هدايت در قرآن
قسمت چهل و يكم
آیت الله جوادی آملی
تفسير سوره رعد
صبر، ريشه تمام فضائل
«
`yJsùr& ÞOn=÷èt !$yJ¯Rr& tAÌRé& y7øs9Î) `ÏB y7Îi/¢ ,ptø:$# ô`yJx. uqèd #yJôãr& 4 $oÿ©VÎ) ã©.xtGt (#qä9’ré& É=»t6ø9F{$# ÇÊÒÈ tûïÏ%©!$# tbqèùqã ÏôgyèÎ/ «!$# wur tbqàÒà)Zt t,»sWÏJø9$# ÇËÉÈ tûïÏ%©!$#ur tbqè=ÅÁt !$tB ttBr& ª!$# ÿ¾ÏmÎ/ br& @|¹qã cöqt±øsur öNåk®5u tbqèù$ssur uäþqß É>$|¡Ïtø:$# ÇËÊÈ tûïÏ%©!$#ur (#rçy9|¹ uä!$tóÏGö/$# Ïmô_ur öNÍkÍh5u (#qãB$s%r&ur no4qn=¢Á9$# (#qà)xÿRr&ur $£JÏB öNßg»uZø%yu #uÅ ZpuÏRxtãur crâäuôtur ÏpoY|¡ptø:$$Î/ spy¥Íh¡¡9$# y7Í´¯»s9’ré& öNçlm; Ót<ø)ãã Í#¤$!$#»
(سوره رعد- آيات 19 تا 22)
همانگونه كه قبلاً تذكر داديم، قرآن كريم در موارد زيادي از اولوالاباب به
عظمت نام برده و در سوره آلعمران سيره عملي آنها را بيان فرموده همچنانكه در اين
سوره (سوره رعد) سيره عملي اولواالالباب را ذكر ميكند. در بين اوصاف به اندازه صبر،
از آن خصوصيّت برخوردار نيستند زيرا قرآن كريم، صبر را ريشه بسياري از مسائل و
درجات ايمان ميداند.
فضائل عملي، محصول صبر است
اگر در روايات ما صبر بهعنوان رأس ايمان معرّفي شده است كه حضرت امير عليه
السلام فرمود: « الصبر من الايمان كالرأس من الجسد»[1] به
بركت قرآن كريم است كه قرآن قسمت مهم فضائل عملي را محصول صبر ميداند. صبر يك كار
بدني نيست مانند نماز و روزه و انفاق و جهاد، بلكه صبر يك كار دروني است كه ريشه
همه اين فضائل است.
در بحث قبل به عرض رسيد كه قرآن كريم در يك سلسله از آيات، صبر را به عنوان
وصفي براي مؤمنين ذكر ميكند، بعد ميفرمايد: خدا صابرين را دوست ميدارد: « 3 ª!$#ur =Ïtä tûïÎÉ9»¢Á9$# »[2] سپس مژده ميدهد كه صابران پيروزند «4 ¨bÎ) ©!$# yìtB tûïÎÉ9»¢Á9$# »[3]
خداوند با صابران است. و در جائي ديگر صبر را به عنوان نردبان ارتباطي عبد مولا ميداند
كه ميفرمايد: «(#qãYÏètGó$# Îö9¢Á9$$Î/ Ío4qn=¢Á9$#ur »[4] اي
مؤمنان بوسيله صبر و نماز كمكم جوئيد. اما اين آيات هيچكدام، حقيقت صبر را تبيين
نميكند. حقيقت صبر يعني بافت دروني صبر را قرآن كريم در سوره نحل و در سوره مدّثر
تبين كرد و فرمود: « ÷É9ô¹$#ur $tBur x8çö9|¹ wÎ) «!$$Î/ 4 »[5]– صبر
كن و صبرت تنها براي رضاي خدا باشد. و در سوره مدّثر نيز فرمود: «Îh/tÏ9ur ÷É9ô¹$$sù ÇÐÈ »[6] و
براي خدايت صبر كن.
از اين آيات ميفهميم كه مبدأ فاعلي صبر بايد خدا باشد و خود اين صبر نيز
نعمتي است از خدا و هدف نهائي و غايت اين صبر هم بايد خدا باشد نه انگيزههاي
ديگر. اگر يك كاري، مبدأ فاعليش خدا باشد و مبدأ غائيش هم خداباشد، اين كار ميشود
سر و رأس همه فضائل. لذا در بسياري از روايات آمده كه: «الصبر من الايمان بمنزلة
الرأس من الجسد»[7]– نسبت صبر
به ايمان، نسبت سر به بدن است.
