صبر عامل پيروزي در جهاد اکبر

هدايت در
قرآن

تفسير سوره
رعد

صبر عامل
پيروزي در جهاد اکبر

قسمت چهل و
دوم

آية الله
جوادي آملي

«والذين
صبروا ابتغاء وجه ربهم و أقاموا الصلوة و أنفقوا مما رزقناهم سرا و علانية و يدرؤن
بالحسنة السيئة، أولئک لهم عقبي الدار.»  
(سوره رعد ـ آيه 22)

 بحث در تشريح سير عملي اولواالالباب بود. يکي از
روشهاي عملي اولوالالباب، صبر است. در مسئله صبر چند مطلب بيان شد. يکي از آن
مطالب، بحث پيرامون تحليل بافت دروني صبر است که صبر بايد از کجا نشأت بگيرد و
براي چه انگيزه‌اي باشد؟ اين راه در سوره نحل و در سوره مدثر بيان فرمود: «واصبرو
ما صبرک الا بالله» (نحل ـ آيه 127) و در سوره مدثر، آيه 7 فرمود: «و لربک،
فاصبر».

در موارد
ديگر به عنوان استقصاء، سه قسم صبر مورد بحث قرار گرفته است: صبر عند المصيبة و
صبر عن المعصيه و صبر علي الطاعة، ضمنا قرآن کريم، صبر را عامل پيروزي مي‌داند، و
براي صبر يک برجستگي قائل است و آنان که داراي فضائل فراواني هستند و در درجات
عاليه بهشت جايگاهشان است، تمام آن درجات، محصول صبر است.

در سوره
فرقان پس از اينکه برنامه روزها و شبهاي عبادالرحمن را بيان مي‌کند ور فتارشان را
با خدا و با خلق خدا مورد بررسي قرار مي‌دهد، در نتيجه‌گيري بحث ميفرمايد: «اولئک
يجزون الغرفة بما صبروا» ـ پاداش آنان غرفه‌هاي عالي بهشت است و اين را در اثر صبر
بدست آورده‌اند.

و همچنين در
سوره«هل اتي»، آنجا که فضائل فراواني را از اهل بيت عصمت و طهارت نقل مي‌فرمايد،
سرانجام چنين مي‌گيرد که پاداش خيري که نصيب آنان مي‌شود، در اثر صبر است. «فوقيهم
الله شر ذلک اليوم ولقيهم نضرة و سرورا وجزيهم بما صبرو جنة و حريرا» (سوره دهر،
آيه 12) ـ خداوند آنان را از شر آن روز نگهداشت و به آنها روي خندان و شاد عطا
فرمود و پاداش صبرشان را به آنها بهشت و لباس حرير لطف کرد.

درود خدا بر
صابران

در همين
سوره رعد که اوصاف عملي اولوالالباب را تبيين مي‌کند مي‌فرمايد: «والذين صبروا
ابتغاء وجه ربهم ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية و يدرؤن
بالحسنة السيئة اولئک لهم عقبي الدار» اگر کساني اين هشت صفت را دارا باشند، خانه
آخرت نصيب آنان خواهد شد و قيامت به نفع آنها است. در آنجا به آنها بهشت‌هاي عدني
مي‌دهند که هم خودشان و هم افراد صالح و خوب از پدران و همسران و فرزندانشان در
آنها وارد مي‌شوند و از هر دري فرشتگان بر آنها داخل شده و در برآنها درود مي‌فرستند
و مي‌گويند چون شما صبر کرديد و تسليم خداوند بوديد، پس درود خداوند بر شما باد که
اکنون به دارالسلام رسيده‌ايد، داري که نه از بيرون و نه از درون به شما آسيبي
نخواهد رسيد. «جنات عدن يدخلونهام و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم، و
الملائکة يدخلون عليهم من کل باب سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار.»

در جوامع
روائي ما و همچنين در کشاف و دو تفسير ديگر از تفسيرهاي عامه اين حديث را از رسول
خدا(ص) نقل کرده‌اند که حضرت اول هر سال که مي‌شد، کنار قبور شهداء مي‌آمد و مي‌فرمود:
«سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار».

