اهداف و استراتژی شوروی در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز

نقش سیاسی و نظامی تنگه هرمز

اهداف و استراتژی شوروی در منطقه
خلیج فارس و تنگه هرمز

برای بررسی اهداف و استراتژی شوروی
در منطقه لازم است ابتدا نظری به وضعیت جغرافیائی شوروی انداخته شود تا امکان درک
اهداف ان کشور بیشتر فراهم گردد. شوروی کشوری است پهناور در نیمکره شمالی، که از
حیث دسترسی به دریا در وضعیت نامساعدی قرار دارد و از شمال با مناطق یخبندان قطبی
روبروست و از سمت شمال غرب و شمال شرق بدلیل سرما و یخ بندان در بخشی از سال دچار
مشکل می باشد و به عبارتی گذرگاه های شمال شبه جزیره اسکاندیناوی در غرب و شمال ژاپن
و ساخالین در شرق، در تمام سال قابل استفاده نیست. از طرفی دیگر این گذرگاهها از
سوی نیروی دریائی امریکا و ناتو کنترل شده و بهنگام بحران برای شوروی دو مسیر
دریائی مرتبط با خاک خود در شمال و جنوب اروپا دارد، در شمال اروپا گذرگاه بالتیک
و دریای شمال و در جنوب اروپا گذرگاه دریای سیاه و مدیترانه که در زمان صلح و بر
اساس کنوانسیون حقوق دریاها برای آن کشور قابل استفاده می باشد. ولی بهنگام بروز
بحران و جنگ با دول غربی و هم پیمانان ناتو این دو گذرگاه برای شوروی از حیز
انتفاع می افتد و شوروی با موانع متعددی در مسیر هر یک از دو گذرگاه روبرو می شود
که مهم ترین آنها در مسیر بالتیک به اقیانوس اطلس، تنگه های کات گات و اسکاژراک
است و در مسیر مدیترانه به سمت اقیانوس اطلس تنگه های بسفروداردانل و جبل الطارق و
گذرگاه های مدیترانه قرار دارد و در مسیر مدیترانه به اقیانوس هند علاوه بر تنگه
های ترکیه موانع کانال سوئز و دریای سرخ و تنگه باب المندب واقع است که شوروی برای
کنترل هر یک از دو گذرگاه مزبور ناچار به در اختیار داشتن سرزمین ها و کشورها و
مسافت های زیاد است که عملا غیرممکن بنظر می رسد. ناگفته نماند که شوروی در گذرگاه
شمال شرق بین کامچاتکا و ژاپن مشروط به عقب راندن نیروی دریائی رقیب، قدرت باز شدن
در شمال اقیانوس کبیر را دارد.

کشور شوروی در سایر مناطق امکان
دسترسی به دریای آزاد را ندارد و در قسمت جنوبی خود با فاصله حدود یک هزار مایل با
آب آزاد اقیانوس هند فاصله دارد ولی ایجاد یک مسیر ارتباطی به آب های آزاد اقیانوس
هند از طریق این قسمت که جدار نازک ریملند را نیز تشکیل می دهد امکان مناسبی برای
برقراری ارتباط شوروی با آب های آزاد جهان را فراهم می نماید.

از طرفی دیگر روسیه شوروی حامل یک
تجربه تاریخی است که مرتبا از شمال به جنوب گسترش یافته است، بطوریکه از سال 1734
(م) روسیه از شمال دریاچه های آرال و بایکال به سمت جنوب باز شده و آسیای مرکزی و
مناطق قزاقستان تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، آذربایجان و ارمنستان،
را متصرف شده و در سال 1941 ایران را با هماهنگی متفقین مورد تهاجم قرار داد و در
سال 1979به افغانستان تجاوز نموده و آنرا اشغال نظامی کرده است.

وضعیت جغرافیائی نامساعد و قاره ای
بودن آن و نیاز به دسترسی به آبهای آزاد به همراه تجارب تاریخی عامل مهم و تعیین
کننده ای در استراتژی شوروی، بوده و باعث شده است که چه در دوره حکومت تزارها و چه
در دوره حکومت کمونیست ها، دسترسی به اقیانوس هند بصورت یک هدف آرمانی در رفتار
شوروی تجلی پیدا نماید، در واقع تمایل به رسیدن به آبهای گرم و خروج از انزوای
جغرافیایی، استراتژی سنتی شوروی را باعث شده است.

