زیّ طلبگی و اتّخاذ شیوۀ زاهدانهو پرهیز از تجمّل و مصرف گرائی برای روحانیت،
مسئولین و تودۀ مردم ما یک شعار نیست، بلکه واقعیتی است برگرفته از مکتب و
ایدئولوژی و تفکر اسلامی نسبت به زندگی و فلسفه و اهداف آن را به همین دلیل است که
نباید در مرحله شعار بماند بلکه در عمل با واقعیت منطبق باشد.

گفتیم واقعیتی برگرفته از مکتب و تفکر اسلامی: چرا که به زندگی دنیا و مادیات
به عنوان وسیله می نگریم و دنیا را در صورتی پسندیده می دانیم که ما را در جهت
رسیدن به اهداف معنوی و مقصد والای حیات اخروی یاری رساند که در این صورت آن را می
توان حسنه جر و خیر نامیده وگرنه غرور و فریب نخواهد بود و چون لجنزاری است که
انسان را در مرداب نابودی می کشاند همان گونه که بسیاری را بدین سرنوشت مبتلا
ساخته است.

دنیا از نظر اسلام

به آیات قرآن و روایات اهل بیت بنگریم که چگونه دنیا را به ارزیابی می نهند.

قرآن کریم می گوید: «فلا تعرّنّکم الحیوة الدنیا…» (سورۀ لقمان- آیه 33)-
مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد….

و نیز: «وما الحیوة الدنیا إلا متاع الغرور» (سورۀ آل عمران- آیه 185)- زندگی
دنیا جز کالای فریب و نیرنگ نیست.

و نیز: «وما الحیوة الدنیا إلا لعب ولهو…» (سوره انعام- آیۀ 32)- زندگی دنیا
جز بازی و سرگرمی نیست…

و نیز خطاب به پیامبر اکرم (ص): «ولا تمدّنّ عینیک الی مامتّعنا به ازواجاً
منهم زهرة الحیوة الدنیا…» (سوره طه- آیۀ 131)- به آنچه از متاع دل فریب دنیا به
آنان داده ایم چشم طمع مبند…

اصولاً کلمه «دنیا» به معنی پست و بی ارزش است که انسانهای والا هرگز خود را
بدان پایبند نخواهند ساخت. این شیوه ای است که انبیاء ائمه و اولیا پیموده اند. در
عین حال این بدان معنی نیست که نعمتهای مشروع که خدا برای بندگان آفریده بر مؤمنان
حرام باشد: «قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده والطیّبات من الرّزق…» (سورۀ
اعراف- آیه 32)- بگو چه کسی حرام کرد زیوری که خدا برای بندگانش آفرید و غذاهای
پاکیزه را…

این در جای خود قابل بحث نیست. امّا آنچه شایان تأمل است، لحن عمومی آیات و
روایات است و سیرۀ اولیا که دنیا را به چیزی نگرفته و حتی کوشیده اند دامن از دست
آن بکشند و راه و رسم زاهدانه  پیش گیرند….

پیامبر اکرم (ص) فرمود: «انا عبد آکل کما یأکل العبد واجلس کما یجلس العبد»
(بحارالانوار- ج16 ص242)- من بنده ای هستم که همانند بندگان غذا می خورم و همانند
بندگان می نشینم.

از امام صادق (ع) سؤال شد آیا این روایت صحیح است که پیامبر اکرم (ص) از نان
گندم سیر نشدند؟ فرمود: نه، رسول خدا هرگز نان گندم نخوردند و از نان جو هرگز سیر
نشدند «قال لا: مااکل رسول الله خبز برّقط ولا شبع من خبز شعیر قط» (بحارالانوار-
ج16 ص243).

ابوذر غفاری می گوید: پیامبر خدا مرا به هفت چیز فرمان داد:

یکی آنکه مستمندان را دوست بدارم و به آنها نزدیک شوم.

دیگر آنکه به افراد زیر دست خود نگاه کنم نه افراد بالا دست خود و ….