پس صبر به
عنوان يک فضيلت عملي مانند نماز و روزه نيست، صبر يک کار کليدي است که هم در مقام
پاداش به آن اينقدر داده مي‌شود و هم در مقام معرفي، ائمه ما مي‌فرمايند: «الصبر
من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد» ـ مثل صبر نسبت به ايمان، مثل سر نسبت به بدن
است. و بدون شک اگر صبر اين سمت کليدي را نمي‌داشت، در اين سوره‌ها و آن روايات
بمنزله رأس ايمان معرفي نمي‌شد.

در تحليل
معناي صبر،آنچه که از روايات برمي‌آيد، اين است که صبر به آن عامل پيروزي در جهاد
اکبر برمي‌گردد و کاري به جهاد اصغر ندارد زيرا انسان در جهاد اکبر يک عامل قوي و
نيرومند بايد مسلح باشد تا پيروز شود و بدون ترديد اگر در جهاد اکبر پيروز شد، در
جهاد اصغر هم ظفرمند خواهد شد.

صبر آن
فضيلت کليدي نفساني است نه بدني که آن فضيلت کليدي، انسان را در جهاد اکبر پيروز
مي کند و لازمه‌اش ظفرمندي در جهاد اصغر هم هست. قرآن کريم مشکلترين مبارزه نفساني
را که مطرح مي‌کند، اعلام مي‌فرمايد که پيروزي در اين مبارزه نفساني و دروني از آن
کسي است که به صلاح صبر مجهز و مسلح باشد. در جهاد اکبر وقتي جريان جنگ دروني را
تشريح مي‌کند مي‌فرمايد کسي در اين جبهه، پيروز مي‌گردد که صابر باشد و اگر صابر
نباشد هرگز پيروز نمي‌گردد.

از بين بردن
بدي با خوبي

در سوره
رعد، يکي از اوصاف هشتگانه الوالالباب را چنين نقل مي‌کند: «و يدرؤن بالحسنة
السيئة» اولوالالباب کساني هستند که بدي را با نيکي از بين مي‌برند نه با بدي.
سئيه را به حسنه از بين مي‌برند، خواه سئيه‌اي که خود مرتکب شده‌اند با حسنه خود
از بين ببرند و خواه سيئه‌اي که ديگران مرتکب شده‌اند و آنان متعلق سيئه قرار
گفتند نه فاعل سيئه، باز هم با حسنات خود، آن سيئات را از بين ببرند.

پس اگر خود
کار بدي کرد و سيئه‌اي را مرتکب شد، با توبه و انابه که حسنه است، آن سيئه را دفع
مي‌کند.

از حضرت
رسول(ص) نقل شده که فرمود: «اذا عملت سيئة فاعمل حسنة تمحوها» (بحار ـ ج 71 ـ ص
389) ـ اگر سيئه‌اي را مرتکب شدي، پس کار خوبي انجام بده تا آن سيئه را پاک کني و
بزدائي.

اين يک
مرحله است. مرحله ديگر اين است که نسبت به شخص مؤمن بدرفتاري شده و مورد ستم و
اهانت قرار گرفته، او با بزرگواري خود، آن سيئه را با حسنه دفع مي‌کند و بجاي
اينکه او هم در جواب اهانت، اهانت يا در پاسخ فحش، فحش دهد، به آن طرف مقابل که از
روي جهالت و ناداني به او نسازا گفته يا اهانت کرده، با خوبي پاسخ مي‌دهد. در قرآن
نيز بر آن تأکيد شده و در چند جا ادفع بالتي هي احسن آمده است. در يکي از موارد
ميفرمايد: «ادفع بالتي هي احسن السيئة» (سوره مؤمنون ـ آيه 96) به روشي که بهتر
است، سيئه و بدي را رد کن، پس اگر سيئه را با حسنه دفع کردي، و با گذشت و
بزرگواري، برخورد نامناسب ديگري را پاسخ خوب دادي، آن کسي که نسبت به شما بدي کرده
و اهانت و بي‌ادبي نموده است، اين دشمن شما، دوست صميمي شما خواهد شد. «فاذا الذي
بينک و بينه عداوة کأنه ولي حميم».

