ما و یادگارهای امام خمینی(س)

ما و یادگارهای امام خمینی(س)

قسمت اول

سه سال از فقدان جانکاه روح خدا، خمینی کبیر(سلام الله علیه)، گذشت سه سال از
هجرت ملکوتی رهبری می گذرد که بزرگترین انقلاب قرن را افکار و عقاید او بوجود
آورد. سه سال از عروج انسان وارسته ای می گذرد که همۀ مخلوقات روی زمین را به فطرت
الهی شان متوجه می ساخت. سه سال است که در حسینیۀ جماران صوت دلنشین و هدایتگر
امام مستضعفین و مسلمانان طنین انداز نگشته چنانکه گویی در و دیوار کهنه و بیرنگ
آن مکان نورانی هنوز هم داغدار است.

بهر تقدیر او رفت«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل
خدا» چرا که به تکلیف الهی خویش عمل کرده بود و در این راه هیچ چیزی را مانع از
انجام تکلیف نمی دید.

اما نمی توان پنهان داشت که اماممان روح الله همچون جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله به هنگام رحلت نگران امت خود بودند که آیا گروندگان به مکتب و
خط اسلام ناب محمدی(ص) پایدار و مقاوم و مستقیم بر آن باقی خواهند ماند یا خدای
ناکرده دچار اعواجاج و انحراف می گردند؟

براستی ای امت داغدار امام و ای پیروان روح الله، ای کسانیکه در این سه سال هر
روز و هر لحظه غم فقدان روح خدا قلبتان را می فشرد اگر قرار باشد که در روز
پانزدهم خرداد 71 بخواهیم کارنامۀ اعمالمان را خدمت امام راحلمان عرضه بداریم پاسخ
ما به این سؤال چه خواهد بود: آیا در مسیر تحقق اسلام ناب محمدی حرکت می کنید یا
خیر؟

بیاییم ابعاد مختلف این سؤال را با استعانت جستن از جملات امام، روشنتر سازیم
و ببینیم آیا پاسداران اسلام ناب محمدی(ص) بوده ایم یا نه.

در این رابطه هر کس در حدّ وسع و استطاعت خویش می تواند با پاسخ به این
سئوالات مقام و موقعیت خود را در چگونگی حرکت سه سال گذشته اش نسبت به اهداف و
آرمانهای امام محک بزند و چنانچه خود را در مسیر آن آرمانها یافت، در سالگرد امام
می تواند سربلند نامۀ اعمال نورانی خویش را عرضه بدارد و اعلام نماید که: اگرچه در
رکاب خمینی کبیر(سلام الله علیه) توفیق شهادت نصیبم نگردید لیکن با پیروی از راه و
خط او در انتظار احدی الحسنیین لحظه شماری می کنم یا شهادت یا فرج بقیة الله
الاعظم(روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء).

اینان مصادیق واقعی این آیۀ شریفه اند که:

«و من المؤمنین رجال، صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من
ینتظر و ما بدلّوا تبدیلاً».

و اما اگر خدای ناکرده متوجه شد از آن خط و راه منحرف گشته، سومین سالگرد رحلت
امام را فرصتی مغتنم برای تصحیح حرکت خود بداند و به پاسداری از یادگارهای خمینی
کبیر(س) بپردازد.

یادگارهای امام

این روزها هر وقت سخن از یادگارهای امام بمیان میآید همۀ اذهان صرفاً معطوف
بیت معظّم ایشان خصوصاً فرزند برومندشان حضرت حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد
خمینی می شود. در حالیکه با چنین تبلیغی به دست خودمان امام و نقش جهانی او را،
ناخواسته محدود به بیت عالم و فقیهی می نماییم که دارای خانواده ای محترمه و متدین
و فرزندانی فاضل است یعنی ذکر گوشه ای از واقعیّت و حقیقت زندگی امام.

هرچند که این مسأله نیز در تکریم و احترام مردم نسبت به بیت امام و فرزندان
برومندشان بی تأثیر نمی باشد لیکن آنچه این عاطفه و صمیمیت را تعمیق بخشیده جایگاه
امام در اعتقادات و باورهای مردم و مسلمانان جهان می باشد و همین امر باعث می گردد
تا مؤمنین به انقلاب نسبت به هر شخص و گروهی که به راه و خط امام نزدیکتر باشد
اظهار علاقه و محبت نمایند لذا حتّی در مورد فرزند امام هم نباید فقط صرفاً بخاطر
انتساب ایشان به امام بلکه بدلیل آنکه امام ایشان را فردی صاحبنظر در مسائل سیاسی
و اجتماعی معرفی کرده اند، احترام قائل شد.

