ديداری با خانواده̾ شهيد محمّد جواد تندگويان

گرامی داشت ياد شهيد
محمّد جواد تندگويان

در ديداری با خانواده̾
آن شهيد

بازگشت پيكر مطهّر
شهيد غريب محمّد جواد تندگويان وزير نفت كابينه̾ شهيد رجائی به ميهن اسلامی «
پاسدار اسلام » را بر آن داشت تا ديداری با خانواده̾ محترم آن شهيد داشته باشد .
زمان اين ديدار ، ايّام الله دهه̾ مبارك فجر ، مكان آن ، خانه̾ پدری آن شهيد واقع
در يكی از محلّات قديمی جنوب شهر تهران ـ خالی آباد ـ می باشد . در اين منزل ، پدر
، مادر ، همسر و خواهر محترمه̾ آن شهيد درباره̾ « جواد » و خاطرات دوران كودكی تا
آخرين لحظات عمرش صحبت نمودند . آنچه در پی در می‌ آيد گزيده ای از اين اظهارات می
باشد . مناسبت ديگر اين گراميداشت در شماره̾ اسفندماه مجلّه را شايد بتوان « روز
ملّی شدن صنعت نفت » دانست كه در حقيقت ، وزير نفت شهيد ما و ديگر شهدائی از اين
دست ، استقلال واقعی و ملی‌ شدن حقيقی صنعت نفت را تثبيت نموده اند .

 

ديداری با خانواده̾  شهيد تندگويان

خواهر محترمه̾ شهيد
تندگويان :

بسم الله الرحمن
الرحيم ـ برادرم محمّد جواد تنگويان از ابتدا در زندگی در يك محيط مذهبی پرورش
پيدا كرده بود و از اين جهت، هم روحش آشنا با قرآن و عترت بود و هم شيفته̾ قرآن و
عترت و مسير زندگیش را هم از ابتدا به گونه ای انتخاب كرده بود كه بتواند در جهت
رضای خدا حركت كند . و پيوندش از همان ابتدا با مسجد و محراب به وضوح در زندگی
ديده می‌ شد . در تمامی مراحل زندگيش هم معمولا اين پيوند را حفظ كرد .

برادرم يك عشق عجيبی
از دوران نوجوانی نسبت به امام داشت و عكس امام را از همان سنين دبيرستان ( يك عكس
جوانی امام را ) پيش خودشان داشتند و حفظ می كردند . رساله̾ امام را از ابتدا
داشتند يعنی هيچ زمانی مقلّد كس ديگری جز امام نبودند از همان ابتدا و در واقع اين
رساله را به عنوان يك گنجينه حفظ می كرد و هر جا كه می توانستند مخفی می كردند و
به رساله̾ امام فقط رجوع می كردند با اين كه در بهترين رشته های دانشگاهی در پنج
دانشگاه معتبر و قوی پذيرفته شدند وهمزمان در بورسيه̾ بانك مركزی دانشگاه انگليس
پذيرفته شدند ولی خودشان دانشكده̾ نفت را ترجيح دادند و رفتند دانشكده̾ نفت آبادان
و در دانشكده شروع كردند به تحصيل و نيز فعّاليّت در انجمن اسلامی.

ايشان در تماس های‌
دائمی كه با استاد مطهّری و استاد جعفری در آن زمان داشتند توانستند پای اين
اساتيد را به آن جو كفر آميز دانشكده̾ نفت آبادان باز كنند و به طور مداوم در رفت
و برگشت بين تهران و آبادان بودند و جلسات بحث و درس و گفتگو بين اين اساتيد و
دانشجويان را داير كردند.