اقسام صبر در قرآن
قرآن با صبر معامله سر و كليد هم در دنيا
ميكند و هم در درجات بهشت. همانگونه كه قبلاً بحث شد، صبر در روايات به سه
قسمت تقسيم شده: صبر عندالمصيبه و صبر علي الطاعة و صبر عن المعصيه كه اگر صبر در
روايات بر اين اقسام سه گانه تقسيم شده براي اين است كه آيات قرآن كريم در اين
موارد سه گانه، مؤمنين را به صبر دستور ميدهد و اين صبرها را هر چه دشوارتر باشد،
قرآن بيشتر ميستايد و جزاي بيشتري ميدهد و هر چه كمتر باشد مدح كمتر و قهراً
جزاي كمتري دارد.
اكنون موارد گوناگون صبر را در قرآن ملاحظه ميكنيم تا برسيم به اينكه چرا
قرآن كريم، صبر را كليد ساير فضائل ميداند و چرا در روايات برزخ كه مسئله تجسّم
اعمال مطرح ميشود، صبر را از نماز، زكات، نيكي و احسان بالاتر ميداند؟ چرا قدرت
صبر در عالم قبر (برزخ) از قدرت نماز و روزه بالاتر است؟ و چرا قدرت صبر از قدرت
نيكي و احسان هم بالاتر است؟
صبر در مصيبت
در خلال آياتي كه قبلاً بحث شده بود، مسئله صبر در مصيبت مطرح شد كه در ايه 35
سوره حج نيز، همين معني آمده است، ميفرمايد: «ÎÅe³o0ur tûüÏGÎ6÷ßJø9$# tûïÏ%©!$# #sÎ) tÏ.è ª!$# ôMn=Å_ur öNßgç/qè=è% tûïÎÉ9»¢Á9$#ur 4n?tã !$tB öNåku5$|¹r& »- و متواضعان را بشارت بده، همانها كه هرگاه نام خدا برده ميشود، قلوبشان
هراسان ميشود و بر مصيبتها و حوادثي كه بر آنان نازل ميشود، صبر ميكنند.
در سوره لقمان هم وقتي كه لقمان حكيم فرزندش را به اوصافي امر ميكند، ميفرمايد
كه: «¢Óo_ç6»t ÉOÏ%r& no4qn=¢Á9$# öãBù&ur Å$rã÷èyJø9$$Î/ tm÷R$#ur Ç`tã Ìs3ZßJø9$# ÷É9ô¹$#ur 4n?tã !$tB y7t/$|¹r& ( ¨bÎ) y7Ï9ºs ô`ÏB ÇP÷tã ÍqãBW{$# »[8] اي
فرزندم نماز را به پا دار و امر به معروف
و نهي از منكر كن و بر مصيبتها بردبار باش زيرا اين از اموري است كه بايد روي آن
مصمّم بود.
لقمان كه خداوند او را به مقام والاي حكمت ميستايد و خود ميفرمايد كه هر كس
از حكمت برخوردار بود، از خير كثير برخوردار است، در اين آيات پس از نماز و امر به
معروف و نهي از منكر، فرزندش را به صبر بر مصيبتها امر ميكند و آن را از مسائل مهمي ميداند كه «عزم الامور»
اطلاق بر هر سه مسئله شود و يا اينكه مختص صبر بر مصيبتها باشد. بهرحال اين صبر
بر مصيبتها، امر بسيار مهم و غيرعادي است و از اموري است كه يجب ان يُعزم عليها
يعني بايد بشر بر آن تصميم بگيرد.
