بهانه گيری منكرين وحی

هدايت
در قرآن

قسمت
پنجاه و سوم

تفسير
سوره رعد

بهانه
گيری منكرين وحی

آيه
الله جوادی آملی

«
و يقولون الذين كفرو ا لولا أنزل عليه آية من ربّه ، قل انّ الله يضلّ من يشاء و
يهدی اليه من أناب الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله ، ألا بذكر الله تطمئنّ
القلوب * الذين آمنوا و عملو الصالحات طوبی لهم و حسن مآب . »                 ( سوره رعد ـ آيه 27 – 29 )

و
آنان كه كافر شدند می گويند : چرا آيت و معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نمی شود
؟ بگو : همانا خداوند هركه را بخواهد گمراه و هر كه به درگاهش تضرّع كند، هدايت می
نمايد . آنان كه ايمان آوردند و دل هايشان به ياد خدا مطمئن می شود . همانا به ذكر
خدا قلب ها مطمئن می شوند آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح داشتند ، بشارت بر آنان
باد و بازگشتی شيرين در انتظارشان است .

آيه
كريمه ـ همان گونه كه تا كنون مورد بحث قرار گرفت ـ در دو مقام خلاصه می شود :
مقام اول ـ بهانه گيری منكرين وحی ، مقام دوم ـ پاسخی كه خدای سبحان به آن ها می
دهد .

و
در مقام اوّل كفار می گويند : چرا پيامبر معجره نياورد ؟ چرا يك آيتی بر پيامبر
نازل نشد ؟ و در مقام دوّم خداوند به آنان پاسخ می دهد كه در اين باره مقداری بحث
كرديم .

معجزه
هيچ تأثيری در كفار ندارد

ملاحظه
می فرمائيد كه قرآن كريم ، سخنان منكرين وحی را به تعبيرات گوناگون ذكر می كند ،
گاهی به صراحت می گويند كه آن چه تو آوردی ، معجزه نيست ، ما هم می توانيم مثل آن
سخن بگوييم . و گاهی بالكنايه اعجاز قرآن را نفی می كنند و می گويند : چرا معجزه
ای نمی‌ آوری ؟ يعنی ، اين قرآن كه تو آورده ای معجزه نيست !

اين
مضمون كه كفار می گفتند : چرا معجزه ای بر تو نازل نمی شود ؟ در آيات فراوانی آمده
است . در آيه 118 سوره بقره اين چنين آمده : « و قال الّذين لا يعلمون لولا يكلمنا
الله او تاتينا آية » ـ و آنان كه نمی دانند گفتند چه می شد اگر خدا با ما سخن می
گفت يا آيه ای بر ما نازل می شد ؟!

اين
سخن نوع متمردان است در برابر انبياء و رسولان . « كذلك قال الذين من قبلهم مثل
قولهم ، تشابهت قلوبهم » ـ متمردان پيشين هم 
مانند اين ها اعتراض می كردند ( می گفتند كه ای پيامبر معجزه ای بياور )
زيرا طرز تفكرشان مشابه يكديگر است .

در
اين زمينه ، سوره انعام ، جامع ترين سوره است ، از اين نظر كه شبهات منكرين وحی را
بيش از هر سوره ای مطرح می كند و به تعبير سيدنا الأستاد ( مرحوم علامه طباطبائی )
رضوان الله عليه و اولی است كه اين سوره را سوره̾ « احتجاج » بناميم . در اين
سوره̾ مباركه حدود چهل حجّت واستدلال آمده است و تقريبا 40 بار خداوند به رسول
الله صلی الله عليه و آله و سلم ـ دستور احتجاج می دهد و قريب چهل بار كلمه « قل »
تكرار شده است .

