گفته ها و نوشته ها

گفته ها
ونوشته ها

هرکه عیبم
کند از عشق

مشنو ای
دوست که غیر ازتو مرا یاری هست              با
شب و روز بجز فکر توام کاری هست

بکند سر
زلفت نه من افتادم و بس                    که
بهر حلقه زلف تو گرفتاری هست

هر که عیبم
کند از عشق و ملامت گوید             تا
ندیده است تو را بر منش انکاری هست

نه من خام
طمع عشق تو می ورزم و بس           که چومن
سوخته در خیل تو بسیاری هست

من چه در
پای توریزم که پسندتو بود          سرو جان
را نتوان گفت که مقداری هست «سعدی»

شرح بلای
هجران

نمی توان به
تو شرح بلای هجران کرد                فتاده
ام به بلائی که شرح نتوان کرد

زروزگار مرا
خود همیشه دردی بود                     غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد
«هلالی جغتائی»

امروز
پیراهن، فردا بی کفن!

فقیری تهی
دست، خواجه ای ثروتمند را گفت: اگر من بر در سرای تو بمیرم، با من چه می کنی؟

خواجه گفت:
ترا کفن کنم و به گور بسپارم!

فقیر گفت:
امروز به زندگی، مرا پیراهنی پوشان، و چون بمیرم، بی کفن به خاک بسپار! خواجه
بخندید و اورا پیراهن بخشید.

فقر یا بخل

حکیمی از
شاگردانش پرسید: چه چیز است که آدمی را از آن بدتر نباشد؟

گفتند: فقر
و احتیاج!

بخل از آن
بدتر است، زیرا که چون فقیر مال یابد، حالش نیکو گردد و بخیل هرگز از تنگی و
پریشانی خلاص نشود.

علت مختل
شدن اوضاع حکومت.

سلطان سنجر
را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود، پرسیدند: علت چه بود که ملکی بدین
وسعت و آراستگی که تو را بود، چنین مختلف شد؟

گفت: کارهای
بزرگ را به مردم خرد واگذار کردم و کارهای خرد رابه مردم بزرگ، که مردم خرد کارهای
بزرگ رانتوانستند کرد و مردم بزرگ ازکارهای خرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو
کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشگری و کشوری روی به فساد آورد.

 

و نمونه ها
از این قبیل که همه می دانیم، آنحضرت حتی در مورد فرزندان خود مداقه در حساب می
فرمودند. مگر فراموش کرده ایم که حضرت امام (ره) روزی که از این دنیا رخت بربست و
به جوار رحمت الهی شتافت، در یک خانه استیجاری زیست و از خوراک مستضعفین تجاوز
نکرد و دو قطعه فرش زیرپایشان امانتی بود که در اختیار ایشان نهاده بودند و ایشان
در وصیت نامه خود نوشتند اینها سهم سادات است و به مصرف خودش برسانید. اینها بود
که جهان را در برابر شخصیت ملکوتی حضرت امام به خضوع و شگفتی وا می داشت.

اینهایند
اسوه ها و الگوهای اسلامی ما. گرچه ما نمی توانیم بدانسان موبمو عمل کنیم،
همچنانکه امیرالمؤمنین(ع) بدان تصریح فرموده اند، اما سیاست و نظام مصرف و
استراتژی ما در عمل و اخلاق باید همین راه و روش باشد و به حسب توان و استعداد از
آن تجاوز نکنیم والا انقلاب را بی رنگ ساخته ایم.

امانت داران
خدا

واما مسئله
امانت، تنها کسانی که امانت دار خدا در این انقلابند و آنرا با تمام وجود پاس می
دارند شایستگی آنرا دارند که پست های کلیدی را در نظام اسلامی بدست گیرند. انقلاب
امانتی است خدائی که به بهای صدها هزار شهید و معلول و آواره بدست ما رسیده است، و
آنها که صاحبان اصلی این انقلابند چشم به راه امانتداری ما نشسته اند و اینک تو ای
برادر! که خود را برای انتخاب شدن یا تصدی هر پست دیگری آماده می کنی، بدان که
بدوش کشیدن بار امانت کار دشواری است که به تعبیر قرآن، آسمان و زمین و کوهها از
تحمل آن گردید و باید بهوش باشد که مصداق «ظلوم و جهول»، ستمگر و نادان، که از او
سلب صلاحیت می کند، قرار نگیرد. امروزه هر کسی پستی را تصدی کرده عهده دار
بارامانت خدا و رسول و ائمه طاهرین(ع) و صالحان و شهیدان و مستضعفان زمین است.
تصدی مقام آسان است اما از عهده آن بدر آمدن مشکل.

