پيام مهم مقام معظم رهبري به حجاج بيت الله الحرام

پيام
مهم مقام معظم رهبري به حجاج بيت الله الحرام

بسم
الله الرحمن الرحيم

«و
اذن في الناس بالحج يأتوک رجالا و علي کل ضامر يأتين من کل فج عميق. ليشهدوا منافع
لهم و يذکروا اسم الله في ايام معلومات علي ما رزقهم من بهيمة الأنعام فکلوا منها
و اطعموا البائس الفقير.»

خداوند
حکيم عزيز را حمد و سپاس که بر بندگان منت نهاد و آنان را به گرد آمدن در خانه خود
فرا خواند و پيامبر بزرگ خود را به سر دادن بانگ اذان حج بر گلدست تاريخ مأمور
ساخت. ساحت خانه را امن و امان کرد و از بت‌هاي جاهليت پيراست و مطاف مءمنان و
معياد دور افتادگان و مظهر جماعت و جلوه‌گاه شوکت و مجمع امت قرار داد بيت الله را
ـ که سدنه کعبه و خدمه مطاف و مسعي در عهد جاهليت اولي بازار تجارت و دکان رايست و
سيادت خود کرده بودند، از آن مردم و منبع بهره و سود آنان دانست و به رغم انحصار
طلبان، از راه رسيدگان را با ساکنان داراي حقي برابر ساخت. حج را رمز و حدت و عظمت
مسلمين و هماهنگي و پيوند ميان آنان قرار داد و باطل السحر بسياري از ابتلائاتي که
افراد و جوامع مسلمين بر اثر جدا ماندگي از اصل ور يشه خود به آن دچار مي‌شوند،
مانند: بيگانه گردايي، و خود فراموشي، و ترفند پذيري، و غفلت از خدا و اسارت در
دست اهل دنيا و بدبيني به برادران و شنودن سخن دشمن درباره آنان، و عدم حساسيت به
سرنوشت امت اسلامي بلکه نشناختن کليتي بنام امت اسلاميف و بي‌خبري از حوادث ديگر
بلاد اسلامي، و ناهشياري در برابر نقشه‌هاي دشمنان دوباره اسلام و مسلمين… و بسي
بيماريهاي مهلک ديگر که در طول تاريخ اسلام بر اثر تسلط نااهلان و از خدا بي‌خبران
بر زندگي سياسي و سرنوشت مسلمين، همواره مسلمانان را تهديد کرده و در قرنهاي اخير
با حضور قدرتهاي استعماري بيگانه در منطقه يا دست نشاندگان فاسد و دنياپرستان،
شکلي بحراني و ويرانگر به خود گرفته است.

خدا
را سپاس که حج را همچون ذخيره‌اي تمام نشدني و چشمه‌اي هميشه جوشان و چون جويباري
زلال و مستمر براي امت خالده قرارداد که در هرحال آنکه بشناسد و قدر داند، توان
استفاده از آن را خواهد داشت و آن را داروي اين بيماريهاي مهلک خواهد ساخت. و خدا
را سپاس که بر ملت شايسته ايران رحمت آورد و شوق کعبه مقصود را پس از سرزنش خارهاي
مغيلان بيابان طلب، به جام وصلي که شيريني عزت و کاميابي هر دو را داشت، برآورده
اسخت. حقي را که سالي چند به ناروا از آنان باز داشته شده بود، کريمانه به آنان
برگرداند، و جاي خالي ملتي را که حج ابراهيمي و محمدي(ص) را جايگزين حج بوجهلي
کرده بود، به نيکو وجهي پر کرد، دل تفتيده مشتاقان مهجور و مصدود و محصور را با
جرعه وصال، آرامش بخشيد و جان مبتهج از انوار معرفت و لبريز از شوق زيارت را لبيک
اجابت گفت، بندگان مخلص را به لطفي ويژه نواخت و وعده نصرت مؤمنان را انجاز کرد و
خانه خود را جايگاه طائفين و عاکفين قرار داد.

پروردگار
را به اين حاجيان مشتاق و سر از پا نشناخته و پس از انتظاري جانگزا به خلوت دوست
باريافته و به همه برادران و خواهراني که از اقطار عالم به بارگاه عالم رحمت و
غفران شتافته‌اند، نظري به لطف و رأفت بيفکن و دلهاشان را از انوار معرفت و بصيرت
روشن فرما، و هدايت و کمک خود را شامل حال آنان کن و آنان را به عزمي راسخ بر
اصلاح حال امت مسلح ساز و بر دشمنانشان پيروز فرما، آمين رب العالمين.

پروردگارا
بر ارواح شهدايي که در چهار سال پيش از اين، در حريم امن الهي هدف خصومت و کين
قرار گرفته و زن و مرد و پير و جوان، مظلومانه در عتبه خانه دوست به خون غلتيدند و
کسان و عزيزان چشم انتظار خود را با جنازه‌هاي خونين خود را انتظار به درآوردند،
رحمت و فضل خود را نزال فرما و ثواب حج تمام را به آنان که در حسرت آن به ملکوت
پرواز کردند عطا کن.

پروردگارا
به امام و قائد راحل ما آن عبد صالح ممتحن و آن خلف صدق اولياء، آن انسان پرهيزگار
و پارسا و هوشيار که رضاي تو را مي‌جست و دوستي و دشمني‌اش به خاطر تو بود و در
راه تو از هيچ مشکل هراس نداشت رحمت و فضل خود را نازل و شامل فرما و از حج حاجيان
و عبادت عبادتگران و کوشش تلاش گراني که مشمول هدايت و راهبري او گشته‌اند نصيب
وافر به روح پاک او عايد فرما و آرزوي بزرگ او را که همانا قيام حج ابراهيمي و
بهره‌ّبرداري امت اسلامي از اين مراسم عظيم الهي است جامه عمل بپوشان.

پروردگارا
برترين صلوات و سلام و تحيت خود را بر منجي بشريت در همه اعصار و قرون و برترين
پيامبر و برگزيده‌ات حضرت محمد بن عبدالله(ص) نازل فرما که راه راست را به بشر
نشان داد و وحي تو را بر آنان فرو خواند و کليدهاي سعادت دنيا و آخرت را در دسترس
آنان نهاد و در حيات با برکتش سرمشق قرنهاي طولاني انسانيت را گنجانيد. درود و
سلام و تحيت تو بر او و اهل بيت طيب و معصومش به ويژه حضرت بقية الله الأعظم مهدي
منتظر و حجت خدا بر زمين عجل لله فرجه ارواحنا فداه.

اينک
شما برادران و خواهران که از نقاط مختلف جهان در محشر عظيم حج گرد آمده و در هجرت
از«من» قومي و نژادي و فرقه‌اي، به«ما»ي اسلامي قرآني پيوسته‌ايد مناسب است مسائلي
را در مدنظر داشته، درباره آن با ديگر مسلمين تبادل انديشه کنيد و پس از سفر حج،
آن را سر رشته تأمل و فکر و عمل سازيد:

1-
اولين مطلب، قدرشناسي واجب بزرگ و پر رمز و راز حج بيت الله است. حج مظهر توحيد و
کعبه، خانه توحيد است اينکه در آيات کريمه مربوط به حج، بارها از ذکر الله سخن
رفته نشانه آن است که در اين خانه و به برکت آن بايد هر عامل غير خدا از صحنه ذهن
و عمل مسلمين زدوده شود و بساط انواع شرک از زندگي آنان برچيده شود. در اين محيط،
محور و مرکز هر حرکتي خدا است و طواف و سعي و رمي و وقوف و ديگر شعائر الله حج، هر
يک به نحوي نمايش انجذاب به«الله» و طرد و نفي و برائت از«انداد الله» است، اين
است آن«ملت حنيف ابراهيم(ع)» بت شکن بزرگ و منادي توحيد بر فراز قله تاريخ. شرک،
همواره به يک گونه نيست و بت همشه به شکل هياکل چوب و سنگ و فلز، ظاهر نمي‌شود.
خانه خدا و حج بايد در همه زمانها شرک را در لباس خاص آن زمان، و بت شريک خدا را
با جلوه مخصوص آن بشناساند و نفي و طرد کند. امروز البته از لات و منات و عزي خبري
نيست اما بجاي آن و خطرناکتر از آن بتهاي زر و زور استکبار و نظامهاي جاهلي و
استکباري است که همه فضاي زندگي مسلمين را در کشورهاي اسلامي فرا گرفته است.بتي که
بسياري از مردم جهان و از جمله بسياري از مسلمين امروز به جبر و تحميل، به عبادت و
اطاعت از آن وادار مي‌شوند، بت قدرت آمريکا است که همه شئون فرهنگي و سياسي و
اقتصادي مسلمين را در قبضه گرفته و ملتها را خواه و ناخواه در جهت منافع و اغراض
خود که نقطه مقابل مصالح مسلمين است، حرکت مي‌دهد.

