امام زين العابدين (ع) الگوي صبر و استقامت در راه خدا

امام زين العابدين (ع) الگوي صبر و
استقامت در راه خدا

اختلاف در تاريخ وفات

آنچه بتواتر رسيده است، اين است که
حضرت سجاد سلام الله عليه در ماه محرم به دستور وليد بن عبدالملک مسموم شد و به
شهادت رسيد ولي اختلاف بر سر روز وفات حضرت است که در اين ميان، پنج تاريخ ذکر شده
است. برخي از مورخين من جمله شهيد اول و شبلنجي، روز دوازدهم محرم ذکر کرده اند.
طبرسي در اعلام الوري و فتّال در روضة الواعظين و سيد عبدالله شبر روز هيجدهم محرم
و کفعمي روز بيست و دوم محرم و مفيد و شيخ طوسي و فيض و بسياري ديگر از مورخين روز
بيست و پنجم محرم ذکر کرده اند. و بالاخره سيد محمد علي شاه عبدالعظيمي در کتاب
«جدول الايقاد» روز بيست و نهم محرم را روز شهادت حضرت زين العابدين عليه السلام،
ذکر کرده است، که به نظر مي رسد روز بيست و پنجم، نزديکتر به واقع است زيرا علما و
تاريخنگاران بيشتري آن را اختيار کرده اند.

بهرحال، شهادت آن حضرت در ماه محرم
به وقوع پيوسته است، ماهي که در آن همه مصيبت بر اهل بيت عصمت و طهارت فرود آمد و
در تمام مواقع، امام سجّاد عليه السّلام، شاهد و ناظر بلاها و مصيبت ها و حوادث
جانکاه بود و با چشم خود ديد که بر پدر و برادر و عموها و خويشان و ياران و زنان و
کودکان اهل بيت چه گذشت و سرانجام پس از سالها که از آن حوادث گذشته بود و در طول
آن مدت، اشک از ديدگان حضرت خشک نمي شد و جراحت قلب التيام نمي پذيرفت و زخم غُل و
زنجير پاها بهبودي نمي يافت، در همين ماه غم زا و اندوه بار بدست يکي ديگر از
افراد شجره ملعونه، مسموم شد و به شهادت رسيد.

ما فرارسيدن اين مصيبت سهمگين را
در ماه عزا و ماتم به حضور وليّ الله اعظم ارواحنا فداه، مقام معظّم رهبري، ملّت
مسلمان ايران و شيعيان جهان تسليت عرض نموده، بي صبرانه منتظر فرا رسيدن منتقم
حقيقي هستيم که انتقام خون سالار شهيدان و اسيري خاندان عصمت و طهارت را از ظالمان
و ستمگران و اعوان و انصارشان در طول تاريخ بگيرد، شايد مرحمي بر دل آزرده زين
العابدين سلام الله عليه گذارده شود و تبسّمي بر چهره مبارکش پديد آيد.

 

صبر، بالاترين فضيلت

و حال که سالروز شهادت امام چهارم
(ع) فرا رسيده است، چه بهتر که بحثي درباره بالاترين و والاترين خصال حميده حضرت
داشته باشيم و آن صبر است صبري که سر راه تمام فضائل نفساني انسان ايستاده و همه
را تحت الشعاع قرار داده تا آنجا که هيچ فضيلتي به تکامل ره نمي يابد، جز اينکه از
راه صبر بگذرد تا آنجا که خداوند در قرآن در بيش از 70 موضع سخن از صبر به ميان
آورده و براي تمام عبادت ها و اطاعت ها و فضيلت ها، پاداشي با حساب و اندازه قرار
داده جز صبر که پاداش آن را بي حساب اعلام نموده است؛ همان صبري که شعله کينه دشمن
را هرچند ظالم و ستمگر و خون آشام باشد، فرو نشاند و قدرتش را به زير کشاند و
آبرويش را ببرد و توطئه اش را به خودش بازگرداند و سرانجام او ره بن بستي هولناک
بکشاند که مايه هلاکت و نابوديش باشد. و اينچنين صبري را امام زين العابدين (ع) در
طول زندگي 57 ساله اش بويژه در 34 سال امامتش داشت، و اين شيوه مقدّس را از پدر و
جدّش به ارث برده بود.

