عناصر اصلی بينش سياسی

قسمت بيست و
دوم

مبانی رهبری
در اسلام

عناصر اصلی
بينش سياسی

حجة الاسلام
و المسلمين محمّدی ری شهری

در مقاله
قبلی توضيح دادم كه سياست را در اسلام می توان به هوش و هنز اداره̾ حكومت با هدف
تحقّق عدالت تفسير كرد ، در اين رابطه امام و رهبر نياز مبرم به سه ويژگی دارد:
يكی مردم شناسی و دوم مردم داری و سوم زمان آگاهی ، عناصر اصلی بينش سياسی كه
نخستين شرط رهبری است را همين سه ويژگی تشكيل می دهند .

مردم شناسی و
رهبری

مردم شناسی
يكی از ضروريات اوّليه̾ رهبری در همه̾ حكومت ها خصوصا حكومت هائی است كه متّكی بر
آراء مردم هستند ، رهبرانی كه برای ادامه̾ حكومت ، متوسل به خشونت و ختناق می شوند
نيز از اين قاعده مستثنی نيستند ، رهبر هر چه مردم جامعه خود را بهتر بشناسد ،
خواست ها و نيازهای مادّی و معنوی آن ها دقيق تر بداند ، اطّلاعات او از نقاط قوّت
و ضعف جامعه̾ خويش كامل تر باشد ، در مديريّت جامعه و تأمين اهداف خود موفّق تر
است .

مردم شناسی
پيامبر اسلام

يكی از
برجسته ترين نكات سيره̾ پيامبر اسلام و امام علی صلوات الله عليهما مردم شناسی و
مردم داری آن ها است كه كمتر مورد توجّه سيره نويسان بوده و يا اينكه اصولا به اين
مسئله توجّه شده ، و اگر آن چه در اين باره در لابه لای كتب حديث و تاريخ است جمع
آوری و تنظيم شود ، رساله ای جالب و مفيد و آموزنده است .

البته برای
پيروان اسلام كه شناخت رهبران الهی را در امر رهبری مرتبط به اتّصال آن ها با منبع
وحی و الهام می دانند ، مردم شناسی آن ها چندان اعجاب انگيز نيست ولی به هر حال
برای آشنا شدن با مبانی رهبری در اسلام ، توجه به اين معنا ضروری است .

بررسی تاريخ
زندگی پيامبر اسلام از زاويه̾ مردم شناسی به روشنی نشان می دهد كه او بيش از هر كس
با خصوصيّات روحی ، اخلاقی ، فرهنگی ، سياسی و اجتماعی مردم آشنا بوده ، چگونگی
دعوت ، چگونگی مبارزه ، مرحله بندی مبارزه ، چگونگی برخورد های خصوصی و عمومی او
با مردم ، همه بيانگر واقعيّت مردم شناسی است .

بهترين سند
اين مدّعا قدرت فوق العاده و شگفت انگيز پيامبر اسلام در تحول سريع و همه جانبه̾
فرهنگ حاكم بر جامعه̾  عصر بعثت است ،
انقلابی كه او در جامعه̾ منحط و عقب مانده آن روز رهبری كرد و به سرعت به ثمر
نشاند ، بدون شناخت صحيح و دقيق از جامعه و مردم امكان پذير نبود .

او به دليل
آن كه مردم را خوب می شناخت و ظرفيت های فكری ، روحی ، اخلاقی و عاطفی آن ها را
خوب می دانست ، می توانست با هر كس به اندازه ظرفيت فكری و روحی او سخن بگويد و
برخورد كند و بدين ترتيب نقش رهبری فوق العاده قوی و مردمی ايفا نمايد ، همه̾
پيامبران الهی دارای اين ويژگی بودند.

امام صادق
عليه السلام می فرمود :

« ما كلّم
رسول الله صلی الله عليه و آله بكنه عقله قطّ . قال رسول الله : انّا معاشر
الانبياء‌‌ أمرنا ان نكلّم الناس علی قدر عقولهم »‌[1]
.

هرگز رسول
خدا صلی الله عليه و آله به كنه خرد و عمق معلومات خود با مردم سخن نگفت ، فرمود :
ما جامعه̾ پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه̾ عقلشان سخن بگوئيم .

روايت شده كه
جمعی از اسرا كه مستحق اعدام بودند را نزد پيامبر اسلام آوردند ، آن حضرت به
اميرالمومنين عليه السلام دستور داد كه همه را گردن بزند ولی چيزی نگذشت كه مجددا
دستور داد كه يكی از آن ها را جدا كنند و نكشند .

آن مرد وقتی
از اين فرمان مطّلع شد از پيامبر پرسيد : چرا مرا از يارانم جدا كردی در صورتی كه
جنايتی ك مرتكب شده ايم يكی است ؟!

پيامبر اسلام
پاسخ داد كه خداوند تبارك و تعالی به من وحی كرد كه تو در ميان قوم خود فردی با
سخاوت هستی و به اين دليل نبايد كشته شوی !

