شمه ای از ابعاد تربیتی نماز

شمه ای از ابعاد تربیتی نماز

قسمت پنجم

حجةالاسلام رحيميان

کیفیت عبادت

پیش از این ذکر شد که: مطلوب در
عبادات آن است که باطن نفس صورت عبودیت شود و اکنون چنین می گوئیم که یکی از اسرار
و نتایج عبادات و ریاضات آن است که اراده نفس در ملک بدن نافذ گردد.

… و امر ملکوت در ملک جاری و
نافذ شود و اراده نفس قوت گیرد و زمام مملکت را از دست شیطان و نفس اماره بگیرد و
جنود نفس از ایمان به تسلیم و از تسلیم به رضا و از رضا به فنا سوق شوند. (آداب
الصلوة/ 29)

این فصل را با سخن و یاد حضرت امام
خمینی (ره) آغاز کردیم تا اولین سخن که بعد از رحلت این انسان ملکوتی و معلم ربانی
در ادامه بحث به رشته تحریر می آید با یاد او و استمداد از روح الهی او باشد.

با تثبیت صورت عبودیت در باطن نفس
و بسط و تعمق آن در روان انسان به همان گونه که نمودهای برونی آن کل زندگی را در
بر می گیرد و تا ریزترین وحتی مادی ترین شئون آن گسترش می یابد بهمان نسبت نیز و
به میزان رسوخ حقیقت عبودیت در درون انسان نمودهای آن از کیفیت و محتوای برتری
برخوردار می شود، و به این ترتیب اگر انسان فطرت عبودیت را در خود تضییع و تباه
کرده باشد در رفتارهای او نیز اثری از عبادت حقیقی یافت نمی شود و اگر هم از روی
نفاق و تظاهر و بر خلاف شاکله درونی خویش بخواهد عبادتی صوری انجام دهد ت وام با
کسالت و کراهت است. «ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم واذا قاموا الی الصلوة
قاموا کسالی یراؤن الناس». (نساء/ 142)

همانا منافقان با خدا مکر و حیله
می کنند و خدا نیز به آنها مکر می کند و چون به نماز خیزند با ملالت و کسالت خیزند
با مردم ریا کنند. «وما منعهم ان تقبل منهم نفقاتهم إلا انهم کفروا بالله و برسوله
ولایأتون الصلوة الا و هم کسالی و لاینفقون الا وهم کارهون». (توبه/ 54)

مانع قبول خرجهایشان چیزی جز این
نبود که آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند و جز به حالت ملالت به نماز نیایند و جز
به کراهت انفاق نکنند.

و آنان نیز که در آغاز راهند و
هنوز عبودیت در آنان غیرنافذ و سطحی است، عبادتشان نیز سطحی، کم اثر و همراه با
سختی و تکلف است: «وانها لکبیرة الا علی الخاشعین» (بقره/ 45)

– و آن بسی سنگین و دشوار است مگر
برای خشوع پیشگان.

و آنگاه که بعودیت در درون به
وضعیتی پایدار رسید و بر دل نشست و قلب در برابر آن تسلیم و خاشع گردید عبادت نیز
نه فقط آسان که خاضعانه و دلپذیر و موجب رضامندی و خشنودی و بالاخره تجلیگاه دوستی
و حب معبود می شود و زمینه را برای محبت متقابل معبود محبوب فراهم می سازد:

«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی
یحببکم الله» (آل عمران/ 31)

بگو اگر خدا را دوست می داریدمرا
پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد.

و در پرتو این حب و عشق به معبود
است که انسان، دلباخته او و پاکباخته پرستش و عبادتش می شود: امام صادق(ع) از قول
پیامبر اکرم فرموده است: «افضل الناس من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه و
باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لایبالی علی ما اصبح من الدنیا علی عسرام علی یسر»
(کافی/ ج 2/ ص 83)

بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت
شود با عبادت دست به گردن شود و آن را از دل دوست دارد و با تن خود انجام دهد (آن
را به آغوشش کشد) و خود را برای آن فارغ کند و بدین ترتیب چنین شخصی باک ندارد که
زندگی دنیایش به سختی گذرد یا به آسانی.

