شمّه اي از ابعاد تربيتي نماز

قسمت چهارم

حجة الاسلام رحيميان

شمّه اي از ابعاد تربيتي نماز

گستره عبادت

به هر حال آنگاه که با شکوفايي
استعدادهاي ويژه و فطريات و رسيدن به معرفت حق عنصر عبوديت و خشوع در درون انسان
شکل گرفت و پرستش و بندگي حق به صورت ملکه اي راسخ و پايدار روان او را در برگرفت.
اين شاکله دروني منشاء شکل گيري شخصيت بروني وي مي شود و تمام رفتارها و شئون
زندگي او در يک جهت گيري کلي منبعث از ملکه عبوديت شده و نه فقط اعمال عبادي مورد
امر خدا که تمام کارها و امور زندگي او مصاديق عبادت مي شوند:

«ان صلاتي و نسکي و محياي و مماتي،
لله رب العالمين». (انعام/162)

-همانا نماز، عبادتها، «زندگي» و
مرگ من براي «الله» پروردگار عالميان است.

در چنين مرحله اي است که انسان در
جايگاه واقعي خود قرار گرفته و به فلسفه، خلقت خويش دست يافته است و هماهنگ با
مجموعه هستي که مسخّر امر و تسبيح گوي اويند. آزادانه و آگاهانه راه او راکه راه
کمال خويش است برگزيده و اراده خود را فاني در اراده او کرده و تمام زندگي و لحظه،
لحظه هاي حيات خويش را در راستاي تقرب و رهسپردن به سوي او قرار داده است چنين
انساني خود را از الله دانسته «اناالله» و با پيوند و تعلق به عز قدس ربوبيش به
«نفس مطمئنه» دست يافته و نداي: «ارجعي الي ربک» را لبيک گفته و با رضامندي به
کاروان بندگان ويژه اش پيوسته و با آهنگ «انا اليه راجعون» رو به سوي او نهاده
است.

انساني که خدا را هدف نهائي و
مبداء و منتهاي سير هستي خويش و پرستش و عبوديت او را راه مستقيم زندگي واقعي براي
تقرّب به او يافت، بسان مسافري است که با عزم قاطع و اراده استوار در مسيري صحيح
به سوي مقصدي روشن که همه چيز او و سرنوشت او، بستگي به رسيدن به آن مقصد دارد در
حرکت است. چنين مسافري با فرض آن که مقصد دور و فرصت محدود است هرگز لحظه اي آرام
ندارد و کمترين فرصت را از دست نمي دهد و اگر از باب مثال در پمپ بنزين يا
مسافرخانه و استراحتگاه موقتي توقف مي کند و اگر غذا مي خورد. اولا در هيچ حال از
مقصد غافل نمي شود و ثانيا فقط به انجام کارهايي اکتفا مي کند که براي ادامه سير
ضروري است و طبعاً از هرگونه کاري که ولو به طور غير مستقيم در روند حرکت اصلي او
تأثيري مثبت نداشته باشد تا چه رسد به اموري که او را از مقصد غافل و يا از حرکت
به سوي مقصد باز دارد، شديداً اجتناب مي ورزد.

