اوصاف نظری و علمی اولواالباب

هدایت در قرآن

قسمت سی و نهم

تفسیر سوره رعد

اوصاف نظری و علمی اولواالباب

آیة الله جوادی آملی

«أفمن یعلم انّما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی انما
یتذکر الواالألباب* الذین یوفون بعهد الله ولا ینقضون المیثاق* والذین یصلون ما
امرالله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب* والذین صبروا ابتغاء وجه
ربهم و أقاموا الصلوة و أنفقوا مما رزقناهم سراً وعلانیه و بدرؤن بالحسنة السیئة
اولئک لهم عقبی الدار* جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم
و الملائکة یدخلون علیهم من کلّ باب* سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».

(سوره رعد آیات 18 الی 24)

در این آیات کریمه، خداوند برای آنان که ندای الهی را پاسخ
گفتند هشت صفت ذکر فرموده است که به تعبیر برخی از اهل تفسیر، اینها نشانه در بهای
هشتگانه بهشت است که با انجام این خصال ثمانیه، وارد بهشت می گردند.

در آغاز آنها را به اولوالالباب بودن معرفی کرده که اینها
دارای لبّ و مغزند. لبیب کسی است که هم از نظر اندیشه و مسائل فکری و علمی، عاقل
به عقل نظری باشد و هم از نظر انجام اعمال صالحه، عاقل به عقل عملی باشد.

صاحب خرد و صاحب دل کسی است که هم خوب بفهمد و هم خوب عمل
کند.قسمت مهم اوصاف الواالاباب که به بخش نظری و علمی برمی گردد، در پایان سوره آل
عمران بیان فرمود و قسمت مهم اوصاف عملی الوالالباب را در همین سوره رعد بیان
فرموده است. بینش خوب را که نشانه لبّ است در اواخر سوره آل عمران و کوشش خوب را
که نشانه لبّ است در همین سوره رعد بیان فرمود.

اوصاف نظری اولواالالباب

در اواخر سوره آل عمران چنین آمده است.

«žcÎ) ’Îû È,ù=yz ÏNºuq»yJ¡¡9$# ÇÚö‘F{$#ur É#»n=ÏF÷z$#ur È@øŠ©9$# ͑$pk¨]9$#ur ;M»tƒUy ’Í<‘rT[{ É=»t6ø9F{$# » (آیه 190) هم آفرینش آسمانها و زمین و هم نظم خاص لیل و نهار و اختلاف روز و
شب، آیاتی هستند برای خردمندان و اصحاب لبّ.

در اینجا قسمت مهم اندیشه های علمی آمیخته با عمل الواالاباب را بیان فرمود.

«الذین یذکرون الله قیاماً وقعوداً وعلی جنوبهم» آنان که یاد خدا را در دل و
نام خدا را بر لب دارند، چه در حال ایستاده و چه در حال نشسته و چه در حال پهلو
آرمیده، همواره به یاد اویند. و هیچ وضعیت و حالی برای آنها پیش نمی آید که در آن
حال، از یاد خدا و ذکر الهی غفلت داشته باشند.

«ویتفکرون في خلق السماوات و الأرض ربنا ماخلقت هذا باطلاً» و در آفرینش
آسمانها و زمین همواره می اندیشند و می گویند پروردگارا، تو اینها را به باطل
نیافریدی.

لبیب کسی است که هم با جهان بینی، خدا را بشناسد و هم با جهان بینی، قیامت را
بفهمد. آن کسی که جهان را می بیند و می گوید این «مادّه» است که با تطوراتش حالات
گوناگون دارد؛ او قلبش تهی است و لبیب نیست. لبیب کسی است که با مشاهده آیات الهی،
به آفریدگار این آیات، پی ببرد و با تأمل در اسرار عالم به قیامت پی ببرد و بگوید
این نظام یاوه نیست که خلق شود و بپوسد و از بین برود، یا اینکه انسان مانند یک
درخت سبز بیاید و بعد هم بپوسید و از بین بروید. این نظام هدفی دارد که در سمت هدف
به پیش می رود. اگر بی هدف می بود، باطل و بیهوده بود ولی چنین نیست. این نظام،
هماهنگ و به هم مرتبط است و هرگز یاوه و بی مقصد نیست.