امروز تمام
مردم جهان از دوست و دشمن چشم دوخته اند ببینند دولتمردان و کارگزاران و نمایندگان
و دستاندرکاران امور در ام القری جهان اسلام چگونه عمل می کنند. اگر در انتخابات
الجزائر جبهه نجات اسلامی اکثریت آراء را بخود اختصاص می دهد و امپریالیسم و
صهیونیسم و ارتجاع عرب را به وحشت می اندازد نتیجه تجربه انقلاب اسلامی ایران است
که یکی از ارکان مهم آن مجلس شورای اسلامی است و آنها که عصاره  ملت و برگزیدگان مردمند باید احساس کنند که
مسئولیت سنگینی بر دوش دارند، باید جایگاه خود را بشناسند و از هم اکنون کمربندها
را محکم ببندند که با آراستگی و وارستگی کامل بدور از خط و ربط ها تنها برای خدا
کار کنند و آرامش دل مستضعفان و محرومان را فراهم سازند و دژ استواری برای اسلام
باشند که خدای نخواسته باب توجیه در اسلام گشوده نشود وامانتی که طی چهارده قرن بر
بستر خون و شکنجه و جهاد تا بدینجا رسیده ساز و برگ دیگری بر آن بسته نشود که در
نتیجه آن معتقدات و سنت ها که با رگ و خون مؤمنان آمیخته است دستخوش تزلزل گردد و
اسلام قرنها به عقب بیفتد و هیچ چیز دیگری آنرا نتواند جبران کند.

برادران
عزیز! این صحیفه نور که تبلور و یادآور صحیفه آسمانی است  همواره باید پیش روی ما گشوده باشد. حضرت امام
(ع) از بیان کوچکترین تا بزرگترین مسائل حیاتی جامعه و انقلاب و کشور و مسئولیت
مسئولان نظام و وظایف عالمان و آحاد مردم دریغ نفرموده اند و طریق حفظ امات الهی و
پاسداری انقلاب را به امانتداران توصیه و در همه زمینه ها ارائه طریق نموده اند.
به این آثار جاودانه بنیانگذار نظام مدام بنگریم که خط مشی و استراتژی همیشگی ما
است.

«امروز که اسلام
بدست آنها سپرده شده است و تمام عذرها منقطع شده است نمی توانند بگویند رژیم
شاهنشاهی ما را نمی گذاشت کاری انجام بدهیم همه اینها مرتفع شده است و اسلام به
دست شما افتاده است، بدست روحانیون در سراسر کشور و تحت مراقبت شدید هستند، مراقبت
خدای تبارک و تعالی و مراقبت فرشتگانی که مأمورها در این کار هستند. والله من
ورائهم محیط».

و اینک با
توجه به این مسئولیت خطیر در حفظ امانت الهی، رضای خدای را بر همه چیز مقدم بدانیم
و معتقدات مردم را حفظ کنیم و سنگرمجلس و هر سنگر مسئولیت دیگری را به دژ استواری
در برابر کفر و شرک و انحراف و فساد و طغیان تبدیل کنیم و سنگردار دین و پابرهنگان
زمین باشیم که خدای پشتیبان ما خواهد بود. ادامه دارد

گسست
امپراطوری شوروی

امپراطوری
شوروی با روی کارآمدن گورباچف در سال 1985 – م وارد مرحله جدیدی در تاریخ خود شد
تا آنجا که با گذشت کمتر از 6 سال امپراطوری مزبور دچار گسستگی شده و از صحنه
جغرافیای سیاسی جهان محو گردید محو شور وی از نقشه جهان بیشتر به این خاطر معنی
دار است که این کشور تنها یک واحد سیاسی مستقل نبود بلکه قدرتی بود در رده اول
قدرتهای جهانی و با توانائیهای نظامی و تکنولوژیکی و فضائی که با قدرت رقیب خود
یعنی آمریکا هم آوردی داشت. پیدایش تحولات ساختاری تحت عنوان پرستوریکا و گلاسنوست
که در نظام اقتصادی و سیاسی شوروی بوجود آمد جامعه به زنجیر کشیده شده کمونیسم را
دچار جامعه به زنجیر کشیده شده کمونیسم رادچار عصیان نمود تا آنجا که خود در فروپاشی
حصارهای کهن و آهنین آن پیشگام شدند و آنرا به گورستان تاریخ سپردند که بقول امام
آنرا به گورستان تاریخ سپردند که بقول امام راحل (ره) باید از این پس آنرا در موزه
های تاریخ جهان جستجو نمود. امروزهاز ابرقدرت شرق یعنی شوروی جزیک سرزمینی با
سرامان سیاسی متلاشی شده که از درجه واگرائی زیادی برخوردار می باشد چیزی باقی
نمانده است و معلوم نیست تلاشهای انجام شده برای حفظ هویت سیاسی یکپارچه شوروی
سابق تحت عنوان جامعه مشترک المنافع به چه میزان ثمربخش باشد.