عبادت،
همين اطاعت بيچون و چرا است که امروز در برابر خواست استکبار و در رأس آن آمريکا
بر ملتها تحميل مي‌شود و آنان با شيوه‌هاي گوناگون به سمت آن سوق داده مي‌شوند.

فرهنگ
فساد و فحشاء که بوسيله دستهاي استعماري در ميان ملتها ترويج مي‌شود، فرهنگ مصرف‌زدگي
که روز به روز زندگي ملتهاي ما را بيشتر در لجنزار خود فرو مي‌برد تا کمپانيهاي
غربي که مغز و قلب اردوگاه استکبارند بيشتر سود ببرند، سلطه سياسي غرب استکباري که
پايه‌هاي آن بوسيله حکومت‌هاي دست نشانده و ضد مردمي کار گذاشته شده است، حضور
نظامي که با هر بهانه‌اي شکل آشکارتري به خود مي‌گيرد، اينها و امثال آن همه مظاهر
همان شرک و بت‌پرستي است که در ضديت کامل با نظام توحيدي و حيات توحيدي است که
اسلام براي مسلمانان مقرر داشته است حج و اجتماع عظيم برگرد خانه توحيد، بايد آن
مظاهر شرک را نفي کند و مسلمانان را از آن بر حذر دارد حج با اين مفهوم روشن و جلي
است که برترين جايگاه برائت از مشرکين شناخته شده و خداي متعال از زبان خود نبي
مکرمش(ص) اعلام برائت از مشرکين را به روز حج اکبر موکول ساخته است.

«و
أذان من الله و رسوله الي النسا يوم الحج الأکبر ان الله بريء من المشرکين و رسوله
فان تبتم فهو خير لکم و ان توليتم فاعلموا انکم غير معجزي الله بشر الذين کفروا
بعذاب اليم».

فرياد
برائت که امروز مسلمان در حج سر مي‌دهد، فرياد برائت از استکبار و ايادي آن است که
مع الأسف در کشورهاي اسلامي قدرتمندانه اعمال نفوذ مي‌کنند و با تحميل فرهنگ و
سياست و نظام زندگي شرک آلود بر جوامع اسلامي، پايه‌هاي توحيد عملي را در زندگي
مسلمانان منهدم ساخته و آنان را دچار عبادت غير خدا کرده‌اند و توحيد آنان فقط
لقلقه زبان و نام توحيد است و از معناي توحيد در زندگي آنان اثري باقي نمانده است.

حج
همچنين مظهر وحدت و اتحاد مسلمانان است. اينکه خداوند متعال همه مسلمانان و هر که
از ايشان را که بتواند به نقطه‌اي خاص و در زماني خاص فرا مي‌خواند و در اعمال و
حرکاتي که مظهر همزيستي و نظم و هماهنگي است آنان را روزها و شبهائي در کنار
يکديگري مجتمع مي‌سازد نخستين اثر نمايانش تزريق احساس وحدت و جماعت در يکايک آنان
و نشان دادن شکوه و شوکت اجتماع مسلمين به آنان و سيراب کردن ذهن هريکتن آنان از
احساس عظمتاست. با احساس اين عظمت است که مسلمان اگر تنها در شکاف کوهي هم زندگي
کند خود را تنها حس نمي‌کند. با احساس اين حقيقت است که مسلين در هر يک از کشورهاي
اسلامي شجاعت برخورد با اردوگاه ضديت با اسلام يعني همين سلطه سياسي ـ اقتصادي
دنياي سرمايه سالاري و عوامل و ايادي آن و نيرنگ و فتنه‌گري آن را مي‌يابد و افسون
تحقير که اولين سلاح استعمارگران غربي در برابر ملل مورد تهاجمشان بوده و هست، در
او نمي‌گيرد. با احساس اين عظمت است که دولتهاي مسلمان با تکيه به مردم خود، از
تکيه به قدرتهاي بيگانه خود را بي‌نياز حس مي‌کنند و اين فاصله مصيبتب ار ميان
ملتهاي مسلمان با دستگاههاي حاکم بر آنان پديد نمي‌آيد. با احساس اين وحدت و جماعت
است که نيرنگ استعماري ديروز و امروز يعني احياء احساسات افراط‌آميز ملي‌گرايي،
اين فاصله وسيع و عميق ميان ملتهاي مسلمان را پديد نمي‌آورد  و قوميت عربي و فارسي و ترکي و آفريقايي و
آسيائي، بجاي آنکه رقيب و معارض هويت واحده اسلامي آنها باشد، بخشي از آن و حاکي
از سعه وجودي آن مي‌گردد و به جاي آنکه هر قوميتي وسيله و بهانه نفي و تحقير قوميت‌هاي
ديگر شود، وسيله‌اي براي نقل و انتقال خصوصيات مثبت تاريخي و نژادي و جغرافيايي هر
قوم به ساير اقوام اسلامي مي‌گردد.

حج
با مشاهد و مناسک و شعائر خود بايد اين روح وحدت و ملائمت و جماعت و عظمت را در
مسلمانان همه اقطار عالم زنده کند و از شعوب و قبائل مختلفه امت واحده پديد آورد و
آن امت واحده را به وادي امن عبوديت مطلق خداوند هدايت نمايد و مقدمات تحقق گفته
خداي بزرگ را که: «إن هذه امتکم أمة، واحدة و انا ربکم فاعبدون» فراهم آورد.