صبر در زندگي با محرومين
مسئله ديگر كه نياز به صبر دارد، اين است كه انسان خودش را وادار كند كه با
محرومين و فقرا زندگي كند و در برخوردهاي اجتماعي، ميان مردم، فقرا را براي نشست و
برخاست خود انتخاب نمايد. در آيه 28 از سوره كهف، به پيامبر صلي الله عليه و آله
وسلم ميفرمايد:
«÷É9ô¹$#ur y7|¡øÿtR yìtB tûïÏ%©!$# cqããôt Næh/u Ío4rytóø9$$Î/ ÄcÓÅ´yèø9$#ur tbrßÌã ¼çmygô_ur ( wur ß÷ès? x8$uZøtã öNåk÷]tã ßÌè? spoYÎ Ío4quysø9$# $u÷R9$# ( wur ôìÏÜè? ô`tB $uZù=xÿøîr& ¼çmt7ù=s% `tã $tRÌø.Ï yìt7¨?$#ur çm1uqyd c%x.ur ¼çnãøBr& $WÛãèù »
–
خود را وادار كن، كه همراه آن اشخاصي باشي كه صبح و شام به ياد خدا هستند و
رضايت او را ميطلبند و هرگز ديده را از آن بينوايان مپوش كه به زينتهاي دنيا
ميل كني و آن كس را كه قلبش از ذكر ما غافل است، اطاعت مكن كه او از هواي خود
پيروي كرده و انسان تبهكاري است.
معلوم ميشود كه با محرومين بسر بردن كار دشواري است كه خداوند به پيامبرش
دستور ميدهد كه خود را وادار كند كه با آنان همراه باشد و چشم از آن فقيران
برندارد. در جوامع روائي ما به ما گفتهاند كه اگر خواستيد خود را بيازمائيد كه
اهل دنيائيد يا اهل اخرت، به درون قلب خود بنگريد، هر گاه كسي نزد شما آمد و خواست
چيزي را به شما بدهد، اگر بيشتر خوشحال شديد تا وقتي كه كسي آمده است و چيزي ميخواهيد
به او بدهيد معلوم ميشود كه اهل دنيا هستيد ولي اگر در مورد دوّم، خوشحالتر شديد،
معلوم ميشود اهل آخرت هستيد.
حضرت امير سلام الله عليه ميفرمايد: «لكل منهما بنون، فكونوا من ابناء الآخرة
ولاتكونوا من ابناء الدنيا.»[9]– براي
هر يك از دنيا و آخرت، فرزنداني است، شما تلاش كنيد كه فرزندان آخرت باشيد نه
فرزندان دنيا. و همين آزمايش، كافي است كه انسان خود را بشناسد و در پي اين باشد
كه خود را اهل آخرت نمايد.
يكي از كلمات بلند حضرت رسول صلي الله عليه و آله كه فريقين آن را نقل كردهاند
و احدي اين كلمات را نگفته است، اين جمله است كه ميفرمايد: «اليد العليا خيرٌ من
اليد السّفلي»[10]– دست دهنده
برتر از دست گيرنده است. يعني خداوند دست دهنده را دوست دارد و دست گيرنده نزده
خداوند، فرومايه است. پس انساين كه سيرهاش گرفتن باشد نه خدمت، نزد خداوند عزيز
نيست.
لذا است كه خداوند به پيامبرش دستور ميدهد كه از فقرا فاصله نگيرد و به آنها
كمك و انفاق كند و به طرف ثروتمندان چشم ندوزد. در آيه ديگري ميفرمايد: «ولا تمدنّ
عينيك الي مامتّعنا به ازواجا” منهم زهرة الحيوة الدنيا»- كشش چشمت بطرف
كساني نباشد كه ما آنها را از مزاياي دنيا
برخوردار كرديم، زيرا اينها شكوفههاي زندگي دنيا است يعني اين شكوفههاي بهاي
هرگز ثمر نميشود و نميرسد، بلكه پائيز سردسيري در پيش است و اين شكوفهها ميريزند و هيچ وقت براي كسي ميوه نميشوند، بلكه ميوهها
در قيامت است؛ آنجا است كه ميفرمايد: «öNçlm; $pkÏù ×pygÅ3»sù Nçlm;ur $¨B tbqãã£t »[11] براي
آنها ميوهها فراهم شده و هر چه كه ميل داشته باشند.