گرچه مطالعه
و بررسی فرایند تحولات در شوروی سوابق و عوامل مؤثر بروز گسستگی و سقوط آن بعنوان
ابرقدرت جهانی و تجزیه و تحلیل مسائل آن چه قبل و چه بعد از تحولات امری است ضروری
و فرصت و تلاش مطالعاتی گسترده ای را طلب می نماید ولی نیاز به پرداختن به این
پدیده غیرمنتظره، نگارنده را بر آن داشت تا بطور اجمال بخشی از مسائل شوروی را
مورد توجه قرار دهد هرچند مطالعه جامع و عمیق پدیده سقوط شوروی از جهات مختلف لازم
بوده و تجارب حاصله می تواند مورد استفاده کشورهای قرار گیرد که از بعضی جهات،
وضعیت مشابهی با شوروی سابق دارند.

در این
بررسی سعی خواهد شد ابتدا ساخت جغرافیایی شوروی تبیین گردد زیرا ساختار جغرافیایی
طبیعی و انسانی هر کشور در سازمان سیاسی و رفتار حکومت و شکل گیری سیاستهای داخلی
و خارجی و همچنین بروز پدیده های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و امنیتی
آن نقش مؤثری ایفا نموده و حتی گاهی اوقات بعنوان عامل پایه و زیربنای تحولات و
پدیده های آن کشور عمل می نماید. در مورد شوروی و بروز پدیده سقوط ویژگی ها و ساخت
جغرافیای ان نقش موثری بعده داشت بنابراین لزوما تبیین آن در مقدمه هر بحث و
گفتاری راجع به شوروی باید مورد توجه قرار داشته باشد. پس از آن فرآیند سقوط و شکل
گیری سازمان سیاسی جدید در سرزمین شوروی سابق مورد بررسی قرار گرفته و تأثیرات
احتمالی آن بر نظام بین الملل مورد بحث قرار خواهد گرفت و در قسمت پایانی
بازتابهای سقوط شوروی بر مسائل کشور ما مورد توجه و بررسی واقع خواهد شد.

کشور شوروی
سابق با 200/402/22 کیلومتر مربع مساحت وسیع ترین واحد سیاسی جهان بود که در
نیمکره شمالی قرار داشت و سه اقیانوس بزرگ جهان را بهم پیوند میداد هرچند این
پیوند در کمربند قطبی و جنب قطبی صورت می پذیرفت و چندان استفاده ارتباطی برای آن
نداشت. در واقع قرار گرفتن شوروی در عرض جغرافیایی بالا و تماس وسیع ضلع شمالی آن
با قطب شمال کره زمین باعث شده بود که از حیث ارتباطی بدترین سواحل سه اقیانوس
کبیر، اطلس (از طریق دریای بالتیک) و منجمد شمالی نصیب آن شود. این وضعیت نامساعد
ارتباطی از حیث جغرافیای استراتژیک آن را در زمره کشورهای بری قرار داده که بر آن
موضع پدافندی را تحمیل می نمود یعنی در شرایط نزاع بین المللی قدرت مانور و ابتکار
عمل از آن سلب می گردید و در محاصره قدرت دریائی قرار می گرفت.

کشور شوروی
در جهت طول جغرافیایی نیز کشیدگی زیادی دارد و از ساحل بالتیک تا کامچاتکا در
شمالغرب اقیانوس کبیر کشیده میشود. این کشور در دو قاره آسیا و اروپا واقع شده که
بوسیله رشته کوهستان اورال از همدیگر جدا می شوند. همچنین اورال مرز دو بخش توسعه
یافته و توسعه نیافته آنرا تشکیل میدهد.