«امرنی بحبّ المساکین والدنو منهم و امرنی ان انظر الی من هو دونی لا الی من
هو فوقی و…»

(کتاب ابی ذر- عبدالله البستی).

ساده زیستی معصومین (ع)

ساده زیستی پیامبر اکرم (ص) را در صدها روایت و حکایت شنیده و خوانده ایم.
خوانده ایم که شخصی خدمت پیامبر آمد و دوازده درهم به آن حضرت داد که با آن
پیراهنی بخرد و دربر کند… و حضرت با آن پول یک پیراهن چهار درهمی خریدند و برهنه
ای را پوشاندند و با چهار درهم دیگر کنیزکی را از نگرانی و بردگی نجات دادند و با
بقیۀ آن پیراهنی برای خود تهیه کردند…

(بحارالانوار- ج16 ص214).

از داستانهای امیرالمؤمنین (ع) نیز روایتها بی شمار است.

سیاست، زهد و عزّت نفس اساس کار آن حضرت در تربیت امّت بود و این با اتّخاذ
شیوۀ زاهدانه و بی آلایشی و بی اعتنائی به دنیا چیزی بود که مورد طمع طماعان مال و
لذّت و تجمل است… امیرالمؤمنان در خانه ای زیست که تهیدستان امت می زیستند، نان
جوین می خوردند که خود یا همسرش تهیه می کردند. او قبل و بعد از خلافت خشن ترین و
ساده ترین لباس را می پوشید و می گفت: «آگاه باشید که امام شما از دنیایتان به دو
جامۀ کهنه و دو قرص نان قناعت ورزیده است.»

«به خدا سوگند از دنیای شما طلائی نیاندوخته ام و از درآمدهایش ذخیره ای
نساخته ام و برای کهنه جامه خویش جایگزین مهیا نکرده ام و از زمین چیزی در تصرف
نگرفته ام و همانا دنیا در نظر من کمترین بهائی ندارد.» (کتاب امیرالمؤمنین- ج1
ص99).

سوید بن غفله گوید: روزی به خانه علی درآمدم و در آنجا جز حصیری کهنه نبود که
امام بر آن نشسته بودند. گفتم یا امیرالمؤمنین! شما زمامدار و امام مسلمین هستید،
بیت المال  در اختیار شما است واردین می
آیند با شما دیدار کنند، در خانه شما جز حصیری نیست! امام گفت: ای سوید! آنجا که
جای ماندن نیست، اثاث نباید چید. در پیش روی ما منزل همیشگی است ما اثاث را بدانجا
منتقل کرده ایم و بزودی به آن منزل بار خواهیم بست.

ابی رجا می گوید: علی (ع) شمشیرش را به بازار آورد و صدا زد کیست که این را از
من خریداری کند؟ سوگند به آنکه جان علی در دست اوست، اگر نزد من به قدر پول این
شمشیر بود آن را نمی فروختم.

بکرین عیسی می گوید: علی (ع) به مردم می گفت: ای اهل کوفه! هرگاه من از نزد
شما با غیر مرکب و غلامم خارج شوم، خائن خواهم بود.

مخارج علی (ع) از کشاورزی بود که در «ینبع» داشت و از درآمد آن به مردم نان و
گوشت می خورانید و خود نانش را با زیتون تناول می نمود.

عقبۀ بن علقمه می گوید: بر علی وارد شدم دیدم ماست ترش در برابر اوست که من از
ترشی آن ناراحت شدم و مقداری نان خشک.

گفتم امیرالمؤمنین! آیا چنین غذایی را می خورید؟!

در پاسخ فرمود: «رسول خدا (ص) نان خشک تر از این می خورد و لباس خشن تر از این
را می پوشید؛ اگر بر خلاف سیرۀ پیامبر عمل کنم از وی عقب خواهم ماند.» (کتاب
امیرالمؤمنین- ج1 ص101- 100).