دسترسی به منطقه خلیج فارس و دریای
عمان از دو جهت برای شوروی ارزش دارد یکی از حیث ارتباطی و دوم از حیث جبنه های
نظامی – استراتژیک. شوروی می تواند از طریق دریای عمان و خلیج فارس وبویژه نقاط
بندرگاهی چاه بهار و بندرعباس پیوندهای تجاری و اقتصادی خود را با جنوب آسیا و شرق
دور و استرالیا و آفریقا و از همه مهمتر کشورهای حاشیه خلیج فارس تقویت نماید. این
مسئله بویژه با استراتژی جدید گورباچف مبنی بر پذیرش اقتصاد بازار و ضرورت ارتباط
تجاری و اقتصادی با دنیای خارج از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

 از حیث نظامی- استراتژیک:

اولا خلیج فارس و دریای عمان و
بویژه تنگه هرمز سطح تماس استراتژی بری با استراتژی بحری است و جلوگیری از نفوذ
قدرت دریائی به جدار نازک ریملند مستلزم حضور در سواحل شمالی اقیانوس هند و دریای
عمان و بویژه تنگه هرمز است.

ثانیا شکستن محاصره دریائی شوروی
از سوی قدرت دریائی غرب و امریکا، مستلزم داشتن ناوگان دریائی و پایگاه مناسب و
بدون مانع در حاشیه آبهای آزاد جهان است و سواحل دریای عمان نسبت به بقیه سواحل
شوروی بهترین شرایط را دارد و در مقابل آن مانعی وجود نداشته و با آبهای آزاد
اقیانوس که امکان مانور دریائی را در اختیار قرار می دهد روبروست.

ثالثا داشتن پایگاه و تسهیلات
دریائی در شمال اقیانوس هند به معنی کامل کردن مثلث استراتژی شوروی در اقیانوس هند
است که در حال حاضر در رأس آن خلأ وجود دارد که در آن صورت مثلث یمن، هندوستان و
بلوچستان کامل می شود.

رابعا بعضی از استراتژیست ها
معتقدند که عر قدرت قاره ای و قدرت سطح دریا و قدرت هوا جای خود را به عصر قدرت
زیر دریا می دهد و غلبه بر قدرت رقیب و یا حفاظت از خود مستلزم داشتن امکان قدرت
زیردریا می باشد. دسترسی به اقیانوس هند و سواحل عمیق دریای عمان شوروی را از
امکان توسعه قدرت دریائی سطحی و زیردریائی برخوردار می نماید.

خامسا حضور در خلیج فارس و اقیانوس
هند امکان کنترل شبکه های راه های دریائی به ویژه در تنگه هرمز را برای شوروی
فراهم می آورد.

مجموع این شرایط به اضافه شرایط
دیگری که متعاقبا مورد بحث قرار خواهد گرفت منجر به شکل گیری آرمان دسترسی به آب
های گرم آزاد جنوب یعنی دریای عمان و تفکر استراتژیک زمامداران روسیه شوروی شده
است، ریشه این تفکر به پطر کبیر نسبت داده می شود که او در بند (9) وصیتنامه اش به
آن اشاره نموده است که چنین می گوید:

«نزدیک شدن هر چه بیشتر به
قسطنطنیه و هند، کسی که این منطقه را در دست داشته باشد مالک تمام جهان خواهد بود،
پس برای رسیدن به این مقصود باید به جنگ های دائمی دامن زد، نه فقط در ترکیه بلکه
همچنین در ایران. تأسیس کارگاههای کشتی سازی در اطراف دریای سیاه، تصرف تدریجی این
دریا که مانند دریای بالتیک برای اجرای طرح های مالزوم قطعی دارد و نفوذ تا خلیج
فارس با تضعیف ایران و در صورت امکان برقراری مجدد روابط تجاری سابق با مشرق زمین.

پس از آن پیشروی تا هندوستان که
انبار گنجینه های جهان است، پس از دستیابی به آنجا دیگر به طلای انگلیس احتیاجی
نخواهیم داشت.»