از نظر
توپوگرافی و ساخت ناهمواری شوروی به مناطق مختلی تقسیم می شود. که عبارتند از:

1-   
منطقه سیبری که بین اورال و اقیانوس کبیر و اقیانوس منجمد شمالی و آسیای مرکزی
و مغولستان قرار داشته و بزرگترین منطقه طبیعی و کم جمعیت ترین آنرا نیز شامل می
گردد و حدود 18 درصد جمعیت جمهوری روسیه را در خود جای داده است.

2-   
منطقه آسیای مرکزی که بین ضلع شمالی فلات ایران و ضلع جنوبی سیبری و ضلع شرقی
دریای مازندران و غرب فلات تبت و حوضه مسلمان نشین تاریم در چین قرار دارد.

3-   
منطقه قفقاز که بین ایران و اوکراین و دریای مازندران و دریای سیاه قرار گرفته
است.

4-   
منطقه پست و کم ارتفاع دشتهای روسیه و اوکراین که بین ارتفاعات اورال و قفقاز
و دریاهای مازندران و سیاه و بالتیک و بارنتز (اقیانوس منجمد شمالی) و کوه های کار
پات و جلگه لهستان قرار گرفته است منطقه سیبری با اقلیم سرد و قاره ای نتوانتسه
است نقش زیادی در سرنوشت شوروی بازی کند و در واقع منطقه عقب افتاده شوروی از حیث
توسعه اقتصادی و اجتماعی نیز محسوب می شود ولی وسعت سرزمینی آن همراه با تماس با
اقیانوس کبیر و وجود مجموعه جنگلهای وسیع و منابع زیرزمینی و بکر بودن و کاربری
استراتژیک پتانسیل مناسبی را در اختیار شوروی قرار میداد که بلحاظ الحاق آن به
فدراسیون روسیه و انتشار و گسترش نژاد روس در آن هم اکنو در اختیاری جمهوری
فدراتیو روسیه قرار دارد.

منطقه آسیای
مرکزی با اقلیم صحرائی و نیمه صحرائی همراه با جلگه های حاصلخیز ماوراء النهر و
ذخایر عظیم گاز و ذغال و آهن و کشتزارهای پنبه نقش مهمی در سرنوشت شوروی باز کرده
و قسمت شمالی آن بلحاظ موقعیت مرکزی اهمیت استراتژیک پیدا نموده و قزاقستان را به
منطقه استقرار سلاح اتمی تبدیل کرده است.

در این
منطقه جمهوری های مسلمان نشینی قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و
ترکمنستان قرار دارند و پتانسیلهای منطقه ای آن (منابع ذغال، گاز، آهن، پنبه و
غیره) بطور نسبی باعث توسعه منطقه ای آن شده و حتی موقعیت جغرافیائی قزاقستان آنرا
به منطقه اتمی تبدیل نموده است.

منطقه نف
خیز قفقاز که از آن به ماوراء قفقاز نیز یاد می شود دالان تاریخی تجاوز روسها به
سوی فلات ایران بوده و اهداف استراتژیک را از این طریق تعقیب می نموده اند اهدافی
نظیر دسترسی بلا واسطه به دریای مدیترانه و خلیج فارس و اقیانوس هند و نیز دست
یابی به مرزهای امن برای دشتهای روسیه و اوکراین بمنظور پیشگیری از نفوذ نیروی
مهاجم از فلات ایران، زیرا تسلط روسها بر قفقاز ن تنها دشت های اوکراین و روسیه را
امن تر می نمود بلکه آنها را در موضع مسلطی نسب به منطقه آذربایجان و ایران و
ترکیه قرا ر می داد. این منطقه جمهوری های نامتجانس آذربایجان گرجستان، ارمنسنان و
مناطق نخجوان و قره داغ و چچن اینگوش را در خود جای داده است.

ناگفته
نماند که منطقه آسیای مرکزی و منطقه قفقاز جزو قلمروز حاکمیت و منطقه نفوذ فلات
ایران بوده است و حکام محلی از دولتهای مقتدر داخل فلات ایران تبعیت می کرده اند
ولی متأسفانه با قدرت گرفتن روسها در شمال فلات ایران دو منطقه مزبور در طول دوقرن
اخیر از ایران جدا شده و جزو متصرفات روسها درآمده و در قلمرو حکومت آنها قرار
گرفته است. منطقه آسیای مرکزی بموجب قرار داد «آخال» که بین دولت ناصرالدین
شاه  دولت تزاری منعقد گردید به روسیه ملحق
شد و منطقه قفقاز بدنبال جنگهای ایران و روس و طی قرار دادهای «گلستان» و «ترکمن
چای» به روسیه ملحق گردید.