سفیان ثوری از عمر بن قیس آورده که علی را دیدند لباس کهنۀ وصله داری بر تن داشت
زبان ملامت گشودند. امام در پاسخ فرمود: «این لباس به قلب خشوع می بخشد و برای
مؤمن الگو می شود.»

اینها گوشه ای است از زندگی حضرت علی (ع) و حضرت محمد (ص) که هر کس جز آن
بگوید تاریخ را مسخ کرده و راه خلاف واقع پیموده است.

اصولا کرامت و بزرگواری را در تجمل گرائی و زندگی مصرفی نمی توان جست.
انسانهای آزاده مصرف و رفاه را توهین به خود تلقی می کنند.

می گویند: «حطیئه» شاعر دربارۀ «زبرقان بن بدر» شعری گفت که زبرقان آن را نسبت
به خود هجو تلقی کرد و به موجب آن به نزد خلیفه وقت شکایت برد. آن شعر این بود:

دع المکارم لا ترحل لبغیتها

واقعد فانّک انت الطاعم الکاس

یعنی مکارم اخلاق را ول کن و برای طبت آن رخت سفر مبند و بنشین به جایت که تو
«خورده و پوشنده» ای! زبرقان، خوردن و پوشیدن یعنی مصرفی بودن و نه طالب مکارم و
ارزشها را هجو تلقی کرد و حق مطلب هم این بود.

مگر علی (ع) نفرمود: «فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمة المربوطه همّها
علفها» (نامه به عثمان بن حنیف)- من آفریده نشده ام که همانند حیوانی چرنده که همه
آرمانش چرریدن است، غذاهای لذیذ مرا سرگرم سازد.

انسان و خوی حیوانیت

لذت و مصرف به انسان خوی حیوانیت می دهد و او را از غافله ارزشهای معنوی باز
می دارد چرا که هرگاه توجه انسانی در بعد از ابعاد وجود خود متمرکز شد از دیگر
ابعاد غافل می ماند و از سوی دیگر ناچار می شود خود را به وابستگی و اسارت بکشاند.
آدمی اگر بخواهد به شکوفائی معنوی برسد و مستقل زیست کند باید دل از شواغل و زخارف
طبیعت بردارد. البته نه به شیوۀ تارکین دنیا و راهبان و صومعه نشینان و افراط های
صوفیانه، بلکه با آلوده نشدن و اسیر نگشتن به دنیا و مصرف داشتن هم خویش به فضائل
و ارزشهای معنوی و ایثار و احسان و نجات از چنگال رفاه و لذت که ثمره ای جز بی
دردی ندارد و مرز این را اسلام مشخص کرده است.

از همین جاست که روانشناسان رنج و مشقت را کلید موفقیت های انسانی و مرکب هنر
و شکوفائی استعدادها دانسته اند. «فرانکل» یکی از روانشناسان و روانکاوان است که
مکتب «لوگرو تراپی» یا معنی درمانی را بنا گذاشت. وی که سه سال در بدترین شرایط
زندگی در اردوگاهها نازی به سربرده است در مفهوم زندگی می گوید: «زندگی یعنی رنج
کشیدن اما برای رنج خویش معنائی یافتن.»

یک شاعر ایرانی هم می گوید:

ای رنج ای خدای هنر پرور

ای کعبۀ خیال هنرمندان

از تست هرچه هست بنام عشق

در دفتر وجود تو جاویدان

مرحوم حکیم الهی قمشه ای گوید:

دلی که رامش جوید نیابد او دانش

سری که بالش خواهد نیابد او افسر

ززود خفتن و از دیر خاستن هرگز

نه ملک یابد مردونه بر ملوک ظفر

دکتر الکسیس کارل در کتاب «انسان موجود ناشناخته» گوید: تمدن جدید به انسان
خاصیت حیوانات اهلی بخشیده و…

