امام خمینی (س) و سیاست خارجی

امام خمینی (س) و سیاست خارجی

دیپلماسی

وجود دیگر این هدف بزرگ نیز در
سخنان و پیامهای امام به روشنس تبیین گردیده و هدف نهایی انقلاب اسلامی و وظایف
دستگاه سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران، تشریح شده است. بمنظور تأکید به
جملات دیگری از خمینی کبیر(س) اشاره می گردد:

«البته ما این واقعیت و حقیقت را
در سیاست خارجی و بین الملل اسلامیمان بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ
اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام
این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ می گذارند از آن باکی نداریم
و استقبال می کنیم. ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و
کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی
را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله(ص) را
در جهان استکبار ترویج نمائیم و دیر یا زود ملتهای در بند شاهد آن خواهند بود».
(پیام استقامت- 29/4/67)

«جمهوری اسلامی ایران نباید تحت
هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد.ان شاء الله مردم
سلحشور ایران، کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینه ها نگه داشته و شعله های
ستم سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و آمریکای جهانخوار و اذناب آنان به کار خواهند
گرفت تا به لطف خداوند بزرگ پرچم اسلام ناب محمدی (ص) بر بام همه عالم قد برافرازد
و مستضعفان و پابرهنگام و صالحان، وارثان زمین گردند.» (11/7/67)

«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب
ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به
پرچمداری حضرت حجت (عج) است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و
فرجش را در عصر حاضر قرار دهد مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از
وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری برزگ وخیانتی سهمگین را به دنبال دارد.
باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید
ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی
اسلام است، منصرف کند». (2/1/68)

«به شما برادران مؤمن عرض می کنم
اگر ما با دست جنایتکار آمریکا  شوروی از
صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از
آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب، زندگی اشرفی مرفه داشته باشیم و
این سیره و طریقه انبیاء عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید
از آن تبعیت کنیم». (وصیتنامه سیاسی الهی)

«شما ای مستضعفان جهان و ای
کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از
هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپرده آنان نترسید وحکام جنایتکار که دسترنج
شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود برانید و خود و
طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار
اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزند و به سوی یک دولت
اسلامی با جمهوری های آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همه مستکبران جهان
را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند.
به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.» (وصیتنامه سیاسی الهی)

بر هیچکس پوشیده نیست که صاحب
اندیشه ای اینچنین، رهبری انقلا اسلامی را بر عهده داشته و هم او نظام جمهوری
اسلامی ایران را با چنین هدفی بنیان نهاده است. تداوم خط امام، پویایی انقلاب
اسلامی و حیات حقیقی نظام جمهوری اسلامی ایران ممکن نیست مگر به پیگیری این هدف.
تمامی برنامه ها و سیاستهایی که در این کشور طراحی و به مورد اجرا گذاشته می شود و
یا در دیگر کشورهای جهان با نام و نشان انقلاب و نظام اسلامی معرفی می گردد می
بایست نشانگر این معنا باشد که به چه میزان محرومین و مستضعفین و مسلمانان جهان را
به این هدف نزدیک می نماید. ذکراین اصل لازم به تکرار نیست که در یک سیستم، مسائل
سیاست داخلی و خارجی، امور اقتصادی، قوانین و مقررات اجتماعی، قواعد و
دستورالعملهای نظامی، اقدامات فرهنگی و … ازیکدیگر جدا نیستند و پیگیری این هدف
در سیاست خارجی، پیاده کردن اصول سیاست داخلی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی سیستم
حکومتی اسلام ناب محمدی(ص) مبتنی بر فرامین و رهنمودهای امام خمینی(س) را می طلبد.
این نکته بدین جهت مرتبا تکرار می شود تا معلوم گردد که انتظار ما از دستگاه سیاست
خارجی کشور این نیست که وقتی مثلا سیاستهای اقتصادی سرمایه داری در داخل کشور پیاده
می شود، پیگیر سیاست خارجی انقلابی باشند. این امر گذشته از ناممکن بودن موجبات
وهن و استهزاء نسبت به ساحت مکتب مان را فراهم می آورد و حتی صحت و صلابت آن اصول
و معیارهای امام در سیاست خارجی را دچار تردید می سازد. بگذریم