عبادت برای یاد خدا

عبادتی موجب تقرب به خداست که منشاء
(ذکر الله) و وسیله یاد او باشد و عبادتی که همراه با یاد خدا نباشد، بی اثر است و
اگر موجب ذکر غیر خدا و برای غیر او باشد ضد ارزش است و عامل خسران و سقوط.

عبادتی که همراه با ذکر و خشوع
قلبی نباشد و متضمن مجموعه آداب قلبیه و شرایط باطنیه نباشد، موجب کمال مطلوب نیست
و حداکثر آن که اگر عبادت مستجمع جمیع شرایط صحت باشد، مسقط تکلیف است.

در روایتی که از پیامبر عظیم
الشأناسلام نقل شده آمده است که: «انما فرضت الصلوة وامر بالحج و الطواف واشعرت
المناسک لاقامة ذکر الله» (جامع السعادات ج3/ 263)

بدان جهت نماز واجب گردیده و به حج
و طواف امر شده و مناسک شعار قرار داده شده استکه «ذکر الله» تحقق یابد.

و در قرآن مجید، هدف از اقامه نماز
را بطور برجسته، ذکر الله بیان داشته است:

«واقم الصلوة لذکری» (طه/ 14) و
نماز را برای یاد من بپای دارد.

پس هدف اصلی از عبادات بویژه نماز
که کاملترین عبادات است، ذکر الله بوده و فقط با تحقق مجموعه شرایط قبولی استکه
عبادات و از جمله نماز ملازم با ذکر الله می شود که بزرگترین مطلب است: «ولذکرالله
اکبر» (عنکبوت/ 45)

و چنین نمازی است که باز دارنده از
تمام زشتی ها و منکرات است: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» (عنکبوت/ 45)
همانا نماز بازدارنده از زشتیها و کارهای ناشایست است.

چرا که ذکر خدا- که نماز مهمترین
عامل آن است- تنها و یگانه وسیله اطمینان نفس است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
(رعد/ 28) فقط با یاد خداست که دلها آرامش و طمانینه می یابد. و اطمینان قلب و
برخورداری از نفس مطمئنه است که انسان را از ذلت گناه و رذایل اخلاقی دور می سازد
همانگونه که غفلت از خدا منشأ ذلت و اضطراب نفس است و ریشه تمام رذایل اخلاقی و
بدیها که زندگی را بر انسان تنگ و تاریک می سازد، را باید در ذلت نفس و پستی و
مهانت روان جستجو کرد.

آری، آنگاه که انسان از طریق عبادت
مقبول و تحقق ذکر الله در قلب خویش به خدای متعال تقرب یافت و از مدارج ایمان و
معارج عبادت، به مقام وصول به وصال محبوب مطلق دست یافت و با تمسک به «حبل الله
المتین» خود را متصل به «معدن عظمت» و وابسته به «عز قدس الهی» یافت، چنان از
اطمینان و آرامش لبریز می شود و از قوت قلب و عزت نفس برخوردار می گردد که دیگر
برای جلب منفعت و دفع ضرر که محرک عمده کارهای انسان است تن به هیچ نوع ذلت و پستی
نمی دهد و از هرگونه گناه و زشتی و رذایل اخلاقی مبرا می شود مثل انسان در این
حالت، مثل کسی است که به آب زلال و گوارای اقیانوسی بی کران دست یافته و از آن
سیراب شده باشد. طبیعی است که در این حالت از نگاه به نیمه استکانی از آب شور و
متعفن و حتی تصور آن احساس انزجار و نفرت می کند و طعم و بوی آن برای او تهوع آور
و آزار دهنده است.

