مباني رهبري در اسلام

مباني رهبري در اسلام

قسمت سيزدهم

حجة الاسلام و مسلمين محمدي ري شهري

شرط اصلي تکامل

«در مقاله گذشته به اينجا رسيديم که از نظر قرآن کريم مفيد
بودن ايمان و عمل صالح مشروط به اهتداء به ولايت رسول الله(ص) است و به عبارت ديگر
التزام عملي به امامت و رهبري پيامبر اسلام شرط اصلي نقش نبوت او در تکامل انسان
است»

شرط مذکور به دليل اينکه مربوط به امامت و رهبري رسول الله
مي‌شود نه نبوت او. در امامان و رهبران الهي پس از وي نيز جاري است و بهمين جهت
امام باقر(ع) در تفسر آيه کريمه«و اني لغفار لمن تاب و آمن وعمل صالحا ثم اهتدي»[1]
چنين ميفرمايد:

«ألا تري کيف اشترط ولم تنفعه التوبة أو الايمان و العمل
الصالح حتي اهتدي، والله لوجهد أن يعمل ما قبل منه حتي يهتدي».

آيا ملاحظه نمي‌کني که خداوند چگونه شرط نموده؟! که توبه و
ايمان و عمل صالح براي او مفيد نيست تا راه يابد! به خدا سوگند هر چه تلاش براي
عمل صالح کند پذيرفته نيست تا راه يابد!!

حارث بن يحيي راوي خبر گويد: از امام پرسيدم: به که راه
يابد فدايت شوم؟!

فرمود: به ما![2]

در تفسير مجمع البيان آمده که امام باقر(ع) در تفسير آيه
کريمه چنين فرمود:

«ثم اهتدي الي ولايتنا اهل البيت فوالله لو أن رجلا عبدالله
عمره ما بين الرکن و المقام ثم مات و لم يجيء بولايتنا لأکبه الله في النار»

پس راه يابد به ولايت ما اهل بيت، به خدا سوگند اگر کسي خدا
را در تمام عمر بين رکن و مقام عبادت کند سپس بميرد بدون ولايت ما، خداوند او را
به رو در آتش خواهند افکند!

اين روايت را حاکم ابوالقاسم حسکاني با سند خود روايت کرده
و عياشي از طرق مختلف آنها را نقل نموده است.[3]

علامه طباطبائي پس از نقل روايت مذکور از مجمع البيان مي‌فرمايد:

«کافي هم آن را به سند خود از سدير از آن جناب آورده و قمي
در تفسير به سند خود از حارث بن عمر از آن جناب و نيز اين شهر آشوب در مناقب از
أبي الجارود و ابي الصباح کناسي از امام صادق(ع) و از ابي حمزه از امام سجاد(ع)
نظير آنرا روايت کرده‌اند، چيزي که هست در اين چند روايت بجاي کلمه«اهتدا به ولايت
اهل بيت» «اهتداء به ما اهل بيت» آمده است. و مراد به ولايت در اين حديث رهبري
جامعه در امور ديني و دنيا است و آن عبارت است از مرجعيت در اخذ معارف ديني و
شرايع آن و اداره امور جامعه، پيامبر اسلام به نص قرآن کريم داراي چنين ولايتي بود
و در امثال آيه«النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» بدان تصريح شده است، پس از پيغمبر
اين ولايت براي عترت و اهل بيت قرار داده شده به دليل آيه ولايت و به دليل احاديث
متواتره مانند حديث ثقلين و حديث منزلت».[4]

ممکن است کسي به پرسد که دليل اين اشتراط چيست، چرا ولايت
شرط اصلي تکامل فرد وجامعه است، و با کدام دليل مي‌توان اثبات کرد که بدون پذيرفتن
رهبري الهي، عمل صالح براي انسان مفيد نيست؟

پاسخ اين سؤال به طور مشروح در مقاله‌هاي فلسفه امامت و
رهبري گذشت و در اينجا به دو نکته اجمالا اشاره مي‌کنيم:

 نکته اول اين که
رهبري الهي به اعمال صالحه انسان جهت مي‌دهد، به عبارت ديگر رهبري موجبات کمال را
در جهت تکامل انسان قرار مي دهد.

بديهي است امکانات و ابزار تکامل در صورتي نقش خود را ايفا
مي‌کنند که درست و در جهت تکامل از آنها بهره‌برداري شود، در غير اين صورت نتيجه
مطلوب نمي‌تواند مورد انتظار باشد، و براي اين منظور، هدايت و رهبري، ضروري و
اجتناب‌ناپذير است.

