هدايت پاداشی و ضلالت كيفری

تفسير سوره
رعد

هدايت پاداشی
و ضلالت كيفری

قسمت پنجاه و
دوم

آيت الله
جوادی آملی

« و يقولون
الذين كفروا لولا أنزل عليه آية من ربّه ، قل انّ الله يضلّ من يشاء و يهدی إليه
من أناب » .                                                                       
( سوره رعد ـ آيه 27 )

و آنان كه
كافر شدند می گويند : چرا آيت و حجتی از پروردگارش بر او نازل نشد ؟ بگو همانا
خداوند هر كه را بخواهد گمراه و هر كه به درگاه كبريائيش تضرّع كند ، هدايت می
نمايد .

شبهه̾ منكران
رسالت

در اين آيه
شبهه̾ منكران وحی و رسالت را مطرح می فرمايد . البته قبلا در همين سوره ، چند مورد
سخن از رسالت به ميان آورده و شبهات منكرين وحی و رسالت را بيان كرده و پاسخ می
فرمايد كه مبسوطا بحثش گذشت .

اكنون در اين
آيه نيز يكی از آن شبهات را مطرح می نمايد كه باز هم در همين سوره خواهد آمد كه :
« و ما كان لرسول أن يأتی بآية‌الا باذن الله لكل اجل كتاب » ( سوره رعد ـ آيه 38)

و در پايان
همين سوره نيز می خوانيم : « و يقول الذين كفروا لست مرسلا »‌ ( سوره رعد آيه 43 )
منكرين گاهی می‌ گفتند كه : تو پيامبر نيستی‌ ! و گاهی ‌می گفتند : انسان نمی
تواند حامل وحی و رسالت باشد و فرشته است كه می تواند رسول باشد . گاهی پيشنهاد
معجزه می‌ دادند و می گفتند : فلان معجزه را برای ما انجام ده و مانند آن . درباره̾
طرح اعجاز نيز گاهی به خود پيامبر می گفتند : برای ما معجزه و آيتی بياور و گاهی
می گفتند : اگر او پيامبر است، چرا خدا او را با معجزه تأييد نمی كند ؟ گاهی می
گفتند : اين شخص كه ادعای نبوّت دارد ، يك معجزه ای مانند معجزات انبياء پيشين
برای ما بياورد ، گاهی فعل را به خدای سبحان نسبت می دادند و می گفتند : اگر اين
شخص پيامبر است ، چرا از سوی خدای سبحان بر او آيت يا آياتی نازل نمی شود ؟

اين پيشنهاد
ها و اعتراض ها يك سلسله جواب های مشترك دارد و يك سلسله جواب های خصوصی . آنجا كه
به خود پيامبر پيشنهاد می دادند كه بايد معجزه ای بياوری ، خداوند به پيامبر می
فرمايد : تو در جواب آنها بگو : من آن قدرت را از پيش خود ندارم كه هر لحظه شما پيشنهادی
بدهيد من هم فورا طبق خواسته شما در نظام خلقت تأثيری بگذارم . من بنده ای از
بندگان خداوند هستم كه به اذن و اجازه̾ او كار می كنم . اين يك پاسخ كه گاهی
خداوند به پيامبرش می فرمايد كه به آنها بگو و گاهی هم مستقيما به پيامبرش می
فرمايد : « إنّما أنت نذر و لكل قوم هاد » ( رعد ـ‌ آيه 7 ). ای پيامبر ، تو فقط
كارت انذار كردن و هشدار دادن به اين ها است ، و برای هر قومی‌ يك هدايت كننده ای
هست . گاهی می فرمايد به اينكه اينها اگر بهانه می گيرند و معجزه می خواهند ، اين
كتاب خدا معجزه است . يك انسان درس نخوانده كتابی اين چنين آورده است كه اگر تمام
درس خوانده های عالم جمع شوند ، يك سوره̾ كوچك مثل سوره هايش نمی توانند بياورند.
ولی‌ در آنها انگيزه̾ ايمان آوردن نبود . حضرت امير سلام الله عليه می فرمايد كه
من شاهد سه معجزه از حضرت رسول صلی الله عليه و آله و سلم در يك جا برای كفار بودم
ولی باز هم ايمان نياوردند .