اين برخورد
متين و منطقی كه از ارتباط پيامبر اسلام با مبدأ وحی حكايت می كرد مردی كه تا سرحد
مرگ در برابر اسلام ايستاده بود را چنان شيفته̾ اسلام نمود كه بی درنگ شهادتين را
بر زبان جاری كرد و مسلمان شد .[2]

نكته̾ مهمّی
كه در زمينه̾ رهبری از اين برخورد می توان آموخت اين است كه با شناخت دقيق مردم كه
از راه غير وحی نيز امكان پذير است ، بسياری از افراد فاسد و منحرف را كه زمينه̾
جذب دارند می شود در مسير صحيح هدايت كرد .

مردم داری
پيامبر اسلام

در نظر
ابتدائی ممكن است نسبت مردم داری به پيامبر اسلام نادرست و حتی اهانت تلقی شود ،
زيرا چگونه می توان به كسی كه به شهادت تاريخ ، به چيزی جز رضای خدا نمی انديشيد و
به همين دليل سختی ها كشيد و مرارت ها ديد تا بالاخره به اهداف خود رسيد و اسلام
پيروز شد ، نسبت داد كه او فردی مردم دار بود و برای جلب رضايت مردم برنامه داشت
؟!!

ولی با اندكی
تأمّل روشن می شود كه مردم داری و جلب رضايت آن ها هميشه با جلب رضای خداوند متعال
متضاد نيست ، بلكه در اسلام جلب رضايت خلق در جهت جلب رضای خالق است .

ترديدی نيست
كه پيامبر اسلام هيچ گاه برای جلب رضای مردم از اصول و اهداف خود عدول نكرد و
اصولا بر اين مبنا ، انقلاب اسلامی را در محيطی منحط و در ميان مردمی متعصّب در
عقايدی باطل ، به پيروزی رساند ، ولی اين طور نبود كه احساسات مردم را حتی در
مواردی كه با اصول و اهداف در تضاد نباشند ، به هيچ انگارد .

سياست تأليف
قلوب

در راستای
اين سياست وقتی مسئله عدول از اصول انقلاب اسلامی مطرح می شود ، پيامبر اسلام
صريحا اعلام می كند كه به هيچ قيمتی كوتاه نمی آيد و خطاب به عمويش ابوطالب كه
پيام سران قريش در رابطه با پيشنهاد رياست به شرط ترك دعوت به توحيد را برای او
آورده بود فرمود :

« و الله يا
عمّاه لو وضعوا الشّمس في يمينی و القمر في شمالي علی أن اترك هذا الأمر حتّی
يظهره الله أو اهلك فيه ما تركته » [3]

عمو جان به
خدا سوگند اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند در مقابل
عدول از اصول خود ، هدف خود را رها نمی كنم تا خداوند اسلام را پيروز كند يا در
راه اين هدف جان بدهم .

ولی آن چا كه
مسأله اصول مطرح نيست ، نهايت تلاش را دارد رضايت عموم را فراهم كند ، از دشمنی
دشمنان بكاهد و دشمنانی كه لباس دوست پوشيده اند را جذب كند و تبديل به دوست واقعی
نمايد و در اين راستا بخشی از غنايم و بيت المال مسلمين به عنوان « تأليف قلوب »
در اختيار سرسخت ترين دشمنان اسلام كه به تازگی به ظاهر اسلام را پذيرفته اند می
گذارد تا آن جا كه مورد اعتراض جمعی از يارانش قرار می گيرد كه می‌ گفتند :

« يغفر الله
لرسول الله ، يعطی قريشا و يتركنا و سيوفنا تقطر من دمائهم » .

خداوند
پيامبر را بيامرزد ، به قريش می دهد و ما را رها می كند در حالی كه خونشان از
شمشير های ما می چكد !

اين جمله را
جمعی از جوان های انصار پس از خاتمه يافتن جنگ حنين و تقسيم غنائم آن گفتند كه
پيغمبر به تعدادی از سران قريش تا صد شتر بخشيده بود .

وقتی اين سخن
به پيغمبر رسيد ، فرستاد انصار را خواست و از آن ها سؤال كرد : اين سخنی كه از شما
به من رسيده چيست ؟

فقهاء انصار
گفتند : يا رسول الله ، اين سخن از افراد صاحب نظر ما نيست ، جمعی از جوانان نورس
اين مطلب را گفته اند .

سپس پيامبر
فلسفه اني بذل و بخشش را برای آن ها اين طور بيان كرد :

« إنّی اعطی
رجالا حديثی عهد بكفر أتألّفهم » .

من با اين
اقدام می خواهم مردانی را كه به عهد كفر نزديكند جذب كنم .

و ادامه داد
كه : آيا شما مايل نيستيد كه آن ها با اموال برگردند و شما با پيغمبر به خانه
هايتان برويد ؟ به خدا آن چه شما با آن باز می گرديد بهتر است از آن چه با آن باز
می گردند .

