غدير شريفترين رويداد در تاريخ اسلام

غدير
شريفترين رويداد در تاريخ اسلام

«الحمد
الله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الأئمة عليهم السلام»

«غدير»
مهمترين رويداد در اسلام، پس از «بعثت» رسول اکرم(ص) و در حقيقت مي‌توان گفت
که«غدير» مکمل«بعثت» است که اگر غدير نبود، بعثت بار نمي‌داد و ثمره اش نمايان نمي‌گشت
و تأثيرش ناکام مي‌ماند، و اهميت غدير از اين لحاظ است که اساس دين بر آن استوار
گشته است و بي‌گمان شريفترين و مهمترين رويداد تاريخي، آن رويداد و واقعه‌اي است
که داراي انگيزه‌اي شريف و مهم باشد بلکه بالاترين انگيزه را دارد که استوانه‌هاي
دين و ستونهاي عقيده بر آن مبتني است، پس شرافت غدير به شرافت انگيزه‌اش ست و حال
آنکه انگيزه برگزاري و برقراري آن؛ بالاترين و والاترين و مقدس‌ترين انگيزه‌هاي
الهي است که بدون آن، دعوت پيامبر(ص) ناتمام مي‌ماند، پس«غدير» بدون ترديد، شريف‌ترين
رويداد تاريخ اسلام مي‌باشد.

آيه
بلاغ و ولايت

و
براي اينکه اين رويداد مهم الهي به فراموشي سپرده نشود و کهنه نگردد، خداوند در
روز هيجدهم ذي حجة از سال حجة الوداع، در منطقه غدير خم و پس از گذشت پنج ساعت از
روز، جبرئيل را بر حضرت رسول(ص) فرستاد به او گفت: «يا محمد ان الله يقرؤک السلام
و يقول لک: يا أيها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»
ـ اي محمد، پروردگار سلامت مي‌رساند و به تو مي‌فرمايد: اي رسول ما، آنچه از
پروردگارت به تور سيده بر مردم ابلاغ و اعلام کن و اگر نکني، رسالتش را ابلاغ
نکرده‌اي، يعني تمام شدن وظيفه‌ات و رسالتت به اين است که اين مطلب مهم را به مردم
برساني و جانشين پس از خودت را معرفي نمائي.

انجا
بود که حضرت فرمان داد، افرادي که جلوتر رفته بودند، همه را برگردانند و آنها که
با حضرت بودند، همانجا بمانند تا اينکه اين مطلب مهم را به مردم برساند و در ملأ
عام علي را به عنوان وصي و جانشين و خليفه خويش معرفي نمايد.

طبري
که يکي از بزرگترين مفسرين اهل سنت است در کتاب«الولايه في طرق حديث الغدير» از
زيد بن ارقم نقل مي‌کند که گفت: وقتي رسول ارکم(ص) و سلم پس از بازگشت از حجة
الوداع به غدير خم رسيد، پيش از ظهر بود و هوا بسيار گرم، دستور داد جا را آماده
کنند و همه در آن جا مجتمع شوند، پس از گرد آمدن مردم، خطبه‌اي بليغ خواند سپس
فرمود:

خداي
تعالي به من امر کرده است که آنچه از سوي او نازل شده به سمع شما برسانم و اگر اين
کار نکنم، رسالتش را ابلاغ نکرده‌ام و خداوند خودش مرا از مردم نگه ميدارد و همانا
جبرئيل از سوي پروردگار به من امر کرده است که در اين جايگاه بايستم و به هر سياه
و سفيدي اعلام کنم که: علي بن ابي طالب برادر، وصي، خليفه و امام پس از من است. من
از جبرئيل خواستم به خدايم برساند که مرا از اين کار وا دارد زيرا من به کم بودن
تقوا پيشگان و بسياري آزار دهندگان علم دارم و از اينکه من همواره ملازم علي هستم
و به او بسيار علاقه و محبت دارم، مرا ملامت مي‌کنند تا جائي که به من«زودباور» مي‌گويند
ولي خدا فرمود: «و منهم الذين يؤذون النبي و يقولون هو أذن، قل أذن خير لکم» و
برخي از آن(منافقان) پيامبر را اذيت مي‌کنند و مي‌گويند آدم ساده و زودباوري است؛
بگو به آنها که زودباري من به نفع شما و به خير شما است. و اگر من مي خواستم، آنها
را نام مي‌بردم و يکي يک را معرفي مي‌کردم ولي بر آنها منت مي‌گذارم و نامشان را
نمي‌برم(تا رسوا نشوند) ولي بهر حال خداوند نپذيرفت جز اينکه اين مطلب مهم را
ابلاغ کنم، پس اي گروه مردم بدانيد که:

همانا
خداوند او را ولي و امام شما نصب کرده و اطاعتش را بر همه شما واجب و فرض دانسته و
حکم خداوند، جاري است و تخلف ناپذير؛ پس اگر کسي مخالفتش کند، ملعون است و اگر کسي
تصديقش کند آمرزيده شده است.

اي
مردم بدانيد و اطاعت کنيد: خدا مولاي شما و علي امام شما است، و امامت در فرزندان
علي است تا روز رستاخيز. هان! هيچ خلالي نيست جز آنچه خدا و رسولش حلال کرده و هيچ
حرامي نيست جز آنچه خدا و رسولش و آنها(امامان) حرام کرده‌اند. و هيچ حرامي نيست
جز آنکه خداوند آن را به من داده و من به او منتقل کرده‌ام، پس گمراه نشويد و از
او دوري نجوئيد، زيرا او است که به سوي حق هدايت مي‌کند و به آن عمل مي‌نمايد.
خداوند هرگز تو به کسي که منکر او باشد را نمي‌پذيرد و ابدا او را نمي‌آمرزد. و خداوند
بر خود الزام کرده است که آنچنان شخصي را به عذابي سخت، براي هميشه، معذب سازد. و
علي برترين انسان پس نفرين شده از درگاه الهي کسي است که با او مخالفت ورزد و اين
سخن من از جبرئيل، از خدا است پس هر انساني بايد مواظب آنچه براي فردايش آماده
ساخته باشد…

آنگاه
علي را بلند کرد تا جائي که پاي او موازي با زانوي مبارک حضرت شد و فرمود:

اي
گروه مردم! اين برادر من، جانشين من، ظرف علم من و خليفه بر کسي است که به من
ايمان آورده است و علي تفسير کتاب پروردگارم است. و در روايت ديگري آمده است که
حضرت اضافه کرد: خدايا هر که او را پيروي کند، دوستش بدارد و هر که او دشمني ورزد،
دشمنش بدارد، و هر که او را منکر شود، نفرينش کن و هر که حقش را ناديده بگيرد، بر
او خشم کن.

خداوند
تو خود درباره علي نازل کردي که امروز ـ با امامت او ـ دين را بر شما کامل کردم،
پس هر که از او پيروي نکند و از فرزندان او تا روز رستاخيز تبعيت ننمايد، تمام
اعمالشان حبط خواهد شد و در آتش دوزخ جاودان خواهند ماند…

29
مفسر ديگر قرآن از مفسرين بزرگ اهل سنت، نزول اين آيه را درباره علي دانست و برخي
به تفصيل يا خلاصه، داستان غدير را نقل کرده‌اند که بيشتر اينها را سيوطي در«الدر
المنثور» آورده و تمام آنها را مرحوم«اميني» قدس سره در«الغدير» با تفصيل تمام ذکر
کرده است.

اکمال
دين با ولايت علي

آيه
ديگري که در روز غدير درباره اميرالمؤمنين(ع)، نازل شده،آيه سوم از سوره مائده است
که مي‌فرمايد:

«اليوم
اکملت لکم دينکم و أتممت عليکم نعمتي ور ضيت لکم الاسلام دينا» ـ امروز دين را بر
شما کامل و نعمتم را اتمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما پذيرفتم.

آنچه
از مفسرين قرآن نقل شده است اين است که آيه ابلاغ«يا ايها الرسول بلغ…» در آغاز
نقل شد که حضرت مردم را جمع کرد و آن خطبه غرّا را خواند و آنان را به ولايت علي
فراخواند و به پيروي از علي و فرزندانش دعوت کرد؛ سپس اين آيه اکمال«اليوم اکملت
دينکم…» نازل شد که اين آيه مکمل آيه ابلاغ است.

سيوطي
در «الدر المنثور» ـ ج 2 ـ ص 259ـ از ابوسعيد خدري نقل کرده است که: وقتي
پيامبر«ص» در روز غديرخم، علي را نصب کرد و اعلام ولايت براي او نمود، جبرئيل با
اين آيه نازل شد.