بعد از دانشكده̾ نفت
آبادان ، ايشان به تهران آمدند و در پالايشگاه نفت تهران مشغول بكار ، و نيز ادامه̾
فعاليّت های سياسی شدند تا اين كه در سال 52 به دليل پخش اعلاميّه̾ حضرت امام
دستگير شد . البتّه غير از نشر و پخش اعلاميّه̾ حضرت امام ، ايشان در ارتباط با
انتشار كتاب های مختلف و همان مباحثی كه در دانشكده مطرح می شد در انتشار آنها هم
سهم عظيمی داشت ساواك آمد و جواد را دستگير كرد و حدود هفت ماه شكنجه̾ مداوم را
ايشان تحمل كرد . شكنجه ها بسيار سخت بود ، آثار شكنجه تا زمانی هم كه رفتند باقی
بود ، وهمين آثار را خانمشان به عنوان مداركی جهت شناخت پيكرشان ارائه داده بودند
و به لطف خدا توانسته بود از زير بار همه̾ شكنجه ها رو سفيد و مقاوم در مقابل خدا
بيرون بيايد . در آن حركت هائی كه در زندان قصر ، در ارتباط با نماز جماعت هائی كه
صورت گرفت در سال 51 – 52 ايشان سهم اساسی داشت و هر بار كه نماز جماعت به پا می
شد ايشان باز شكنجه های بعدی را می پذيرفت . اين طور كه در مقالات با مادرم داشتند
اظهار كرده بودند كه برويد بيرون و اين را اظهار كنيد و به همه بگوئيد كه ما را به
سبب اين كه نماز جماعت می خوانيم و نماز را اقامه می كنيم سرازير آويزان می كنند و
شكنجه می‌ نمايند . يعنی در مجموع انسانی‌ بود كه هيچ زمان خوفی از غير خدا به دلش
راه نمی داد و از ايثار و نثار جانش در هيچ مرحله ای دريغ نمی كرد .

خوشبختانه خانواده هم
كاملا با ايشان هماهنگ بودند و همسرشان هميشه در جهت خودشان حركت می‌ كردند و مشكل
داخلی چون نداشتند راحت می توانستند در جهت مسيری كه انتخاب كرده بودند حركت بكنند
.

در تظاهرات 17 شهريور
، در تمامی حركت های‌ مردمی ، در كميته̾ استقبال امام ، بهشت زهرا ، هسته های
مقاومت مردمی ، ديگر به عنوان يك عنصر فعال در كليّه̾ اين ها حضور داشت ، به خصوص
كه نيروهای حزب اللهی انقلابی را هم كه كاملا جريانات سياسی برايشان روشن بود می
شناخت جريانات سياسی را و تن به اينكه اسير اين حزب و اين گروه و آن دسته بشود
نداد و هيچ وقت نداد و تا آخر هم نداد يعنی هميشه آن غنای فكری كه داشت مستقل آن
را حفظ كرد ، مستقل باقی ماند ، در كميته̾ استقبال از حضرت امام ايشان عضو بود و
روزی كه امام وارد شدند ، ايشان به عنوان بهترين روز خودشان آن را ناميدند ، در
تمام ايّام زندگيشان بسيار خوشحال بودند كه چنين توفيقی را داشتند و بعد از حضور
امام در بين مردم ايشان ديگر جذب كارهای مردمی شدند ، و هر جا كه می شد، انجام
وظيفه می كرد .

در مجموع هميشه شيفته̾
امام بود و قبلا هم اشاره كردم كه قرآن و عترت را به خوبی شناخته بود می دانست كه
اگر بخواهد به لقاء برسد بايد قبل از هر چيزی در خدمت خلق الله باشد و خود امام
هميشه می گفتند كه راه خدا از ميان خلق می گذرد . جواد اين را با تمام وجودش درك
كرده بود . و به همين جهت هم هيچ زمانی نمی شد ما جواد را جدا از مردم و جدای از
خدمت به مردم ببينيم و هميشه او اگر با قرآن بود ، با ذكر بود ف با دعا بود ، با
نماز بو د ولی اين ها را در يك حالت كناره گيری و گوشه گيری از مردم نمی يافت در
كنار مردم بود و بعد از انقلاب هم با همين انگيزه هر كاری كه به او محوّل می شد
اين كار را می پذيرفتند .

