نماز مقبول

شمه‌اي
از ابعاد تربيتي نماز

نماز
مقبول «حجة الاسلام رحيميان»

نماز
مقبول

با
ذکر شمه‌اي از آثار و پي‌امدهايي که مربوط به تحقق حداقل نماز يعني نماز صحيح و
مجزي است به اين نتيجه مي رسيم که حتي نازلترين مرتبه نماز در چه حد وسيع و گسترده‌اي
تمام شئون زندگي انسان را تحت تأثير مستقيم و غيرمستقيم قرار مي‌دهد، ولي اينهمه
در برابر آثار بي‌کران نماز مقبول و کامل همچون قطره‌اي است در مقابل دريا، و اينک
گوشه‌اي ديگر از آثار شگرف نماز را مورد اشاره قرار مي‌دهيم تا به عظمت نماز پي‌برده
و متذکر شويم که فقط به انجام صحيح ظاهري و تحقق بخشيدن به صورت نماز اکتفا نکرده
و همواره بکوشيم تا به حقيقت نماز کامل يعني نماز مقبول دست يابيم که داراي آن
آثار شگفت انگيز مي‌باشد. و اينک، نمونه‌هايي از آيات قرآن که نماز را سرچشمه کمال
انسان و محور مهمترين صفات و اعمال نيک و موجب سعادت و تنعم و کرامت جاوداني او
دانسته اشاره مي‌کنيم.

خداوند
بعد از ترسيم وضع گناهکاران در عذاب آخرت درباره انسان مي‌فرمايد:

«ان
الانسان خلق هلوعا اذامسه الشر جزوعا واذا مسه الخير منوعا» (سوره معارج/ 21)

همانا
انسان حريص آفريده شده است چون بدي به او رسد بسيار ناشکيباست و آنگاه که خيري بدو
رسد بسي بخل کننده است. انسان بطور غريزي حريصانه در جستجوي  سعادت خويش است و بدين جهت است که اگر شري به
او رسد جزع و بي‌صبري مي‌کند و اگر خيري به او رسد، امساک و بخ مي‌ورزد که انسان
در اين مرتبه محکوم به حکم «ان الانسان لفي خسر» (سوره عصر/ 2) است. ليکن آنگاه که
خود را بشناسد و کرامت روح ملکوتي خويش را باز يابد و فطرت خداشناسي و استعدادهاي
برجسته و ويژه خود را شکوفا کند و بر فقر مطلق خويش آگاه شود، دريچه قلب خويش
رابراي تابش نور ايمان به خداوندي که غني بالذات است و کمال مطلق و نور آسانها و
زمني است مي‌گشايد و از آنجا که انسان به طور غريزي ستايشگر و       پرستشگر کمال است و تمام احساسهاي
ستايشگرانه و پرستشگرانه‌اي که نسبت به هر موجودي دارد معلول کمال نسبي يا کمال
موهومي است که در آن مي‌بيند. وقتي کمال مطلق و حقيقت کمال و جلال را در آفريدگار
کمال يافت خود بخود و بطور طبيعي و متناسب با ايمان و دريافتي که نسبت به خداوند
کسب کرده به ستايش و پرستش او مي‌گرايد و به نماز که اوج پرستش و کمال ستايش اوست
قيام مي‌کند و در همين مقطع است که انسان از بيراهه ضلالت به صراط مستقيم عبادت که
همان راه رسيدن به خدا و پيوند با کمال مطلق و اتصال به منبع عزت و قدرت است راه
مي‌يابد و خود مظهر کمالات مي‌شود:

«الا
المصلين» مگر نمازگزاران که داراي ويژگي‌هاي ذيل هستند:

1-    مداومت در نماز کنند: «الذين هم علي
صلاتهم دائمون».

همان
کساني که نماز خويش پيوسته کنند.

2-    انقاق به ديگران کنند: «والذين في
اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم».

و
کساني که خواهنده و محروم در اموال آنها حقي معلوم دارد.

3-    تصديق به روز جزا کنند: «والذين يصدقون
بيوم الدين».

–        
و
کساني که روز جزا را تصديق کنند.

4-    از عذاب الهي هراسانند: «والذين هم من
عذاب ربهم مشفقون ان عذاب ربهم غيرمأمون».