سخنان از این دست در گفتار دانشمندان، ادبا، شعرا بسیار است و همه در این
خلاصه می شود که گرائیدن به لذت و رفاه آدمی را از منزلت والای انسانی فرود می
آورد و همپای حیوانات قرار می دهد و به دنبال آن خصال حیوانی که «خشم و شهوت» است
رخ می نماید. آدمی را بی تفاوت می کند، به بی دردی می کشاند که ریشۀ همۀ رذائل در
همین است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «حُبُّ الدُّنیا رأس کلّ خطیبةٌ»- محبت دنیا
عامل اصلی همۀ خطاها است. این یک اصل است برای همه و برای همیشه، به ویژه ملتی که
می خواهد ارزشهای معنوی و دستاوردهای گرانبهائی را که با خون و ایثار بدست آورده
حفظ کند. و دوباره به بند بردگی دیگران در نیاید و همان گونه که معمار اندیشه
اسلامی حضرت امام خمینی (ره) فرمودند:

«بحث مبارزه و رفاه و سرمایه داری، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیا خواهی و
آخرت جوئی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شود و تنها آنهائی تا آخر خط با
ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.»

روحانیت و دنیا گرائی

این است استراتژی انقلاب ما خط مشی ای که امام ترسیم فرمود و ما باید برای
همیشه در عمل و نه در شعار آن را حفظ کنیم… در این خصوص حضرت امام بیشترین توجه
و تذکر را با علما و روحانیون و روحانیت داشته اند. در پیام برائت مورخۀ 6/5/66
متذکر شدند:

«و آخرین نکته ای که در اینجا ضمن تشکر از علما و روحانیون و دولت خدمتگزار
حامی محرومان باید از باب تذکر عرض کنم و بر آن تأکید نمایم، مسئلۀ ساده زیستی و
زهد گرائی علما و روحانیت متعهد است که من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همۀ
فرزندان و عزیزان روحانی خود می خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون
منّت نهاده است و ادارۀ یک کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیاء را به آنان محول فرموده
است، از زیّ روحانی خود خارج نشود و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون
شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است پرهیز کنند. و بر حذر باشند که
هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و
حرکت در مسیر دنیا نیست، که الحمدالله روحانیت متعهد اسلام امتحان زهدگرائی خود را
داده است، ولی چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانیت بعد از این برای خدشه دار
کردن چهرۀ این مشعلداران هدایت و نور دست بکار شوند و با کمترین سوژه ای به اعتبار
آنان لطمه وارد سازد که انشاء الله موفق نمی شوند.»

(اوّل ذیحجۀ 1407)

در فرمایش حضرت امام که خط مشی همیشگی نظام و روحانیت و امّت ماست دقت کنیم،
آن فقید همیشه جاوید ضمن اینکه دامن روحانیت را از اتهام دنیا گرائی مصون می دانند
باز هم تأکید می فرمایند که باید مراقب باشند در دام دشمنان اسلام و مرفهان و
سرمایه داران نیافتند و به تجمل گرائی و توجیه تجمل گرائی رو نکنند که کوچکترین
سوژه در اینجا کافی است تا آبروی چندین ساله را بر باد دهد و بر حیثیت جهانی
انقلاب لطمه وارد کند…

روحانیت ما باید مثل همیشه یه دیگر مردم درس زهد، گذشت و ایثار و معنویت گرائی
و پرهیز از تجمل و مصرف را بیاموزند. امروزه اکثریت مردم ما با ریاضت و صرفه جوئی
و اقلّ مایحتاج زندگی می کنند و به مثل معروف با سیلی صورت خود را سرخ نگه می
دارند. در چنین شرایطی معقول و مشروع نیست که خدای نخواسته مسئولان یا عالمان دین
به تجمل رو کند یا توجیه گر آن باشند و یا وزارتخانه ها را با دکورها و مبلمان های
طاغوتی آزین بخشند… و به ولخرجی های زیانبار مشروعیت بدهند و در خانه و اتومبیل
و ضیافت و عزا و عروسی از حدود عرفی خارج شوند….

