امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی

قسمت هفدهم

امام راحل
سلام الله عليه و فقه سنتی

آيت الله
محمّدی گيلانی

·       
آشنایی عرب جزيره به
فنّ كتابت از قرن سوّم ميلادی .

·       
عمده حرمان صحابه از
كتابت حديث ، نهی بود.

·       
اعتناء شديد قرآن
كريم و رسول الله صلی الله عليه و آله به امر كتابت .

·       
اين اعتناء شديد بود
كه بعد از هجرت و استقرار دولت اسلامی ، مساجد مدينه در كنار مسجد النبی صلی الله
عليه و آله ، مدارس تعليم قرآن و كتابت گرديد .

·       
اين تعليمات به ذكور
اختصاص نداشت بلكه طايفه اناث نيز از آن بهره ور بودند.

·       
علماء بزرگ در مقام
جمع بين طائفه̾ اخبار نهی از كتابت حديث و بين طايفه جواز آرائی دارند كه به قدر
مجال نقل می كنيم .

روايات و
آثار وارده در منبع كتابت حديث و آثار و در تجويز آن ، بسيار است و لباب آن ها
همان مقداری است كه در مقابله̾ قبل حكايت كرديم و ظاهرا عمده جهت برای حرمان كتابت
صحابه̾ محترم ، آثار و روايات نبوی را همين نهی بوده است ، نه قلّت وجود كتّاب ،
زيرا چنان كه تاريخ بيان می كند عرب جزيره قبل از اسلام از حدود قرن سوم ميلادی ،
به فنّ كتابت معرفت داشت . و در فتوح البلدان می گويد : « جاء‌ الاسلام و في الاوس
و الخزرج عدّه يكتبون » ـ اسلام وقتی داخل مدينه شد كه در اوس و خزرج عدّه ای می‌
نوشتند .

و ترديدی
نيست در اين كه كتابت در عصر پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله ، به نحو گسترده ای
انتشار يافت زيرا برانگيختن قرآن كريم مردم را بر تعلّم و تحريص رسول الله صلی
الله عليه و آله با بيان های مختلف ، مسلمين را بر اين امر مضافا به اقتضاء طبع
رسالت ، اين كه خواننده و نويسنده در دولت جديد فزونی يابند ، مايه های اصلی
انتشار گسترده̾ كتابت گرديد چه آن كه وحی ، محتاج به كتّاب بوده است ، و امور دولت
نو پا از مراسلات و عهد نامه ها و قرار دادها و صلح نامه ها و غير اين ها نيازمند
شديد به نويسندگان بوده است و نوشته اند كه كتّاب وحی تعدادشان به حدود چهل نفر می
رسيد مضافا به منشيان صدقات و مداينات و معاملات ، و حتی نويسندگان مراسلات به
لغات مختلف حسب نياز دولت جديد آشنا بودند مسعودی در « التنبيه و الاشراف » مي
گويد : « انما ذكرنا من اسماء‌ كتّابه صلی الله عليه و سلم من ثبت علی كتابته و
اتّصلت ايامه فيها وطالت مدّته و صحت الّروايه علی ذلك من امره دون من كتب الكتاب
و الكتابين والثلاثه ، اذ كان لا يستحق بذلك ان يسمی كاتبا و يضاف الی جملة كتّابه
» . ( ص 246 )

ـ از اسماء
كاتب های رسول الله صلی الله عليه و آله كه نام برديم همانا آن هایی بودند كه
اعضاء ثابت مجموعه̾ نويسندگان در خدمت حضرتش بودند ، و روايت صحيحه درباره̾
استمرارشان در زمره̾ كتّاب در دست است ، غير آن هایی كه احيانا يك بار يا دو بار و
سه بار به اين خدمت مفتخر شدند ، زيرا اين ها كه موقت در اين امر توفيق يافتند
مستحق اسم « كاتب رسول الله صلی الله عليه و آله » نبودند تا در آن مجموعه ثبت
شوند .