«ربنا»، «یا ربنا»

اینان که الواالالبابند و درباره نظام آفرینش می اندیشند، «یا ربنا» نمی گویند
زیرا وقتی انسان لبیب شد، آنقدر به خدا نزدیک می شود که «ربنا» می گوید و دیگر
«یا» به آن اضافه نمی کند. آن بنده ای که با اذکار اوّلیه به مولا نزدیک شد، خود
را در حضور مولا می بیند و دیگر «یا رب» نمی گوید. و شاید حالات مختلفی که برای
حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه در آن میدان شهادت، پیش آمد که در لحظات آخر عمر
«ربِّ، ربِّ» می فرمود، روی همین تأدّب در ذکر باشد که دیگر بنده، خود را از
پروردگارش دور نمی بیند که بگوید «یا رب». آن مربوط به اوائل ذکر است که سخن از
ندا و منادا می آید. وقتی به حضور رفت و در حضور مولا با او به سخن پرداخت، «یا»
نمی گوید. «یا» مال غایب است.

در اینجا اولواالالباب که خود را در حضور مولایش می بینند، می گوید «ربنا» و
دیگر سخن از «یا ربنا» نیست. وقتی دو نفر در کنار هم نشسته اند، اگر مشافهة سخن می
گویند «یا» نمی گویند، ندا مربوط به انسان دور است؛ و لذا اینها هم که خود را
متقرب الی الله می بینند، می گویند: «ربنا ما خلقت هذا باطلاً» پروردگارا، این
نظام را یاوه خلق نکردی که بگردد و نابود شود و از بین برود!

پس لبیب کسی است که از نظر جهان بینی یعنی با مطالعه اسرار عالم هم به مبدأ پی
ببرد که آن «توحید» است و هم به پایان پی ببرد که آن «معاد» است. بنابراین، ویژگی
لبیب بودن آن است که بتواند با این جهان بینی، هم مبدأ را بشناسد و هم معاد را.

طنطاوی دیگر مفسران از ابن عباس نقل کرده اند که رسول خدا (ص) هر شب که برای
نماز شب برمی خاستند، اوّل نگاهی به نظام آفرینش می کردند و می گفتند: «ربنا ما
خلقت هذا باطلاً»، سپس به نماز شب می پرداختند. خلاصه یک عمل صالحی است در کنار
این بینش علمی یعنی اینطور که عبادتی خالی از بینش یا بینشی بدون عمل باشد.

پس حال که معلوم شد این عالم باطل نیست و بیهوده آفریده نشده، بلکه قیامتی در
پیش و حساب و کتابی در آینده داریم؛ اینجا است که اولواالالباب عرض می کنند:
«سبحانک فقنا عذاب النار»- پس خداوندا، ما را از عذاب آتش برهان و نجاتمان ده.

مناجات اولواالالباب

و انسان لبیب نه تنها در فکر عذاب ظاهری است که بیشتر از عذاب معنوی که فوق
عذاب ظاهری است می ترسد و لذا در کریمه بعد چنین عرضه می دارد:

«ربنا انک من تدخل النار فقد أخزیته و ما للظالمین من انصار»- پرردگارا! تو
هرکس را به جهنم بردی، آبرویش را ریختی و ستمکاران را یاورانی نیست. یعنی آنچه بیش
از عذاب ظاهری، دردناک است، این است که تو از کسی راضی نباشی و مشمول مهرت قرار
نگیرد و او را در جهنم بیاندازی و رسوایش سازی.

اولواالالباب در ادامه مناجاتشان می گویند:

«ربنا اننا سمعنا منا دیاً ینادي للایمان أن آمنوا بربکم فآمنّا، ربنا فاغفر
لنا ذنوبنا و کفر عنّا سیئاتنا و توفنا مع الأبرار»- پروردگارا! ما آن پیکی که از
طرف تو آمد و پیام تو را به ما رساند و ندای ایمان را به گوش ما رساند پذیرفتیم و
اجابت کردیم، پس پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و سیئات ما را بپوشان و ما را در
زمره ابرار و خوبان محشور فرما.

در اینجا دو درخواست از خداوند شده است: یکی این که گناهان را بیامرزد و دیگری
اینکه گناهان را افشا نسازد. یعنی خدایا! اینقدر به ما لطف کن که گناهانمان را
بپوشانی و افشا نکنی، نه اینکه آنها را افشا سازی و بعد ما را بیامرزی. چون بعضی
اینچنین هستند که در قیامت، خدا سبحان، گناهانشان را به رخ آنها می کشد و از آنها
در جمع، اقرار می گیرد، بعد می آمرزد. ولی برای عده ای دیگر تکفیر و پوشش سیئات
است. و اولواالالباب از خدا می خواهند، همانگونه که در دنیا سعی کردند آبروی
دیگران را نبرند، او هم در آخرت آبرویشان را حفظ کند.