–        
و
کساني که از عذاب پروردگارشان هراسانند که از عذاب پروردگار ايمن نتوان بود.

5-    شهوت خويش را تحت کنترل دارند:

«والذين
هم لفروجهم حافظون الا علي ازواجهم او ما ملکت ايمانهم فانهم غيرملومين فمن ابتغي
وراء ذلک فاولئک هم العادون».

–        
و
کساني که حافظان فروج خويش هستند مگر در مورد همسرانشان يا مملوکشان که ملامت شدني
نيستند و هر که جز اين طلب کند آنها تجاوز گرانند. (سوره معارج آيات 22 تا 31)

رابطه
بين نماز و تحت کنترل داشتن شهوات در صورت عکس آن يعني ضايع کردن نماز و پيروي از
شهوات در آيه‌اي ديگر چنين ترسيم شده است:

«فخلف
من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا»

–        
و
از پي آنان باقي ماندگان بودند که نماز را ضايع و مهمل گذاشتند و پيرو شهوتها شدند
پس بزودي خواهند ديد سرگشتگي‌اي را (عذاب و هلاکتي را) (مريم / 59)

6-    رعايت امانتداري و عمل به پيوستن کنند:

«والذين
هم لاماناتهم وعهدهم راعون»

–        
و
کساني که رعايتگر امانتها و پيمانهاي خويش هستند.

7-    اقامه شهادت: «والذين هم بشهاداتهم
قائمون».

–        
و
کساني که گواهيهايشان را ادا کنند. (اداي شهادت مي‌کنند).

8-    در پايان، ديگر با نماز مطرح مي‌شود و
مواظبت بر آن:

«والذين
هم علي صلاتهم يحافظون».

–        
و
کساني که مواظب نمازهايشان هستند.

و
سرانجام: « اولئک في جنات مکرمون». (معارج 32 الي 35)

–        
آنها
در بهشتها مورد احترام و تکريم هستند.

و
در سوره مؤمنون در حالي که محور اصلي رستگاري و راهيابي به بهشت جاويدان، ايمان به
خداوند معرفي شده. نمازخاشعانه در صدر نمودارهاي ايمان قرار گرفته و سپس مشابه
همان ويژگي‌هايي که در آيات سوره معارج ذکر شده در اينجا نيز آمده است، چنانکه
گويي ايمان به خداوند و نماز دو روي يک سکه و هر دو مبين يک حقيقت با آثار يکسان
هستند. و واقعيت عام در «ان الانسان لفي خسر» گاهي با تعبير «الا الذين آمنوا» و
گاهي با تعبير «قد افلح المؤمنون» و گاهي با تعبير «الا المصلين» استثناء خورده
است.

«ô‰s%
yxn=øùr&
tbqãZÏB÷sßJø9$#  tûïÏ%©!$#
öNèd
’Îû
öNÍkÍEŸx|¹
tbqãèϱ»yz  tûïÏ%©!$#ur
öNèd
Ç`tã
Èqøó¯=9$#
šcqàÊ̍÷èãB  tûïÏ%©!$#ur
öNèd
Ío4qx.¨“=Ï9
tbqè=Ïè»sù  tûïÏ%©!$#ur
öNèd
öNÎgÅ_rãàÿÏ9
tbqÝàÏÿ»ymžwÎ)
#’n?tã
öNÎgÅ_ºurø—r&
÷rr&
$tB
ôMs3n=tB
öNåkß]»yJ÷ƒr&
öNåk¨XÎ*sù
çŽöxî
šúüÏBqè=tB
Ç`yJsù
4ÓxötGö/$#
uä!#u‘ur
y7Ï9ºsŒ
y7Í´¯»s9’ré’sù
ãNèd
tbrߊ$yèø9$#  tûïÏ%©!$#ur
öNèd
öNÎgÏF»oY»tBL{
öNÏdωôgtãur
tbqããºu‘  tûïÏ%©!$#ur
ö/ãf
4’n?tã
öNÍkÌEºuqn=|¹
tbqÝàÏù$pt䆠 y7Í´¯»s9’ré&
ãNèd
tbqèO͑ºuqø9$#   šúïÏ%©!$#
tbqèO̍tƒ
}¨÷ryŠöÏÿø9$#
öNèd
$pkŽÏù
tbrà$Î#»yz … » (مؤمنون 1/11)