شدّت اعتناء
رسول الله صلی الله عليه و آله به شأن كتابت ، از اذن دادن به اسراء بدر كه هر كس
ده نفر از كودكان مدينه را كتابت بياموزد آزاد است ، روشن می شود . با عنايت آن
بزرگوار بود كه بعد از هجرت و استقرار دولت اسلامی ، امر كتابت و تعليم ، رونق چشم
گيری داشت ، مسجد های مدينه ، مدارس تعليم قرآن كريم و آداب و سنن اسلام ، و قرائت
و كتابت گرديد و از مسلمين ، آن هایی كه به امر كتابت و قرائت و تعاليم اسلامی
آشنا بودند ، تبرعا به آموزش مسلمين بی سواد ، قيام نمودند و طبق آن چه كه در
طبقات ابن سعد آمده ، سعد بن ربيع خزرجی كه يكی از نقباء دوازده گانه است ، به
همراه بشير بن سعد وابان بن سعيد رضی الله عنهم در اين امر مغبوط پيشگام بوده اند
، و شايان توجه آن كه تعليم كتابت و قرائت و آداب و سنن به طايفه ذكور اختصاص
نداشت بلكه طايفه اناث نيز در خانه های خويش آموزش می ديدند .

در سنن ابی
داود از شفاء‌ بنت عبدالله حديث می كند كه گفت :

« دخل علی
رسول الله صلی الله عليه و سلم و انا عند حفصه ، فقال لی : الا تعلّمين هذه رقية
النمله كما علّمتها الكتابه » ( ج 4  ص 11
) .

ـ رسول الله
صلی الله عليه و سلم بر من داخل گرديد در حالی كه من نزد حفصه بودم ، پس به من
فرمودند : « آيا به اين يعنی حفصه، افسون نمله ـ جوش و قرحه ای كه در پهلو پديد می
آيد ـ نمی‌ آموزی ؟ چنان كه كتابت را به وی آموختی .

عظيم ترين
شاهد و محكم ترين دليل بر عنايت شديد اسلام به امر كتابت و جلالت قدر و رفعت شأن
آن آيه كريمه ای است كه در افتتاح باب وحی به رسول الله صلی الله عليه و آله نازل
شد : « علّم بالقلم علّم الانسان مالم يعلم » ( سوره العلق ـ آيه 4 ) . زيرا تعليم
كتابت را به نفس اكرم خود نسبت می دهد . و ملائكه خويش را به اين وصف مبارك تشريف
و تزيين می فرمايد : « و انّ عليكم لحافظين كراما كاتبين » ( سورة النفطار ـ آيه
11) .و آن چنان عظمت و كرامتش را تذكار عقول می نمايد كه بدان قسم ياد می كند : «
ن و القلم و ما يسطرون » ( سوره القلم ـ آيه 1 ) .

اين اجلال و
تعظيم قرآن عظيم از امر كتابت بود ، كه در عهد رسول الله صلی الله عليه و آله چنان
كه اشاره كردم منشاء تعليم كتابت با سرعت چشمگير شد و مساجد نه گانه مدينه طيبه در
كنار مسجد النبی صلی الله عليه و آله مكاتب و مدارس تعليم و تعلّم گرديد و همواره
در گسترش و تزايد بود و با انتشار صحابه در آفاق و اطراف ممالك اسلامی نطاق تعليم
، وسعت روز افزون می يافت ، و حلقه های بحث و علم با انتظامی تحسين انگيز در مساجد
و مكان های مناسب تشكيل می گرديد و حتّی برخی از كلاس ها تعداد متعلمين آن بالغ بر
سه هزار نفر می شد كه رسيدگی به آنان برای معلم و مؤدّب با مشقت انجام می پذيرفت
ولی با اين همه رونقی كه كتابت در عصر شخص رسول الله صلی الله عليه و آله داشت و
بدون ترديد كتّاب به حدّ وفور موجود بودند و با صدور و سطور قرآن كريم محفوظ و مدوّن
گرديد ، تدوين نشدن حديث سؤال برانگيز است و سؤال برانگيز تر عدم تدوين حديث در
عصر صحابه̾ گرامی و قسمت عمده عصر تابعين است زيرا مسئله حكمت نهی از كتابت در اين
ازمه منتفی بوده ، پس چرا تدوين نگرديد ؟!