منطقه
دشتهای روسیه و اوکراین که توسعه یافته ترین بخش شوروی بحساب می آید. بر منطقه
اروپائی این کشور تطبیق دارد، این منطقه دارای ذخایر زیرزمینی نفت، ذغال و آهن بوده
و قطبهای جمعیتی و شهرهای بزرگ را در خود جای داده است. دشتهای حاصلخیز روسیه و
اوکراین که به منبع غله شوروی نیز معروف است در این منطقه قرار دارد. این منطقه از
وزن ژئوپلتیکی بسیار بالائی نسبت به سایر مناطق برخوردار می باشد و قدرت سیاسی و
اقتصادی و جمعیتی و نظامی و اتمی و تکنولوژیکی و علمی شوروی در این منطقه قرار
گرفته است.

این منطقه
جمهوریهای روسیه، اوکراین، استونی، لیتوانی، مولداوی و بیلوروسی را در خود جای
داده است که ساحل شرقی بالتیک خود منطقه ای کوچکتر را در درون این منطقه بوجود می
آورد که جمهوریهای آن به حوزه بالتیک معروف می باشند.

مناطق
چهارگانه یاد شده از حیث ویژگی های انسانی دارای تفاوت هستند و این تفاوت هم در
مقیاس کشوری و هم در مقیاس منطقه ای وجود دارد مبنای تفاوت نیز متعدد می باشد که
عبارتند از دین و مذهب، قومیت، جمعیت، توسعه اقتصادی و اجتماعی، توسعه علمی و
تکنولوژیکی، قدرت سیاسی و ژئوپلتیکی، از حیث عنصر دین و مذهب؛ منطقه آسیای مرکزی
غالبا مسلمان واهل تسنن می باشند و ازحیث سابقه تمدن و مدنیت نیز دارای سابقه
طولانی هستند و شهرهای مهم سمرقند و بخارا و خوارزم کانون تمدن بوده اند.

منطقه قفقاز
ترکیبی از مسلمانان و مسیحیان را در خود جای داده است. آذربایجان و نخجوان و چچن
اینگوش عمدتا مسلمان واهل تشیع می باشند که از این جهت با ایران دارای چسبندگی
هستند.

منطقه دشت
روسیه عمدتا مسیحی بوده که از مذاهب ارتدکس و کاتولیک و پروتستان تشکیل شده اند و
منطقه سیبری بدلیل فقدان جمعیت بومی قابل توجه، دارای دین مشخصی نیستند وادیان
غالب آن مسیحیت و بودائی می باشد.

از حیث
عنصرقومیت؛ منطقه آسیای مرکزی درای اقوام تاجیک، ازبک، قرقیز، ترکمن و قزاق بوده
که هر یک تشکیل یک واحد سیاسی تحت عنوان جمهوری را بدهند. ممنطقه قفقاز از اقوام آذری،
ارمنی و گرجی تشکیل شده است و منطقه دشت روسیه از اقوام روس، اوکراینی، بیلوروسی؛
بالتیکی و مولداوی برخوردار می باشد. منطقه سیبری بدلیل فقدان جمعیت قابل توجه
بومی دارای اقوام عمده نبوده و غالبا از اقوام، آلتائی، اورالی و زرد می باشند ولی
بدنبال اجرای طرح گسترش قلمرو منطقه اسلاوها و روسها در شوروی، خط کمربندی انتشار
اسلاوها در بخش جنوبی سیبری (که شرایط زیست مساعدتر بوده است) یاسیبری سفلی از
حدود پنجاه سال شکل گرفته و بدینوسیله نژاد اروپائی و سکنه بخش اروپائی شوروی از
ساحل اقیانوس اطلس به ساحل اقیانوس کبیر توسعه داده شده است و الگوی توزیع فضائی
مناطق صنعتی عمده و پایگاه های اتمی و موشکی و مراکز حساس سیبری بر الگوی توزیع
فضائی قوم اسلاو و اروپائی از اورال تا ساحل اقیانوس کبیر تطبیق داده شده است.