تشکيل
امت واحده‌اي که ناصيه عبوديت بر درگاه ربوبيت و وحدانيت مي سايد همان آرزوي بزرگ
اسلام است و همان است که در سايه آن نيل به همه کمالات فردي و جمعي مسلمين ميسر مي‌گردد
و همان هدفي است که جهاد اسلامي براي تحقق آن تشريع شده و هر يک از عبادات و فرائض
اسلامي، بخشي از آن را زمينه‌سازي و تأمين مي‌کند. حج ابراهيمي و محمدي(ص) بي‌گمان
يکي از بزرگترين مقدمات و ارکان اين هدف بزرگ است بدينجهت در اين عرصه عظيم، در
همان حال که ذکر خدا: «فاذکروا الله کذکرکم آبائکم او اشد ذکرا» و اعلام برائت از
مشرکان«و اذان من الله و رسوله إلي الناس يوم الحج الاکبر أن الله بريء من
المشرکين و رسوله» رکن حج محسوب مي‌شود، حساسيت در برابر هر حرکتي که ميان برادران
يعني اجزاء اين امت واحده، جدائي و دشمني بيافريند نيز در حد اعلا است تا آنجا که
حتي بگو مگوي دو برادر مسلمان نيز که در زندگي عادي چندان مهم نمي‌نمايد، در حج
ممنوع و حرام است: «فلا رفث و لا فسوق و لا جدال في الحج» آري، همان صحانه که در
آن برائت از مشرکان يعني دشمنان بنياني«امت واحده توحيدي» لازم مي‌شود، جدال با
برادران مسلما يعني اجزاء بنياني«امت واحده توحيدي» ممنوع و حرام مي‌گردد. و
بدينگونه پيام«وحدت و جماعت» در حج، صراحت بيشتري مي‌يابد. رازها و رمزهاي حج بسي
بيش از آن است که در اينجا بدان اشاره شد و تدبر در اين رازها که همه در جهت احياء
شخصيت فرد و جامعه مسلمان و مبارزه با عوامل نابودي آن است، افقي جديد در برابر
حاجي مي‌گشايد و او را به عالمي پر تلاش و پر حرکت و تمام نشدني مي‌کشد. اولين
وظيفه هر يک از حجاج، تأمل در اين راز و رمزها حج بسي بيش از آن است که در اينجا
بدان اشاره شد و تدبر در اين رازها که همه در جهت احياء شخصيت فرد و جامعه مسلمان
و مبارزه با عوامل نابودي آن است، افقي جديد در برابر حاجي مي‌گشايد و او را
بهعالمي پر تلاش و پر حرکت و تمام نشدني مي کشد. اولين وظيفه هر يک از حجاج، تأمل
در اين راز و رمزها و تبادل نظر و جستجوي سر رشته کار از اين همه است و نيز تأمل
در اينکه چرا دست‌ها و دستگاههائي سعي مي‌کنند حج را برون از همه مفاهيم سياسي و
جمعي‌اش و تنها به عنوان عبادتي يک بعدي که فقط داراي خواص فردي است مطرح نمايندو
چرا روحاني نمايان دين به دنيا فروش که نام و شأن ديني آنان حکم مي‌کند که مردم را
به اين اسرار آشنا و جسم و جان آنان را به سمت هدفهاي آن به حرکت درآورند، به عکس،
با هرگونه روشن‌گري در اين باره مخالفت و عناد ورزيده اصرار بر کتمان حقايق دارند؟
و چرا بارها و بارها در بلندگوهائي اعلام مي‌شود که سياست در حج نبايد دخالت کند؟
مگر اسلام و احکام نوراني آن براي اداره و هدايت زندگي مادي و معنوي انسانها نيست؟
و مگر ديانت در اسلام با سياست آميخته نيست؟ اين از جمله دردهاي بزرگ عالم اسلام
است که تحجر و کوته‌بيني و دنيا طلبي جمعي همواره در خدمت غرض‌ورزي و حسابگري‌هاي
خباثت آلود جمعي ديگر قرار گيرد و قلم‌ها و زبانهائي که بايد در خدمت اسلام و در
جهت تبيين حقايق آن به کار مي‌افتاد، ابزاري در دست دشمنان هوشيار و توطئه‌گر
اسلام گردد. اين همان مصيبيتي است که امام راحل رضوان الله عليه بارها بتلخي از آن
سخن گفته و ناليده‌اند و جاي آن است که هوشمندان امت، عامه مردم را با آن آشنا
ساخته مرز ميان علماي صادق و دين به دنيا فروشان مزدور را براي آنان مشخص سازند.

ـ
دومين مسأله‌اي که شايسته است بخصوص در اين زمان و مکان به آن انديشيده شود،
مسأله«پيوند امت اسلامي است با تاريخ خود و نيز با سرنوشتي که بايد براي خود رقم
زند». گذشته امت اسلامي چيزي است که استعمار از هنگام ورود به آسيا و آفريقا همت
بر مخدوش ساختن و به فراموشي سپردن آن داشته است. تسلط بر ذخائر مادي و انساني در
کشورهاي اسلامي و به سدت گرفتنس رنوشت ملت‌هاي مسلمان که هدف استعمارگران، مستقيم
و غير مستقيم از اواخر قرن هيجدهم ميلادي به اينطرف بوده، بطور طبيعي ايجاب مي‌کرد
که احساس غرور و شخصيت ملل مسلمان شکسته شود و آنها از گذشته پر شکوه خود کاملا
منقطع شودند و بدينگونه فرهنگ و اخلاق خود را رها کرده آماده پذيرش فرهنگ غرب و
تعاليم استعماي شوند. و اين حيله در زمينه کاملا مساعدي که تسلط حکومتهاي فاسد و
مستبد در کشورهاي اسلامي فراهم آورده بود کارگر افتاد و سيل فرهنگ مهاجم غربي و
همه مفاهيمي که استعمار رواج آن را در ميان ملل مسلمان براي تأمين سلطه سياسي و
اقتصادي خود بر آن ملت‌ها ضروري ميشمرد، به راه افتاد و نتيجه آن شد که در طول
دويست سال، کشورهاي اسلامي يکسره به سفره گسترده و بي‌مانع و رادعي براي غارتگران
غربي تبديل شد و آنان از حاکميت مستقيم گرفته تا مالکيت ثروتهاي زير زميني و تغيير
خط يا زبان و حتي تصرف کامل يک کشور اسلامي مانند فلسطين و تحقير مقدسات اسلامي و
غيره، در اين کشورها پيش رفتند و مسلمين را از همه برکات استقلال سياسي و اقتصادي
و فرهنگي که از جمله آن رشد علمي و فرهنگي است بازداشتند.

يک
نگاه به وضعيت فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي کشورهاي مسلمان امروز، مشاهده
ضعف روحي و مادي آن و مداقه در نظام‌هاي سياسي و وضع دولتهاي اغلب اين کشورها که
در آن همه چيز حاکي از احساس حقارت و ناتواني است، روشن مي سازد که از مهمترين
علتهاي اين وضع، بيگانگي و بريدگي اين کشورها و ملتها از گذشته هاي تاريخي خود و
مجد و عظمتي است که از وراي قرنها مي‌تواند هر انسان ضعيف و نوميد را به حرکت و
تلاش اميدوارانه سوق دهد. آن مجد و شکوه تاريخي در آغاز با قيام لله و جهاد
مخلصانه براي خدا و عمل به احکام آزاديبخش و زندگي ساز اسلام و به برکت حرکت
مسلمين در صدر اسلام و در غربت روزهاي مکه و جهاد دوران مدينه، پايه‌گذاري شد.
مولود مبارکي که«جامعه اسلامي» ناميده مي‌شود، به برکتجهاد و مبارزه حجا توانست به
جواني نيرومند و هوشمند بدل شود و سپس در طول قرنها توانست مشعل علم و معرفت و
درفش قدرت و سياست را بر سر جهانيان بگستراند، آن عظمت، از عظمت مبارزه مکه و
مدينه سرچشمه گرفت.

اکنون
اينجا، مکه و مدينه، پايگاه وحي و محل نزول برکات الهي است بر جماعتي مؤمن و مقاوم
که به برکت ايمان و عمل به آيات الهي، توانستند از خاک مذلتي که بر آن آراميده
بودند، برخاسته و قد علم کرده و آزادي شايسته انسان رابراي خود تدارک ديده و پرچم
آزادي بشريت و نجات انسان از سلطه امپراتوري‌هاي زر و زور آن دوران را برافرازند و
با نور معرفتي که از قرآن سرچشمه مي‌گرفت پايگاه عظيم دانش بشري را پديد آورند و
خود قرنها بر منبر بلند علم و معرفت بشري قرار گيرند و سخاوتمندانه به همه بشريت
بياموزند و گرانبهاترين آثار علمي را طي قرنهاي متمادي پديد آورند و سرنوشت جهان
بشريت را با علم و سياست و فرهنگ خود رقم بزنند.

اينها
همه از برکات تعاليم خاص اسلام و حکومت الهي در عهد پيامبر(ص) و برهه‌اي از صدر
اسلام بود که عليرغم تسلط و رشد شجره خبيثه حکومت‌هاي سلطنتي و رجعت از دوران
توحيدي، باز تا قرنها ثمرات خود را به مسلمين مي‌چشانيد و آنان و همه بشريت را
کامياب مي‌کرد هر وجب از اين خاک و اين سرزمين يادآور خاطره‌اي از دوران پيامبر
خدا(ص) و ياران فداکار و نوراني اوست. در اين سرزمين بود که اسلام طلوع کرد و پرچم
جهاد برافراشته شد و آزادي بشريت از همه غل و زنجيرهاي جاهليت رقم خورد.