این که امام می فرمایند: «تنها آنهائی تا آخر خط با ما هستند که در فقر
ومحرومیت و استضعاف را چشیده باشند» سخن بسیار جدی است. میئولین نظام باید از این
قشر باشند تا بتوانند خط امام را تا آخر بپیمایند و گرنه نمی توانند بفهمند
گرسنگی، بی خانمانی، قرض و قسط و تنگدستی و ریاضت و خجالت زن و فرزند یعنی چه! به
ویژه روحانیان ما که اغلب از این قشرها نباید این اصل را فراموش کنند و اگر دارای
مکانت و امکاناتی شدند زندگی مشقت بار قشهای محروم را نباید از یاد ببرند. طبیعت
آدمی فراموش کاری است. و محیط طبیعی زندگی بزودی بر انسان اثر می گذارد. از این
پدیدۀ شوم باید هراسید!

گرایش به دنیا آدمی را در وجدانهای عمومی خوار می کند و به طور طبیعی ننگ
اتهام را بر او هموار می سازد. لذا در روایات اسلامی آمده است «اذا رأیتم العالم
محبّاً لدنیا فاتهموه علی دینکم» خدا نیاورد آن روز را که یک فرد روحانی که می
بایست محبوب و امین و تکیه گاه روحی رنجیدگان و تودۀ مردم باشد، به دنیا دوستی،
مال و جاه و تجمل و رفاه متهم گردد و پایگاه مردمی را از دست بدهد و مصداق
«الاخسرین اعمالا» گردد.

کافی است چند مورد محدود از این قبیل دیده می شود که مثلا فلان زید به توسعۀ
نامعقول خانه و ساختمان و تجمل و ریخت و پاش بپردازد و نهاد مقدس روحانی را که
همواره در صف محرومان زیسته با عملکرد خود زیر سؤال برد. آن وقت این فرد یا معدود
افراد از این قبیل باید نزد خدا و وجدان خود و وجدان عموم پاسخگوی تهمتی باشند که
به موجب دنیا گرائیشان متوجه نوع گردیده است. امروز روزی است که یک روحانی و یک مسئول
و کاگزار مملکتی حتی از بسیاری امور مشروع که بر حسب دنیا دوستی و لذت گرائی حبّ
جاه و مقام براو و نوع می زند، خودداری کند تا آرامش وجدانی مردم را که در سایۀ
نوع دوستی و صمیمیت و صفای اسلامی به دست آمده پاس دارد واقعاً همانگونه که حضرت
امام قدس سره فرمودند: «هیچ چیز به زشتی دنیا گرائی روحانیت نیست» خدا و مردم از
این قشر انتظار دیگری دارند. سخن از مشروع یا نامشروع بودن رفاه و نعمت نیست بلکه
امروز معیار ما سخن علی (ع) است که به علاء بن زیاد فرمود: «خدا از زمامداران عدل
پیمان گرفته که خود را با ضعفاء مردم مقیاس گیرند تا رنج محرومیت به محرومان فشار
روحی وارد نکند.»

مردمی کهگاه با هشت سرعائله در بیغوله ای زندگی می کنند، نمی توانند شاهد
باشند که افرادی به توسعۀ نامعقول زندگی و خانه خود بپردازند. مردمی که چند سال در
نوبت لاستیک اتومبیل بسر برده اند برایشان قابل قبول نیست که ببینند افرادی به کمک
کانالهای ارتباطی طی هفت هشت سال اشتغال یا مسئولیت در یک نهاد سه مرتبه اتومبیل
گرفته باشند!!

برادران عزیز! ما می دانیم که قشر محترم طلبه و روحانی و نیز مسئولان ما
معمولا از طبقۀ محروم این اجتماعند و دامن پاک آنها از اتهام لذت جوئی مبرا است.
اما عملکرد معدود افرادی از این قشر می تواند موجب بدبینی و بدنامی نوع گردد که با
هیچ چیز قابل جبران نیست و دامن پاک این قشر خدوم را لکه دار سازد.