درحالی که انسان تشنه و عطش زده ای
که در بیابان راه گم کرده و سرگردان به هر سو می دود وبه هر طرف می نگرد چیزی جز
زمین شوره زار و تفتیده نمی بیند و گرمای سوزان تابستانی و تابش آفتات تند آن جگر
او را متلاشی و کامش را خشکانده است و هر گونه امیدی را نسبت به دسترسی به آب گوارا
و حیات بخش از دست داده است، همان نیمه استکات آب گندیده و نفرت انگیز در چنین
شرایطی برای او چنان لذت بخش و دلپذیر است که با ولع هر چه تمامتر، دست طلب به سوی
آن دراز می کند و آن را به جان می خرد و حاضر است هرچه را در اختیار دارد نثار کند
تا از این آب گندیده کام برگیرد و پیکر بی رمق خود را برای یکساعت هم که شده از
کابوس مرگ و نابودی نجات بخشد.

باری آنانکه به سرچشمه زلال حقیقت
دست یافته و از آب حیات معرفت و ایمان سیراب شده اند و با مبدأ عزت و قوت پیوند
خورده اند دلبستگی به دنیا و تمام لذتهای آن برای آنان حکم همان آب گندیده را
داشته ه از آن گریزان و متنفرند و آنان که در چاه تاریک خودبینی و خودپرستی و
هواهای نفسانی فرو رفته و در وادی ضلالت سرگشته اند دل به جیفه دنیای فانی و
لذتهای حیوانی بسته اند و چنین می پندارند که روان مضطرب و تشنه سعادت خود را می
توانند با سراب گناه در منجلاب فسق و فجور، سیراب سازند.

بنابراین، برای دست یافتن به تمام
خوبیها و سعادتهای واقعی و پایدار و از جمله نیل به فضایل اخلاقی و تضمین قطعی
آنها تنها و تنها یک راه وجود دارد و آن هم ایمان به خدا و ذکر او و تنها وسیله و
راه تحقق «ذکر الله» نیز عبادات هستند و بدینوسیله است که انسان به مقام «خلیفة
الله»ی راه می یابد و مثل خدا می شود. خدائیکه کمال مطلق است و دارای تمام صفات
جمال عبادات و وسیله تقرب واقعی انسان به خدا و عامل پیوند و اتصال و همگونی او با
مبدأ کمال و عزت و قدرت مطلق هستند تا جایی که انسان خداگونه شده و گوش و چشم و
زبان و دستش آنچنان الهی می شوند بدان گونه که امام باقر علیه السلام در این روایت
فرموده است:

«… و ما یتقرب الی عبد من عبادی
بشی احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت
إذا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه ینطق به و یده التی یبطش بها
…» (کافی- ج 2/ 352)

خداوند متعال در این حدیث قدسی که
از امام باقر علیه السلام نقل شده است می فرماید:

به من نزدیک نمی شود بنده ای از
بندگانم به چیزی که محبوبتر باشد نزد من از آنچه بر او واجب کرده ام- نزد من هیچ
محبوبتر از عبادات واجبه نیست که به وسیله آن بنده ام به من نزدیک شود- و همانا
بنده ام به وسیله عبادات مستحبه- که مکمل واجبات هستند. به سوی من تقرب می جوید تا
محبوب من شود و آنگاه که بدو محبت ورزیدم در این حال چنین است که من گوش او هستم
که او بدان می شنود، چشم او هستم که بدان می بیند و زبان او هستم که بدان سخن می
گوید و دست او هستم که بدان سطوت و نیرومندی بکار برد.

و نمودی از این مرتبت را در روایت
دیگری که از امام صادق علیه السلام و درباره آنحضرت نقل شده است متذکر می شویم: از
امام صادق علیه السلام سؤال شد از حالتیکه برای حضرتش در نماز پیش آمد و بدانجا
رسید که غش کرد و به زمین افتاد جواب فرمودند:

«ما زلت اکرر آیات القرآن حتی بلغت
الی حال کاننی سمعتها مشافهة ممن انزلها»

آنقدر آیات قرآن را تکرار کردم تا
به جالی رسیدم که گوئی آیات را از زبان آنکه نازلشان فرموده، می شنیدم. گفته اند
زبان امام علیه السلام در آنحال همانند «شجره طور» بود که گفت «انی انا الله»

موسی ای نیست که دعوی اناالحق شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که
نیست

نتیجه آنکه هر چه انسان ایمان و
تقرب بیشتری به وسیله ذکر الله و عبادت، به خدا پیدا کند، از رذایل اخلاقی و طبایع
حیوانی پیراسته تر و به فضایل اخلاقی و ویژگیهای ملکوتی آراسته تر می گردد.