در واقع یادگارهای امام، اصول و معیارهای اعتقادی، فرهنگی، سیاسی،ِ اجتماعی،
اقتصادی ایشان است و چگونگی پایبندی و نحوۀ حرکت صحیح و اصولی افراد و گروههای
مختلف در چارچوب این اصول و معیارها باعث می گردد تا پیروان امام آنان را
یادگارهای امام قلمداد نمایند.

در اینجا جای دارد تا مروری بر این یادگارهای امام داشته باشیم که برخی از
آنها عبارتند از: عرفان ناب و راستین، مرزبندی میان اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام
آمریکایی، حجّ ابراهیمی، انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی ایران، اصل ولایت
فقیه، بینش و تفکّر حکومتی، استقلال و آزادی از استبداد و استعمار و استثمار،
نهادها و ارگانهای جوشیده از انقلاب، خانواده های معظّم شهدا و جانبازان و
مفقودین، رهبری و خبرگان و مجلس شورای اسلامی و نهاد شورای نگهبان و قوۀ قضائیۀ
اسلامی و عادل، هسته های مقاومت حرب الله در سراسر جهان، نماز جمعه و شاید مهمتر
از همه وحدت و اتّفاق امّت خداجوی حول محور خط امام.

اکنون ببینیم در قبال این یادگارهای امام چگونه بوده ایم.

عرفان ناب و راستین

اگر گفته شود بعد عرفانی امام، محور بیشترین ویژگیها و افعال و افکار ایشان
بوده است نه تنها سخنی به گزاف نشده بلکه انگشت بر روی حقیقتی نهاده ایم که بدلیل
وجود نامحرمان و متحجرین و مقدس مآبان از یکسو و نیز وفور مسلکها و مرامهای دروغین
منتسب به عرفان و عارف نمایان قلابی از سوی دیگر، این بعد شخصیّت ایشان در پرده ای
از ابهام قرار گرفته است.

در این رابطه سئوال از پیروان امام این است که در جهت شناختن و درک این بعد
یعنی عرفان ناب و به بیان امام«اسلام پاک طینتان عارف» و «اسلام عارفان مبارزه جو»
چه گامی برداشته ایم؟ آیا آهنگ گذاری بر روی چند شعر عرفانی امام، قدمی به جلو در
این ارتباط تلقّی می شود؟

در این رابطه صرفاً به این توصیه امام در تدبّر کلمات عرفاء(خصوصا کلمات
عرفانی امام) بسنده می شود که فرمودند:

«مبادا که بدون فرو شدن در دریای این معانی، این گونه سخنان را به ظاهرش حمل
کنی و بدون آنکه مقصد آنان را دریابی چماق طعن بدست گیری همانگونه که شیوۀ پاره ای
از عالم نماها براین است و میزان درست نبودن هر مطلبی در نزد آنان همان است که
چیزی از آن مطلب ندانند و نتوانند بفهمند و از این رو است که می بینی هر تهمتی را
به این بزرگان می زنند و با اینکه غیبت از زنا بدتر است دربارۀ این صاحبان مقام
مکاشفه زبان به هر غیبتی می گشایند تا تعصب جاهلیّت را از دست نداده باشند خدای
تعالی ما را از شرّ  شیطان که دزد به کمین
نشسته بر سر راه خدای رحمن است در پناه خویش نگهدارد».

(نقل از کتاب: مصباح الهدایة الی الخلاقة و الولایة ـ امام خمینی(س) ـ ص 202)

به عنوان مثال از خود سؤال کنیم در مورد عرفان چگونه می اندیشیم؟ آیا
برداشتمان از افکار و منویّات عارفان واقعی همانگونه است که امام اعتقاد داشتند؟
البته بحث امام در این باب بالاتر از این موارد است که خود ایشان فرموده اند:

ما باید مردم را با توحید آشنا کنیم، علمای اعلام باید مردم را با توحید آشنا
کنند، با معارف الهی آشنا کنند«ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک»، دعای عرفۀ حضرت
سیِّدالشهداء سلام الله علیه، «متی غبت حتّی تحتاج الی دلیل» چه قرآن هم همین است
و ادعیۀ ائمۀ ما علیهم السلام به حسب تعبیر بعض مشایخ، «قرآن صاعد» است و هر چه
مسائل بخواهید در ادعیه هست.

زبان ادعیه با زبان عادی ای که احکام میخواهند بگویند دوتاست زبان ادعیه با
زبان فلسفه هم دوتا است، با زبان عرفان علمی هم دوتاست یک زبان دیگری است مافوق
اینها. منتها زبان فهم می خواهد. باید کسانی که آن زبان را می فهمند، توجه کنند».