امروز
که ملت‌هاي مسلمان پس از چند قرن انحطاط و رکود و ذلت، در چهار گوشه جهان اسلام به
بيداري و قيام لله گرائيده‌اند و عطر آزادي و استقلال و بازگشت به اسلام و قرآن در
فضاي بسياري ازکشورهاي اسلامي منتشر گشته است، بيش از هميشه مسلمانان نياز دارند
که پيوند خود را با آن گذشته نوراني و معجزنشان، با دوران قيام لله و مبارزه
اسلامي دوران نخستين اسلام مستحکم کنند. خاطرات اسلامي در اين سرزمين براي هر
مسلمان متدبر در حکم داروي شفابخشي است که او را از ضعف و زبوني و يأس و بدبيني
نجات مي‌دهد و راه دستيابي به هدفهاي اسلام را که هميشه براي هر انسان برخوردار از
عمق و حکمت، هدف زندگي و تلاش است نشان مي‌دهد.

در
اينجا بود که پيامبر عظيم الشأن با ياران مخلص خود سيزده سال همه سختي‌ها را به
جان خريدند و مرارت‌ها را تحمل کردند تا نهال اسلام ريشه دوانيد، و در اينجا بود
که پس از سالهاي مصيبت بار زندگي در شعب ابيطالب، پس از شکنجه ياراني چون بلال و
عمار و ياسر و سميه و عبدالله بن مسعود و ديگران، پس از راهپيمائي طولاني و پر
مشقت و بيحاصل رسول خدا(ص) در ميان قبايل مکه و طائف، بيعت عقبه با اهل يثرب واقع
شد و هجرت پر برکت به مدينة الرسول(ص) پيش آمد و دولت اسلامي تشکل شد، در اينجا
بود که پيروزي بدر و شکست أحد و محنت خندق و آزمايش حديبيه اتفاق افتاد، اينجا بود
که اخلاص و جهاد پيروزي آفريد و مالدوستي و غنيمت طلبي، ناکامي آورد… اينجا آيه
آيه قرآن نازل شد و خشت خشت بناي فرهنگ و تمدن حيات طيبه اسلامي، کار گذاشته شد…
مسلمان با تدبر در اين گذشته و زيستن در لحظه لحظه آن، با آينده نيز پيوندي سازنده
مي‌يابد، راه زندگي و هدف آن را مي‌شناسد، به خطرات راه پي مي‌برد، فرداي اين حرکت
را بالمعاينه مي‌بيند و خود را براي پيمودن آن آماده مي‌سازد و بر ترديد ناشي از
احساس ضعف و حقارت و ترس از دشمن فائق مي‌آيد. و اين همه، از برکات حج است.

از
آنچه گفتيم مي‌شود فهميد که چرا استعمارگران ديروز و سردمداران سلطه استکبار جهاني
امروز، اين همه از پيوند فکري و عاطفي مسلمين با گذشته خود بيمناک و با آن در
ستيزند. آري، اين پيوند با گذشته است که حال و آينده را رقم مي‌زند. پس از پيروزي
انقلاب اسلامي و تشکيل جمهوري اسلامي در ايران و اعلام اينکه ملت ايران در صدد است
جامعه‌اي براساس ارزشهاي اسلامي بسازد و در آن مقررات اسلامي را تحقق بخشد، موج
تبليغات بوقهاي تبليغاتي شرق و غرب و وابستگانشان، جمهوري اسلامي را به نام
بنيادگرا و کهنه‌پرست و رو به گذشته و عناويني از اين قبيل به شدت مورد حمله قرار
داد. و بنام نوگرائي، از اينکه ايران اسلامي مي‌خواهد پايبند به سنت‌هاي گذشته
باشد، انتقاد کرد. و اين درحالي بود و هست که نظامهاي مرتجع و مستبد و پايبند سنت‌هاي
پوسيده که هرگز بوئي از مفاهيم نوين عالم مانند آزادي و دمکراسي و حقوق بشر،
استشمام نکرده و در شرق و غرب جهان کم نيستند، هيچگاه به آن نامها مورد تعرض
تبليغاتي قرار نگرفتند. و عبرت انگيز آنکه راديوهاي رژيم‌هائي که در آن از ابتدائي‌ترين
رسوم نوگرائي سياسي خبر نيست و چيزي بنام مجلس ملي و انتخابات آزاد و نشريه غير
دولتي در آن در حکم افسانه است، نيز به کشوري که در آن به حکم اسلام، حکومتي مردمي
بر سر کار است و قانون اسلامي در مجلسي مرکب از نمايندگان مردم تصويب و به دست
دولتي منتخب مردم اجراء مي‌شود و مردم در حساس‌ترين مسائل آن داراي حضور فعال‌اند،
نام مرتجع دادند و هوشمندان عالم را از تقليد مسخره‌آميز خود به خنده انداختند.

آري،
استکبار و دار و دسته‌ خبري و تبليغاتي و قلم‌ها و بوق‌هاي مزدورش از اينکه کشوري
در اعماق کهنه‌پرستي و ملتي در حال و هواي سنت‌هاي جاهلي خود سر کند ولي درهاي
خزائن مادي خود را به روي آنان بگشايد و تسليم فزون‌خواهي و سلطه‌طلبي آنان شود و
فرهنگ فساد و فحشاء و مصرف‌زدگي و ميخوارگي و شهوتراني را ازآنان بپذيرد، نه تنها
نگران نيستند، بلکه بسي خشنودند، آنان از بازگشت ملت‌ها به گذشته‌اي که به آنان
عزت و عظمت را يادآوري کند، راه جهاد و شهادت را به روي آنان باز کند، کرامت
انساني را به آنان برگرداند دست سلطه‌گران را از غارت و چپاول به مال و ناموس آنان
قطع کند، آيه: «و لن يجعل الله للکافرين علي المؤمنين سبيلا» را بر آنان بياموزد،
کريمه: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» را بر آنان فروخواند، خطاب«و ما لکم لا
تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين» را به گوش و دل آنان برساند، فرمان: «إن الحکم
الا لله» را در زندگي آنان اجرا کند و خلاصه خدا و دين و قرآن را محور زندگي آنان
سازد و دست طواغيت مستکبر و مستبد و سلطه‌طلب را از زندگي آنان قطع کند، از بازگشت
به چنين گذشته‌اي و پيوند با چنين تاريخي، ناخشنود و سراسيمه و بيمناکند و لذا با
هر بهائي مي‌خواهند از آن مانع شوند.

 

مسلمين،
بخصوص جوامعي که نسيم آزادي و قيام لله بر آن وزيده و بالاخص علماء و روشنفکران و
پيشگامان آنان، بايد مراقب باشند که در اين دام نيفتند، از عنوان بنيادگرائي
نترسند، از تهمت ارتجاع و سنت‌گرائي آشفته نشوند، براي راضي کردن دشمنان خبيث و
حسابگر، از اصل اسلامي خود، از احکام نوراني اسلام، از تصريح به هدفهاي جامعه ديني
و نظام توحيدي، تبري نجويند و به سخن خدا گوش فرا دهند که:

«و
لن ترضي عنک اليهود و الا النصاري حتي تتبع ملتهم» و «قل يا اهل الکتاب هل تنقمون
منا إلا أن آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل من قبل و أن اکثرکم فاسقون؟» و
«فلعلک تارک بعض ما يوحي اليک و ضائق به صدرک أن يقولوا لولا انزل عليه کنز او جاء
ملک» و «ما نقموا منهم إلا أن يؤمنوا بالله العزيز الحميد».

در
حج، در مدينه و مکه، در احد و مني و حراء در اين سرزمين که قدم مبارک رسول اکرم(ص)
اصحاب کرامش بر آن نهاده شده و شاهد آن رنجها و دربدري‌ها و مبارزات و خون دلها
بوده و در قدم به قدم سرزمين وحي و جهاد و قرآن و سنت، در آن«گذشته‌ها» به تدبر
بپردازيد، خود را با آن پيوند دهيد، در پرتو آن راه و جهت را بيابيد، با تجربه آن
نتيجه و سرانجام راه را ببينيد و به حول و قوه خدا و با توکل به او و اميد به نصرت
او و اعتماد به توانائي خود، در آن راه و به سمت آن هدف قدم گذاريد. «و الله معکم
و لن يترکم اعمالکم».