برادران عزیز! امروزه ما از هر زمان دیگر بیشتر به کفّ نفس و فداکاری و
خودسوزی و خودسازی نیاز داریم تا سطحی نگران نپندارند حال که زمام امر بدست ما
افتاده ما هم مانند دیگران عمل می کنیم و غم و رنج قشرهای محروم را نادیده گرفته
ایم، حفظ پایگاه مردمیروحانیت به حفظ همان چیزی است که حضرت امام به «زیّ طلبگی»
تعبیر فرمودند. زیّ طلبگی همان ساده زیستی، و مردمی بودن و پا روی تجملات و تعینات
نهادن است… رفتار حضرت امام قدس سره آن معلم و آموزگار تعبد و زهد و ایثار برای
ما الگو است. آن بزرگوار روزی که از دنیا رخت بربستند جرأت این را داشتند که
همانند جدشان علی (ع) بگویند: «به خدا از دنیای شما درهم و دیناری نیاندوخته
ام…» ما اگر نتوانیم همانند علی (ع) زندگی کنیم- که البته نمی توانیم- و اگر
نتوانیم روح والا و بزرگ امام را دارا باشیم- که آن را نیز از ما نمی آید- باید
دستورالعملی را که علی (ع) داد بکار بندیم و روش امام را اسوه سازیم آن حضرت
فرمود: «الا وانّکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد» (نامه به عثمان
بن حنیف)

– البته شما نمی توانید مانند من عمل کنید امّا مرا با «ورع و اجتهاد» یاری
دهید.

کدام جهاد؟ قرینۀ مقام نشان می دهد که این همان جهاد اکبر، یعنی جهاد با نفس
است. جهادی که یک لحظه توقف و آتش بس ندارد و به گستردگی پهنۀ هستی انسان گسترده
است و تا آخرین احظات عمر، هیچیک از ما از آن معاف نیستیم…

از عالم و عامی و پیرو جوان و وضیع و شریف و مسئول و کارگزار و توده های مردم،
این را بدانید که نفس هزاران چهره دارد و در هر لحظه به شکلی چون بت عیار درمی
آید. گاهی به صورت مال و تجمل است، گاه امیال غریزی و نفسانی است، گاه حبّ جاه و
خودنمائی و خود مطرح کردن و دیگری را شکستن و نان را به نرخ روز خوردن و حتی با
دین خدا و مقدسات به معامله نشستن و آخرین چیزی که از قلب مؤمن خارج می شود حبّ
جاه است (مضمون حدیث).

«نفس آنچنان کار را بر آدمی مشتبه می کند که قدرت تشخیص را از او می گیرد و در
این صورت است که آدمی «فرقان» یعنی شناخت حق و باطل را که نتیجۀ «تقوی» است از دست
می دهد، یعنی کورو کر می شود.

ما باید به محاسبه بنشینیم، ببینیم آیا سکوت و فریادمان، موضع گیری ها و جناح
بندی هایمان، خط و خطوط مان، پزیرش و گزینش مان، تحقیر و و تعظیم مان و حذف و
اضافه مان، واقعاً برای خداست؟ و چیزی دیگر در آن دخیل نیست؟! و ضمیر ناخودآگاه و
ضمیر آگاه و ظاهر و باطن مان جز رضای خدا را در هدف ندارد؟!

و بالاخره ببینیم عملکردها چقدر در گرایش و دلگرمی مردم به اسلام و انقلاب
مؤثر افتاده و برای آینده چقدر می توانند تضمین کننده ی اعتمادو پشتوانه ی روحی
باشند. وآنگاه اگر نیاز به خودسازی بیشتر داریم به خود بپردازیم که امتحانی است
سخت و رساندن بار این امانت تنها به دعوی علم و عدل در تئوری و تفکر نیست بلکه «ظلوم
و جهول» نبودن در عمل است و بس…

زیان حرص

*امیرالمؤمنین (ع): «مَن غَلَبَ عَلَیهِ الحِرصُ عَظُمَت ذِلَّتُه».

(غررالحکم- ص629)

آنکس که بیماری حرص برجانش مستولی گردد، به خواری و ذلت بزرگ دچار خواهد شد.