همين معنا را در جريان قارون ذكر ميكند. در سوره قصص، آيه 79 ميفرمايد: «yltysù 4n?tã ¾ÏmÏBöqs% Îû ¾ÏmÏFt^Î ( tA$s% úïÏ%©!$# crßÌã no4quysø9$# $u÷R9$# |Møn=»t $oYs9 @÷WÏB !$tB ÎAré& ãbrã»s% ¼çm¯RÎ) rä%s! >eáym 5OÏàtã tA$s%ur úïÏ%©!$# (#qè?ré& zNù=Ïèø9$# öNà6n=÷ur Ü>#uqrO «!$# ×öyz ô`yJÏj9 ÆtB#uä @ÏJtãur $[sÎ=»|¹ wur !$yg9¤)n=ã wÎ) crçÉ9»¢Á9$# »- قارون با تمام زرق و برق و زينتش- به عنوان استكبار و اسعتلاء- بيرون آمد،
آنان كه دنياپرست بودند (فرزندان دنيا) گفتند: اي كاش ما هم مانند قاورن داراي اين
همه ثروت و مكنت بوديم ولي آنان كه خداوند به آنها علم و دانش، مرحمت فرموده
گفتند: واي بر شما، ثواب الهي براي كسي كه ايمان آورده و عمل صالح داشته باشد،
بهتر است (نه طلا و نقره) و تنها صابران ميفهمند (كه خير در ايمان و عمل صالح
است نه در زرق و برق دنيا).
پس صبر و بردباري ميخواهد كه انسان با طبقه محروم باشد. همواره پيشنهاد اغنيا
به انبيا اين بوده است كه شما فقرا را بيرون كنيد تا ما در كنارتان باشيم! ولي
خداوند به پيامبرانش دستور ميداده است كه شما هرگز فقرا و محرومين را از پيش خود
نرانيد. به نوح پيامبر ميفرمايد: «wur ÏãôÜs? tûïÏ%©!$# tbqããôt Oßg/u Ío4rytóø9$$Î/ ÄcÓÅ´yèø9$#ur »[12]–
مبادا اين محرومين را كه هر صبح و شام خدا را ميخوانند، از در خانهات بيرون كني.
نوح هم در جواب آن ثروتمندان ميفرمود: « O$tRr& ÏÍ$sÜÎ/ tûïÏ%©!$# (#þqãZtB#uä »[13]– من
هرگز اين مومنا را بيرون نميكنم. ولي بهرحال صبر كردن با اين طبقه و چشم پوشيدن
از مترفين، كار چندان آساني نيست و صبر است كه كليد اين فضيلت و بسياري ديگر از فضايل اجتماعي است.
صبر عند المصيبه در قرآن
در موارد ديگر، وقتي قرآن اوصاف مؤمنين را ميشمارد، ميفرمايد:مؤمنين كساني
هستند كه حرفشان اين است: « وما لنا ألّا نتوكّل علي الله و قد هدينا سبلنا
ولنصربونَّ ماآذيتمونا»- چرا ما براي اذيّتهاي شما صبر ميكنيم. اين صبر
عندالمصيبه است كه در روايات آمده و ريشه قرآني دارد؛ همين كه مؤمنين ميگويند، ما
در برابر اذيّتهاي شما ظالمان، صبر ميكنيم و از راه حق منحرف نميشويم.
و جامع همه امور سه گانه صبر در سوره فرقان از ايه 63 به بعد امده است كه در
توصيف بندگان واقعي خدا و «عبدالرحمن» ميفرمايد:«
جزاي اخروي صابران
«ß$t7Ïãur Ç`»uH÷q§9$# úïÏ%©!$# tbqà±ôJt n?tã ÇÚöF{$# $ZRöqyd »- بندگان رحمان كساني
هستند كه در مسائل زندگي، هيّن و سبكبالند. يعني اين بندگان واقعي خداوند، با
اينكه نه اهل ذلّتاند و نه سازش پذيرند، در كارهاي ديني سنگين و سخت گيرند ولي در
مسائل زندگي، نرم و سبكبالند.
در بيايانات حضرت امير سلام الله عليه
آمده است كه فرمود: «ولعمري ما علّي من قتال من خالف الحق و خابط الغيّ من ادهان
ولا ايهان»[14]– اينطور
نيست كه من در برابر جنگ با بيگانگان، كمترين مداهنه و سستي و سازش نشان بدهم.
سستي و سهل انگاري در برابر باطل، در ما نيست، اما زندگي ما سبك و آسان است. انسان
مسافر اگر بخواهد بهتر و زودتر به مقصد برسد، بايد بارش سبك باشد. حضرت رسول صلي
الله عليه و آله وسلم ميفرمايد: «نجي المخفّون وهلك المثقلون»[15]–
سبكباران نجات يافتند ولي سنگين بارها هلاك شدند. حضرت امير سلام الله عليه همين
معني را در نهج البلاغه- خطبه 21 بيان فرموده: «تخفّفوا تحلقوا»- سبك بشويد تا برويد.