همانطور که ملاحظه می شود او
اندیشه دسترسی به هندوستان و برقراری روابط تجاری از طریق دریا را مدنظر داشته است
و اگر چه عده ای آن را جعل شده می دانند ولی تفاوت نمی کند، به هر صورت وجود چنین
تفکری در استراتژی روسیه شوروی مهم است و اینکه چه کسی گفته و یا اینکه مجعول هست
یا نیست چندان اهمیتی ندارد.

پطر کبیر که از تزارهای خاندان
رومانف بوده و دارای کفایت و عزم و شاستگی بی نظیری بوده در دوران شاه سلطان حسین
صفوی بر شوروی حکومت می کرد (1725- 1682- م) او بمحض پیدا کردن قدرت و توان لازم
شروع بر تجاوز به کشورهای همسایه منجمله ایران نمود، وی در سال 1722 (م) هجوم خود
را آغاز و قفقاز و شهرهای گیلان، باکو و ایالات شمالی ایران را تصرف کرد و طی
قراردادی که بین او و شاه طهماسب بسته شد، استان های مازندران، آذربایجان و گیلان
به روسها واگذار گردید. تعارض تجاوز روسیه با منافع دولت عثمانی باعث اعلان خطری
از ناحیه دول عثمانی شد و نتیجتا پطر کبیر به روسیه مراجعت کرد. در سال 1725روسهام
مجددا به ایران حمله کرده و با نیروهای شاه طهماسب روسها درآمد، ولی بعلت مرگ پطر
کبیر تهاجم روسها به سایر نواحی ایران عقیم مانده و به روسیه عزیمت نمودند. روسها
در لشکرکشی های بعدی خود به قصد تصرف خلیج فارس تا شهرهای همدان و اصفهان و
کرمانشاه پیش رفتند ولی نتوانستند به سواحل خلیج فارس برسند. اهمیت نفوذ به جنوب و
هندوستان بعدها مورد توجه تزارهای روس قرار داشت بطوریکه پل اول در سال 1800 م طی
دستورالعملی به فرمانده کل قزاق های روسیه نوشت:

«من این قوای اعزامی را تحت
فرماندهی شما قرار می دهم و این مأموریت امتیازات زیادی برای تمام شماها فراهم
خواهد نمود و برای ما ثروت زیادی تولید خواهد گردید و یک بازار خوبی برای متاع
مملکت ما تهیه خواهد شد و ضرت مهلکی به قلب دشمن وارد خواهد آمد، ضمنا ما یک وظیفه
دیگر خود را نیز انجام داده ایم که آن آزاد نمودن سکنه هندوستان است. ملل هندوستان
بعدها مطیع ما خواهند بود چنانکه امروز مطیع انگلیس ها می باشند و ما باید کلیه
تجارت آن مملکت وسیع را برای خود اختصاص دهیم.»

چارلزهاردینگ سفیر انگلیس در تهران
گفت:

«هدف روسها آن است که تا جنوب یعنی
تاسیستان ریشه بدوانند تا بتوانند مرزهای هندوستان را دور بزنند… از نظر انگلیسی
ها سیستان دارای ارزش فراوان سوق الجیشی بود که تصرف آن اقدام مقدماتی برای پیشروی
همه جانبه به هندوستان یا حمله به افغانستان تلقی می شد.»

بعد از پیروزی انقلاب روسیه یکی از
نویسندگان بلشویک بنام تروپاتوفسکی به موقعیت ایران بعد فرهنگی و ایدئولوژیکی می
دهد و در سال 1918 چنین می نویسد:

«اهمیت ایران در ایجاد
انترناسیونال شرقی بسیار شایان توجه است …. ایران دری است که باید از آن برای
استیلای بر در انقلاب شرق یعنی هندوستان عبور کرد و ما باید انقلاب ایران را
برانگیزانیم … قیام ایران نشانه یک رشته انقلابهائی خواهد بود که در سراسر آسیا
و قسمتی از آفریقا منتشر خواهد شد، انقلاب ایران مفتاح تمامی شرق است … ایران
کانال سوئز انقلاب است و ایران برای توفیق انقلاب شرق نخستین کشوری است که باید
توسط شوروی ها تسخیر شود، این مفتاح گرانبهای قیام شرق باید به هر قیمتی که شده در
دست بلشویسم باشد… ایران باید مال ما شود، ایران باید به انقلاب تعلق یابد».