3-
موضوع مهم ديگري که حجاج بيت الله بعنوان بخشي از هدف حج بايد به آن بپردازند
مسائل مهم و جاري جهان اسلام است. اگر حج، کنگره عظيمه ساليانه مسلمانان سراسر
جهان است بيگمان فوري‌ترين دستور اين کنگره، مسائل روز مسلمانان در هر نقطه از
جهان است. اين مسالئ، در تبليغات استکباري به گونه‌اي مطرح مي‌شود که از آن نه درس
و تجربه و اميدي به مسليمن سراسر عالم منتقل شود و نه اگر در آن حادثه سوء نيت و
سوء عمل استکبار مؤثر بوده مجرمي رسوا و حقيقتي افشا گردد، و يا بطور کلي مطرح نمي‌شود.
حج، جائي است که بايد اين خيانت تبليغاتي، افشاء و حقيقت، آشکار شود و زمينه آگاهي
عمومي مسلمانان فراهمآيد. اينک فهرستي از حوادث مهم جهان اسلام را به عرض برادران
و خواهران مسلمان مي رسانم:

الف:
مهمترين مسأله امروز، مسأله فلسطين است که در نيم قرن اخير همواره مهمترين مسأله
جهان اسلام و شايد مهمترين مسأله بشريت بوده است. اينجا سخن از محنت و آوارگي و
مظلوميت يک ملت است. سخن از غصب يک کشور است. سخن از ايجاد غده‌اي سرطاني در قلب
کشورهاي سالامي و در نقطه التقاء شرق و غرب جهان اسلام به يکديگر است. اينجا سخن
از ظلم مستمري است که اکنون دو نسل پي در پي از مسلمان فلسطين را فرا گرفته است.
امروزه که قيام خونين اسلامي متکي به توده‌هاي مردم در سرزمين فلسطين، خطر واقعي و
جدي را به اشغالگران بي‌وجدان و بيگانه از انسانيت و بي‌محابا از جنايت گوشزد مي‌کند،
شيوه‌هاي دشمن از هميشه پيچيده‌تر و هشدار دهنده‌تر است و مسلمين در سراسر جهان
بايد مسأله را از هميشه جدي‌تر بگيرند و براي آن فکري و کاري بکنند. و اين است خبر
تازه امروز. اکنون اوضاع آشفته جهان اسلام و وابستگي روز افزون کشورهاي منطقه به
قدرت بي‌مهار آمريکا زمينه مساعدي براي تهاجم کينه‌ورزانه دولت غاصب فراهم ساخته
که با پشتگرمي به حمايت شيطان بزرگ ـ که حقا خطرناکترين دشمن اسلام و مسلمين است ـ
آشکارا مقاصدي را که هرگز هم تلاش زيادي براي پنهان ساختن آن نمي‌کره است دنبال
کند. انتقال يهوديان شوروي که بخشي از بهاي کمک‌هاي غرب به آن ابر قدرتس ابق است،
انتقال فلاشه‌هاي اتيوپي که قرار است خدمت به صهيونيستهاي آمريکائي و اروپائي غاصب
فلسطين را بکنند و اخيرا يهوديان هند، شهرک سازي در بخش‌هاي غصب شده اخير فلسطين و
حتي احتمالا در بخش اشغال شده لبنان، افزايش تجهيزات نظامي وس لاح‌هاي کشتار جمعي
در همان حال که آمريکا جنجال تحريم صدور چنين سلاحهائي راب ه خاورميانه بلند کرده
است، حملات هوايي روزمره و متناوب به جنوب لبنان و بمباران غير نظاميان فلسطيني و
لبناني، سخت‌گيري روز افزون نسبت به شهروندان عرب فلسطيني يعني صاحبان آن سرزمين و
انجام جنايتبارترين و وحشيانه‌ترين برخوردهاي پليسي با مردم… و در همان حال در
صحنه سياسي، در برابر عقب‌نشيني روز به روز دولتهاي عربي و ساف و ضعف نشان دادن
زبونانه برخي از سياستمداران عرب، چهره مهاجم به خود گرفتن و حتي فکر تشکيل
کنفرانس بين‌المللي و يا منطقه‌اي، هر يک را به نوعي رد کردن و بالاخره پيشنهاد
تشکيل دولت فلسطين در گوشه‌ئي از سرزمين فلسطين را که محصول عقب‌نشيني و ذلت‌پذيري
طرف‌هاي فلسطيني بود، به صراحت و قاطعيت رد کردن… اينها مجموعه‌اي از سياست‌ها و
اعمال آشکار آدمي ستيزان صهيونيست است و يقينا در کنار اينها چندين برابر، فعاليت
پنهان در جهت توطئه و ترور آدم ربائي و جنگ رواني و تبليغات مسموم و جنايت‌هاي
شناخته و ناشناخته‌اي است که فقط از صهيونيست‌ها و همکاران آن ساخته و متصور است.
استکبار جهاني و دولتهاي استعمارگر، از آغاز تا امروز، رژيم غاصب اسرائيل را به
عنوان اهمر فشاري بر روي دولتهاي عربي و سپس اسلامي منطقه پديد آورده و ذخيره کرده‌اند
و برآنند که اين خنجر مسموم را همواره در پهلوي جهان اسلام نگاهدارند و امروز
شيطان بزرگ، سر رشته اين سگ دست اموز را در دست دارد پس تعجبي نيست که نقض مکرر
قوانين بين‌المللي، نقض مداوم حقوق بشر آن هم به فجيع‌ترين شکل، تجاوز مکرر به
کشورهاي همسايه،‌عمليات تروريستي و آدم‌ربائي به گونه آشکار، تهيه روز افزون
سلاحهاي اتمي و امثال آنها که هر يک در هر يک از کشورهاي جهان ه با آمريکا و ديگر
دولتهاي بزرگ رابطه راباب رعيتي نداشتهب اشد، حادثه‌اي عظيم تلقي مي‌شود، از
صهيونيست‌ها قابل قبول باشد و هيچ اعتراض جدي را از سوي شبکه استکباري جهان مخصوصا
شيطان بزرگ برنيانگيزد.

بدين
ترتيب امروز دولت غاصب صهيونيست، بزرگ‌ترين خطر براي حال و آينده جهان اسلام است و
بر مسلمين است که براي علاج اين خطر ور فع ظلمي به اين عظمت، درصدد علاج و چاره
باشند. متأسفانه رفتار و گفتار اغلب سران کشورهاي اسلامي هيچ اشاره‌اي را به عزم
آنان برعلاج اين خطر بزرگ ـ که چيزي جز محور رژيم صهيونيست‌نژاد پرست نيست ـ نشان
نمي‌دهد، بلکه به عکس نشانه‌هائي از گسترش کمپ ديويد و تکميل خيانت«سادات» نيز در
برخي از دولتهاي عربي به چشم مي‌خورد. و من نمي‌دانم آيا اين دولتها با اين رفتار
ذلت‌بار و تسليم ننگ‌آور در برابر دشمن عنو مسلمين و اعراب، چه پاسخي براي ملت‌هاي
خود و نيز در پيشگاه خداوند آماده کرده‌اند؟

علاج
واقعي اين خطر به دست مسلمين است. آنان مي‌تواند با کمک‌هاي حقيقي به مبارزين
مسلمان، قيام داخل کشور فلسطين را قوي‌تر و کوبنده‌تر سازند، و نيز مي توانند به طرق
گوناگون نگذارند که دولتهاي منطقه به پيروي از خواست و تحميل آمريکا تن به سازش با
اسرائيل دهند.

اقدامهاي
فداکارانه و جوانمردانه مسلمانان سربلند لبنان که بارها صيهونيست‌هاي قلدر و
حاميانشان را در موضع ضعف و انفعال قرار داده، گواه صادقي است بر اينکه ملتها و
جوانان مؤمن قادرند بسياري از کارهاي بزرگ را انجام دهند.