ولي اين کار
بزرگ، کار هر کسي نيست: «و ما يلقيها الا الذين صبروا» تنها آنهائي که صابرند، مي‌توانند
با حسنه، سيئه و بدي را برطرف نمايند وگرنه ديگران تا انتقام نگيرند، آرام نمي‌گيرند.
اي مقام والاي صابران است که در جنگ دروني پيروز شده‌اند و اين صابران داراي حظي
عظيم هستند. «و ما يلقيها الا ذو حظ عظيم» چقدر فرق است بين کوته نظراني که وقتي
قارون را مي‌ديدند، مي‌گفتند: «انه لذوحظ عظيم» (سوره قصص ـ آيه 79) با سخن خداي
سبحان که مي‌فرمايد: صابران و بردباران داراي حظي عظيم هستند. پس اگر خداي سبحان
چيزي را حظ انسان بداند و از او به بزرگي و عظمت ياد کند، معلوم مي‌شود فضيلت
برجسته‌اي است.

اثر منفي
عفو

اگر کسي که
به تو ظلم کرد و اهانت نمود، او را مورد عفو قراردادي، کار بسيار خوب و با فضيلتي
انجام داده‌اي ولي اين کار تا جائي مورد پذيرشاست که طرف مقابل در برابر بزرگواري
شما، از کردار خود پشيمان گردد و به اشتباه خود پي ببرد ولي اگر عفو، باعث تجري او
بشود، اينجا حق از او ساقط شده است يعني او حق خود را ساقط کرده است. امام سجاد(ع)
مي‌فرمايد: «و حق من أساءک أن تعفو عنه، فان علمت ان العفو عنه يضر، انتصرت. قال
الله تعالي: فمن انتصر بعد ظلم فاولئک ما عليهم من سبيل». حضرت سجاد در رساله حقوق
خود، متعرض اين مطلب شده است که حتي اگر کسي به شما ظلم کند، حق او اين است که او
را عفو کني ولي اگر عفو براي او ضرر دارد، يعني او را بيشتر جرأت مي‌بخشد، ديگر
اين حق ساقط شده و بايد با او همانگونه که خود برخورد کرده است، برخورد نمائي.

نکته‌اي که
در اينجا لازم است متذکر شويم اين است که دستور«عفو عمن ظلمک» تنها نسبت به مؤمنين
است وگرنه در مورد بيگانگان، چنين حقي وجود ندارد. در قرآن نيز اشاره شده است که
مؤمنين در ميان خودشان، مهربان و با گذشت‌اند وگرنه با کفار و بيگانگان، شديد و
انعطاف‌ناپذيرند. «اشداء علي الکفار رحماء بينهم».

صبر پشتيبان
نماز است

روايات ما
اذعان دارند که در حال خطر و مبارزه با اول، صبر خودش را کنار مي‌کشد و به نماز و
روزه و اعمال نيک که کارهاي عملي است، به آنها مي‌گويد: الان شما برويد بجنگيد و
مبارزه کنيد؛ پس اگر پيروز شديد که شديد و اگر شکست خورديد، آنجا من هستم. از اين
معلوم مي‌شود که در صحنه قبر وقتي فرشتگان مسائل قبر را مطرح کردند، نماز از يک
سوي و رزوه از سوي ديگر و اعمال نيک و احسان از طرفي ديگر برمي‌خيزند وص بر است که
به همه آنها دستور مي‌دهد و مي‌گويد: شما به مبارزه برخيزيد و جواب بدهيد، اگر يک
وقت شکست خورديد، من هستم. پس صبر، پشتيبان نماز است، پشتيبان روزه است، و پشتيبان
برو نيکي و احسان است. روايات هم مؤيد اين معني است.

 صبر، رأس ايمان است

مرحوم فيض
در کتاب«وافي» روايات صبر را جمع کرده که چند روايت را در اينجا بازگو مي‌کنيم:

1- عن ابي
عبدالله(ع) قال: «الصبر رأس الايمان» ـ امام صادق(ع) فرمود: صبر، بالاترين جايگاه
ايمان است.

2- امام
سجاد(ع) مي‌فرمايد: «الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد و الا ايمان لمن لا
صبر له» نسبت صبر به ايمان، مانند نسبت سر به بدن است و کسي که صبر ندارد ايمان
ندارد.