مجموعه
اين ويژگي‌ها و امثال آنها ک در آيات و روايات فراوان بيان شده است و وجود يا عدم
و شدت يا ضعف آنها در انسان بيانگر و نشانه کيفيت نمازي است که مي‌خواند به اين
معني که وجود اين آثار و ويژگي‌ها يا عدم و يا ضعف آنها در زندگي انسان مقياس و
محک شناخت نقص يا کمال نماز است، همانگونه که عدم تمکن انسان از دسترسي به آداب
باطني نماز و عدم تحقق «ذکر الله» بوسيله نماز نشانگر نارسائيها و نواقص
بيماريهايي است که در خارج نماز گريبانگير انسان است. پس توازن و تناسب مستقيم و
دقيقي بين نماز و خصوصيات خارج نماز برقرار است و تأثير و تأثر اين دو نسبت به
همديگر چنان عميق است که تفکيک و ناهماهنگي بين آنها غير ممکن است.

نمونه
اين مطلب شرط تقوي در قبولي تمام عبادات و از جمله نماز است. که قرآن به آن تصريح
فرموده است: «انما يتقبل الله من المتقين» (مائده/ 27)

–        
خدا
فقط از تقوي پيشگان مي‌‌پذيرد.

و
از امام رضا‌(ع) چنين نقل شده: «الصلوة قربان کل تقي» (کافي- ج 3/ 265)

–        
نماز
وسيله تقرب هر تقوي پيشه‌اي به خدوند است.

پس
نماز فقط از انسان متقي پذيرفته مي‌شود و نماز انسان تقوي پيشه است که موجب تقرب
او به خدا مي‌گردد.

بديهي
است که برخورداري از تقوي و آثار نشأت گرفته از آن در صفات و اعمال انسان که سراسر
زندگي انسان را در بر مي‌گيرد چيزي نيست که در حين گفتن تکبيرة الاحرام به طور
ناگهاني پديد آيد و با سلام نماز پايان پذيرد بلکه نماز بايد مسبوق به تقوي باشد.
و بدين وسيله آمادگي لازم را براي انجام نماز کامل و مورد قبول درگاه الهي از قبل
و در تمام ساعات و در همه امور و شئون زندگي پيدا کرده باشد و در حقيقت ميوه نماز
بر شاخه‌هاي تقوي مي‌رسد و کمال مي‌يابد و جواز و گذرنامه ورود در حرم قرب الهي که
«تکبيرة الارحام» دروازه و مدخل آن است همانا تقوي است که از قبل فراهم شده است. و
اين يک مسأله طبيعي و کاملا محسوس است که انساني که در طول روز غرق در هم و غم
دنيا و احيانا آلوده به گناهان و فسادهاي روحي و عملي باشد بهر اندازه هم تلاش کند
نمي‌تواند به طور ناگهاني در نماز همه آن امور و خاطرات آن را از ذهن و قلب خود
بزدايد، و اگر فرضا در يک لحظه توجه خود را به خدا و آنچه مي‌گويد معطوف کند بي
اختيار در لحظه دوم و کلمه دوم عنان از کف او خارج مي‌شود و فکر و روح او به سوي
همان اموري که قبل از نماز در آن غوطه‌ور بوده است درمي‌غلتد. پس آن کس که بخواهد
به نماز مقبول دست يابد مستلزم آن است که از قبل با کردار و رفار شايسته خويش و
دوري از گناهان خود را شايسته اين مقام کند.

بنابراين،
تحقق بخشيدن به نماز مقبول، مستلزم دوري از فحشاء و منکرات و گناهان است به عنوان
يک مقدمه، ولي مسأله به همين جا ختم نمي‌شودو با اقامه نماز مقبول که مقرب به خداي
متعال است و در پرتو تقرب به خدا انسان گونه شده و صفات کمال در او متجلي و به
آنچه او مي‌خواهد و دوست مي‌دارد نزديک و از هر چه او نمي‌خواهد و دوست نمي‌دارد
دور مي‌شود بدين سان است که: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء والمنکر» در مرتبه‌اي
بالاتر تحقق مي‌پذيرد. و باز هم نقش نماز از تأثير بيشتري در انسان برخوردار مي‌شود
و اگر هم گناه و آثاري از گناه را بردوش داشته باشد نماز مقبول چنان نورايتي در او
پديد مي‌آورد که ظلمت‌ کدورت باقيمانده از گناه را از صفحه دل و کتاب عمل او مي‌زدايد.
عن ابي‌عبدالله (ص) في قول الله عزوجل:

«ان
الحسنات يذهبن السيئات[1]
قال: صلوة المؤمن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار» از امام صادق(ع) نقل شده که
درباره سخن خدا «همانا حسنات سيئات را نابود مي‌کند» فرمود:

نماز
مؤمن در شب، آنچه از گناه در روز مرتکب شده را نابود مي‌سازد. (کافي- ج 3/266)

و
همچنين از امام صادق چنين نقل شده که فرمود:

«من
قبل اللهمنه صلوة واحده لم يعذبه» (کافي ج3/ 266)

کسي
که خداوند يک نماز را از او قبول فرمايد او را عذاب نکنند.

و
معلوم است که عذاب نتيجه گناه است و نماز گناه و آثار آن را مي‌زدايد. و در روايت
ديگر مي‌فرمايد:

«من
صلي رکعتين يعلم ما يقول فيهما، انصرف و ليس بينه و بين الله ذنب». (کافي ج 3/
266)

کسي
که دو رکعت نمازي بگذارد که بداند در آن چه مي‌گويد، از نماز خارج مي‌شود در حالي که
گناهي بين او و خدا نيست.

و
حضرت امير المؤمنين چنين فرموده است:

«و
انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله صلي الله عليه
وآله وسلم بالحمه تکون علي باب الرجل فهو يغتسل منها في اليوم ولليلة خمس مرت فما
عسي ان يبقي عليه من الدرن» (نهج البلاغه صبحي صالح- خطبه 199)

نمازگناهان
را همانند ريختن برگ درختان مي‌ريزد و آنها را رها مي‌کند مانند رها کردن بندها و
پيامبر خدا (ص) نماز را به چشمه آب گرمي- که شفابخش بيماريهاست- تشبيه فرموده است
که بر آستانه درب خانه مردي باشد و در هر شبانه روزي پنج بار خود را در آن شستشو
دهد که بديهي است ديگر کمترين چرکي بر او باقي نخواهد ماند.

نتيجه
آن که نماز از چند سو موجب پاکي انسان از آلايش گناه و آلودگي رذايل اخلاقي مي‌شود:

1-    چون نماز مقبول بايد مسبوق به تقوا
باشد، کسي که مي‌خواهد به وسيله نماز به حرم قرب الهي بار يابد از قبل خود را با
نگهداري حريم حق و رعايت اوامر و نواهي او آماده و مهيا ساخته باشد «و اين نموداري
از تأثير خارج نماز در نماز است».

2-    با تحقق نماز مقبول و قرب الي الله،
تقوي به ثمري مي‌نشيند و به نسبت نزدکي‌تر شدن انسان به خدا، از زشتيها و منکرات
دورتر مي‌شود.

3-    از آنجا که انسان معصوم نيست و عليرغم
تلاش براي تحصيل تقوا و دوري از گناه، ممکن است به نوعي آلوده به برخي از گناهان
شود و بر اثر تماس مستمر و غيرقابل اجتناب با امور مادي و دنيوي همواره در معرض
تأثيرات منفي و کدورتهاي دنيوي است. نماز مقبول از چنان کاربردي برخوردار است که
تمام آن آثار منفي و کدورتها را از صفحه روح پاک و پاکيزه مي‌کند و در مقابل راه
را براي تثبيت فضايل اخلافي و اعمال صالح و انجام وظايف کاملا هموار و تحقق تمام
آنها را تضمين مي‌نمايد. و اين نمونه‌اي از تأثير نماز در امور خارج نماز است.

و
اينک به بيان پاره‌اي از آداب و اسرار نماز و مقدمات آن و اموري که راه را براي
قبول نماز هموار مي‌سازد مي‌پردازيم. ادامه دارد

 



[1] – از آيه 14 سوره هود که درباره نماز است:

«واقم
الصلوة طرفي النهار و زلفا من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات ذلک ذکري للذاکرين».