جواد می گفت كه اگر
به من امر كنند با وجود داشتن اين مدرك تو بيا و اينجا را تميز كن و جارو بكش ، من
اين كار را می كنم و می پذيرم چون تكليفی كه برای من تعيين شده اين تكليف است يعنی
واقعا سمعا و طاعتا در مورد تكليفی بود كه به عهده اش قرار داده می شد . و زمانی
هم كه با شهيد بهشتی و هم اينكه جالب اين بود خود شهيد بهشتی هم عجيب شيفته̾ ايشان
شده بودند كه خدمت آقای خامنه ای هم كه رفتيم ايشان به عنوان خاطره ياد می‌ كردند
می گفتند شهيد بهشتی اين قدر تعريف كردند از آقای تندگويان كه مشتاق شديم كه ايشان
را ببينيم . و خواستيم كه ايشان تشريف بياورند در مجلس كه حضور داشتيم و آمدند و
ديديم كه جوان بسيار مؤدب و متواضع و مدير و صحبت كه كردند احساس كرديم كه ايشان
آن لياقت و شايستگی را برای تصدّی وزارت نفت دراند .

همسر محترمه̾ شهيد :

آن قدر كه من يادم می
آيد اتفاقا در همين منزل پدرشان بود كه صحبت بود از طرف دوستان پيشنهاد می شد به
ايشان كه ممكن است همين روزها به شما پيشنهاد وزارت نفت را بدهند و خلاصه خودتان
را آماده كندي برای اين پست ، ايشان می گفتند من به هيچ وجه خودم را شايسته̾ اين
وزارت نمی بينم . با اينكه تخصّصش نفت بود و می گفت من می ترسم چون اين پست حسّاس
است و خيلی مسئوليت سنگين . تا آنجائی كه بتوانيم زير بارش نمی روم و خلاصه به اين
حالت روال قبول مسئوليت ايشان طی می شود كه حقيقتا خودشان را در موقعيتی می بينند
كه حكمی و تكليف شرعی‌ برگردن خودشان حس می كنند كه می پذيرند و واقعا خيلی
برايشان مشكل بود پذيرفتن اين مسئله ، و ترس از اينكه نكند كوتاهی بشود و نكند
نتواند آن طور كه بايد و شايد انجام دهد .

چند روزی از قبول
مسئوليت ايشان نگذشته بود كه جنگ شروع شد و موقعيّت جنگی پيش آمد . در مدّت كوتاهی
كه در اين پست بود سه بار به اين سفر مخاطره آميز قدم گذاشت كه بار دوّم ايشان را
از نيمه راه پليس راه برگردانده بود . ايشان به شدّت ناراحت شده بود و از شدّت
ناراحتی مريض شد.

اين روحيّه را داشت و
ما هم به هر حال در اين موقعيّت هميشه طوری كه ايشان اطمينان داشت كه ما هم گله ای
نداريم و به هر حال بچّه ها هم ديگر عادت كرده بودند به روحيّات ايشان و معمولا
وقتی ايشان از منزل خارج می شدند كه بچّه ها خواب بودند و زمانی هم كه برگشت اكثرا
باز خواب بودند مگر روزهای تعطيل ، اگر ايشان فرصتی برايش پيدا می شد بچّه ها چند
ساعتی ايشان را می ديدند و گاها می گويند ما خاطرات پدر را خيلی به ياد نداريم به
خاطر اينكه اكثرا ايشان به كار می پرداختند .

پدر محترم شهيد
تندگويان :

نكته̾ بارز در شخصيّت
جواد اين بود كه در فكر مقام نبود ، در فكر رياست طلبی نبود ، بلكه در فكر آرامش
مملكت بود زيرا آن عقيده ای كه داشت استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی ، روی اين
نظر ايشان می گفت اگر به من بگويند جارو بكش ، 
من جارو می كنم نگاه نمی‌كنم كه من مهندس هستم . طالب مقام نبود . لباسی
ساده می پوشيد ،‌ايثار گريش هم اين بود وقتی‌ كه اسير شد حالا به وزارت و اين ها
را خانم ها تشريح كردند وقتی‌ كه اسير شد قرار بود خودش را معرّفی نكند ولی وقتی
ديد نزديك به صد نفر ، قريب صدو بيست نفر را می‌ خواهند اعدام كنند و به گلوله
ببندند ، ايشان به معاونينشان اظهار می‌ كنند كه بايد ما خودمان را معرّفی كنيم
شايد از كشتن اين ها جلوگيری كنيم و اظهار می كند كه « انا وزير نفت » ، آنها دست
نگه می‌ دارند از كشتن آنها .