آنها تمام
اين معجزات را از حضرت می ديدند ولی در آنها اثر نمی گذاشت ، زيرا معجزه باعث نمی
شود كه كسی ايمان بياورد ؛ معجزه زمينه را فراهم می سازد و گرنه ايمان يك نور
درونی است كه انسان بايد از آن نور درونی مدد بگيرد و ياری بطلبد .

در اين آيه
شبهه̾  كفار را مطرح می سازد كه می گويند :
چرا يك معجزه بر پيامبر نازل نمی شود ، نظير آنچه كه بر انبياء پيشين نازل می شد ؟
در پاسخ ای پيامبر به آنها بگو كه ضلالت و هدايت بدست خدا است . « و ما كان لرسول
أن يأتي بآية‌الّا باذن الله » ( سوره رعد ـ آيه 38 ) ـ هيچ پيامبری معجزه ای نمی
آورد جز با اذن و اجازه پروردگار و برای هر چيزی نظم و برنامه ای هست « لكل اجل
كتاب » ـ و به هر حال معجزه فقط حجت خدا را تمام می‌ كند و گرنه هدايت و ضلالت
عامل ديگری دارد « قل ان الله يضلّ من يشاء و يهدی اليه من اناب » .

اقسام هدايت

در بحث های
گذشته درباره̾  هدايت گفتيم كه هدايت بر دو
قسم است :

1-   
هدايت تشريعی و
ابتدائی .

2-   
هدايت تأييدی و ادامه
ای .

خدای سبحان
هدايت تشريعی را برای تمام افراد بشر مقرر فرموده است . می فرمايد : ما پيامبر را
به عنوان رحمت برای جهانيان فرستاديم و می فرمايد : و ما تو را برای تمام مردم
فرستاديم « و ما ارسلناك الّا كافة للناس » ( سوره سبا ـ آيه 28 ) و تمام بشر را
به اين امور و معارف آشنا كرديم « انّا هديناه السبيل » ( سوره سبا ـ آيه 3 )
انسان در هر شرائطی كه باشد ، خداوند او را به هدايت تشريعی ، هدايت می كند ، يعنی
راه را به او نشان می دهد ، راهنمائيش می‌ فرمايد : « و هديناه النجدين » ( سوره
بلد ـ آيه 10 ) و ما هر دو راه را به او نشان داديم ، حال او يا بايد شاكر باشد و
راه حق را بپيمايد و يا كفران ورزد و راه باطل را .

كار خدای
سبحان راهنمائی و ارائه طريق است و تمام انسان ها را با اين راهنمائی و ارائه طريق
، هدايت می كند . راه مستقيم را بيان می نمايد و عقل و وحی را هم به كمك او و برای
ياری او اعزام می كند . خطر انحراف را هم برای او بيان می كند و به طور وضوح روشن
می سازد تا هيچ كس نتواند ادعا كند كه راه برما پوشيده بود، و حتی اگر كسی راه حق
را پشت سر گذاشت و راه باطل را پيش گرفت ، به او مهلت می دهد تا توبه كند و به سوی
حق باز گردد . ولی‌ اگر راه باطل را ادامه داد و از مرز توبه و انابه گذشت ، ديگر
توفيق بازگشت را نصيبش نمی كند ؛ آنجا است كه ديگر موعظه و هدايت در او اثر نمی
گذارد ، زيرا نعمت توفيق از او سلب شده است .

ولی اگر
انسان به حسن اختيا ر خودش ، راه حق و خير را طی كند ، يعنی به هدايت تشريعی
احترام بگذارد ، خدای سبحان او را به عنوان ايصال به مطلوب ، در بين راه كمك می‌
كند و وسائل هدايتش را بيش از پيش برايش فراهم می سازد و حق را كه روشن است ، برای
او روشن تر می سازد و موانع را از جلوی راهش بر می دارد و كوشش ها و كشش ها را در
او اضافه می كند و علاقه او را به خودش بيشتر می سازد و سرانجام او را به مقصد می
رساند . اين هدايت پاداشی و ادامه ای است .

