داستان بناي مسجد مدينه

درس هایی از
تاريخ تحليلی اسلام

قسمت چهل و
دوم

داستان بنای
مسجد مدينه

حجة الاسلام
و المسلمين رسولی محلاتی

واين نيز
حديثی ديگر در داستان بنای اوّليه̾ مسجد

حاكم
نيشابوری بسند خود از عايشه روايت كرده كه در داستان بنای اوّليه مسجد مدينه
نخستين سنگ را رسول خدا صلی الله عليه و‌ آله و سلم برداشت ، و سپس ابوبكر سنگ دوم
را برداشت ، و سنگ سوم را نيز عمر حمل كرد و سنگ چهارم را عثمان !

عايشه گويد :
من به رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم عرض كردم : اينان را می بينی كه چگونه
با تو كمك و مساعدت می كنند؟ فرمود : ای عايشه اينان خلفای پس از من هستند ![1]
.

و در كتاب
های ديگر نيز مانند سيره ابن كثير به همين مضمون و با مختصر اختلافی از سفينه آزاد
شده̾ رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم آن را روايت كرده اند …

ولی از آنجا
كه حديث مزبور اشكالاتی داشته خود همين ابن كثير پس از نقل آن بلافاصله گفته است :

« و هذا
الحديث بهذا السياق غريب جدّا » .

صدور اين
حديث با اين كيفيّت خيلی بعيد و نا‌ آشنا است ؛ و سپس گويد : آنچه معروف است حديث
ذيل است كه امام احمد بن سندش از سفينه روايت كرده كه رسول خدا صلی الله عليه و
آله و سلم فرمود :

« الخلافة
بعدی ثلاثون عاما ، ثم يكون من بعد ذلك الملك » .[2]

خلافت پس از
من سی سال است سپس سلطنت خواهد بود .[3]

و از حافظ
ذهبی نقل شده كه حديث سنگ های خلافت را از عايشه نقل كرده و پس از آنكه سند حديث
را تضعيف كرده گفته است :

« و لا يصحّ
بوجه فانّ عايشه لم تكن يومئذ ذخل بها النبي (ص) و هی محجوبة صغيرة ، فقولها هذا
يدلّ علی بطلان الحديث » [4]
.

يعنی اين
حديث به هيچ وجه نمی تواند صحيح باشد زيرا رسول خدا (ص) در آن وقت با عايشه زفاف و
عروسی نكرده بود ، و او دختری بود در پرده و كوچك ، و همين گفتار دليل بر باطل
بودن حديث است .

نگارنده گويد
:

گذشته از
اشكالاتی كه « ذهبی » بر اين حديث كرده اشكالات ديگری نيز دارد كه نقل های ديگر
اين حديث ـ مانند حديث سفينه ـ را نيز مخدوش و بی اعتبار می سازد مانند اين كه :

1-   
عثمان در سال اوّل
هجرت در حبشه به سر می برده به شرحی كه در حديث قبلی ذكر شد ، و شايد روی همين جهت
بوده كه سهيلی نام عثمان را در اين حديث نياورده . [5]

2-   
در پاره ای از روايات
آمده كه نخستين باری كه رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم مسجد مدينه را بنا كرد
ديوار های آن را با شاخه های خرما و چوب ساخت و در سال چهارم با خشت و سنگ آن را
تجديد كرد [6]
… كه در اين صورت با اين حديث اختلاف و منافات دارد و موجب ضعف حديث مزبور می
گردد …

3-   
اين حديث مخالف است
با حديث های ديگر كه درباره خلافت از رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم نقل شده
و به طور كلی اساس و زير بنای‌خلافت ابوبكر و عمر و عثمان ـ كه به گفته̾ خود علماء
و دانشمندان اهل سنّت در تصحيح داستان سقيفه و مسائل بعدی همه جا و هميشه گفته اند
اين بوده كه :

رسول خدا (ص)
از دنيا رفت و خليفه ای تعيين نكرد و نام كسی را به عنوان خليفه خود ذكر نكرد ، و
اين گفتار خود عايشه است كه از همين حاكم نيشابوری كه آن حديث را از عايشه روايت
كرده از وی نقل كرده كه گفته است :

« لو كان
رسول الله مستخلفا لا ستخلف أبابكر وعمر » [7]
.

يعنی عايشه
گفته است :

اگر رسول خدا
قرار بود خليفه تعيين كند ابوبكر و عمر را به خلافت خود تعيين می كرد …

و اگر قرار
باشد كه سخن رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم را درباره̾ خلافت و جانشينی پس از
آن حضرت بپذيريم چرا آن همه روايات معتبر و متواتر مانند حديث غدير و حديث منزلت و
حديث ثقلين و غيره كه علی عليه السلام را به خلافت و جانشينی رسول خدا صلی الله
عليه و آله و سلم معرّفی كرده و صحابه و تابعين نقل كرده اند نپذيريم ، و به اين
گونه روايات مخدوش و ضعيف و اخبار واحد متشبّث شويم !