باید عمل خالص باشد

«ربنا وآتنا ما وعدتنا علی رسلک ولا تخزنا یوم القیامة انک لاتخلف المیعاد»،
پروردگارا، آن وعده هائی که به زبان انبیا و فرستادگانت به ما دادی، آنها را عملی
کن و حیثیت و آبروی ما را در قیامت حفظ کن که همانا تو هرگز وعده ات را خلف نمی
کنی.

این «خزی» که در این آیه آمده است، غیر از آن خزی است که در آیه قبلی ذکر شد.
زیرا در آنجا در اثر رفتن به جهنم، انسان خزی می شوی ولی در اینجا در اثر نرسیدن
به نتیجه وعده های انبیا خزی می شود. معلوم می شود نه تنها عمل مطرح است بلکه خلوص
در نیت و «لله» عمل کردن نیز مطرح است. و لذا در کلمات معصومین مخصوصاً حضرت امیر
سلام الله زیاد مطرح است که: بکوشید، خالص رفتار کنید زیرا ناقد خیلی بصیر و بینا
است- «ان الناقد بصیر» و بدین خاطر است که بسیاری از افراد، در قیامت می بینید که
صفحه اعمالشان خالی است هرچند زیاد هم عمل کرده اند! پس اگر انسان می خواهد به این
خزی و آبروریزی نرسد، باید در اعمال خود، خدا را مدّ نظر قرار دهد و از دسائس و
هواهای نفسی دور باشد.

اجابت درخواستهای الواالالباب

پس از مناجات الواالالباب با پروردگارشان، خداوند می فرماید:

«z>$yftFó™$$sù öNßgs9 öNßgš/u‘ ’ÎoTr& Iw ßì‹ÅÊé& Ÿ@uHxå 9@ÏJ»tã Nä3YÏiB `ÏiB @x.sŒ ÷rr& 4Ós\Ré& ( Nä3àÒ÷èt/ .`ÏiB <Ù÷èt/ ( tûïÏ%©!$$sù (#rãy_$yd (#qã_̍÷zé&ur `ÏB öNÏd̍»tƒÏŠ (#rèŒré&ur ’Îû ’Í?‹Î6y™ (#qè=tG»s%ur (#qè=ÏFè%ur ¨btÏeÿx._{ öNåk÷]tã öNÍkÌE$t«Íh‹y™ öNßg¨Yn=Ï{÷Š_{ur ;M»¨Zy_ “̍øgrB `ÏB $pkÉJøtrB ㍻yg÷RF{$# $\/#uqrO ô`ÏiB ωYÏã «!$# 3 ª!$#ur ¼çny‰YÏã ß`ó¡ãm É>#uq¨W9$#».

(سوره آل عمران- آیه 195)

پس پروردگارشان دعایشان را اجابت کرد و فرمود: من هرگز عمل هر عمل کننده ای از
شما را چه مرد باشد و چه زن، ضایع نمی کنم، پس آنانکه از دیار خود هجرت کردند و در
راه خدا رنج کشیدند و جهاد کردند و کشته شدند، همانا سیئات آنان را بپوشانیم و
آنان را وارد بهشتها سازیم که نهرها در زیر درختانش جاری است. این پاداشی است از
سوی خداوند و پاداش های خوب همه نزد او است.

به هرحال خداوند می خواهد بفرماید:شما خواسته هائی دارید و برای رسیدن به
خواسته هایتان نیاز دارید به هجرت در راه خدا، جهاد، تلاش و تحمل گرفتاریها و
تبعیدها و زندان ها و جان دادن ها و نثار مال و خون در راه خدا.خلاصه بهشت رایگان
بدست نمی آید؛ چنین نیست که مرفّه باشید و همه چیز در اختیارتان و هیچ رنج نبرید و
هیچ انفاق نکنید و با این حال، به بهشت برین هم نائل شوید.

اصلاً خداوند انسان را برای رنج آفرید «لقد خلقنا الانسان في کبد» (سوره بلد-
آیه 4) او در کبد و مکابده و تلاش و رنج و درگیری و زدوخورد و مشکلات است. ولی اگر
بخواهد مرفه باشد، او دیگر انسان نیست «ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الأمل»
(سوره حجر- آیه 3) بگذار بخورند و تمتع کنند و آرزوها، آنها را از خدا دور سازد.
یا در جائی دیگر می فرماید: «یاکلون کما تأکل الانعام» (سوره محمد- آیه 12) مانند
حیوانات می چرند.