3- امام
صادق(ع) فرمود: «الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأس ذهب
الجسد». نسبت صبر به ايمان، نسبت سر به بدن است، پس اگر سر نباشد، بدن نيز نيست.

و در اين
مورد روايات فراوان ديگري از حضرت رسول و ائمه معصومين(ع) وجود دارد.

چرا صبر به
اين مقام رسيد؟

ابوبصير از
امام صادق(ع) نقل مي‌کند که فرمود: «ان الحرب حر علي جميع احواله ان نابته نائبة
صبر لها، و إن تداکت عليه المصائب، لم تکسره، و إن أسرو قهرو استبدل باليسر عسرا
کما کان يوسف الصديق الأمين، لم يضرره حريته أن استعبد و قهر و أسر، و لم يضرره
ظلمة الجب و وحشته» (بحارالانوار ـ ج 71ـ ص 69)

انان آزاده
در همه حالاتش آزاده است. اگر حادثه برنده‌اي بر او وارد شد، او بر آن حادثه صبر
مي‌کند و هرگز جزع نمي‌نمايد. و اگر مصيبت‌ها آنقدر سنگين باشند که او را بکوبند،
باز هم او را نمي‌توانند خرد کنند و از پاي درآورند. و حتي اگر اسير شود و مغلوب
قرار گيرد(به صورت ظاهري) و بجاي يسر، شدت و عسر بر او فرو ريزد باز هم حريت و
آزاديش از بين نمي‌رود، همانگونه که يوسف صديق(ع) بود، اين بزرگوار امين، هرگز
حريتش را از دست نداد هر چند که برده شد و به اسارت گرفته شد و آنجا که در چاه
افتاده شد، هرگز ظلمت و تاريکي و وحشت چاه، او را از بپاي در نياورد و تسليم نشد.

پس صبر به
معناي حريت و آزادگي است و انسان صابر کسي است که در برابر مصيبت‌ها و حوادث زمان
هر چند کوبنده و شديد باشد، تسليم نشودف حتي اگر به اسارت گرفته شود و به صورت
ظاهر مغلوب شود و به زندان افکنده شود و اين حريت يعني آزاد شدن از قيد غير خدا و
تنها در رهن عبوديت خداوند قرار داشتن. و لا غير.

حضرت علي(ع)
وقتي آزادي را معني مي‌کند مي‌فرمايد: «من ترک الشهوات کان حرا» (غرر الحکم)‌ ـ
آزاد مرد آن کسي است که شهوتها را رها کند و دنبالش نرود.

در بيان
ديگري حضرت مي فرمايد: «الا حريدع هذه اللماظة لأهلها؟! انه ليس لأنفسکم ثمن الا
الجنة فلا تبيعوها الا بها» (قصار الحکم ـ 456) آيا انسان آزاده‌اي پيدا نمي‌شود
که اين چيزهاي مانده و بي‌‌ارزش را به ديگران بسپارد؟! هان! بهاي جانهاي شما چيزي
جز بهشت نيست، مواظب باشيد به غير از آن، جانهاي خود را نفروشيد.

پس آزادگي و
حريت رأس همه مسائل است. انساني که در بند اسارت شيطان است، نه نماز مي‌خواند و نه
اهل روزه است ولي انسان آزاده هم اهل نماز و هم اهل روزه است. هم در جنگ دروني
پيروز است و هم در جنگ بيروني براي اينکه وقتي در جنگ درون پيروز شد، در جنگب يرون
يقينا پيروز مي‌شود. و صبر به معناي سکوت نيست بلکه صبر به معناي مسلح بودن به آن
حريت نفساني است که انسان را در تمام جبهه‌ها پيروز مي‌کند هر چند به صورت ظاهر
اسير يا زنداني گردد.

ادامه دارد

عاقبت
انديشي

امام
رضا(ع):

«اتق
المرتقي السهل اذا کان منحدره و عرا».

(اصول کافي
ـ ج 2 ص 336)

از نقطه‌هاي
مرتفعي که راه بالا رفتنش آسان و مسير برگشتنش سخت و ناهمواره است پرهيز کن.