«اربلي»
در «کشف الغمه» نيز نقل مي‌کند که پس از نزول آيه اکمال حضرت فرمود: «الله الکبر
علي اکمال الدين و اتمام النعمة و رضي الرب برسالتي و الولاية لعلي بن ابي طالب» ـ
الله اکبر بر کامل شدن دين و اتمام نعمت و خشنودي پروردگار از رسالت من و ولايت
علي بن ابي طالب.

حافظ
ابونعيم از بزرگان و علماي اهل سنت پس از نقل داستان غدير و نزول اين آيه و سخنان
پيامبر پس از نزول آيه مي‌گويد: آنجا بود که پيامبر با صداي بلند فرمود: «هر که من
مولا و سرپرست اويم، پس علي مولاي او است. خداوندا دوست بدار هر که ولايت او را
پذيرا باشد و دشمن بدار هر که با او دشمني کند و يار آن کس باش که او را ياري دهد
و شکست بده آن کس که او را ياري نکند. سپس حسان بن ثابت برخاست و عرض کرد: يا رسول
الله! رخصت مي‌فرمائيد که اشعاري را درباره علي بسرايم و به سمع مبارکتان برسانم.
حضرت فرمود: «قل علي برکة الله» پس حسان ايستاد و گفت اي گروه ريش سفيدان قريش!
سخنان خود را با گواهي و شهادت رسول خدا درباره ولايت دنبال مي‌کنم آنگاه اشعار
معروف خود را سرود.

بهر
حال اين روز فرخنده و مبارک، روزي ناشناخته در تاريخ اسلام نيست زيرا تمام اصحاب و
تابعين و مفسرين و دانشمندان اسلام، آن را به انحاء مختلف نقل کرده‌اند و بر آ
گواهي داده‌اند، حال چه شد که به اجرا در نيامد؛ اين از ظلمهاي تاريخ است که بايد
بيشتر مدنظر قرار گيرد و موشکافي شود تا حق از باطل شناخته شود و بيش از اين، علي
غريب و مظلوم در تاريخ قرار نگيرد.

چطور
شد که تمام اصحاب و ياران و زائران خانه خدا از شهرهاي دور و نزديک در آن روز مهم
و تاريخي، سخنان پيامبر خدا را درباره علي شنيدند ولي پس از وفات پيامبر«ص» که علي
تنها مانده بود،آن را ناديده گرفته و به فراموشي سپردند تا آنجا که خود حضرت
امير(ع)، در جمع مسلمانان، مطلب را يادآور شد و فرمود: مگر شما نشنيديد سخن پيامبر
را که فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه»ف فقط چند نفر برخاستندو گواهي دادند و قيه
مسلمانان، سکوت را اختيار کرده و اين امر مهم را ناديده گرفتند.

در
کتاب«اسد الغابه» از معتبرترين کتابهاي تاريخي اهل سنت آمده است که: علي مردم را
سوگند داد و از آنان جدا خواست که سخن حضرتش را در غديرخم گواهي دهند، فقط چند
نفر(که از 20 نفر کمتر بودند) برخاستند، از جمله آنها ابو ايوب انصاري و ابو زينب
بود و گفتند: «آري ما شهادت مي‌دهيم که شنيديم پيامبر خدا روز غديرخم پس از اينکه
تو را بر روي دست مبارک بلند کرده بود، آن مطالب را فرمود». بيش از هيجده نفر از
مورخين اهل سنت همين داستان را با تفصيل فراوان نقل کرده‌اند. پس چه شد که علي را
کنار زدند و از او پيروي نکردند؟!

خداوندا!
ما سخن پيامبرت را از زبان امامان و علماي خود در طول تاريخ شنيده‌ايم و با جان و
دل به آن گواهي مي‌دهيم؛ پس ما را جزء منکران علي قرار نده و ما را در زمره ياران
و پيروانش، بشمار آور.

اين
فرخنده عيد سعيد را به مقام والاي حضرت ولي عصر ارواحنا فداه، مقام معظم رهبري،
ملت سرافراز ايران و عموم شيعيان و علاقمندان به علي و آل علي و مسلمانان متعهد تبريک
و تهنيت عرض نموده،از خدا مي‌خواهيم ما را توفيق پيروي خالصانه و صادقانه از آن
حضرت، عطا فرمايد.