قرآن مجید برای رسیدن انسان به
کمال مطلوب و دست یابی وی به مبدأ کمال و تقرب به حق از میان عبادات دو عبادت را
به عنوان مؤثرترین و مهمترین آنها مقدم دانسته و انسانها را به استعانت و کمک
گرفتن از آنها فرمان داده است اول: صبر را که در شمار فضایل اخلاقی است و دوم:
نماز را که در شمار عبادات به معنای خاصاست. «واستعینوا بالصبر و الصلوة» (سوره
بقره/ 42)

و تقارن ایندو با هم نشان همسوئی و
همگونی فضایل اخلاقی و عبادات با همدیگر است و تقدم صبر بر نماز بیانگر نقش صبر به
عنوان سمبل فضایل اخلاقی در  تحقق عبادات
است.

نماز

نماز کاملترین و افضل عبادات است و
مهمترین وسیله تقرب انسان به خداست و به همان نسبت مؤثرترین عامل در تربیت اخلاقی
می باشد.

نماز همانند ع بادات بطور کلی
دارای دو مرتبه است، مرتبه صحت و مرتبه قبول. و برای هر یک از این دو مرتبه شرایط
و مقدمات و مقارناتی است که بدون آنها صحت یا قبول نماز امکان پذیر نیست.

آنچه که در فقه مطرح است به طور
عمده برای تأمین صحت نماز است و بیان شرایط و مسائل مربوط قبولی نماز بیشتر در علم
عرفان و اخلاق بیان گردیده است.

حضرت امام خمینی (ره) در کتاب
«آداب الصلوة» می فرماید:

«بدان که از برای نماز غیر از این صورت
معنائی است و غیر از این ظاهر، باطنی و چنانچه ظاهر را آدابی است که مراعات ننمودن
آنها یا موجب بطلان نماز صوری یا نقصان آن می گردد همین طور از برای باطن آدابی
است قلبیه که با مراعات ننمودن آنها نماز معنوی را بطلان یا نقصان دست دهد. چنانچه
با مراعات آنها نماز دارای روح ملکوتی شود…»

جامعیت نماز چنان است که تأمین
شرایط صحت و قبولی آن تقریبا تمام احکام و معارف اسلامی را در بر می گیرد و در
حقیقت تحقق نماز صحیح مستلزم علم و رعایت تمام احکام شرعی است همان گونه که تحقق
نماز مقبول بدون آگاهی و تحقق تمام معارف و آداب قلبی امکان پذیر نیست و به همین
جهت است که نماز ستون دین نامیده شده است.

«الصلوة عمود دین»

و همچنانکه خیمه بدون ستون که محور
مرکزی و بر پا دارنده خیمه است نمی تواند سرپا باشد، کل دین، اعم از احکام یا
معارف آن نیز بدون نماز تحقق پذیر نمی باشد. و در روایت دیگری امام صادق(ع) از
پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می فرماید:

«مثل الصلوة مثل عمود الفسطاط اذا
ثبت العمود نفعت الاطناب والاوتاد والغشاء و اذا انکسر العمود لم ینفع طنب ولا
وتدو لاغشاء» (کافی ج 3 باب فضل الصلوة)

مثل نماز مثل ستون خیمه است که
هرگاه ستون استوار باشد طنابها و میخها و پوشش سودمند باشد و آنگاه که ستون بشکند
هیچ یک از آنها نفعی نخواهند داشت.

و در میان عبادات- که تنها راه
تکامل انسان می باشند- نماز به عنوان محور و محک رد یا قبول قرار داده شده است:

«ان قبلت ما سواها و ان ردت
ردماسواها»

اگر نماز قبول شود سایر عبادات نیز
قبولند و اگر رد شود بقیه عبادات نیز مردودند.