(5/6/64)

به عبارت صریحتر راه امام در زمینۀ عرفان ناب را پیمودن، حتّی خواندن و یاد
گرفتن مباحث عرفانی و به اصطلاح«تئوریهای عرفانی» نیست بلکه حرکت در مسیر عرفان
عملی است همان که امام فرمود:

«اینها مسائلی است که دست ما از آنها تقریباً کوتاه است، لکن ما باید توجه به
وظایف داشته باشیم. وقتی ما دستمان به قلّه نرسید، لااقل روبه آن قلّه برویم، راه
را شروع کنیم. بیراهه نرویم، کنار نرویم، و راه را اگر شروع کردیم و اخلاص همراه
او بود، تزکیه همراه او بود، دستگیری می شود».

(29/1/64)

باید در سالگرد امام از خود سؤال کنیم که در ارتباط با شناساندن این یادگار
امام یعنی اسلام پاک طینتان عارف و عارفان مبارزه جو، چه اقدام و حرکتی انجام داده
ایم؟ آیا«راه» را شروع کرده ایم و به طرف قلّه در حرکتیم؟ آیا در برداشتهای سابق
نسبت به عرفان و عرفاء تجدیدنظر معمول داشته و آن برداشتها با توجه به جملات
نورانی امام تصحیح گردیده؟ مع الأسف مشاهده می شود که بعض افراد و اشخاص حتّی
معنون، با همان برداشتهای سابق و معوجشان در مورد عرفان و عرفا، در منابر و مجالس
سخنرانی خود به تبیین مباحث عرفانی می پردازند و معجون و ترکیبی را از عرفان به
نمایش می گذارند که اگر مستمعین جذب برخی مسلکهای انحرافی نشوند، دچار آنچنان
سرخوردگی و انزجاری از سخنان عرفانی گردند که تا مدتها نتوان از این مقالات با
آنان سخن گفت.

مرزبندی اسلام ناب محمّدی(ص) و اسلام آمریکائی

امروزه بر هیچکس پوشیده نیست، اسلامی را که امام خمینی(س) منادی آن بود، با
اسلامی که دیگران معرفی نموده اند و نتیجۀ آن تحمل سیاستهای استکباری شرق و غرب و
استبداد شاهان و پذیرش نظام سلطه و سرمایه داری بود، تفاوت و تعارضی جدّی و
بنیادین دارد. در واقع ظهور و پیدایش انقلاب اسلامی و مبنای رهبری امام بر پایۀ
اسلام ناب محمّدی(ص) در ساقط نمودن رژیم ستمشاهی چیزی نبود جز تعارض و جدالی میان
اسلام ناب با فرهنگ و مکتب سلطه طلبانه ای که از مباحث اسلامی در جهت تأمین منافع
استکباری و استبدادی سوء استفاده کرده و نام اسلام بر خود نهاده جدال نظری و عملی
اسلام آمریکائی در قبل و بعد از پیروزی انقلاب تا لحظۀ رحلت امام و حتی امروز
شدیدتر از گذشته توأم با دشمنی و عداوت سازش ناپذیر آن با اسلام ناب و پیروان امام
محور تمامی فعالیتهای دشمنان انقلاب و نظام بوده و مبانی اسلام آمریکایی نقش
تئوریک و ایدئولوژیک ضد انقلابیون را تشکیل می داده و می دهد.

هشدارهای پی در پی و مؤکّد امام در ارتباط با وجوه مختلف چنین تفکر خطرناک و
مرموزی بخصوص در سالهای آخر عمرشان بمثابه بیدار باشی برای همۀ پیروان صادق خط
امام بمنظور مبارزه ای پیگیر و بی امان با تفکّر اسلام آمریکایی بوده است. به قول
امام:

«راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصّی برخوردار است که تمامی زوایای
آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد که متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملّتهای
اسلامی مرز بین اسلام آمریکائی و اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام پابرهنگان و محرومان
و اسلام مقدس نماهای متحجّر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی درد کاملاً مشخص
نشده است و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آئین، دو تفکر
متضاد و رودررو وجود داشته باشد، از واجبات سیاسی بسیار مهمی است… امروز، روز
آماده باش همۀ دشمنان اسلام است. روز بیدار باش همۀ جهانخواران است».

(23 محرم 1409ـ پیام بمناسبت شهادت عارف حسینی)

حال، سئوال اینست که ای پیروان روح الله، در راه انجام این«واجب سیاسی بسیار
مهم» چه کرده اید؟ مگر نه اینکه به امر امام بر همه ما لازم و فرض بوده که پیروان
و طرفداران اسلام آمریکایی را در داخل کشور طرد و افشاء نماییم و در خارج از
مرزهای میهن اسلامی مان، کانون ترویج اسلام آمریکایی یعنی حکومت آل سعود و دیگر
حکّام وابسته به آمریکا و انگلیس به جهانیان معرفی نموده و وابستگی شان به اردوگاه
استکبار را افشاء کنیم؟ در این رابطه چه کرده ایم؟

ادامه دارد