ب:
مسأله ديگر حرکتهاي اسلامي در برخي از کشورهاي عربي و آفريقايي است. اين يکي از
مژده بخش‌ترين حوادث جهان اسلام است که ملتي، با جوانهايش، با روشنفکرهايش، با
مردم کوچه و بازارش، داعيه اجراي احکام اسلامي و تشکيل حکومت اسلامي داشته و در
راه آن حرکت کند. از طلوع انقلاب عظيم اسلامي در ايران و تشکيل جمهوري اسلامي، اين
انتظار و اميد براي دوستان و اين هراز و نگراني شديد براي اردوگاه استکبار و درر
أس آن آمريکا وجود داشت که انقلاب اسلامي ايران طليعه پيروزيهاي مسلمانان در ساير
نقاط جهان اسلام خواهد بود.

برادران
و خواهران مسلمان ما در همه جاي جهان بدانند که بخش عمده‌اي از فشار مشترک شرق و
غرب بر ايران اسلامي چه در دوران جنگ تحميلي و چه قبل و بعد از آن، بدين خيال باطل
بود که با شکست جمهوري اسلامي در ايران، تجربه حرکت اسلامي در چشم مسلمانان ساير
کشورها، ناکام جلوه کند و برق اميدي که از پيروزي انقلاب در ايران، دلهاي آنان را
روشن ساخته بود، نيروي آنان را در اين راه مبارک به کار نيفکند. امروز هم تبليغات
وسيع بوقهاي استکباري که مي‌خواهد انقلاب سالامي را در ايران، راکد و متوقف و
رسيده به بن بست، و نظام جمهوري اسلامي را رويگردان از خط انقلاب و امام عظيم
الشأن آن رضوان الله عليه و آشتي جوي با آمريکا غدار جلوه دهد هدفي جز اين ندارد.
اين همان بوقهائي است که در دوران حيات امام راحل قدس سره بارها تهمت رابطه با
اسرائيل و خريد تسليحات از آن و فروش نفت به آنرا وقيحانه به ايران اسلامي که جدي‌ترين
دشمن رژيم صهيونيستي است، وارد مي‌کردند.

خدا
را شکر که هيچ يک از تلاشهاي استکباري، چه عملي و چه تبليغاتي، کارگر نيفتاد و
شعله اميدي که با پيروز انقلاب اسلامي و چهره مصمم و تسليم ناپذير آن، بر دنياي
اسلام و جان‌هاي مسلمين پرتو افکنده بود کار خود را کرد و نتيجه آن است که امروز
در تعدادي از کشورهاي اسلامي به صورت حرکت‌هاي عظيم مردمي در طلب حکومت اسلامي
مشاهده مي‌شود.

ليکن
اينجانب به عنوان برادري دلسوز وم جرب وظيفه خود مي‌دانم به اين ملت‌ها و مخصوصا
به رهبران و هوشمندان و روشنفکران و علماي ديني آنان يادآوري کنم: اولا در اين را
خطرات زيادي از ناحيه بي‌صبري يا بي‌بصيرتي، حرکت را تهديد مي‌کند، بر دو عنصر:
صبر و بصيرت بيش از همه چيز تأکيد بورزيد. ثانيا حرکت اسلامي و انقلاب اسلامي
عبارت است از طغيان بر ارزشهاي جاهلي و نظام‌هاي طاغوتي که بشر را به زنجير کشيده
و موجب ظلم، و فساد و تبعيض طبقاتي و نژادي، و فحشاء عمومي، و ستم پذيري توده‌ها،
و ديگر بدبختي‌هاي ملتها شده و همه چيز را فداي سود بيشتر و حاکميت ظالمانه بيشتر
صاحبان زر و زور نموده است. پس حرکت صحيح اسلامي، صف‌بندي ميان دو نظام ارزشي و
مبارزه ميان دو فرهنگ است: فرهنگ به زنجير کشيدن بشر و فرهنگ نجات بشر. لذا هر
حرکت اسلامي بايد خود راب ريا مقاومت و همه زورمندان عالم آماده کند و غافلگير
نشود.

ثالثا
دشمن مي‌کوشد با جوسازي و حيله‌هاي تبليغاتي، شما را از نام حکومت اسلامي و نظام
اسلامي بر حذر دارد و شايد برخي از ساده دلان به اين فکر بيفتند که براي حساس نشدن
آمريکا و دولتهاي غربي، بهتر است که در اظهارات علني از نام حکومت اسلامي اجتناب
شد. توصيه اينجانب، اجتناب جدي از اين مصلحت انديشي خلاف مصلحت است. هدف تشکيل نظام
اسلامي و حاکميت قرآن و اسلام را بي‌هيچ انفعالي به صراحت و به تکرار و در همه
شرايط بيان کنيد و با عدول از نام مقدس اسلام، دشمن را به طمع نيندازيد و هدف را
مبهم و غبار آلود نسازيد.

رابعا
اسلام و حرکتهاي اسلامي همواره از نفاق بيش از کفر صريح، لطمه ديده است امروز خطر
اسلام آمريکائي يعني آنجا که نام و عنوان اسلام در خدمت طواغيت و در جهت هدف‌هاي
آمريکا و ديگر مستکبرين است، از خطر ابزارهاي نظامي و سياسي آمريکا کمتر نيست و
بيشتر است. از علمداران اسلامي آمريکائي چه در لباس عالم دين و چه در موضوع
سياستمدار بر حذر باشيد و آنان را در سخن و اشاره و جهت گيريشان متهم کنيد و هرگز
در صدد جلب کمک آنان نباشيد، خامسا از تجارب حرکتهاي ديگر اسلامي در ساير کشورها و
وضع کنوني آنان بي‌خبر نمانيد و عليرغم ميل استکبار با آنان ارتباط بيابيد. و
بالاخره سادسا آيه شريفه: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» را که تصويه
تمسک به دين و رعايت وحدت کلمه در آن است، همواره به ياد داشته هر دو توصيه آنرا
نصب العين خود قرار دهيد و از کيد دشمن دراين باب بر حذر باشيد.

ج:
يکي ديگر از مسائل کنوني جهان اسلام مسأله عراق و وضع مصيبت‌بار و گريه‌آور ملتي
است که براثر سوء نيت و سوء تدبير زمامدارانش، علاوه بر اختناق و حکومت پليسي شديد
و پس از اينکه از دهسال پيش به اينطرف به جنگ غير عادلانه با همسايگان خود مجبور
گشته و بخاطر تدابير ابلهانه و جاه طلبانه سرانش هزاران هزار زن و مرد و کودک و
پير و جوانش در بمبارانها و تخريب‌ها به قتل رسيده يا داغديده و يا مجروح و معلول
و بي‌خانمان شده و بخش عظيمي از ثروت ملي و تاريخي‌اش نابود شده، اکنون زا سوي
همان زمامداراني که مسبب همه اين مصائب بوده‌اند به صورت مستقيم تهديد مي‌شود و با
بمبارانها و سلاحهاي دستجمعي و شيميايي، قتل عام و آواره و نوميد از زندگي مي‌گردد.