و شايد روی
همين اشكالات و جهات بوده كه امثال ابن كثير با همه̾ سهل انگاری هایی كه درباره̾
اين گونه احاديث دارند نتوانسته آن را بپذيرند ، و نا آشنا بودن حديث را تأييد
كرده است .

خانه هائی كه
اطراف مسجد ساخته شد

چنان چه از
روی هم رفته̾ روايات استفاده می شود ، پس از اين كه رسول خدا صلی الله عليه و آله
و سلم از كار ساختمان مسجد ( به شرحی كه ذكر شد ) فراغت يافت در صدد برآمد تا برای
خود و خاندان خود و مسلمانانی كه از مكّه بدان جا هجرت كرده بودند و جا و مكانی
نداشتند وعموما به صورت ميهمان در خانه های مردم زندگی می كردند خانه هائی بسازد و
از اين رو دستور داد در كنار همان مسجد و پشت ديوار های آن اطاق هایی بسازند ، و
در آن جا سكونت گزينند …

و از آنجا كه
اين كار هم نتوانست مشكل بی‌ خانمانی ياران رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم را
برطرف سازد [8] و
گروهی بودند كه اگر از مكّه به مدينه آمده بودند و هيچ گونه جا و مكان و حتّی
وسائل خوراك و پوشاكی هم نداشتند آن حضرت ناچار شد آن ها را به صورت دسته جمعی در
داخل مسجد جای دهد و آن ها را در تاريخ به « اصحاب صفّه » ناميده اند .

بدين ترتيب
كه جایی را در آخر مسجد اختصاص به سكونت و خوابيدن آن ها داد ، و مجموع اين افراد
كه به نام اصحاب صفه معروف شده اند ، و چنان چه ابو نعيم نام آن ها را ذكر كرده
حدود يك صد نفر بودند كه به تناسب فصول و سفر ها و مرگ و مير و ازدواج گاهی اين
عدد كم و زياد می شد …

و رسول خدا
صلی الله عليه و آله و سلم نيز متكفّل مخارج و آذوقه و لباس آن ها بود و گاهی می
شد كه چند روز آن ها در گرسنگی به سر می بردند و يا به اندك خرما و شيری اكتفا می
كردند … [9]

نزديكان رسول
خدا صلی الله عليه و آله و سلم مانند اميرالمؤمنين عليه السلام و حمزه و ابوبكر و
عثمان  و ديگرانی كه در پشت مسجد برای خود
اطاقی ساخته بودند هر كدام دری يا دريچه ای از خانه خود به داخل مسجد باز كرده
بودند تا از وضع داخل مسجد آگاه شده و يا در هنگام نماز نيز به راحتی بتوانند از
آن دريچه داخل مسجد شده و ناچار نباشند از درب بيرونی خود به سوی مسجد بيايند ، كه
پس از گذشت مدّتی رسول خدا دستور داد به جز در خانه علی عليه السلام بقيّه آن درب
ها را ببندند ، و اين مطلب بر بعضی گران آمد تا آنجا كه زبان به اعتراض گشوده و
گفتند چرا جوان نورسی را بر ما ترجيح داده ، و آن حضرت رابه افراط درباره̾ دوستی
علی عليه السلام متّهم سازند، و رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم ناچار شد ، در
يك سخنرانی عمومی پاسخ آن ها را داد و فرمود :

« من اين كار
را از پيش خود نكردم ، بلكه دستوری بود از طرف خدای تعالی كه من مأمور به ابلاغ آن
گرديدم … »

و جالب اين
است كه دشمنان اميرالمومنين عليه السلام كه همه جا و پيوسته در صدد محو فضائل و
افتخارات آن بزرگوار بودند ، چنان چه در مقالات گذشته نمونه هایی از آن را ذكر
كرديم ، وقتی ديدند اين فضيلت بزرگی برای آن حضرت به شمار می آيد در صدد تضعيف اين
روايات ـ كه از حدّ تواتر می گذرد ـ و يا تأويل آن ها بر آمده ، و برخی هم نظائر
آن را برای ديگران نقل كرده و از اين راه خواسته اند آن را تحت الشعاع قرار داده و
يا به گفته̾ امروزی ها كم رنگ كنند‌ ـ كه انشاء الله تعالی‌ در حوادث سال دوم هجرت
به تفصيل روی‌ آن بحث خواهيم كرد …

و اگر اجمال
آن را بخواهيد می توانيد به گفتار ابن ابی الحديد ـ كه خود از بزرگان علمای اهل
سنّت است مراجعه كندي كه می گويد : بكريه و طرفداران ابوبكر هر كجا فضيلتی برای
علی عليه السلام ديدند مانند حديث « مواخاة » و پيوند برادری كه تفصيل آن بعدا
خواهد آمد ـ و حديث « سدّ ابواب » آمدند و مثل آن را برای ابوبكر جعل كردند … [10]

                                                                                               ادامه
دارد

 

 



1-                 
مستدرك حاكم ـ ج 3 ص 69 و 97 .