شهادت نهمین پیشوای مسلمین

شهادت نهمین پیشوای مسلمین

حضرت محمد بن علی الجواد، نهمین امام و پیشوای مسلمین در روز جمعه دهم ماه رجب
از سال 195 هجری قمری در مدینه منوّره به دنیا آمد و در آخرین روز از ماه ذی قعده
یا ششم ذی حجه از سال 220 هجری در بغداد، مسموم شد و به شهادت رسید و بدینسان تمام
مدت عمر شریفش از 25 سال تجاوز نکرده است.

بیش از هفت یا هشت سال از عمر آن حضرت نگذشته بود که پدر بزرگوارش امام رضا
علیه السلام توسط مأمون پلید در خراسان به شهادت رسید، و خلافت واقعی مسلمانان به
آن حضرت منتقل گشت و قریب هفده سال خلافتش به طول انجامید.

نام مبارکش محمّد، کنیه اش ابوجعفر، القابش: مختار، مرتضی، زکی، تقّی، منتجب،
قانع، عالم و جواد است.

مادرش امّ ولد که امام رضا علیه السلام او را«خیزران» نامید و نام
اصلیش«سبکیه» است. ایشان از اهالی«نوبه» در آفریقا است. و بسیار زن با ایمان و
مقدّسی بوده است.

کلیم بن عمران گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: از خدا بخواه فرزندی،
به تو عطا کند. فرمود: من تنها یک فرزند پسر خواهم داشت که او وارث من خواهد بود.
و هنگامی که امام جواد علیه السلام به دنیا آمد، امام رضا سلام الله علیه رو به
اصحابش کرده و فرمود:

«قد ولد لی شبیه موسی بن عمران، فالق البحار و شبیه عیسی بن مریم قدّست أمّ
ولدته. قد خلقت طاهرة مطهرة»

فرزندی برای من به دنیا آمده که مانند موسی بن عمران است و دریاها را درهم می
شکافد و مانند عیسی بن مریم است، مقدس باد مادری که او را زائیده است؛ و همانا
مادرش پاک و طاهر خلق شده است.

سپس امام رضا علیه السلام اضافه کرد:

«یقتل غصباً فیبکی له و علیه أهل السّماء و بغضب الله تعالی علی عدوّه و ظالمه
فلا یلبث الا یسیراً حتّی یعجّل الله به الی عذابه الألیم و عقابه الشدید».

او غاصبانه کشته می شود و اهل آسمان بر او می گریند و خدای تعالی دشمنش و
ظالمش خشم می کند و غضب می نماید و چیزی نخواهد گذشت که خداوند مرگش را فرا رسانده
و او را به عذابی دردناک می فرستد و به جهنّم واصل می کند.

راوی می گوید: من شاهد بودم که امام رضا علیه السلام در تمام آن شب با فرزند
دلبندش در گهواره اش سخن می گفت.

همسر آن حضرت ام الفضل دختر مأمون است. ریان بن شبیب می گوید: هنگامی که مأمون
می خواست دخترش ام الفضل را به ازدواج امام جواد علیه السلام درآورد، بنی عباس
مطلع شده و سخت به وحشت افتادند لذا نزد مأمون رفتند و او را از عواقب کار برحذر
داشتند.

مأمون می گفت: من اگر محمد بن علی را برای دامادی خود انتخاب می کنم، دلیلش
این است که او هر چند از همه سنّش کمتر است ولی از نظر علم و دانش بر تمام
دانشمندان و علما تفوق و برتری دارد.

آنها گفتند: حال که تو اینقدر شیفته او شده ای، بگذار در حضورت دانشمندی را
دعوت کنیم تا از او سئوالهائی در احکام شرع بکند، پس اگر توانست از جواب پیروز
برآید، ما هیچ اعتراضی نداریم.

و اگر ناتوان ماند، بر تو روشن خواهد شد که سخن ما از روی مصلحت اندیشی و
خیرخواهی است!

مأمون به آنان اجازه داد. آنها یحیی بن اکثم قاضی را انتخاب کردند و وعدۀ پول
فراوانی به او دادند بلکه بتواند امام جواد را با مسئله دشواری ناتوان جلوه دهد.