خواهر محترمه̾ شهيد :

در مورد روحيه̾ برادر
شهيدم اين نكته قابل ذكر است كه آن طور كه گفته اند آن شب آخری كه ايشان را می
بردند شعارش اين بود كه : « خمينی عزيزم ، بگو كه خون بريزم » .

جواد آدمی نبود كه
دست از عقيده و آن شعار حماسی اش بر دارد و تا آخرين لحظات هم اين شعار ها را داده
تا جائی كه به شهادتش منجر شد .

عنوان بسيجی كه آيت
الله خامنه ای دادند به ايشان ، عنوانی‌ است كه بی دليل به ايشان داده نشده . جواد
با آگاهی كامل حركت كرده بود قبل از رفتنش ، به پابوس امام رضا عليه السلام رفته
بود ، اينجا وقتی‌ برگشته بودند از زيارت حضرت رضا عليه السلام به آقای بوشهری
پيشنهاد داده بودند كه برويم ديدار امام شايد ديگر موفّق نشويم ايشان را ببينيم و
به ديدار امام رفته بودند . ( پدر شهيد ـ بنده هم كه به ايشان گفتم آنجا شلوغ است
ايشان گفتند كه شما حسوديت می ‌شود من شهيد شوم ) و بعد هم به ديدار مجروحين رفته
بودند ، مجروحين همان يك ماه .

در مورد روحيّه̾
خانواده هم ، ما واقعا باور نداشتيم من خودم به شخصه با توجّه به آن محبّت خاصی كه
پدرم و مادرم نسبت به جواد داشتند اصلا باور نمی كردم كه وقتی پيكر ايشان بيايد
اين ها بتوانند اين طور تسلی بگيرند . حقيقتا شهيد همراه با خودش همه نوع بركتی می
آورد و آن نقش تربيتی را كه خداوند خودش در مورد شهيد دارد در مورد خانواده̾ شهيد
هم اعمال می‌ كند . و بلا فاصله بعد از ورود ايشان ما آن حالت سكينه را در تك تك
اعضای خانواده حقيقتا ديديم ،‌اين حالت سكينه را ـ يعنی روحيه آن چنان متحوّل شد و
آن چنان در مقابل اين امر اين ها با روحيه برخورد كردند و خصوصا چهره̾ ايشان آن
صلابت و آرامش و آن طمأنينه ای كه در چهره̾ ايشان مشاهده می‌ شد خوب هر كدام از ما
كه اين چهره را ديديم به وجد آمديم و احساس كرديم كه جواد به چه آسايش و آرامشی
رسيده و اصلا جای حزن و اندوه نيست اين روحيه بعد از ديدن ايشان ديگر كاملا همان
چيزی بود كه شايسته̾ يك روح شهيد است و خانواده̾ شهيد . الحمدالله .

پدر محترم شهيد :

خدا می داند كه من
برای اين ها نگران بودم ، مادرش ، همسرش ، خواهرهايش و دختر و پسرش و به لطف خدای
متعال وقتی كه آمدم ديدم كه روحيه̾ همسر بسيار خوب است ، روحيه̾ خواهرش بسيار خوب
است ، روحيه̾ مادرش هم الحمدالله رب العالمين آن طور كه بايد و شايد خوب بود .

« پاسدار اسلام »‌شهادت
اين وزير نفت بسيجی را به خانواده̾ محترمشان و امّت قهرمان پرور ايران به ويژه
مقام معظم رهبری تبريك و تسليت عرض می نمايد.