در حديثي ابوحمزه ثمالي از آن حضرت
نقل کرده است که فرمود:

«اذا کان يوم القيامة ينادي مناد:
أين اهل الصبر؟ فيقوم أناس فيقال لهم: علي ما صبرتم؟ فيقولون: صبرنا علي طاعة الله
و صبرنا عن معصية الله، فيقال لهم: صدقتم، ادخلوا الجنة».ژ

(حلية الاوليا- ج3- ص138)

روز قيامت که بر پام مي شود، منادي
ندا مي کند: اهل صبر کجايند؟ پس گروهي برمي خيزند. به آنان گفته مي شود: بر چه صبر
کرديد؟ مي گويند: بر طاعت خدا و از معصيت خدا صبر کرديم، پس به آنان گفته مي شود:
راست گفتيد، وارد بهشت شويد.

صبر در سفر عشق

و بي گمان پيشاپيش صبر کنندگان
حضرت سجاد (ع) قرار دارد؛ او که در سفر عشق همراه پدر به کربلا رفت در حالي که مي
دانست، خطر پيشاپيش آنان و مرگ همراه آنان و اسارت پشت سر آنان است. وانگهي اخبار
وحشتناک، لحظه به لحظه مي رسيد و مي شنيد که مردم کوفه به آن همه نامه ها و وعده
ها و گفته ها، عقب نشيني کرده و بسياري در صف لشکر دشمن قرار گرفته اند. او با
چشمان خود مي ديد که سپاهيان يزدي، اطراف خيمه هاي سيد الشهداء (ع) گرد آمده اند و
هر ساعت بر عددشان افزوده مي شود او شاهد بود که سه روز آب را بر عزيزان زهرا
بستند و عموي عزيزش قمر بني هاشم براي آوردن مشک آبي به خيمه گاه حسين (ع)، نخست
دو دستش را و سپس جان مقدّسش را فدا کرد. او مي ديد که چگونه کودکان اهل بيت از
شدّت خوف و وحشت و نداشتن آب، به خود مي لرزند و برخي از تشنگي زياد جان مي دهند.
او مي ديد که هر ساعت از روز عاشورا که مي گذرد، بعضي از ياران پدر بر زمين مي
افتند و در خون خود مي غلطند و سرانجام او با چشمان خود شاهد بود که حجّت خدا بدون
يار و ياور به جنگ دشمن رفت و شجاعانه بر سرزمين عشق در خون مقدس خود غلطيد و
سرنوشت انسان ها و تاريخ را با خون خود عوض کرد و با صبر بر بلاها و حوادث شگفت
انگيز کربلا، اسلام عزيز را نجات و تاج و تخت يزيد را بر باد داد. و در همه حالات،
براي خدا صبر مي کرد و چه صبر والائي!

صبر، پس از عاشورا

و صبري که امام سجاد، پس از حادثه
عاشورا داشت، از اين صبر نيز سخت تر و شديدتر است آنجا که با بدني عليل بر شتري
برهنه سوارش کردند و دست و پا و گردن مبارک را در غل و زنجير بهم پيچيدند، بنحوي
که خون از رگهاي گردنش سرازير بود؛ و در چنان حالي باز هم براي خدا صبر و تحمّل
کرد و دليلش صبرش همين بود که لحظه اي از خود عجز و لابه نشان نداد و با کمال
شهامت و شجاعت در آن حالي که انسان معمولي توان سخن گفتن هم ندارد، اشاره به مردم
کوفه که در خيابان ها و ميادين جمع شده بودند و به اسراي اهل بيت مي نگريستند،
نمود و دستور داد ساکت باشند؛ سپس خطبه غرّائي خواند و آنان را به شدّت ملامت کرد
و عبيدالله و عمر سعد و يزيد و ساير دشمنان را رسوا و مفتضح ساخت و به مردم خطاب
کرد که: اي بي وفايان با چه چشمي به رسول الله (ص)  مي نگريد هنگامي که از شما بپرسد: عترتم را به
قتل رسانديد و حرمتم را هتک کرديد. و پس از سرزنش مردم، همه را بگريه و زاري
انداخت تا جائي که فرياد برآوردند «انّا حرب لحربک و سلمٌ لسلمک، نبرء ممن ظلمک و
ظلمنا»- ما دشمن دشمنان تو و يار ياوران توايم و از آنکس که به تو و ما ظلم روا
داشته، براءت جسته و بي زاريم. سپس حضرت فرمود: هيهات هيهات، اي مردمان پر مکر و
حيله! هنوز زخم ما بهبود نيافته و هنوز دل از بي وفائي شما خون است، آيا مي خواهيد
با با من همان رفتاري داشته باشيد که با پدرم از قبل داشتيد؛ او را دعوت کرديد،
سپس او را به قتل رسانديد؛ اين آرزو را به گور ببريد که به خدا غصّه شهادت پدر و
فرزندان پدر گلويم را مي فشارد و قلبم را مجروح ساخته است.