در
همين سوره انعام آمده است : « و ما تأتيهم من آية من آيات ربّهم الا كانوا عنها
معرضين » ‌( سوره انعام ـ آيه 4 ) ـ و هيچ يك از آيات 1پروردگارت بر آن ها نازل
نمی شد ، جز اين كه از آن رو بر می گرداندند و در آيه هفتم آمده است . « و لو
نزّلنا عليك كتابا في قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال الذين كفروا ان هذا الّا سحر مبين
» ـ اگر يك كتابی در كاغذی بر تو نازل می كرديم و آن را با دست خود لمس می كردند ،
باز هم اين كفار می گفتند كه اين چيزی جز يك سحر روشن و واضح نيست !

در
آيه 25 می فرمايد : « و منهم من يستمع اليك و جعلنا علی قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و
في آذانهم و قرا و إن يروا كل آية ‌لا يؤمنوا بها » ـ برخی از آنان به تو گوش می
دهند ولی بر قلوبشان پرده هایی افكنديم كه نتوانند آن را بفهمند و گوش های آن ها
را از شنيدن سخن حق سنگين است ، و هر معجزه و آيه ای را مشاهده كنند ، باز هم
ايمان نخواهند آورد .

بنابر
اين ، كفّار می خواستند بهانه بگيرند ، نه اين كه از پيامبر معجزه می خواستند و
گرنه خود قرآن بزرگترين معجزه بود ، گذشته از اين كه معجزاتی هم نظير « ستون
حنّانه » را از نزديك ديده بودند . به هر حال خداوند در پاسخ آنان می فرمايد : «
قل انما الآيات عند الله » ـ ای پيامبر بگو همه̾ آيات و معجزه ها نزد خداوند و به
اذن او است .

و
برای اين كه مؤمنين نيز ، از كفار مأيوس شوند می فرمايد : « و ما يشعركم انها اذا
جائت لا يؤمنون » ( سوره انعام ـ آيه 109 ) ـ و بدانيد كه اگر آيات و معجزات ديگری
هم بيايد ، اين كفار ايمان نمی آورند و نمی پذيرند . هر پيشنهادی هم كه اين ها می
دهند ، اگر ما آن پيشنهاد ها را عملی كنيم ، باز هم ايمان نمی آورند . می گويند :
ملائكه نازل بشوند و مرده هايشان زنده گردند و ما اگر ملائكه را هم نازل كنيم و
مرده هايشان را حيا نمائيم و با آن ها گفتگو كنند ، باز هم ايمان نمی آورند « و لو
اننا نزلنا اليهم الملائكة و كلّمهم الموتی وحشرنا عليهم كلّ شيء‌قبلا ما كانوا
ليؤمنوا » ( انعام ـ آيه 111 )

در
همين سوره انعام آيه 24 می فرمايد : « و اذا جائتهم آية قالوا لن نؤمن حتی نؤتی
مثل ما أوتی رسل الله » ـ و اگر هم آيه ای و معجزه ای بيايد ، می گويند ما هرگز
اطاعت نمی كنيم و ايمان نمی آوريم تا اين كه وحی بر ما هم نازل شود، همان گونه كه
بر پيامبران الهی نازل می شود .

اين
مطلب در سوره̾ « مدثر » آيه 52 هم آمده است : « بل يريد كلّ امریء منهم آن يؤتی
صحفا منشّره » ـ بلكه هر يك از آن ها می خواهد كه بر او كتابی نازل گردد.

خداوند  كه قرآن را فرستاد و آن را كتاب عمومی و برای
تمام بشر قرار داد و فرمود :« هذا بيان الناس » ـ اين قرآن دعوت عمومی برای تمام
افراد بشر است و پيامبر را بر همه مردم مبعوث گدانيد « و ما ارسلناك الا كافة
للناس » ـ و ما تو را نفرستاديم مگر بر تمام مردم جهان. ولی آن ها می گويند ما در
اين دعوت عمومی شركت نمی كنيم بلكه بايد برای تك تك ما دعوت نامه̾ خصوصی بيايد
يعنی همان طور كه قرآن بر تو نازل می شود ، بر ما هم نازل شود . در بعضی از آيات
اشاره شده است كه به اين كه كفار می گفتند : آن چه را كه تو به عنوان قرآن عرضه می
داری و آيت الهی می شماری ، اسطوره است ، ما هم مثل اين می توانيم بياوريم . اين
معجزه نيست ، پس بايد معجزه̾ ديگری بياوری .