مأمون روزی را تعیین کرد که همه جمع شدند. یحیی بن اکثم نیز حاضر شد. در آن
وقت بیش از نه سال و چند ماه ا ز عمر امام جواد نگذشته بود. امام جواد وارد شد و
در جایگاه مخصوص کنار مأمون نشست. یحیی وارد مجلس شد و روبروی امام قرار گرفت. پس
از اجازه سخن، از حضرت پرسید: قربانت شوم! دربارۀ شخصی که در حال احرام شکاری را
بکشد، چه می فرمائید؟

حضرت فرمود: آیا آن شکار را در حل کشته است یا در حرم؟

عالم به مسئله بوده است یا جاهل؟

از روی عمد کشته است یا از روی خطا؟

آزاد بوده است یا بنده؟

کوچک بوده است یا بزرگ؟

اوّلین بار بوده که دست به چنین کاری زده است یا قبلاً نیز انجام داده است؟

آن شکار از پرندگان بوده یا غیر آن؟

از شکارهای کوچک بوده یا بزرگ؟

آن مرد اصرار بر آن کار داشت یا پشیمان است؟

در شب این کار صورت پذیرفته یا در روز؟

در حال احرام عمره بوده یا احرام حج؟

کدام یک از این اقسام بوده است، زیرا هر یک حکم جداگانه ای دارد!

یحیی بن اکثم سرگردان و بهت زده به امام خیره شده بود و در اثر عجز و ناتوانی،
زبانش به لکنت افتاد و رنگش پرید که تمام حاضرین، عجز و الحاحش را در رخسارش
نمایان دیدند.

سپس مأمون گفت: خدای را بر این نعمت شاکر و سپاسگذارم که آنچه می اندیشیدم،
همان طور شد و آنگاه رو به خویشان خود کرده و گفت: آیا دانستید آنچه را نمی
پذیرفتید؟ و در همان مجلس صیغۀ عقد دخترش را با حضرت جاری کرد و ازدواج انجام شد.

در پایان سخن، جمله ای کوتاه ولی پر محتوا از امام جواد علیه السلام دربارۀ
ضایع شدن حج و پدید آمدن انحراف در آن که اخطاری به کل جهان اسلام است، نقل می
کنیم زیرا در آستانه ایام پر برکت حج هستیم؛ گویا امام علیه السلام از تبدیل شدن
حج واقعی و پر تحرک به حجی که تنها با اعمالی خشکو بی روح انجام می پذیرد، اخطار
نموده و به جهان اسلام هشدار می دهند.

از این سخن امام معلوم می شود که عباسیان نیز از همین نقشی که اکنون آل سعود
دربارۀ حج ایفا می کنند پیروی کرده و آن را بدین صورت خشک و بی روح در می آورند.

حضرت می فرماید:

«ذهب الحج و ضیّغ و افتقر الناس، فمن أعوج ممّن أعوج هذا و من أقوم ممّن أقوم
هذا».

حج واقعی ا ز میان رفته و ضایع شده است و مردم به فقر فرهنگی و اخلاقی و
اقتصادی دچار شده اند. چه کسی کژاندیش تر و منحرف تر از آن است که حج را از مسیر
اطلیش باز گرداند و چه کسی از جهت ایمان و علم نیرومندتر است از کسی که حج را
چنانکه هست بپا دارد.

خداوند! ما را در بپا داشتن حج واقعی، آنچنانکه امام جواد علیه السلام می
خواهد و آنچنان که پیرو واقعیش آن عبد صالح خداوند امام خمینی قدس سره می خواست و
در طول سالیان دراز بر آن تاکید می فرمود موفق بدار چرا که ضایع کردن حج، ضایع
کردن تمام عبادات و احکام اسلام است و بر بپاداشتن بزرگترین خدمت به مکتب و بر
پاداشتن قرآن کریم و اسلام ناب محمدی است.

فرا رسیدن سالروز شهادت این امام همام علیه السلام را به تمام علاقمندان و
پیروانش، بویژه به مقام معظم رهبری و مردم شریف ایران و تمام شیعیان جهان، تسلیت
عرض کرده، موفّقیت همگان را در پیروی از وجود مقدّسش مسئلت داریم.

آمین ربّ العالمین.

از چه کسی بشنویم؟

امام جواد علیه السّلام:

«من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان النّاطق عن الله فقد عبدالله و ان کان
النّاطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس»

(تحف العقول ـ صفحه456)

کسی که به سخن گوینده اش گوش فرا دارد با این عمل، وی را بندگی کرده است. اگر
گوینده سخن از خدا می گوید او خدا را بندگی کرده و اگر ناطق از زبان شیطان و افکار
شیطانی سخن می گوید شیطان را بندگی کرده است.