سخن پیرامون اصول سیاست خارجی از
دیدگاه امام خمینی(س) می باشد و تبیین این نکته که برای پیاده کردن هدفی که شرح آن
رفت، امام خمینی(س) تاکتیکها و روشهایی نیز مشخص ساخته اند یا خیر؟ ارگ پاسخ مثبت
است، این روشها و تاکتیکها و آن دیپلماسی مبتنی بر این دکترین کدامست؟

برای پیاده کردن اهداف یک سیستم یا
یک حکومت در سیاست خارجی، آنچه در وهله اول جلب نظر می نماید «وزارت امور خارجه»
یا به تعبیری «دستگاه دیپلماسی کشور» می باشد. اما نکته ای که در این رابطه و در
همین بدو امر باید تعریف گردد و حدود آن دقیقات معلوم شود همین کلمه « دیپلماسی»
است. اینکه « دیپلماسی» چیست؟ آیا یک وسیله است برای هر سیستم فکری و حکومتی یا
آنکه وسیله ای تعریف شده در یک نوع سیستم فکری و حکومتی خاص با اهداف معین و مشخص؟
آن وقت پس از پاسخگویی به این سؤالات بر ما معلوم می گردد که تحت چه شرایط و
ضوابطی می توان از « دیپلماسی» در سیستم اسلام ناب محمدی (ص) سود جست.

این تعریف در مورد هدف فعالیتهای
دیپلماتیک در روابط بین المللی تقریبا عمومیت دارد که:

«هدف فعالیتهای دیپلماسی در روابط
بین المللی دائما باید این باشد که: دشمن بالفعل به دشمن بالقوه و دشمن بالقوه به
مخالف بالفعل و مخالف بالفعل به مخالف بالقوه و مخالف بالقوه به دوست بالقوه و
دوست بالقوه به دوست بالفعل تبدیل گردد».

البته اگر این هدف را برای
فعالیتهای دیپلماسی اصل بدانیم نمی توان از آن برای هر سیستم و خط فکری استفاده
نمود. مثلا اگر بخواهیم این مشی را در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران پیاده
کنیم لابد اسرائیل و افریقای جنوبی و آمریکا، که دشمنان بالفعل انقلاب و نظام ما
محسوب می گردند با دیپلماسی آشکار و پنهان طی مسیری و با گذشت مدت زمانی با حفظ
اصولشان به شکلی دیپلماتیک دوست بالفعل ما خواهند شد! و آن وقت ما هم مدعی حفظ
اصول خود باشیم!؟ آنهم اصولی که شامل هدم اسرائیل و آدم شدن آمریکا و نابودی رژیم
آپارتاید در افریقای جنوبی هستند.

اما این تعریف از دیپلماسی که یک
سلسه قواعد و مقررات جهت ارتباط با کشورها و دولتهای غیر متخاصم ضمن حفظ اصول و
ارزشهاست، این تعریف پذیرفته شده است. پس مناسب است این سخن امام را تعری این نوع
دیپلماسی بدانیم که:

«اسلام در بعد سیاسی، کشورها را در
همه زمینه ها، بدون تشبث به دروغ و خدعه و توطئه های فریبنده به اداره و تمشیت
حکومت سلام هدایت می کند و روابط را با کشورهای دیگری که به زیست مسالمت آمیز و
خارج از ظلم و ستمکاری متعهد هستند، محکم و برادرانه می کند». (25/5/64)

بنابراین تعبیر دیپلماسی را در این
دیدگاه باید اینگونه دید که قواعد و مقرراتی جهت ارتباط با دولتهای غیرسلطه گر و
خواهان زیست مسالمت آمیز واقعی. حال با 
توجه به اینکه قواعد و مقررات دیپلماسی جاری و ساری در جهان کنونی مبتنی بر
اصول و معیارهای غربی و با ارزشهای مادیگری تدوین گردیده است فلذا برای بکارگیری
آنها می بایست منطبق بر اصول مکتب (اسلام ناب محمدی(ص)) چارچوبها و ضوابطی را طرح
ریزی نموده و به مورد اجرا گذاشت. به عنوان مثال از جمله مواردی که در همه
برخوردهای سیاسیس و دیپلماتیک می بایست از سوی مسئولین و کارگزاران دستگاه سیاست
خارجی نظام مراعات گردد اینست که:

«من باز می گویم: همه مسئولان نظام
و مردم ایران باید بداننند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان به خیال خام
خودشان بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست؛ نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه
از قطع ارتباط با آنان، رنجور همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان، خیره
شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه ای آرامتان نمی گذارند»
(2/1/68)

اعتقاد و عمل به این اصل باعث
برخوردی اصولی مسئولین و نیز دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با دولتها،
و دیپلماتهای دیگر کشورها، خواهد شد. باری توضیح بیشتر درباره اصل فوق صرفا به یکی
دیگر از کلمات امام خمینی اشاره می گردد:

«نکته مهمی که همه ما باید به آن
توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم اینست که دشمنان ما
و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما
را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهی
مان نمی شناسند» (29/4/67)

اگر چنین دیدگاهی محور
سیاستگزاریها قرار نداشته باشد، دستگاه سیاست خارجی کشور دائما در حالت انفعال
نسبت به برخوردهای از موضع اصولی دولتهای شرقی و غربی بسر خواهد برد و باید هر
لحظه در انتظار تحقیر هر چه بیشتر اصول و ارزشهای مکتب و انقلاب و نظام خویش
باشیم. و اگر بخواهد اصول اسلام ناب محمدی (ص) محور سیاستها قرار گیرد، لاجرم می
بایست در هر آنچه که امروزه تحت عنوان «عرف دیپلماسی» مبتنی بر ارزشهای مادیگریایی
رایج و متداول است تجدید نظری اساسی نمود و خودمان قواعد و مقرراتی مکتبی را تحت
هر عنوان ولو « دیپلماسی اسلامی» یا « دیپلماسی انقلابی» و یا …. پایه ریزی کرده
و به جهانیان معرفی نمائیم. میزانموفقیت ما در این راه رابطه ای مستقیم با استقامت
و پایبندی مان به این قواعد و مقررات یا به اصطلاح اصول دیپلماسی حاکم بر ارتباط
با دولتهای جهان دارد.

بحمدالله در این زمینه نیز از امام
اوامر و نواهی مشخص و تعیین کننده ای وجود دارد که می تواند به عنوان خطوط کلی و
دستورالعمل دائمی، ملاک عقیده و عمل « دستگاه دیپلماسی کشور» قار گیرد. ذکر چند
نمونه در این مقال، یادآور نمونه های فراوانی از این دست خواهد بود توجه کنید:

«یکی از مسئولین وزارت خارجه (از
امام خمینی(س)) سئوال کرده بود:

در مورد سفراء و نمایندگان جمهوری
اسلامی در خارج همانگونه که در مناسبتا و مراسم مربوط به خودمان از دیگران دعوت می
شود آنها نیز برای مراسمشان از نمایندگان ما دعوت می کنند و اگر نمایندگان ما در
مراسم آنها شرکت نکنند آنها نیز در مراسم ما شرکت نمی کنند. اشکال اینست که در
مراسم و جلسات آنها، مشروبات الکلی و … هست آیا تکلیف ما چیست؟

امام فرمودند: «نباید شرکت بکنند و
دلیل آن را هم بگویند که برای این جهت است که شرکت نمی کنند».

در موردی دیگر یکی از سفراء نوشته
بود که: دربعضی مجالس که ما دعوت می شویم مشروبات الکلی وجود دارد و اگر ما
نپذیریم و نرویم حمل بر چیزهای دیگری می شود و مشکلاتی در روابط پیش می آید.

حضرت امام فرمودند: «به جهنم،
نباید از این چیزها بترسند. نباید بروند، دلیلش را هم بگویند تا آنها کم کم بفهمند
برای چیست». (پاسدار اسلام شماره 104 ص 30)

وقتی دیپلماتهای نظام اسلامی در
برخوردهایشان با امور روزمره حوزه مأموریت خویش اینگونه باشد آن وقت تأثیر، گسترش
و کاربرد برخورد مکتبی رهبر آن نظام با مسأله ای همچون اعلام حکم اعدام نویسنده
مرتد کتاب کفرآمیز آیات شیطانی بسیار بیشتر خواهد شد. البته واضح است که اینگونه
اقدامات با دیپلماسی موجود در جهان تعارض دارد و همه نکته همین جاست که اصل کدامست
دیپلماسی موجود در جهان یا پایبندی به اصول و ارزشهای مکتبی و انقلابی مان؟