«
لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطير الاوّلين » ( سوره انفال ـ آيه 31 ) ـ
اگر می خواستيم ما هم مثل اين می‌ توانستيم سخن بگوئيم ، و اين چيزی جز اسطوره های
پيشينيان نيست .

در
بخش ديگر می گفتند تا كتاب آسمانی بر تك تك ما نازل نشود ايمان نمی ‌آوريم .

معجزه
فقط زمينه ساز هدايت است

ملاحظه
می فرماييد كه قرآن كريم همه سخنان آن ها را در امر اوّل كه بهانه گيری بود در سه
مرحله ذكر می كند ، سپس می فرمايد به اين كه اين ها به دنبال بهانه اند . هدايت و
ضلالت با معجزه پيدا نمی شود بلكه معجزه تنها زمينه̾ هدايت را فراهم می سازد .
انسان است كه بايد در برابر معجزه و آيت الهی بيانديشد و تمكين كند و سركشی ننمايد
.

نشانه
اش آن است كه بسياری از آيات و معجزات را به دلخواه آن ها و به پيشنهادشان
فرستاديم و آن ها در برابرش ايستادند و مقاومت كردند و سرپيچی نمودند و تمرّد و
عصيان كردند و ايمان نياوردند و هرگز هم ايمان نمی آورند.

در
جريان ناقه̾ صالح ، به حضرت صالح گفتند كه اگر شتری با آن خصوصيات بياوری ، ما
ايمان می آوريم . معجزه آورده شد و شتر از دل كوه آمد ولی آن ها نه تنها ايمان
نياوردند بلكه ناقه را هم كشتند . اين طور نيست كه اگر انسان به طرف فساد كشيده
شود ، بتواند خودش را كنترل كند. وقتی رفت ، ديگر مهارش را از دست داده و قابل
كنترل نيست .

اين
است كه حضرت فرياد می زند : «فأين تذهبون » ( سوره تكوير ـ آيه 26 ) به كجا می
رويد ؟ آری ! انسان وقتی به منجلات فساد و تباهی فرو رود ، به جائی می رسد كه تمام
معجزات و نشانه ها و آيات بينه̾ حق را ناديده می گيرد و ايمان نمی آورد . فرمود :
«ولئن أتيت الّذين أوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك » ( سوره بقره ـ آيه 145 )
اگر هر آيه و معجزه ای برای اهل كتاب بياوری ، آن ها هرگز راه مستقيم تو را دنبال
نمی كنند . و اين دومين مقام بحث است كه معجزه ، زمينه̾ هدايت را فراهم می كند نه
اين كه خودش عامل تحقق ايمان باشد. انسان بايد در برابر معجزه و آيات خداوند ، عقل
و انصاف داشته باشد و تفكر كندو سركشی ننمايد . لذا می فرمايد : تو هم هر معجزه ای
بياوری ، اين طور نيست كه اين دلباختگان دنيا تمكين كنند . مگر جريان ناقه̾ صالح
را برای اين ها نمی خوانی ؟ آن ها پيشنهاد دادند كه اين چنين ناقه ای با همچون
خصوصياتی بيايد . ناقه̾ آمد ولی مگر ايمان آوردند ؟! « فعقروها فدمدم عليهم ربّهم
بذنبهم فسوّاها و لا يخاف عقبيها » ( سوره شمس ـ آيه 14 ) ناقه را پی كردند ، پس
خداوند آنان را بكيفر گناهشان هلاك نمود و شهرشان را با خاك يكسان كرد و هيچ باك
از هلاكت آن ها نداشت .

قلوب
اين ها در اثر تاريكی و تيرگی به جائی می رسد كه نه انذار و تهديد در آنان اثر می
كند و نه بشارت به بهشت جاويدان و نعمت های بی پايان . « سواء ‌عليهم أ أنذرتهم إم
لم تنذرهم لا يؤمنون » ( سوره بقره ـ آيه 6 ) ـ هيچ فرقی برای آن ها نمی كند ، چه
آنان را انذار كنی و از عذاب الهی بترسانی و چه انذار نكنی ، آن ها هرگز ايمان نمی
آورند و تسليم نمی شوند .