و در كوتاه
سخن ، خداوند هيچ انسانی‌ را از هدايت ابتدائی محروم نمی كند و بدوا كسی را گمراه
نمی سازد . « و الله يقول الحق و هو يهدی السبيل » ( سوره احزاب آيه 4 ) ـ‌ و
خداوند حق می گويد و او است كه راه را به مردم نشان می‌ دهد و هدايتشان می كند .
پس خدائی كه حق است ، هرگز احدی را از هدايت ابتدائی محروم و ممنوع نمی سازد . ولی
كسی كه راه خود را انتخاب كرد ، در بين راه هم هدايت پاداشی وجود دارد و هم اضلال
كيفری .

يعنی : خدای
سبحان انسان راه يافته را پاداش می دهد و به نام هدايت تكوينی ، ايصال به مطلوب می
كند و انسان بی راهه رو را كيفر می دهد ؛ كيفری به نام اضلال كيفری ، نه اضلال
بدوی كه اصلا گمراهی ابتدائی معنی ندارد .

عوامل رسيدن
به گمراهی كيفری

و حتی در
مورد دوم كه انسان به سوء اختيار خودش ، راه فساد را پيموده است ، در آغاز به او
مهلت می دهد تا شايد توبه كند و راه حق را بازيابد و اگر به عوامل بازگشت ، پشت پا
زد و از مرز توبه و انابه گذشت ، آنجا است كه خداوند قلبش را مهر می زند و ديگر
چيزی در دل سياهش اثر نمی گذارد . آنجا است كه می فرمايد : « ختم الله علی قلوبهم
» ( سوره بقره ـ آيه 7 ) پس ديگر نه می شود علوم و معارف را در دل آنها وارد كرد .
زيرا قلبشان مهر خورده و ختم شده است .

در سوره صف ،
آيه 5 می خوانيم : « فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم » ـ‌ يعنی وقتی زيغ و انحراف در
دل آنها جايگزين شد ، خداوند توفيق را از آنها می گيرد و به حال خود رهايشان می
سازد . يا در سوره بقره ، آيه 10 می خوانيم كه فرمود : « في قلوبهم مرض فزادهم
الله مرضا » ـ چون در دل های آنان بيماری بود ، پس خداوند بر مرضشان افزود . جحد ،
اشكال ، شك و انتقاد به معارف اسلامی ، همه و همه امراض قلب است و وحی آسمانی شفا
بخش همه̾ اين اشكالات می باشد . در مسائل عملی ؛ تكبّر ، حسادت ، حميّت ، تعصّب و
ديگر فسادهای اخلاقی امراض ما فی الصدور است كه در مقابل تهذيب و تزكيه̾ قرآن ،
شفای لما فی الصدور است ، پس قرآن هم جهل را با علم درمان می كند و هم كفر را با
ايمان ، و فسق را با عدل شفا می بخشد و اگر كسی با داشتن همه̾ اين علل درمان ، بر
بيماريش افزايش داد ، خداوند بر مرضش خواهد افزود و ديگر شفا و درمان نخواهد شد.

مرز هدايت
پاداشی و ضلالت كيفری

حال بايد ديد
چه كسانی شايسته̾ هدايت الهی هستند ؟ و آيا خداوند هر كه را بخواهد بی حساب هدايت
يا گمراه می كند و يا اينكه مشخص و معين فرموده است كه چه كسانی سزاوار تر هدايت و
چه كسانی لايق گمراهی اند ؟

در آيه̾ مورد
بحث می بينيم می‌ فرمايد :‌« قل ان الله يضل من يشاء و يهدی اليه من أناب » پس
هدايت مطلق نيست كه تبيين نشده باشد بلكه هدايت مربوط به گروه خاصی است همچنان كه
در سوره بقره نيز ملاحظه كرديم كه خداوند به گزاف افرادی را گمراه نمی كند ، بلكه
آنان را كه در قلوبشان بيماری است ، و از مرز توبه و انابه گذشته اند ، بر
بيماريشان می افزايد يعنی در گمراهی افزون تر ، آنان را وا می دارد .