اين سبكبار بودن يعني خط مشي آنها در زندگي نرم و آسان است و اهل تكلّف نيستند.
در ادامه آيه ميفرمايد :«واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» در برخورد با
جهّال كه اذيّت و آزار و اهانت ميبينند، سخن مسالمت آميز دارند. البته همين
مؤمنان نسبت به كفّار شديدند ولي در حوزه اسلامي، اگر با يك جاهلي برخورد كردند،
جواب بدي او را با سخن مسالمت آميز ميدهند و اين مصيبت را تحمل ميكنند. همان
شيوهاي كه امام سجاد سلام الله عليه داشت كه آن مرد بددهن به حضرت اهانت كرد،
حضرت به روي خود نياورده، به راه خود ادامه دادند. آن مرد نادان جلو آمد و گفت:
اين فحش را به شما دادم. حضرت فرمودك بلي، من هم از تو گذشتم.
«سبّه رجلٌ فسكت عنه، فقالك ايّاك أعني. فقال عليه السلام: وعنك أغضي»[16]
اين معناي «صبر عند المصيبه» است كه نسبت به مسائل شخصي خودشان سبكبارند ولي
نسبت به ديگران، اينطور نيست بلكه اگر اهانتي شنيدند، از آن شخص ديگر كه مورد
اهانت قرار گرفته، دفاع ميكنند.
حال برنامههاي اين بندگان شايسته الهي را در شبها ملاحظه كنيم. ميفرمايد:
«والّذين يبيّنون لربّهم سجّداً وقياماً»- شبها براي خدايشان، سر به سجده
گداشته و به عيادت ميپردازند.
آن وضعيّت روزشان بود كه سبكبال بر روي زمين ميزيستند و اين وضعيّت شبهايشان
كه براي كسب رضايت پرودرگار به شكرانه آن همه نعمتهاي الهي، شب زندهداري كرده و
عبادت ميپردازند. راستي حيف است كه انسان به همين دلخوش باشد كه دو ركعت نماز صبح
به ادا بخواند و بدا به حال كسي كه شب آنقدر بخورد كه نتواند براي مناجات و نماز
شب، قبل از فجر بيدار شود.
«والّذين يقولون ربّنا اصرف عنا عذاب جهنّم، اما عذابها كان غراماً، انّها
ساءت مستقراً ومقاماً»- و آنان كه ميگويند: پروردگاراً عذاب جهنم را از ما دور
بدار زيرا عذاب آن مانند غرامتي است كه انسان را رها نميكند، و چه جايگاه بد و
منزلگاه دردناكي است.
«والذين اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا و كان بين ذلك قواماً»- و آنان كه
اگر انفاق كنند، نه اسراف و تبذير روا ميدارند و نه اهل بخل و مماسكه هستند بلكه
راه اعتدال و اقتصاد را پيش ميگيرند.
«والذين لايدعون مع الله الهاً آخر»- و آنان كه براي خدا، شريكي قرار نميدهند
و ديگري را نميخوانند.
«ولايقتلون النفس التي حرم الله الا بالحق ولايزنون…» و آنان كه نفس محترمه
را نميكشند مگر در صورتي كه حق باشد و پاكدامن و عفيفاند… و آنان كه شهادت باطل
نميدهند و اگر به لهو و لعبي برخورد كردند، كريمانه از مجلس گناه ميگذرند. اين
هم صبر عن المعصيه است كه در مجالس لهو و لهب و غيبت و تهمت نمينشينند و با بزرگواري از آن رد
ميشوند.
و خلاصه پس از چند مورد ديگر كه در جاي خود بحث خواهد شد، خداوند اين نتيجه گيري
را در مورد «عباد الرحمن» ذكر ميفرمايد: «اولئك يجزون الغرفة بما صبروا»- پاداش
آنان درجات عاليه بهشت است زيرا صبر كردند.
پس معلوم ميشود، اين درجات عالي و غرقههاي فوقاني بهشت را در اثر صبر و
بردباري به عباد الرحمن ميدهند. در روايات ميخوانيم كه ثواب صابر، ثواب هزار
شهيد است. شهيدي كه آن همه مقام دارد، اين كدام صبر است كه اگر كسي به درجه صابران
رسيد، مقامش از مقام شهيدان بيشتر است؟ صبري كه نشانه آزادي و آزادگي انسان است و
كليد همه فضائيل ميباشد.
ادامه دارد