نکته قابل
توجه اینکه الگوی فضائی ساخت سیاسی شوری از الگوی فضائی ساخت اقوام در آن تبعیت
نموده است. در واقع مرکزیت و محدوده قلمرو جمهوری های فدرال و مستقل بر هسته و
حزوه نفوذ اقوام در شوروی انطباق یافته اند و تنها الحاق سیبری به جمهوری روسیه از
منطق جغرافیائی و ژئوپلتیکی تبعیت نمی نماید.

از حیث
جمعیت؛ جمهوری فدراتیو روسیه پرجمعیتی ترین جمهوری بوده و حدود 52 درصد جمعیت
شوروی را در خود جای داده است پس از آن جمهوری اوکراین با حدود 5/18 درصد جمعیت
شوروی و ازبکستان با حدود 6 درصد و منطقه روسیه و اوکراین حدود 5/17 درصد و منطقه
قفقاز حدد 5/5 درصد جمعیت کل شوروی قرار دارند. در مجموع منطقه آسیای مرکزی حدود
16 درصد و منطقه روسیه و اوکراین حدود 5/77 درصد و منطقه قفقاز حدود 5/6 درصد
جمعیت کل شوروی را در خود جای داده اند. از حیث توسعه ی اقتصادی و اجتماعی و عملی؛
منطقه دشتهای اوکراین و روسیه و بعبارتی بخش اروپائی شوروی از سطح بالائی برخوردار
می باشند و در مراحل بعدی قفقاز و آسیای مرکزی و منطقه سیبری قرار دارند. از حیث
قدرت سیاسی و ژئوپلتیکی؛ بلحاظ تمرکز عوامل تولید قدرت در بخش اروپائی طبعا این
منطقه از قدرت و نفوذ بالائی برخوردار است و قدرت اقتصادی و تکنولوژیکی و فضائی و
نظامی و سیاسی در این منطقه شکل گرفته است. در داخل این منطقه جمهوری فدراتیو
روسیه از وزن ژئوپلتیکی بسیار بالائی نسبت به سایر جمهوری ها برخوردار است و پس از
آن جمهوری اوکراین قرار دارد که خصیصه های مکانی 
موقعیت جغرافیایی آن باعث پیدا کردن نقش برجسته تری در بخش اروپائی شوروی
شده است و با روسیه رقابت می کند. برخورداری جمهوری فدراتیو روسیه از وزن
ژئوپلتیکی بالا باعث گردیده که روسیه وارث اقتدار و موقعیت ژئوپلتیکی شوروی در
صحنه بین المللی بگردد و حتی در سازمان یابی جدید شوروی نقش محوری را بازی نماید.
از طرفی وجود مرکز سیاسی و اداری شوروی (مسکو) در ناحیه روس نشین منجر به حاکمیت
یافتن روسها در دولت شوروی و همچنین انتشار نژاد روس در تمامی جمهوری های شوروی
شده است که درصد حضور روسها در جمعیت جمهوریها مؤید این مسئله می باشد.

83 درصد
جمیعت جمهوری روسیه و 20 درصد جمعیت اوکراین و 5/12 درصد جمعیت ازبکستان و 43 درصد
جمعیت قزاقستان و 5/10 درصد جمعیت بیلو روسی و 10 درصد جمعیت آذربایجان و 50/8
درصد جمعیت گرجستان و 12 درصد جمعیت ملداوی و 12 درصد جمعیت تاجیکستان و 30 درصد
جمعیت قرقیزستان و 5/8 درصد جمعیت لیتوانی 
7/2 درصد جمعیت ارمنستان و 15 درصد جمعیت ترکمنستان و 30 درصد جمعیت لتونی
و 25 درصد جمعیت استونی را روسها تشکیل می دهند. ادامه دارد

گفته ها
ونوشته ها

هرکه عیبم
کند از عشق

مشنو ای
دوست که غیر ازتو مرا یاری هست              با
شب و روز بجز فکر توام کاری هست

بکند سر
زلفت نه من افتادم و بس                    که
بهر حلقه زلف تو گرفتاری هست

هر که عیبم
کند از عشق و ملامت گوید             تا
ندیده است تو را بر منش انکاری هست

نه من خام
طمع عشق تو می ورزم و بس           که چومن
سوخته در خیل تو بسیاری هست

من چه در
پای توریزم که پسندتو بود          سرو جان
را نتوان گفت که مقداری هست «سعدی»

شرح بلای
هجران

نمی توان به
تو شرح بلای هجران کرد                فتاده
ام به بلائی که شرح نتوان کرد

زروزگار مرا
خود همیشه دردی بود                     غم
تو آمد و آن را هزار چندان کرد «هلالی جغتائی»

امروز
پیراهن، فردا بی کفن!