و بدين گونه انساني که به «صراط
مستقيم» راه يافته و خود را در اين راه مسافر و مهاجر الي الله مي داند. بايد با
سرعت و سبقت اين راه را طي کند. و نه آنکه نعمتهاي مادي خداوند و غرايز و شئون
معيشت و زندگي جسماني براي او موجب سقوط و هلاک و يا عامل غفلت و باز دارنده سير
الي الله نمي شود بلکه با زيرکي و دور انديشي و همت بلند و نيت متعالي خود بدون تفويت
و تفريط در آنها که خلاف دستور الهي است، همه آنها را نيز در خدمت سير الي الله و
در جهت اطاعت از او قرار داده و بدين ترتيب تمام اين امور را به متن حرکت الهي
خويش سوق مي دهد و آنها را به عبادت تبديل مي کند. چنين انساني حتي اگر بيل مي زند
قصدش فقط پول درآوردن و حداکثر سير کردن شکم نيست بلکه او کار مي کند براي اطاعت
از خداوندي که کَلّ و بار بر دوش ديگران بودن و يا تنبلي و بيکاري و گرسنگي خوردن
را نهي فرموده و طلب رزق حلال را براي تأمين معاش خود و افراد تحت تکفل واجب
فرموده است. و در مرتبه اي بالاتر باز معاش خود و افراد تحت تکفل واجب فرموده است.
و در مرتبه اي بالاتر باز معاش و معيشت را هدف نهائي ندانسته و زنده ماندن و کل
زندگي را کشتگاه آخرت و معبر سير و صعود به بهشت طاعت و رضاي معبود مي داند و
«حيات» را «لله رب العالمين» مي خواهد و اگر در پي سلامت و قدرت جسم است به منظور
به کار گرفتن در طاعت او است: «قوّ علي خدمتک جوارحي» (دعاي کميل) و در اين راستا
با بيلي که بر زمين مي زند توليد و خودکفايي و رفع نيازهاي جامعه اسلامي و قطع
وابستگي به بيگانگان را مدّنظر قرار مي دهد و بالاخره چنين فردي در کنار مجاهدان
في سبيل الله قرار مي گيرد و به فرموده امام صادق (ع): «الکاد علي عياله کالمجاهد
في سبيل الله» (وسائل الشيعه/ کتاب التجاره/ 22).

-کسي که براي تأمين زندگي عائله
خويش زحمت مي کشد همانند کسي است که در راه خدا جهاد مي کند.

و در پرتو عبوديت حق و نيت و آهنگ
خدائي و براي خدا بودن و به سوي او شدن است که مي بينيم گذشته از آنکه هيچ گونه
عمل خلافي از انسان سر نمي زند و گذشته از آن هرگونه عملي که انسان انجام مي دهد
از اتقان و استحکام و سلامت ظاهري برخوردار است، حقيقت آن نيز دگرگون شده و از يک
عمل فيزيکي مرده و بي روح به عملي زنده و پايدار و جاويد تبديل مي گردد.

و آنچه متأسفانه در جوامع اسلامي
مي بينم که با غلبه فرهنگ تقلب و تزوير و سرهم بندي در کارها و حرفه ها و صنايع
کمتر اثري از اتقان و استحکام و بهبود کيفي وجود دارد به خاطر آن است که نه عقل
معاش داريم و نه خوف از معاد!

غرائز و نعمتهاي مادي براي مرگ يا
زندگي؟

معلوم است که مجموعه غرائز و اعضاء
و حواس ظاهري انسان لازمه ضروري براي بقاي انسان است و انسان در صورت زنده بودن
است که مي تواند در جهت تکامل معنوي و سير الي الله گام بردارد و به تعبير ديگر
غرائز براي زنده بودن است نه زنده بودن براي غرائز و باز از آنجا که زنده ماندني
که پايان آن مرگ است نيز به نوبه خود نمي تواند هدف باشد پس از آن زندگي هم مقدمه
است براي زندگي جاودانه آخرت بنابراين رسيدن به سعادت پايدار و بهشت جاوداني، جز
از طريق پرستش حق و عبور صحيح از معبر زندگي دنيا امکان پذير نيست. و زندگي در اين
دنيا که يک روي سکه آن مجموعه جسم و قواي جسماني و غرائز حيواني است آنگاه منطبق
با حکمت خود مي باشند که از ديگر سو همه آنها در راستا و در خدمت حيات انساني يعني
پرستش حق قرار گيرند.

در مثالي نازل منزلي را در نظر مي
گيريم با اطاقهاي متعدد و سرويس کامل و آشپزخانه با همه وسائل و ابزار و لوازم
مورد نياز براي آنکه در خدمت زندگي صاحب آن باشد فراهم شده است در عين حال ممکن
است صاحبخانه اي از روي بيخردي برعکس عمل کند و به جاي اين که خانه در خدمت زندگي
او باشد زندگي خود را صرفا در خدمت خانه قرار دهد و بدتر آن که اين انسان در اثر
جنون ممکن است با استفاده نابجا از جزئي ترين وسايل خانه «خودکشي» کند و زندگي و
هستي خويش را خاکستر کند. اگر در آشپزخانه کبريت و نفت و گاز فراهم شده براي پختن
غذا است و غذا براي خوردن و خوردن براي زنده ماندن است حال اگر ديوانه اي نفت را
بر لباس و اندام خود يا وسائل خانه بريزد و بر آن کبريت کشد و خود و هستي خود را
در آتش بسوزاند، خدشه اي بر حکمت وجود نفت و کبريت در آشپزخانه وارد نمي شود و نه
کبريت و نفت تقصيري دارند و نه آن کس که آنها را فراهم کرده است.