بنابراين
، در مقام دوّم بحث معلوم شد كه هدايت و ضلالت ، تنها به استناد اعجاز نيست بلكه
اعجاز فقط زمينه ساز است ، و لازم است كه انسان بيانديشد و تأمل كند و خدا را
بشناسد .

در
سوره انفال ، آيه 30 می فرمايد : « و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك أويقتلوك أو
يخرجوك و يمكرون و يمكر الله والله خير الماكرين » ـ اين كفار دسيسه می كنند كه تو
را باز داشت و زندان نمايند يا شهيدت كنند و يا تبعيدت نمايند . تمام اين ها را به
عنوان مكر و دسيسه طرح می كنند و نقشه می كشند ولی خداوند نيز نقشه می كشد و
بهترين طرّاحان است .

در
ادامه می فرمايد : « و اذا تتلی عليهم آياتنا قالوا قد سمعنا ، لو نشاء لقلنا مثل
هذا ان هذا الّا اساطير الاولين » ـ و اگر آيات ما بر آن ها خوانده شود می گويند
ما به تحقيق آن ها را شنيديم و اگر می خواستيم می توانستيم مانند آن آيات بياوريم
و اين ها چيزی جز اسطوره های پيشينيان نيست .

 بد ترين جنبنده ها

و
در همين سوره انفال ، آيه 22 خداوند راز درونی آنان را روشن ساخته می فرمايد :

«
ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون » ـ بدترين جنبنده ها نزد
خداوند كرهایی هستند كه حرف حق در گوششان فرو نمی رود و از زبانشان حرف حق شنيده
نمی شود و تعقّل نمی كنند .

«
و لو علم الله فيهم خيرا لأسمعهم ولواسمعهم لتولوا و هم معرضون » ـ اگر خير و
صلاحی در آن ها بود ، خداوند حق را بگوش آن ها می رساند و اگر هم برساند ، نمی
پذيرند و پشت می كنند . برای اين كه كسی كه مى پذيرد ، قلب است و قلب هم بطرف
طبيعت است. اگر شما هم دهن كاسه ای را به طرف زمين قرار دهيد ، هر چه باران بيايد
، يك قطره در كاسه نمی رود . قلبی كه به طرف عالم طبيعت متوجه شد ، هر چه موعظه از
بالا بيايد ، در آن قلب چيزی نمی نشيند . و غير قلب هم كاری‌ انجام نمی دهد . شما
اگر شاخه های درختی را كنار يك نهری خم كنيد ، سبز نمی شود زيرا بايد به پای درخت
آب بريزيد نه اين كه سر درخت را به سوی آب خم كنيد . اگر قلب پذيرش نداشت ، هر
كاری كنيد، سخن حق در آن تأثير نمی گذارد ، حتی اگر سخن حق را هم بخواند و بشنود ،
چون پذيرش ندارد ، هيچ تأثيری در آن نخواهد گذاشت .

اگر
عده ای در قيامت مانند حيوانات سر به زير محشور می شوند و سر فراز نيستند برای اين
است كه سر به طرف طبيعت است و تمام همّش اين است كه از طبيعت و از زمين در بياورد
و زمين را زينت دهد و با دست خالی برود « و لو تری اذا المجرمون ناكسوا رؤوسهم عند
ربّهم » ( سوره سجده ـ آيه 12 ) ـ و روزی كه بينی ، جنايتكاران و تبهكاران در
برابر پروردگارشان سر بزيرند .

پس
معلوم شد كه چرا خداوند می فرمايد : «ان الله يضلّ من يشاء و يهدی اليه من اناب »
و به هر حال در اين زمينه بيشتر توضيح خواهيم داد و بحث را به آينده موكول می كنيم
.

                                                                                        
ادامه دارد