فقیری تهی
دست، خواجه ای ثروتمند را گفت: اگر من بر در سرای تو بمیرم، با من چه می کنی؟

خواجه گفت:
ترا کفن کنم و به گور بسپارم!

فقیر گفت:
امروز به زندگی، مرا پیراهنی پوشان، و چون بمیرم، بی کفن به خاک بسپار! خواجه
بخندید و اورا پیراهن بخشید.

فقر یا بخل

حکیمی از
شاگردانش پرسید: چه چیز است که آدمی را از آن بدتر نباشد؟

گفتند: فقر
و احتیاج!

بخل از آن
بدتر است، زیرا که چون فقیر مال یابد، حالش نیکو گردد و بخیل هرگز از تنگی و
پریشانی خلاص نشود.

علت مختل
شدن اوضاع حکومت.

سلطان سنجر
را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود، پرسیدند: علت چه بود که ملکی بدین
وسعت و آراستگی که تو را بود، چنین مختلف شد؟

گفت: کارهای
بزرگ را به مردم خرد واگذار کردم و کارهای خرد رابه مردم بزرگ، که مردم خرد کارهای
بزرگ رانتوانستند کرد و مردم بزرگ ازکارهای خرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو
کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشگری و کشوری روی به فساد آورد.

 

عوامل افزایش
روزی

امیرالمؤمنین
علیه السلام به اصحاب فرمود: آیا شما را آگاه نکنم به آنچه روزی را فراوان می کند؟
عرض کردند: آری یا امیرالمؤمنین!

1-    میان دو نماز جمع کردن، روزی را زیاد می کند.

2-    پس از نماز صبح و نماز عصر تعقیب خواندن، روزی را
افزایش می دهد.

3-    رفت و آمد خانوادگی و صله رحم، روزی را زیاد می کند.

4-    روفتن حیات خانه، روزی را زیاد می کند.

5-    با برادر دینی همراهی کردن، رزق را افزایش می بخشد.

6-    استغفار و طلب آمرزش از خداوند، روزی را افزایش می
دهد.

7-    امانت داری، روزی را می افزاید.

8-    سخن بحق گفتن، روزی را فراوان می کند.

9-    به صدای اذان جواب گفتن (اذکار اذان را تکرار کردن)
روزی را زیاد می کند.

10-                      
سخن نگفتن در
مستراح، روزی را زیاد می کند.

11-                      
حرص نورزیدن،
رزق را افزایش می دهد.

12-                      
سپاسگزاری
صاحب نعمت، رزق را زیاد می کند.

13-                      
از سوگند
دروغ، دوری جستن، روزی را زیاد می کند.

14-                      
پیش از غذا
وضو گرفتن، رزق را می افزاید.

15-                      
خوردن آنچه از
سفره بیرون می افتد، روزی را فراوان می کند.

16-                      
و کسی که
روزانه سی بار خدا را تسبیح بگوید، خدای عزوجل هفتاد نوع بلا را از او برمی گرداند
که آسانترین آن فقر و تهی دستی است

دوستی با
مرگ

گرگی و شتری
با هم دوست شدند و قرار گذاشتند که از آن پس، جدائی از میان برداشته شود و دو
خانواده، یکی به شمار آید و مابین کودکان آنها تفاوتی نباشد.

روزی شتر
برای تلاش معاش به صحرا رفت و گرگ یکی از بچه های او را خورد و در گوشه ای خزید.
چون سروکله شتراز دور پیدا شد، گرگ پیش دویده گفت: ای برادر! بیا که یکی از بچه هایمان
نیست. اشتر بیچاره نگران شده پرسید:

یکی از بچه
های من یا بچه های تو؟

گرگ گفت:
رفیق! باز هم من و توئی کردی؟! یکی از آن پاپهن ها!!

طبیب در
گورستان

طبیبی را
دیدند که هرگاه به گورستان رسیدی، ردا بر سر کشیدی، از سبب آنش سئوال کردند. گفت:
از مردگان این گورستان شرم می دارم، بر هر که بگذرم، ضربت من خورده است و در هر که
می نگرم از شرب من مرده.