در آيه 26
سوره بقره نيز می فرمايد : « و ما يضلّ به الا الفاسقين » ـ اگر كسی فسق ورزيد و
از راه مستقيم هدايت ، منحرف شد و در توبه و انابه را بر روی‌ خود بست و كتاب خدا
را پشت سر گذاشت و عقل را با شهوت خويش خاموش كرد ، خداوند چنين شخصی را به اضلال
كيفری ـ نه اضلال ابتدائی ـ مبتلا می سازد .

و اگر كسی
انابه كرد ، يعنی به خدا بازگشت و در رحمت الهی را بر روی خود گشود ، و به سوی خدا
منقطع شد خداوند هدايت پاداشی را نصيبش می كند و او را به مقصد می رساند و كارها
را برايش آسان می نمايد و موانع را يكی پس از ديگری از پيش راهش برمی دارد و علل
پذيرش را يكی پس از ديگری برای او روشن تر می سازد و خلاصه او را هدايت می كند به
هدايت پاداشی كه اين هدايت مخصوص منيبين است .

انابه يعنی
انقطاع الی الله ؛ همان انقطاعی كه مناجات شعبانيه آن را تبيين می كند و می فرمايد
: « الهی هب لي كمال الانقطاع اليك » بنابراين ،درست است كه خداوند هر كه را
بخواهد هدايت می كند ولی خود در جاهای ديگر قرآن مشخص و معين نموده است كه اين
هدايت روی نظم و حساب است ، نه به طور گزاف . و معلوم شد همين قرآنی كه شفا و نور
است و برای مؤمنين رحمت است ، همين قرآن برای ظالمان و تبهكاران و فاسدان جز خسارت
و زيان چيزی نخواهد بود . می فرمايد : « ولا يزيد الظالمين الا خسارا » ( سوره
اسرا ـ آيه 82 ) يا در سوره بقره آيه 26 می فرمايد : « و ما يضل به الّا الفاسقين
» .

پس در اين
آيه كريمه اگر می فرمايد : هر كه را خدا بخواهد هدايت می كند و هر كه را بخواهد ،
گمراه می‌ نمايد ، خصوصيات هر دو گروه تبيين و روشن نموده است . و هرگز خدای سبحان
كسی را ابتداء گمراه نمی كند ، بلكه در اثر فرو رفتن در فسق و فجور است كه بر
بيماريشان می افزايد و موضوع « اضلال كيفری » پيش می آيد . و در اين آيه كريمه كه
می فرمايد : « و ما يضلّ به الّا الفاسقين 
» حصر كرده است موضوع اضلال را به فاسقين و تبهكاران . آنان كه به سوء
اختيار خودشان از نعمت هدايت به معنای ايصال به مطلوب محرومند ، حتی اينان هم
همواره مورد هدايت الهی قرار می گيرند ، انبيا و پيامبران آنان را به سوی خدا می
خوانند و عقل نيز آنها را هدايت می كند ، به هدايت ابتدائی و تشريعی و ارائه طريق
كردن ، اما آن هدايتی كه به معنای ايصال به مطلوب است و موانع را زا فرا راهش بر
می دارد ، آن را نصيب چنين شخص فاسقی نمی كند .

و به هر حال
هرگز عنايت خدای سبحان و لطفش به بندگانش قطع نمی شود ولی‌اگر كسی نخواست راه
هدايت را پيش گيرد، در گمراهی و ضلالت غوطه ور خواهد شد و بر مرض گمراهيش افزوده
خواهد شد ، زيرا خود او نخواسته است . ولی اگر انابه و توبه را پيش گرفت ، خداوند
تمام موانع را  از پيش راهش بر می دارد و
او را به مطلوب و مقصود می رساند .

                                                                               
ادام دارد

خلوص نيت

حضرت علی
عليه السلام :

« فطو بی لمن
اخلص لله عمله و علمه وحبّه و بغضه و اخذه و تركه و كلامه وصمته و فعله و قوله »
.                                                           
( تحف العقول ـ صفحه 91 )

خوشبخت و
رستگار كسی است كه علم و عملش ، دوستی‌ و دشمنيش ، گرفتن و رها كردنش ، سخن گفتن و
سكوتش ، رفتار و گفتارش تنها بر اساس رضای الهی استوار باشد و بر خلاف امر
پروردگار قدمی‌ برندارد .