راستي اگر آن صبر مقدّس بود، کوه
از آن همه مصيبت ها آب مي شد؛ چرا حضرت در آن سخت ترين لحظات زندگي، حتي مردم را
نيز به ياري نطلبيد و يک ذرّه عقب نشيني نکرد و هرگز زير بار ذلّت نرفت؟ براي
اينکه همه آن بلاها را در راه خدا مي خواست تحمّل کند و اجرش را چندين برابر نمايد
و اصلا مسئله اجر براي حضرت مطرح نيست؛ او مي خواست رضايت الهي را به دست آورد و
مسئله فقط اطاعت محض از پروردگارش بود نه طمع در پاداش بيشتر!

او براي خدا در تمام مراحل، چه در
ايام عاشورا و چه پس از آن و چه در شرابگاه يزيد صبر کرد، در حالي که فرشتگان در
آسمان ها و موجودات زمين براي آن همه بلاهاي جان فرسا، اشک مي ريختند و زاري مي
کردند. و همين صبر بر مصيبت ها بود که نقشه هاي خائنانه يزيد را نقش بر آب کرد و
آرزوهاي ديرينه اش را به يأس و نوميدي مبدّل ساخت. اين چه عظمت روحي است که انسان
سخت ترين مصيبت هاي تاريخ را ببيند- که به قول خود امام سجاد (ع) هفت آسمان و
درياها با موجهايشان و زمين و آنچه در آن است و درختها با شاخ و برگهايش و ماهي ها
در اعماق درياها و ملائکه مقربين و تمام اهالي آسمانها براي آن گريه کردند- و باز
هم آوارگي و اسارت و به ظاهر ذلت در پي داشت، و باز هم گرسنگي و تشنگي و در خرابه
جاي دادن و خيمه و بارگاه را آتش زدن وو…، و با اين حال از هر کوهي شديدتر
بايستد و ايستادگي کند و بر تمام آن مصيبت ها، خداي را سپاس گويد؟! اين عظمت و
جلالت را جز در خاندان پيامبر و در اين الگوي صبر و استقامت کجا مي توان ديد؟

مردم که به استقبال امام در خارج
از مدينه آمده بودند، آنها را جمع کرد و قبل از آنکه از فاجعه کربلا بحثي به ميان
آورد، خداي را شکر کرد بر آن همه مصيبت؛ فرمود:

«لحمده علي عطائم الأمور و فجائع
الدهور و ألم الفجائع و مضاضة اللواذع و جليل الرزء و عظيم المصاب»- خداي را حمد و
سپاس بر مصائب سهمگين و فاجعه هاي زمان و درد و رنج فاجعه ها و سوزش گزنده ها و
عظمت مصيبت و بزرگي بلا.

و اين صبر و استقامت بي نظير
همچنان در بقيه ايام زندگي حضرت که دوران خلافت بني مروان بود، ادامه داشت و با
صبر و تحمّل بر مکاره و سختي ها، از راه دعا و مناجات، فرهنگ آل محمّد را منتشر و
ظريف ترين و جالب ترين تبليغ از اسلام در سخت ترين و خطرناک ترين دوران هاي تاريخ
را بر عهده گرفت و با تمام و کمال آن را به انجام رسانيد. خداوندا! سهمي از آن صبر
بزرگ به پيروان راستينش عطا فرما.