ای رای تو
در علاج بیمار، علیل برآمدن مرگ، قدوم تو
دلیل

درکشورما
مؤونت جان ستدن   برداشته ای زگردن عزرائیل

شرط مردان
نیست

شرط مردان
نیست، در جان عشق جانان داشتن

پس دل اندر بند
وصل و بند هجران داشتن

بلکه اندر
عشق جانان، شرط مردان آن بود

بر در دل
بودن و فرمان جانان داشتن «سنائی غزنوی»

وصل نخواهم

آه نیارم
زدل، گرچه دلم خون شود     ترسم ازو یک نفس،
سوز تو بیرون شود

وصل نخواهم
کزو، کم شود اندوه تو   بنده هجرم کزو، درد
من افزون شود. «عمادی»

شما دست
بردار نیستید!

اسماعیل
پاشا در سال 1946میلادی از طرف دولت مصر مأموریت یافت که با انگلستان در مورد
استقلال مصر مذاکره کند.

انگلیسی ها
مانند همیشه با زیرکی چانه می زدند و همچنان می خواستند که امتیازاتی در مصر داشته
باشند. اسماعیل پاشا این حکایت را برای آنان نقل کرد:

«یکی از
مورخین مصر به نام بواسحاق می خواست خانه ای خریداری نماید و صاحب خانه رضایت داد
که خانه خود را به مبلغ قبلی به بواسحاق بفروشد، مشروط بر اینکه در قباله قید کنند
که میخ کوچکی که صاحب خانه به دیوار کوبیده، متعلق به اوست!

بواسحاق خانه
را خریداری کرد و قباله رد و بدل شد. روز دیگر صاحب خانه اولی برای بازدید میخ خود
آمد و قدری آن را پاک کرد و روز دوم نیز برای بازدید میخ خود آمده و سپس روزهای
سوم و چهارم و ایام بعد، هر روز چندین مرتبه برای بازدید میخ خود می امد تا
بالاخره طوری زندگی بر بواسحاق تنگ شد که تقریبا خانه را به بهای مفت به صاحب خانه
اولی فروخت و رفت.»

اسماعیل
پاشا پس از ذکر این داستان گفت:

اکنون ما
مصری ها اگر کوچکترین حق و امتیازی در مصر به شما انگلیسی ها بدهیم، حکم آن میخ را
خواهد داشت و دیگر شما دست بردار نیستید.

ازهر و حلقه
در

روزی ازهربن
یحیی با یعقوب لیث و جمعی از امیران واعیان سیستان به مشورت نشسته بودند. چون مجلس
به آخر رسید، امیر صفاری و دیگران برخاستند ولی ازهر همچنان بر جای خود نشسته بود.
چون نزدیک وی رفتند، معلوم شد که انگشت خود را در حلقه کوچک درفرو برده و انگشتش
در حلقه محکم شده و آماس کرده و در آن جا مانده است.

ناچار
آهنگری آوردند و انگشت او را از حلقه بیرون کشیدند. فردای آن روز ازهر چون به مجلس
امیر آمد، باز در همانجا نزدیک در نشست و باز انگشت در حلقه در کرد و باز انگشتش
در حلقه محکم شد!!

یعقوب که از
کار او سخت متحیر شده بود پرسید که این بار دیگر چرا چنین کردی؟

از هر با
خونسردی جواب داد: خواستم ببینم که حلقه در از دیروز تا کنون فراختر شده یا نه؟!!

این کار
ابلهانه ازهر بر سرزبانها افتاد و در ابلهی مثل شد.

کژدم دل

مأمون بر
فضل بن سهل وزیرش که خدمتهای بس بزرگ، به او کرده بود، بدگمان و خشمگین شد و دستور
داد او را به گرمابه بکشند!

پس از این
عمل، روزی مأمون نزد مادر فضل رفت و برای تسلیت گفت: ای مادر!غم فضل بسیار مخورکه
اگر او مرد، ترا فرزندی دیگر چون من هست!!

مادر فضل که
سخت بر مأمون برآشفته بود، از این سخن زهرآگین بیشتر عصبانی شده بدو گفت: چگونه از
کشته شدن فرزند بلند همت و پاکیزه خویم که موجب شده تو کژدم دل حق ناشناس بیهوده
پندار، خود را فرزند من بخوانی، خون نگریم وننالم؟!

موقع مناسب

در ساعت درس
علم الاشیاء معلمی از شاگرد پرسید: بهترین و مناسب ترین موقع برای چیدن سیب چه وقت
است؟

شاگرد بدون
تردید جواب داد:

موقعی که سگ
در باغ نیست و باغبان هم بیرون رفته است!