هنگامي
که ارتش عراق براي ارضاء جاه‌طلبي و افزونخواهي سران رژيم آن کشور به کشور کويت
حمله و آن را تصرف کرد و بهانه‌اي نقد به دست آمريکا براي حضور بيسابقه نظامي و
بالطبع نفوذ شوم سياسي و اقتصادي در منطقه خليج فارس داد و منطقه خليج فارس از هر
دو طرف ـ رژيم عراق و متحدين غربي ـ به آتش کشيده شد، کساني از مسلمين ـ غالبان از
روي ساده‌انديشي خيرخواهانه و شايد معدودي از سر بدخواهي و حسابگرانه به جمهوري
اسلامي مصرانه پيشنهاد مي‌کردند که به کمک رژيم بعثي عراق شتفاتهب ه سهم خود ابعاد
جنگ را گسترده‌تر سازد. اين نظر، البته بر خلاف اصول مسلم اسلام بود که جهاد را
فقط در راه گسترش دين خدا يا دفاع از ملت‌هاي مستضعف و يا دفاع از دولت اسلامي
واجب مي‌شمرد و نه در دفاع از رژيمي مهاجم و اشغالگر و قدرت طلب آن هم با
ايدئولوژي حزب بعث که رسما و علنا منکر و معارض دين و معنويت است، آن هم با سوابق
ظلم و فساد و اختناق و نسل‌کشي که رژيم عراق، در آن داراي وضعي استثنائي است و
بالخصوص رژيمي که سابقه تسليم و فرمانپذيري‌اش در برابر قدرتهاي سلطه‌گر را
ايرانيان در طول هشت سال جنگي که به خواست استکبار و با سلاح و کمک همه جانبه آنان
بر نظام اسلامي تحميل کرد، بخوبي دريافته‌اند آري، اسلام، دفاع از چنين رژيمي را
جهاد نمي‌شمرد و آنرا جايز نمي‌داند… ليکن اين پيشنهاد کنندگان بعضا تحت تأثير
اظهارات رياکارانه و فرصت طلبانه مسئولان ويراني عراق که در برهه‌اي کوتاه براي
جلب نظر ساده‌لوحان، به دروغ دم از اسلام و مقدسات ديني مي‌زدند و بعضا تحت تأثير
اظهارات رياکارانه و فرصت‌طلبانه مسئولان ويرانيعراق که در برهه‌اي کوتاه براي جلب
نظر ساده لوحان، به دروغ دم از اسلام و مقدسات ديني مي‌زدند و بعضا با اعتراف به
خباثت و فساد و ظلم سران آن رژيم، دفاع از ملت عراق را انگيزه خود، از اين پيشنهاد
مي‌دانستند، ما به آنان يادآوي مي‌کرديم که کمک به مردم مظلوم عراق واجب است اما
ورود در جنگ بنفع رژي عراق و تحکيم سلطه آن رژيم کمک به مردم عراق نيست، بلکه کمک
به رژيم ضد مردمي عراق و ظلم به مردم عراق است که دهسال است آن رژيم منحوس، جنگي
ناخواسته را بر آنان تحميل کرده است.

اکنون
با تسليم و فرار مفتضحانه رژيم و ارتش عراق در برابر آمريکا و متحدين غربي و قبول
همه شرائط مستکبران، آن رژيم توانسته خود را براي مدت نامعلوم ديگري بر سرير
حکومتي بي‌افتخار و قدرتي ذلت‌آميز تأمين کند… و در اين حال باز مردم عراق اين
ملت مظلوم که سالها است گروگان رژيم خشن و ظالم و فاسد و شکنجه گرند بايد علاوه بر
تاوان جنگي که فقط به هدف افزونخواهي سران رژيم بر آنان تحميل شده، غرمت شکست و
ذلت و عقده‌هاي حقارت ان رژيم را نيز بپردازند. همان رژيم و ارتشي که بيش از صد
ساعت نتوانستند با دشمنان خارجي که به داخل خانه آنان آمده بودند، بجنگند و از مرگ
نترسند، اکنون بيش از صد روز است که به جان ملت عراق افتاده،خانه‌ها را ويران،
شهرها را بمباران، عتبات عاليات را هتک، مردم را از وطن آواره، علماء و بزرگان را
دستگير و بسياري از شکنجه و ملت را قتل عام مي‌کنند، در شمال کردها و در جنوب
اعراب را طوري کشتند و زدند و دربدر کردند و به عزاي عزيزان نشاندند که واقعا در
مورد هيچيک از جنايتکاران شناخته شده در روزگاران اخير ما نشنيده و گمان نبرده
ايم، با مردم عراق رفتراي کردند که انسانهاي با وجدان با حيوانات نمي‌کنند. کردهاي
شمال عراق بر اثر اخم و تهديد آمريکا و دولتهاي غربي، فعلا وضع بهتري دارند تا
بعدها چه پيش آيد، اما شيعيان جنوب که به دلايل متعدد مورد بغض و کينه آمريکا و
متحدينش مي‌باشند ـ و دليل عمده آن است که داعيه اسلام و تشکيل حکومت اسلامي در
آنان هست ـ همچنان در تهديد دائم و مورد بلاء و مصيبت دائم از سوي رژيم ضد ديني و
طغيانگر و نسل‌کش عراق‌‌اند. اين تصوير ساده‌اي از وضع عراق است که گفته شد: ملتي
ستمديده و مظلوم و بي‌پناه با دست خالي در برابر حکومتي بس خشن و بي‌اعتنا به همه
معيارهاي اسلامي و انساني و بين‌لمللي و بيباک در ريختن خون مردم و ظلم به مردم…
و صداي يا للمسلمين آن مردم بلند است. و در همين چند روز علائم آشکار و محاصره و
حمله‌اي خونين به صدها هزار نفر فرارياني مشاهده شد که از بيم ارتش به مرداب‌هاي
ميان بصره و عماره و ناصريه پناهنده شده‌اند و زن و مرد و کودک بيمار و بنابر خبر
بعضا«وبا» زده و دچار بيماريهاي واگير مي‌باشند. غرب و بخصوص آمريکا جز نقل بعضي
خبرها آنهم کوتاه و بي‌کشش، هيچ کمکي نکرده‌اند و آنان تنها اميدشان به خدا است و
به توده‌هاي مسلمان که البته مي‌توانند حداقل به شکل اعتراض به اين اعمال، آنانرا
ياري دهند.

د:
مسأله بعدي، وضع مسلمانان کشمير است. دولت هند با استفاده از اشتغال دنياي اسلام
به مسائل حاد ماههاي اخير که موجب غفلت عمومي از وضع آن برادران جدا افتاد و مظلوم
شده، حداکثر فشاري را که توانسته بر آن مردم وارد آورده و جان و مال و حتي بنابر
نقل، ناموس آنان را مورد تعرض و تاراج قرار داده است. اينجانب اکنون درصدد آن
نيستم که در ماهيت مسأله کشمير قضاوتي بکنم ـ و مطلعين مي‌دانند که اين يکي از زخم‌هاي
کهنه‌اي است که انگليسي‌هاي استعمارگر در هنگام خروج اجباري خود از هند بر پيکر
شبه قاره وارد کرده و بوسيله آن از مسلمانان هند بزرگ، انتقام گرفتند سخن ما آن
است که دولت هند در برخورد با اين مسأ‌له از ابزارهاي خشن و نامناسب استفاده کرده
و با اطمينان به اينکه دولت‌هاي بزرگ و سازمانهاي مدعي حقوق بشر هيچ دفاع واقعي از
مسلمانان نخواهند کرد، به روش‌هاي غير انساني متوسل شده است. ملت‌هاي مسلمان بايد
بدانند که مسلمان کشميري از آنان متوقع آنست که از او دفاع کنند و اين وظيفه
اسلامي و برادرانه مسلمين است، و دولت هند اگر تصور کند که مي‌توان آن جمع کثير از
مسلمانان را بدون هيچ عکس‌العمل از سوي مسلمين جهان براي هميشه تحت فشار نگهداشت،
بي‌شک در اشتباه است. در همين جا لازم است درباره اقليت‌هاي مسلمان در برخي از
کشورها و از جمله کشورهاي اروپائي اشاره شود که فشار وارد بر مسلماناني که مايل‌اند
هويت اسلامي خود را حفظ کنند، افشاگر ماهيت دمکراسي و آزادي‌اي است که غرب پيوسته
از آن دم مي‌زند! حساسيت‌هائي که بعضي دولتهاي اروپائي در برابر ساختن مسجد يا
تشکيل اجتماعات اسلامي يا رعايت لباس اسلامي و امثال آن، نشان مي‌دهند يا در مردم
برمي‌انگيزند بايد مسلمانان را به مواضع واقعي آن دولتها نسبت به اسلام آشنا سازد.
اينها از جمله مسائل مهمي است که مسلمانان جهان بايد درباره آن بينديشند و از آن
براي معرفت به وظيفه خود در اين روزگار بهره گيرند.