باری آثار و
روايات نهی از كتابت حديث ، بسيار است و آثار و روايات در تجويز و اباحه̾ آن نيز
بسيار است كه لباب هر دو طايفه چنان كه گفتيم نقل شده و روايت اراده كردن رسول
الله صلی الله عليه و آله هنگام رحلت كه كتابی مرقوم فرمايد تا امت گمراه نشوند ،
شاهدی‌ است بر عنايت آن حضرت صلوات الله عليه به حفظ كيان امت از ضلال به وسيله
كتابت و متن روايت مورد اشاره از ابن عباس چنين است.

« لمّا اشتدّ
بالنّبی صلی الله عليه و سلم وجعه قال : « ايتونی بكتاب اكتب لكم كتابا لا تضلوا
بعده » قال عمر : انّ النّبی صلی الله عليه و سلم غلبه الوجع ، و عندنا كتاب الله
حسبنا ، فاختلفوا و كثر اللغط . قال : قوموا عنّی ، و لا ينبغی عندی التنازع » (
فتح الباری ـ ج 1 ص 208 ) .

ـ هنگامی كه
درد شديد در آخرهای عمر نبی صلی الله عليه و آله بر آن حضرت مستولی شد ، فرمودند «
برايم وسيله نوشتن بياوريد تا مكتوبی بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد » عمر گفت :
درد بر پيغمبر صلی‌ الله عليه و سلم غلبه كرده است و قرآن نزد ماست كفايتمان می
كند ، پس با هم اختلاف كردند و سر و صدا زياد شد ، فرمودند : « از نزد من پا شويد
، تنازع در محضرم نارواست » .

بديهی است
چيزی كه می خواست مرقوم فرمايد ، غير از قرآن بود و طبعا از سنّت و حديث منصوصی
بودكه فرا راه امت واقع می شد كه هرگز اختلاف در ميانشان پديد نمی آمد .

علما و
محققان در توجيه و جمع بين اين دو طايفه ، آرائی دارند كه به قدر مجال اين مقاله
نقل می شود :

1-   
بعضی از اهل تحقيق
گفته اند : حديث ابی سعيد خدری كه اصل و اساس در طايفه اخبار و آثار نهی است حديثی
است موقوف عليه يعنی فقط منسوب به ابی سعد است و به حديث موقوف ، احتجاج نمی‌ شود
، اين رأی را در فتح الباری به بخاری نسبت می دهد ( ج 1 ص 208 ) .

2-   
نهی از كتابت در آغاز
اسلام صادر گرديد و حكمت آن ، اين بود كه قرآن از اختلاط با حديث مصون باشد و وقتی
كه تعداد مسلمين افزونی می يافت ، و سبك قرآن ، درست شناسائی شد و معرفت مسلمين به
آن كامل شد به گونه ای كه قرآن از حديث تمايز روشنی داشت بيم اختلاط و اشتباه آن
با حديث ، زائل گرديد و حكم نهی ، با زوال حكمت نهی ، زائل شد ، و مآلا كتابت
احاديث جايز شد و به عبارت ديگر آثار و اخباری كه در جواز كتابت آمده ، حاكی از
انقضای مدت نهی است كه به اصطلاح ناسخ حكم منع است .

اين قول ،
يكی از دو قول ابن قتيبه ( 213 -275 ) در كتاب تأويل مختلف الحديث است ( ص 286-
287 ) كه عين عبارت او چنين است :

« قالوا :
رويتم … عن ابی سعيد الخدری قال : قال رسول الله صلی الله عليه و سلم « لا
تكتبوا عنّّی شيئا سوی القرآن ، فمن كتب عنّی فليحه » .

«ثم رويتم
… عن ابن عمرو « ابن العاص » قال : قلت يا رسول الله : اقيّد العلم ؟ قال : «
نعم » قيل : و ما تعييده ؟ قال : كتابته » .    
« و رويتم … عن عمرو بن شعيب عن ابيه عن جده قال : قلت يا رسول الله ،
اكتب ما اسمع منك ؟ قال : « نعم » قلت : في الرضا و الغضب ؟ قال « نعم فانّی لا
اقول في ذلك كلّه الا الحق » قالوا : و هذا تناقض و اختلاف .

قال ابو
محمّد : و نحن نقول : انّ في هذا معنيين احدهما ان يكون من منسوخ السنة بالسنة‌كانه
نهی في اوّل الامر ، عن ان يكتب قوله ، ثم رأی بعد ـ لمّا علم ان السنن تكثر و و تفوت
الحفظ ـ ان تكتب و تقيّد .