همان طور که يک دانه گندم در صورتي به رشد و کمال شايسته
خود مي‌رسد که علاوه بر همه امکانات طبيعي از هدايت کشاورزي کاردان برخوردار باشد،
تکامل فردي و اجتماعي انسان در پرتو عمل صالح نيز بدون رهبري که واجد شرايط لازم
براي هدايت انسان است، امکان‌پذير نيست، بلکه چه بسا از امکاناتي که مي‌توانست در
خدمت تکامل انسان باشد، در حاکميت رهبران فاسد براي انحطاط انسان و هدم اسلام و
قرآن بهره‌گيري شود، بنيانگذار جمهوري اسلامي در اين زمينه چنين مي‌فرمايد:

«اخيرا قدرتهاي شيطاني بزرگ به وسيله حکومتهاي منحرف خارج
از تعليامت اسلامي که خود را به دروغ به اسلام بسته‌اند، براي محو قیآن و تثبيت
مقاصد شيطاني ابر قدرتها، قرآن را با خط زيبا طبع مي‌کنند و به اطراف مي‌فرستند و
با اين حيله شيطاني، قرآن را از صحنه خارج مي‌کنند. ما همه ديديم قرآني را که
محمدرضا خان پهلوي طبع کرد و عده‌اي را اغفال کرد و بعضي آخوندهاي بي‌خبر از مقاصد
اسلامي هم مداح او بودند و مي‌بينيم که ملک فهد هر سال مقدار زيادي از ثروت‌هاي بي‌پايان
مردم را صرف طبع قرآن کريم و محال تبليغات مذاهب ضد قرآني مي‌کند و وهابيت اين
مذهب سرا پا بي‌اساس و خرافاتي را ترويج مي‌کند و مردم و ملت‌هاي غافل را سوق به
سوي ابر قدرتها مي‌دهد و از اسلام عزيز و قرآن کريم براي هدم اسلام و قرآن بهره‌برداري
مي‌کند.»[5]

بنابراين بدون استضائه از نور هدايت رهبري الهي، بهره‌گيري
از اعمال صالحه در جهت شکوفايي استعدادهاي انساني ممکن نيست و به عبارت ديگر:
استفاده از روشنگري چراغ‌هاي معنوي وحي و بصيرت به شرحي که در مبحث شرايط شناخت[6]
بحث شده، مشروط به استضائه از چراغ وجود امام است وگرنه انسان در تاريکي ضلالت
باقي خواهد ماند، در اين رابطه امام باقر(ع) آيه 123 از سوره انعام را چنين تفسير
مي‌کند: متن آيه کريمه اين است:

«او من کان ميتا فأحييناه و جعلنا له نورا يمشي به في الناس
کمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها؟!»

آيا کسي که مرده بوده سپس او را زنده کرديم و نوري براي او
قرار داديم که با آن در ميان مردم راه برود همانند کسي است که در تاريکيها است و
از آن خارج نگردد؟!

امام باقر(ع) مي‌فرمايد: مقصود از مرده کسي است که چيزي نمي‌داند
و با حقايقيکه معرفتش زمينه تکامل انسان است آشنا نيست و منظور از نوري که انسان
مي‌تواند در پرتو آن در جامعه درست حرکت کند، امام و رهبر الهي است که انسان از او
پيروي مي‌کند، و آن که در تاريکيها است و از آن خارج نمي‌گردد، کسي است که امام و
رهبر خود را نمي‌شناسد.[7]

نکته دوم اينکه ولايت و رهبري انسان کامل علاوه بر اينکه
اعمال صالحه را در جهت تکامل انسان قرار مي‌دهد، به شرحي که در فلسفه امامت آمد،
تکويا در هدايت و رشد و شکوفايي استعدادهاي انساني مؤثر است. در اين زمينه مرحوم
علامه در ذيل حديث مجمع البيان که در تفسير آيه 82 سوره مبارکه طه، مفيد بودن
ايمان و عمل صالح را مشروط به اهتداء به ولايت مي‌کند، مي‌فرمايد:

«ولايت اهل بيت معناي سومي هم دارد و آن اين است که خداوند
اداره امور بندگان خود را به دارنده آن مقام واگذار کند و از آن پس او مدير امور
مردم باشد و در شئون آنها تصرف نمايد، اين مقام بخاطر اخلاصش در عبوديت از طرف
خداوند به او عنايت مي‌شود و اين ولايت در اصل از خداست، تنها او ولي است و بس، جز
او کسي ولي نيست و همانا اهل بيت(ع) به اين ولايت منسوب مي‌شوند بخاطر اينکه ايشان
پيشگامان امت‌اند، و ايشان اين باب را گشوده‌اند.

و خلاصه کلام اين که ولايت در حديث مجمع البيان به معناي
مالکيت تدبير است و آيه کريمه عام است و منحصر به بني‌اسرائيل نيست و امام باقر(ع)
هم که کلمه«اهتداء» را در آيه شريفه به ولايت تفسير کرده‌اند بهمين جهت بوده و
معناي متعين همان است».[8]

ادامه دارد

 



[1]– سوره طه / 82.