انسان مطرح است نه زن و مرد

«انی لااضیع عمل عامل منکم من ذکرا وانثی» آن جایگاه که جایگاه لبّ و مغز است،
آن جا زن و مرد مطرح مطرح نیست، این پیکر است که اینچنین ساخته شده یا آنچنان، ولی
ایمان مربوط به جان و روح است و عمل صالح مربوط به روح است نه زن و نه مرد. آن کسی
که باید بفهمد و عمل کند انسان است و انسان نه زن است و نه مرد و به تعبیر بوعلی:
مذکر و مؤنث بودن جزو صنف است نه جزو فصل. این در ذرات دخیل نیست؛ مثل ناطق نیست
که در ذرات دخیل باشد پس بیرون از ذات است.

مذکر بودن یا مؤنث بودن به دلیل اینکه جزو صنف است نه جزو فصل، معلوم می شود
بیرون از ذات است و بیرون از ذات هرکه شد فرق نمی کند. گاهی انسان سیاه است و گاهی
سفید، گاهی شهری است و گاهی روستائی، گاهی مرد است و گاهی زن این بیرون از ذات
است. پیکر چه اینچنین ساخته شود و چه آنچنان، نه مسئول ایمان است و نه مسئول عمل
صالح، و این فقط از باب تقسیم وظائف عملی، چنین تقسیماتی شده است.

آن کسی که باید عمل کند در درجه أولی، ایمان بیاورد، انسان است و جان آدمی،
انسان و جان آدمی نه مذکر است و نه مؤنث. لذا ذکورت و انوثت در غیر انسانها هم
یافت می شود؛ معلوم می شود جزو صنف ها است نه جزو فصول مقومه.

راه تکفیر گناهان

اولواالالباب در درخواستهایشان از خدا خواستند که گناهانشان را بپوشاند و
تکفیر سیئات از آنها بکند، خداوند نیز در پاسخ می فرماید: آنان که از وطن و دیار
خود بیرون رفتند و در راه من اذیت و آزار شدند و هجرت کردند و تبعید شدند و جهاد
کردند و کشته شدند، من گناهانشان را می پوشانم. ینابراین راه تکفیر سیئات، این است
که در راه خدا تحمل سختی ها و مشکلات و گرفتاریها و هجرت ها و تبعیدها بنماید و
اعمال خود را در دنیا- بدون ترس و واهمه از کسی جز خدا- انجام دهد، و بی گمان
خداوند که خود وعده فرموده است، چنین کسی را بالاترین پاداش می دهد.

قسمت نهم محتوای این آیات کریمه، بینش علمی اولواالالباب ذکر شد هرچند برخی
مسائل عملی نیز در آن مطرح بود. پس آنان جهان بین کامل اند که با اسرار عالم مأنوس
اند، هم مبدأ را می شناسند و هم معاد را، هم به فکر عمل صالح اند و هم ایمان و
عقیده دارند.

پس الواالالباب کسانی هستند که هم مسائل دینی را روی بینش علمی صحیح تأمین می
کنند و هم می کوشند آنچه را می فهمند عمل کنند. قرآن- همانطور که بارها عرض کرده
ام- یک کتاب فلسفه یا کتاب تئوری و علمی نیست که فقط مقرراتی کلی بیان کند، بلکه
قرآن کتاب هدایت و نور است و همواره به جای اینکه مطالب علمی را بیان کند، عالمان
با عمل را به ما نشان می دهد. وقتی نیکی را می خواهد معنی کند نمی فرماید نیکی
چیست بلکه می فرماید: اگر خواستید نیکی را بشناسید، نیکان آن کسانی هستند که ایمان
به خدا و روز جزا آوردند «ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر…» اگر قرآن کتاب
فرضیه و تئوری بود، نیکی را معنی می کرد ولی چون کتب نور و هدایت است، نیکان را به
ما می شناساند. در اینجا نیز اولواالالباب را معرفی کرد که اینها هم در مسائل علمی
پیشرو و مهاجرند و مقاتلند و امثال ذلک.

ولی در آیات مورد بحث سوره رعد، قسمت مهم محتوای اولواالالباب روی مسائل علمی
است که هشت صفت را برای آنها بیان می کند و به قول برخی از مفسران، هشت صفت، ناظر
به هشت درب بهشت است. 

1- وفای به عهد خدا می کنند و عهد شکنی ندارند.

2- آنچه خدا امر به وصل آن کرده، وصل می کنند.

3- از خدا خشیت دارند.

4- از حسابرسی می ترسند.

5- برای خاطر خدا، صبر می کنند.

6- نماز را برپا می دارند.

7- آنچه خدا به آنها مرحمت کرده، در سرّ و علن، انفاق می کنند.

8- بدی را با خوبی دفع می کنند.