اصول اعتقادي اسلام

اصول اعتقادی اسلام معاد

بهشت

آیت الله حسین نوری

در چند مقالۀ اخیر دربارۀ جهنم و انواع عذابهائی که در آن مظهر غضب خداوندی
برای آن دسته از انسانهائی که پیمان فطری خود را با خداوند رحمان گسسته و از نور
روی برگردانده و با ظلمت نشسته اند مهیا گردیده است مطالبی را باستحضار خوانندگان
محترم رساندیم و هم اکنون با توفیق خداوند متعال به بحث و بیان مطالبی
دربارۀ«بهشت» میپردازیم:

نخست باید توجه داشت که اوصاف بهشت و انواع نعمت هائی که خداوند مهربان در آن
مظهر لطف و رحمت خود فراهم کرده است از درک عقول ما خارج است و چرا چنین است؟

در صورتی که آ جایگاهی است که پروردگار ذوالجلال براساس رحمت و عنایت خاص خود
آنرا مهیّا نموده است، بساط با عظمتی است که میزبان آن ذات مقدس واهب العطایا و
میهمانان آن پیغمبران بزرگ و اولیای خدا و ائمۀ هدی علیهم السلام و شهدا و صالحان
و صدیقان و فرشتگان مقرب الهی و بالأخره بندگان خاص خداوند میباشند، خوان کرمی است
که حضرت اکرم الاکرمین آنرا گسترده و مجمعی است که مرکز تابش انوار الهی است. سرای
بقا و سلامت و جایگاه رضوان خداوندی است.

مقرّ توانگری و سعادت است که در آن مرگ و فقر و بیماری و آفت و بالأخره هیچگونه
عوامل ناراحتی وجود ندارد.

ما همچنانکه در توصیف عذابها و ناراحتی ها و دردهای جهنم از تعبیرات قرآن مجید
کمک می گرفتیم در این بحث نیز در تعریف بهشت و انواع نعمت های بهشتی باز این مشعل
فروزان، نور و نیرو میگیریم:

که در موردی می فرماید:«الّذین آمنوا بایاتنا و کانوا مسلمین ادخلوا الجنّة
انتم و ازواجکم تحبرون یطاف علیهم بصحاف من ذهب و اکواب و فیها ما تشتهیه الانفس و
تلذ الاعین و انتم فیها خالدون و تلک الجنّة الّتی اورثتموها بما کنتم تعملون»[1]

یعنی کسانی که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم امر ما شدند به آنها خطاب
میرسد که شما با همسرانتان مسرور و شادمان در بهشت جاوید وارد شوید و بر آنها کاسه
های زرّین و کوزه های مخصوص سرشار از انواع طعامهای لذّت بخش و شراب طهور دور زده
میشود و در آنجا بهرچه که اهل بهشت میل پیدا کنند و بهر چیزی که بهشتیان از  مشاهدۀ آن لذّت ببرند وجود دارد و به بهشتیان
از جانب خداوند خطاب میرسد که شما در این بهشت، همیشه بسر خواهید برد و این همان
بهشتی است که شما بوسیله اعمال شایستۀ خود وارث آن شدید.

و در مورد دیگر میگوید که بهشتیان پس از ورود به بهشت می گویند:

«الحمدلله الّدی اذهب عنّا الحزن انّ ربّنا لغفور شکور الّذی احلّنا
دارالمقامة من فضله لا یمسّنا فیها نصب و لا یمسّنا فیها لغوب»[2]

یعنی: اهل بهشت هنگامی که خود را در آغوش آن همه نعمت ها و وسائل رفاه که
خداوند کریم در اختیار آنها قرار داده است می بینند می گویند:

«حمد و سپاس خداوندی را که حزن و اندوه را بکلّی از ما برطرف کرد که خداوند ما
بخشنده و پاداش دهنده است، ما را از لطف و کرم خود در سرای دائمی بهشت جای داد که
در آن هیچ رنج و المی و ضعف و خستگی به ما نخواهد رسید».

در جای دیگر میفرماید: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرّة اعین جزاء بما کانوا
یعملون».[3]

یعنی: «هیچکس نمیداند که بعنوان پاداش نیکی ها و پاکیزگی ها چه نعمت ها و
لذّتها که روشنائی بخش دل ها و دیده ها است در آنجهان ذخیره شده است و چه نشاط و
خوشیها برای او مهیّا گردیده است».

و نیز میفرماید: «وهم فیما اشتهت انفسهم خالدون».[4]

یعنی بهشتیان بطور کلی در آنچه که مورد میل و اشتیاق آنها است برای همیشه بسر
میبرند.

و باز میگوید: «من خشی الرّحمان بالغیب و جاء بقلب منیب ادخلوها بسلام ذلک یوم
الخلود لهم ما یشاؤون فیها ولدینا مزید».[5]

یعنی: به کسانی که در سایۀ خوف از خداوند مهربان با دل خاشع بدرگاه او روی بیاورند
در جهان آخرت گفته میشود که با سلام در جهان آخرت گفته میشود که با سلام و تحیّت
از جانب خداوند داخل بهشت شوید که از امروز روز اقامت شما در بهشت جاودانی آغاز
میشود که برای آنها هر نعمتی را که بخواهند بلکه بیش از آنچه که میخواهنددر نزد ما
مهیّا گردیده است.

حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله نیز فرمود که خداوند میفرماید: «اعددت
لعبادی الصّالحین مالا عین رأت و لا اذن سمعت ولا خطر قلب بشر».[6]

یعنی: برای بندگان شایستۀ خود نعمتهائی که هیچ چشمی آنها را ندیده و هیچ گوشی
نشنیده و بر خاطر هیچیک از افراد انسان خطور نکرده است را فراهم نموده ام.

با نظر به این مطالب مولوی گفته است:[7]

حق همی گوید که دیوار بهشت

 

 

نیست چون دیوارها بیجان و زشت

چون در و دیوار تن با آگهیست

 

 

زنده باشد خانه چون شاهنشهیست

هم بهشت و میوه هم آب زلال

 

 

با بهشتی در حدیث و در مقال

زانکه جنّت را نه زآلت بسته اند

 

 

بلکه از اعمال و نیت بسته اند

این بنا ز آب و گل مرده بدست

 

 

وان بنا از طاعت زنده شده است

این به اصل خویش ماند پر خلل

 

 

وان به اصل خود که علم است و عمل

هم سریر و قصر و هم تاج و ثبات

 

 

با بهشتی در سؤال و در جواب

فرش بی فرّاش پیچیده شود

 

 

خانه بی مکناس روبیده شود

تخت او سیّار بی حمّال شد

 

 

حلقه و در مطرب و قوّال شد