در دوره استالین و بهنگام آغاز جنگ
جهانی دوم که هیتلر در ابتدا قصد مصالحه با شوروی را داشت وزیر امورخارجه شوروی و
نماینده استالین بنام مولوتف در سال 1941 شرایط این کشور را برای پذیرش پیشنهاد
هیتلر، امکان تسلط شوروی بر جنوب باطوم و باکو یعنی ایران و عراق و بخش وسیعی از
شبه جزیره عربستان تا عدن و کنترل خلیج فارس اعلام نمود، که بعدا مورد قبول هیتلر واقع
نشد.

بعد از جنگ جهانی دوم و در نوامبر
سال 1948 نقشه عملیات گسترده ای از جمله حمله برق آسا به خلیج فارس توسط یک ارتش
زرهی شامل 50 لشکر در کنفرانسی که توسط ستاد ارتش شوروی و دفتر سیاسی حزب در حضور
استالین تشکیل شد مورد بررسی قرار گرفت که اجرای این طرح با حضور سربازان روسی در
آذربایجان همزمان بود که با هشدار ترومن رئیس جمهوری امریکا مبنی بر تهدید حمله
اتمی، عملی نشد.

هدف دسترسی شوروی به آبهای آزاد
خلیج فارس و دریای عمان چیزی نیست که به این سادگی تغییر کرده باشد و روسها در
گذشته دنبال آن بودند و این هدف هنوز هم تغییر نیافته است. منتها شرایط و اوضاع و
احوال منطقه ای و بین المللی امکان اجرای آن را به روسها نمی دهد و تهاجم روسیه به
افغانستان از دید بسیاری از صاحبنظران کافی بود در جهت اجرای هدف مزبور، که امکان
تسلط بلند مدت شوروی را بر افغانستان فراهم کرد، و علی رغم خروج ظاهری نیروهای
نظامی شوروی بنظر می رسد پایه های حضور بلند مدت آن محکم شده است، صاحبنظران مسائل
استراتژیک پیش بینی می کنند که گام بعدی حرکت روسها از طریق بلوچستان ایران و
پاکستان که دارای هویت ژئوپلتیکی خاصی است به سمت سواحل دریای عمان صورت خواهد پذیرفت.
شرایط ژئوپلتیکی بلوجستان امکانات مناسبی برای مکان گزینی مسیر تحرک نظامی شوروی
به سمت دریای عمان فراهم می نماید.

بعلاوه اینکه شوروی اقدام به گسترش
ناوگان نیروی دریائی خود در اقیانوس هند نموده است و مانع ارتباط شوروی با ناوگان
رو به توسعه و پایگاه های منطقه ای آن در اقیانوس هند، جدار نازک ریملند و سرزمین
بلوچستان بین افغانستان و ساحل دریای عمان می باشد، هر چند اهداف حضور ناوگان
شوروی در دریای عمان و اقیانوس هند علاوه بر اهداف استراتژیک وکمک به امنیت و دفاع
از منافع کشورهای منطقه نظیر تقاضای کویت برای اسکورت نفتکشها، می تواند مورد
دیگری بشرح زیر نیز باشد:

ماهیگیری، ایجاد ارتباط میان شرق و
غرب اتحاد شوروی بهنگام یخبندان بودن راه شمالی، بهبود بخشیدن تجارت و سایر روابط
اقتصادی با کشورهای منطقه، بستن راه چین به بخش های جنوبی آن، انجام برنامه های
فضائی، تربیت کارمندان دریائی و آزمایش تجهیزات، بهره گرفتن از عقب نشینی بریتانیا
و استفاده کردن از اقیانوس به منظور اعمال فشار دیپلماتیک روی ممالک ساحلی، تأثیر
بر جریان نفت، منازعه اعراب و اسرائیل و ارتباطات دریائی …