والمعنی
الآخر ان يكون خصّ بهذا عبد الله بن عمرو ، لانّه كان قارئا لكتب المتقدّمه ، و
يكتب بالسّر يانيه و العربيه و كان غيره من الصحابه اميين لا يكتب منهم الا الواحد
و الا ثنان ، و اذا كتب لم يتقن ولم يصب التهجی ، فلما خشی عليهم الغلط فيما
يكتبون نهاهم ، و لمّا امن علی عبد الله بن عمرو ذلك اذن له ».

ـ خلاصه
ترجمه آن كه : اهل كلام به اهل حديث ملامت كنند كه شما با روايات متناقض امت
اسلامی را فرقه فرقه كرديد ، و رشته عصمت بين آنان را پاره نموديد ، و آنان را به
عداوت و دشمنی با هم كشانديد به گونه ای كه همديگر را تكفير می كنند و به قتال با
هم بر می خيزند و در اين كار زار هر دسته ای به حديث تمسّك می كنند ؟

« اين شمائيد
كه از ابی سعيد خدری از رسول الله صلی‌ الله عليه و سلم حرمت كتابت حديث را روايت
می كنيد سپس از عبدالله بن عمروبن العاص و از عمروبن شعيب از پدر و جدّش از پيغمبر
اكرم صلی الله عليه و سلم جواز آن را نقل می 
كنيد !»

ابن قتيبه می
گويد : ما در پاسخ آن ها می گوئيم : دو گونه معنا در اين روايات مذكور است :

اول آن كه
اختلاف از قبيل اختلاف منسوخ و نسخ است و سنتّی با سنّتی منسوخ گرديده ، گوئی كه
در آغاز اسلام نهی از كتابت سنّت فرمودند ـ‌كه با قرآن مشتبه نگردد ـ و چون اين
خطر رفع شد ملاحظه فرمودند كه كثرت سنن و احاديث از توان حفظ بيرون است ، رأی
مباركشان بر كتابت قرار گرفت .

دوّم آن كه
جواز به عبدالله بن عمرو اختصاص داشت زيرا او مرد با سوادی بود و به قرائت كتاب
های پيشينيان توانمند بود و به زبان های سريانی و عربی می نوشت و در بقيه صحابه
يكی دو نفر به كتابت ناقص آشنا بودند كه منع شدند .

رمی ابن
قتيبه صحابه گرامی را به بی سوادی و اين كه به استثناء عبدالله بن عمرو بن العاص ،
يكی دو نفر كاتب بودند و آن هم غلط می‌ نوشتند ناشی از قلّت اطلاع او است و ما
قبلا به تعداد كتّاب وحی ، و انتشار تعليم كتابت در عهد رسول الله صلی الله عليه و
آله اشاره نموديم و درباره كتاب « مختلف الحديث » ابن قتيبه گفته اند : « از بعضی
از جهات خوب آمده ولی به بعضی از جهات ديگر در اموری نابجا سخن گفته ، چون در آن
ها اطلاع وی ناقص بود و اگر آن ها را نمی نوشت بهتر بوده است » .

قابل تذكر آن
كه فنّ « مختلف الحديث » را نووی در « التقريب » از اهم انواع فنّ حديث دانسته و
گفته : كه همه̾ علما از هر طايفه مضطر به معرفت آنند و حقيقت اين فنّ عبارت است از
جمع و توفيق دادن بين اخبار متضاد ، يا ترجيح بعضی بر بعضی كه ائمه جامعون بين
حديث و فقه و اصوليون كه غوّاص در معانی اند در اين فن كاملند و شافعی در اين فن
تضمينی دارد كه استيفاء نكرده اند بلكه به عنوان تنبيه ، اجمالی از آن را بر طريقه
خويش ذكر نموده . ( ص 33 ) .

                                                                                        
ادامه دارد

به حساب خود
برسيد

امام رضا
عليه السلام :

« اليس منّا
من لم يحاسب نفسه في كلّ يوم »   ( اصول
كافی ـ ج 2 ص 455 )

آن كس كه همه
روزه به حساب خويشتن رسيدگی نكند و نيك و بد خود را نشناسد از ما نيست و به مكتب
روحانی ما بستگی ندارد .