و یان بخاطر پیوند و ارتباط گسرتده
ای استکه بین نماز و دیگر عبادات برقرار است و این ارتباط به طور اجمال بخواست
خداوند در ضمن بحثهای آینده مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

از آنجا که نماز مهمترین وسیله
تقرب انسان به خدا و رسیدن به کمالات اخلاقی است طبعا به همان نسبت مؤثرترین عامل
بازدارنده از تمام زشتیها و منکرات است:

«ان الصلوة تنهی عن الفحشاء
والمنکر» (سوره عنکبوت/ 45)

همانا نماز- انسان را- از زشتیها و
امور ناپسند باز می دارد. و چنین تعبیری با این صراحت و جامعیت فقط در مورد نماز
در قرآن مجید آمده است.

بویژه که انسان همواره به لحاظ
مقتضیات طبیعی اش با دنیا و متعلقات آن در تماس مستمر بوده و به طور مداوم در معرض
آلودگیها و ظلمتهای مربوط به آن میباشد در این میان نماز گذشته از نقش شگرف و
تأثیر عمیقی که در پیون انسان با خدا و عروج به سوی کمال و عالم ملکوت دارد، چون
تنها عبادتی استکه به صورت مستمر و غیر قابل تعطیل در هر روز پنج بار تکرار می
شود، از این جهت نیز نقش گسترده تری نسبت به سایر عبادات در سازندگی و پاکسازی
انسان دارد.

از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود:

«انما مثل الصلوة یکم کمثل السری-
و هو النهر- علی باب احدکم یخرج الیه فی الیوم و اللیله یغتسل منه خمس مرات، فلم
یبق الدرن علی الغسل خمس مرات ولم یبق الذنوب علی الصلوة خمس مرات»

(محجة البیضاء ج 1 ص 339)

همانا مثل نماز در – زندگی- شما
همانند نهر آبی است در آستانه درب خانه یکی از شما که در هر شبانه روز به سوی آن
می شتابد و خود را پنج بار در آن شستشو می دهد پس همان گونه که با پنج بار شستشو
هیچ چرک و آلودگی بر بدن باقی نمی ماند با پنج بار نماز در شبانه روز گناهی باقی
نمی ماند.

همانگونه که قبلا اشاره کردیم نماز
مانند سایر عبادات دارای ظاهر و باطن و صورت و معنی است که ظاهر و صورت را می توان
به جسم و باطن و معنی را به روح تشبیه کرد و معلوم است که حیات و سایر مزایا مربوط
به روح است و جسم بدون روح بی ارزش است.

گفتیم که برای هر یک از ظاهر و
باطن یا صورت و معنی شرایط و اجزائی است که با تحقق آنها صورت و معنی نماز متحقق
می شوند به طور کلی نماز دارای دومرتبه است: نماز صحیح که مجزی و مسقط تکلیف است و
شرایط تحقق آن را شرایط صحت می نامیم و ناز مقبول که موجب ثواب و عروج و تقرب
اسنان به ساحت قدس الهی است و شرایط تحقق آن را شرایط قبول می نامیم گرچه نماز
مقبول به نوبه خود به حسب کیفیت تحقق شرایط آن دارای مراتب بی شماری است.

در هر صورت، نماز به هر مرتبه ای که تحقق یابد متناسب با آن مرتبه موجب کمال و
دور کننده از بدیهاست و می توان گفت یک تلازم قطعی بین نماز و نتایج آن برقرار
است. و در هیچ صورت نماز در شئون و امور زندگی دنیا و آخرت انسان بی اثر نیست، لکن
شدت و ضعف تأثیر و گستردگی و عمق آن دقیقا مربوط است به کیفیتی که نماز هر کس از
آن برخوردار است و با این بیان جواب اینکه می گویند چرا فلان کس نماز می خواند و
در عین حال آلوده به گناهان است روشن می شود. چرا که اولا آثار کامل نماز برای
نماز کامل است ثانیا همین شخص که فرضا ادنی مرتبه نماز را که همان صحیح ظاهری است
انجام می دهد اگر همین نماز را نمی خواند یا با شخصی که نماز در همین مرتبه را نمی
خواند مقایسه بشود باز هم به طور نسبی و متناب با همین مرتبه از نماز، بهتر است و
آلودگی کمتری به بسیاری از گناهان دارد. ادامه دارد