اتحاد جماهیر شوروی در جستجوی
اهداف دیگری نیز در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز است که شامل اهداف سیاسی، امنیتی
و استراتژیکی و اقتصادی می باشد. وجود اهداف استراتژیک غرب و امریکا در منطقه خلیج
فارس بعنوان رقیب شوروی در موازنه قدرت جهانی یکی از خاستگاه های هدف گزینی شوروی
در این منطقه شده است. بدین معنی که کنترل، ذخیره عظیم نفت خلیج فارس چه در رأس آن
و چه در مدخل آن یعنی تنگه هرمز، موازنه استراتژیک جهان را به شدت تغییر داده و
شوروی را در موضع قدرت قرار می دهد و این کشور می تواند از طریق کنترل نفت بر
سیاست های جهانی تأثیر زیادی بگذارد و جریان امور جهانی را به نفع خود تمام کند،
بر همین اساس رقابت دو قدرت جهانی بر سر کنترل خلیج فارس رقابتی ظریف و بسیار حساس
می باشد و امکان بروز جنگ هسته ای و جهانی را بطور جدی افزایش می دهد. شوروی با
علم به آسیب پذیری جدی غرب و پرهیز از پیامدهای خطرناک آن برای جهان بسیار محتاط
عمل می کند و در عوض از کشمکش کشورهای نفت خیز و دول غربی حداکثر بهره گیری را در
فروش نفت و گاز خود می نماید.

ولی بطور جدی متوجه اهمیت کنترل
نفت در وضعیت جنگی جهان و تقابل با نیروهای ناتو است زیرا وابستگی ناتو و ماشین
جنگی غرب به نفت خلیج فارس زیاد است و قطع آن به معنی به زانو دراوردن حریف در یک
مسابقه جنگی خواهد بود.

همچنین شوروی می تواند با کنترل
نفت خلیج فارس، فشار سیاسی و روانی لازم را به کشورهای غربی و ناتو وارد آورده و
به اهداف اقتصادی و سیاسی و استراتژیک خود در سایر نقاط جهان برسد، همچنین شوروی
می تواند از این اهرم برای ایجاد تشتت در تشکل دول غربی و جهان سوم و جدائی آنها
از امریکا استفاده نماید، شوروی با توجه به امکانات و تسهیلات تکنولوژیک و نظامی
(هسته ای یا غیرهسته ای) و نزدیکی به سواحل دریای عمان و خلیج فارس امکان حضور در
منطقه و قطع جریان نفت را دارد و از نظر شوروی کنترل خلیج فارس ساده تر از جنگ با
غرب است.

نیازمندی به نفت خلیج فارس منحصر
به دول غربی نیست و شوروی و هم پیمانان آن اگر چه در حال حاضر نیازی به نفت خلیج
فارس ندارند ولی بررسی ها و حجم ذخایر و مشکلات استخراج در این کشور نشان می دهد
که شوروی نیز در آینده یکی از محتاجان نفت خلیج فارس هم برای صنایع نظامی و هم
برای تولید انرژی و صنعت خود خواهد بود، بنابراین شوروی نیز در جستجوی جای پائی در
خلیج فارس برای تأمین انرژی آینده خود می باشد.

یکی از اهداف شوروی هدف امنیتی
است، شوروی برای برقراری امنیت مرزهای جنوبی اش کشور ایران و سواحل خلیج فارس را
جزء حاشیه امنیتی خود می داند و لذا حفظ امنیت خلیج فارس را امری ضروری می داند
کماینکه در جریان لشکرکشی غرب به خلیج فارس چه در دوارن جنگ عراق علیه ایران و چه
در جریان بحران کویت موضع این کشور موضع پرهیز از درگیری نظامی در منطقه بود و غیر
نظامی شدن خلیج فارس و جستجوی راه حل های مسالمت آمیز و توسل به راه حل های سازمان
ملل را مرتبا توصیه نمود، نزدیکی شوروی به خلیج فارس تأکید می کند که منطقه باید
غیرنظامی باشد و این امر را شوروی اعلام نموده است.

شوروی بمنظور تضمین امنیت خود و
ممانعت از حضور نیروهای رقیب در ایران در شرایطی که بعد از جنگ جهانی اول خود در
موضع قدرت بوده و دولت ایران در موضع ضعف قرار داشت اقدام به انعقاد عهدنامه مودت
مابین ایران و روسیه نمود و بر اساس این عهدنامه که در 26 فوریه 1921 در مسکو به
امضاء رسید شوروی برای خود حق تجاوز نظامی به ایران را به بهانه دفاع از خود در
شرایط وجود نیروی ثالث تهدید کننده در خاک ایران محفوظ داشت مواد پنج و شش عهدنامه
بشرح ذیل است: ادامه دارد