هـ:
يکي از مسائل مهم اين روزگار، مسأله اختلافات فرقه‌اي ميان مسلمين است. اين البته
مسأله تازه‌اي نيست و اختلافات و نزاع و بعض زد و خورد بر سر مسائل کلامي و فقهي و
فرقه‌اي از قرن اول اسلام همواره وجود داشته است، ليکن در اين باب سخن تازه آن است
که پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و گسترش فکر آن در سراسر آفاق اسلامي، يکي
از ترفندهاي استکبار در مقابله با اين موج همه‌گير اسلامي، اين بوده است که از
سوئي انقلاب اسلامي ايران را يک حرکت شيعي به معناي عام، معرفي کرده و از سوي ديگر
در ايجاد نفاق و نقار ميان شيعه و سني سعي بليغ کنند. ما از آغاز با توجه به اين
مکر شيطاني، همواره اصرار بر وحدت فرق مسلمين داشته و کوشيده‌ايم اين فتنه‌گري را
خنثي کنيم و بحمدالله با تفضل الهي توفيقات فراوان نيز داشته‌ايم که يکي از آخرين
آها تشکيل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي است و هم اکنون در سراسر جهان اسلام
علماء و روشنفکران و شعرا و نويسندگان و عامه مردم، از همه مذاهب اسلامي دوشادوش و
با يک زبان و يک نفس از انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران دفاع مي‌کنند ليکن
دشمن با پول و طرح و تبليغت و خباتت فراوان مجهز است. و متأسفانه در نقاطي از جهان
کساني را مي‌يابد که بتواند با تطميع و اغفال، بر ذهن و زبان آنان تسلط يابد. لذا
گاه به گاه در کشوري از يک سياستمدار و در کشور ديگري از يک عالم‌نما يا انقلابي‌نما
شنيده مي‌شود که به تشنيع و ناسزا به شيعيان يا به ملت ايران که بزرگترين انقلاب
معاصر را به وجود آورده و به گونه‌اي بهت انگيز از آن دفاع کرده‌اند، زبان مي‌گشايد
و قلم مي‌راند. يا در کشور مسلمان پاکستان که ملت آن در شمار عزيزترين ملتها براي
ما و هميشه در خط دفاع از اسلام و جمهوري اسلامي ايران بوده و هست، کساني با
دلارهاي دشمنان اسلام و وحدت مسلمين جلسات دائر مي‌کنند و کتاب و مقاله مي‌نويسند
تا شيعه و تشيع اهل بيت پيامبر(ص) را به باد حمله بگيرند و به مقدسات، اهانت کنند.

ما
همه اينها را به حساب آمريکا و دستياران و مزدورانش مي‌گذاريم و دامن ملت‌ها و
علماي راستين اسلام رااز آن پاک مي دانيم. ليکن اين از جمله مسائلي است که بايد با
هوشياري مسلمين حل شود و مجال تاخت و تاز به دشمنان اسلام داده نشود.

و:آخرين
سخن مسأله بسيار مهم سلطه روز افزون شيطانب زرگ بر ذخاير کشورهاي اسلامي و حضور
بيش از پيش سياسي و اقتصادي و حتي نظامي آن در اين کشورهاست اين ابر قدرت ظالم و
سلطه طلب پس از تحولات اخير جهان که منتهي به فرو ريختن نظامهاي الحادي کمونيستي
شد و شوروي از موضع رقابت با آمريکا فرو افتاد، در صدد است که سراسر جهان و بخصوص
مناطق زرخيز اسلامي را به منطقه نفوذ بي‌رقيب خود مبدل ساز، و پس از فراغت از ـ به
اصطلاح ـ جنگ سرد، به جنگ همه جانبه‌اي با بيداري اسلامي که مانع مستحکمي در راه
اين نفوذ است، کمر بسته است. اين حکومت شيطاني بنابر مقتضاي طبيعت ضد فطري و ضد
انساني خود، از درون دچار معضلات لاينحلي استف ليکن به اقتضاي همان طبيعت استکباي
و جهانخواري، مي‌کوشد که مشکلات خود را به کل جهان منتقل کند و با تسلط بر همه
مراکز حساس و ثروت خيز عالم از جمله خاورميانه و مخصوصا خليج فارس به حيات خود
قدرتمندانه‌تر از پيش ادامه دهد. اگر اين رؤياي شوم به تحقق بپيوندد روزگار سياهي
بر ملتهاي اين منطقه خواهد گذشت که در ذگشته نظير نداشته است. رژيم آمريکا اينک از
هر وسيله‌اي براي رسيدن به آن هدف شيطاني استفاده مي‌کند و متأسفانه جهالت و غرور و
قدرت‌طلبي حکام عراق که زمينه آنرا هم کمک‌هاي قبلي آمريکا و غرب به عراق فراهم
کرده بود، اوضاعي را در اين منطقه بوجود آورد که عواقب تلخ و دردناک آنرا همه
کمابيش مي‌دانند. و از جمله تبعات آن يکي اين است که آمريکا به تصميم گيرنده اصلي
در بخش مهمي از اين منطقه مبدل شده و دولتهاي منطقه را مرعوب خود ساخته است و اين
تهديدي بزرگ براي موجوديت اسلامي بلکه کيان انساني در اين منطقه و در هر نقطه از
جهان که چنين اتفاقي بيفتد، بشمار مي‌آيد.

امروز
بجز اسلام و انسانهاي مؤمن و مصمم، هيچ نقطه اميد ديگري براي مقباله با اين تهديد
بزرگ نيست. و خدا را سپاس که امروز خورشيد منور اسلام حياتبخش، دوباره بر دل و جان
انسانها تابيدن گرفته و بسياري ملتهاي مسلمان در راه تحقق بخشيدن اسلام در زندگي
خود باعوامل دوري مردم از دين خدا، مبارزه را آغاز کرده‌اند. اين حرکتي فرخنده و
اميد بخش است و به توفيق الهي همين است که زنجير سلطه شيطاني آمريکا و هر قدرت
طغيانگر ديگر را خواهد گشود و همه را نجات خواهد داد.

«کتب
الله لأغلبن انا و رسلي» ملتها و دولتها در قبال روحيه گرايش به اسلام ناب
محمدي(ص)، اسلامي که سرلوحه‌اش، قطع نفوذ شيطان بزرگ و بقيه شياطين از زندگي ملتها
است، به يک اندازه مسئول‌اند. دولتهاي اسلامي اگر به کشور و ملت خود علاقمندند
بايد بدانند اين آن چيزي است که زندگي و شرف و استقلال ملتها و کشورها و قدرت
دولتها را تامين مي‌کند.

از
خداوند متعال بيدراي همه مسلمانان عالم و شرف و عزت و رهائي آنان از چنگاه استکبار
و پيروزي آنان در مصاف دشمنان خدا را مسئلت مي‌کنم.

پروردگارا
پرتو قرآن و اسلام را بر دلهاي مسلمين مستدام بدار و رحمت و فضل خود را برآنان
نازل کن، آنها را تاييد بفرما و دلهاشان را با اميد و ايمام مستحکم بدار. قلب ولي
الله الاعظم ارواحنا فداه و عجل الله فرجه را از ما شاد و دعايش را در حق ما
مستجاب کن. حج حاجيان و تلاش تلاشگران راه خودت را به نيکي مقبول فرما. دلهاي
مسلمين را روز بروز به هم نزديکتر و عوامل تفرقه را نابود فرما. ارواح مطهر شهداي
راه حق و جسم و جان آسيب ديدگان اين راه را مشمول رحمتت بفرما.

پروردگارا
از هر حرکتي که در سراسر جهان براي حاکميت دين تو انجام مي‌شود حضرت امام خميني آن
بنده صالح و برگزيده‌ات را جزاي خير عنايت کن. آمين رب العالمين.

و
السلام علي جميع اخواننا المسلمين و رحمة الله علي الحسيني الخامنه‌اي

سوم
ذي الحجة الحرام سال 1411 هجري قمري مصادف با بيست و ششم خرداد سال 1370 هجري شمسي