در خانه وجود انسان نيز مجموعه اي
از اجزاء و اعضاء و لوازم و ضروريات زندگي تعبيه شده است که نمونه آن شهوت جنسي
است که براي تشکيل خانواده و بقاء نسل مي باشد حال اگر انساني به جاي آنکه از اين
نيرو در جاي خود و در حد معقول و مشروع و در چهارچوبي که آفريدگار انسان مشخص کرده
استفاده کند، بيش از حد در تنور شهوت بدمد و خود و ديگران را در شعله هاي مهار
گسيخته آتش آن بسوزاند و خانه زندگي را به باد فنا دهد يا آن که به طور کلي اين
غريزه را در خود خاموش کند، در حقيقت چنين انساني خود بر خود ظلم روا داشته است نه
خداوند حکيمي که اين نيرو را بر حسب حکمت بالغه اش در نوع انساني قرار داده است:

«فما کان الله ليظلمهم ولکن کانوا
انفسهم يظلمون» (توبه/70) خدا هيچ ستمي به آنها نکرد بلکه آنها خود به خودشان ستم
کردند. و همچنين اگر احساس گرسنگي و تشنگي و غذا و آب و دستگاه هايي که در اين
رابطه در بدن تعبيه شده اند، نبود زندگي ممکن نبود همانگونه که اگر در کاربرد هريک
از اين امور توازن و اعتدال رعايت نشود و افراط و تفريطي بر آنها عارض شود باز هم
حيات و زندگي دچار اختلال مي شود اگر آب که مايه حيات است نبود يا بود، ولي احساس
احساس تشنگي نبود، و اصلاً مورد استفاده قرار نمي گرفت زندگي ممکن نبود همان طور
که اگر بيش از حد نوشيده شود انسان را خفه و شکمش را منفجر مي کند و باز نتيجه مرگ
است. پس افراط و تفريط در کاربرد هريک از اين امور که لازمه حيات است آن را به ضد
خود تبديل مي کند و به جاي زندگي مرگ مادي و به طريق اولي مرگ معنوي را موجب مي
شود و انسان را در رديف چهارپايان و بدتر از آنها قرار مي دهد و اين درحالي است که
رعايت اعتدال و عمل به مقررات وحي و دستورات آفريدگار و جهت دادن نعمتهاي مادي در
راستاي هدف نهائي از خلقت انسان يعني پرستش حق استفاده از آنها نيز به عبادت و در
مجراي تکامل معنوي انسان قرار مي گيرند. و از باب مثال همان کاربرد شهوت جنسي که
حيواني ترين غريزه است و با خروج از محدوده مقررات شرعي، به گناه کبيره و حد
تازيانه و حتاي سنگسار منجر مي شود اگر در چهارچوب تشريع که منطبق با قوانين و
نيازهاي تکويني است به عنوان ازدواج شرعي مورد استفاده قرار گيرد عنوان عبادت به
خود گرفته و زمينه را براي دينداري و سير انسان در مسير عبوديت حق همواره ساخته و
به تعبير پيامبر اکرم (ص): موجب احراز نصف و حتي دوسوم دين انسان مي شود (من تزوج
فقد احرز نصف دينه او ثلثاه).

و همان گونه که قبلا اشاره شد،
استفاده صحيح و مشروع از اين غريزه حيوان گذشته از آن که هدف بقاي نسل و تشکيل
خانواده را تأمين مي کند به عنوان هسته اصلي شکل گيري صفت عالي و معنوي «عفّت» در
روان انسان مي شود.

ادامه دارد