در اين هنگام
انصار گفتند : بلی يا رسول الله ما راضی شديم [4]
.

ملاحظه می
كنيد كه در اين ماجرا پيامبر اسلام نهايت كياست و سياست را در مردم داری به كار
گرفته ، از يك سو با هديه دل دشمنان خطرناك تازه مسلمان را نرم كرده و از سوی ديگر
با يك برخورد عاطفی قوی دل دوستانی كه نتوانسته به آن ها چيزی بدهد را به دست
آورده است .

سياست پيش
گيری از انحراف

نمونه̾ ديگر
از سياست پيامبر اسلام در زمينه̾ مردم داری و پيشگيری از انحراف عقيدتی و سياسی
پيروان خود را در حديث زير می توان ملاحظه كرد:

عامر بن سعد
از پدرش روايت كرده كه پيامبر اسلام به جمعی هدايایی داد كه من هم در ميان آن ها
نشسته بودم ، فقط به يك نفر از آن ها چيزی نداد و اتفاقا من از او بيش از ديگران
خوشم می‌ آمد ، لذا بلند شدم و آهسته به پيغمبر گفتم . يا رسول الله چرا چيزی به
فلانی نداديد به خدا او فرد با ايمانی است !

پيغمبر با
شنيدن اين سخن اندكی سكوت كرد ، ولی چيزی به او نداد و دوباره آن چه از مردم می
دانستم مرا وادار كرد همان سخن اول را تكرار كنم ، در اين نوبت نيز پيامبر پاسخی
جز اندكی سكوت نداشت ، برای مرتبه سوم همان كلام را تكرار كردم ، اين بار فرمود :

« اني لأعطی
الرّجل وغيره احبّ إلي منه خشية‌أن كيب في النار علی وجهه » [5]

من به بعضی
از افراد عطا می كنم در صورتی كه ديگری را بيشتر از او دوست دارم ، چون می ترسم
اگر به او ندهم جهنّمی شود .

به عبارت
ديگر سياست پيش گيری از انحراف برخی از افراد جامعه اقتضا می كند كه رهبر توجّه
بيشتری به آن ها داشته باشد ، در غير اين صورت ، به دليل ضعف نفسانی دچار انحراف و
انحطاط می گردند و زندگی جاويد خود را تباه می كنند ، بنابراين توجّه بيشتر رهبری
به رفاه مادّی اين گونه افراد يك سياست صحيح مردم داری است و دليل ارزش واقعی آنان
يا بی ارزشی ديگران نيست .

سياست
پيشگيری از شايعات

در موارد
متعددی پيامبر اسلام برای پيشگيری از شايعاتی كه در نهايت موجب سلب اعتماد مردم به
رهبری می شود با سرسخت ترين منافقين از اصحاب خود برخورد نكرد و با اينكه برای
جلوگيری از خراب كاری های آنان ، قتل آن ها لازم به نظر می رسيد به دليل مصلحت
اهمّ ، از اعدام آن ها صرف نظر كرد .

عبدالله بن
ابیّ يكی از آنان بود كه ماجرای نفاق و توطئه وی در سوره̾ منافقين آمده ولی وقتی
به پيغمبر پيشنهاد قتل وی شد ، در پاسخ فرمود :

« لا يتحدّث
النّاس انّ محمّدا يقتل اصحابه » [6]

نمی خواهم
شايع شود ميان مردم كه محمد اصحابش را می كشد .

اين شايعه به
دليل اين كه زمينه̾ مردمی حكومت اسلامی را تضعيف می كند به مراتب از وجود يك منافق
برای جامعه̾ اسلامی خطرناك تر است به همين جهت و با همان استدلال پيامبر اسلام در
مواردی مانع از مجازات مجرمين از اصحاب خود می شود .

سياست توجّه
به افكار عمومی

همه̾ مواردی
كه ذكر شد نمونه های روشنی از مردم داری پيامبر اسلام و توجّه دقيق و كامل او به
افكار عامّه مردم است. نمونه̾ ديگری كه شايد روشن تر از مواردی كه ملاحظه شد، می
تواند اين سياست راتبيين كند حديثی است كه پيامبر اسلام به عايشه می فرمايد :

« لولا حداثة
عهد قومك بالكفر لنقضت الكعبه ثم جعلتها علی اسّ ابراهيم » [7]

اگر نبود كه
قوم تو تازه از كفر فاصله گرفته اند ، هر آينه كعبه را خراب می كردم و بر همان
اساس كه ابراهيم آن را بنا كرده قرار می دادم .

معلوم می‌
شود عنايت به افكار عامه جايگاه خاص در نظام اسلامی دارد و تا آن جا كه مصلحت اهمّ
اقتضا نكند و با اهداف و اصول اسلام در تضاد نباشد ، رعايت آن ضروری است .                                                                                     
        ادامه دارد

 

 



1-                 
فروغ الكافی ـ ج 8 ص 168 ، ميزان
الحكمه ـ ج 9 ص 341 .