نهضت عاشورا، مبارزه با تحريفها
بزرگترين مشكلي كه شرايع آسماني و نهضتهاي الهي را- چه در گذشته و چه در حال و
آينده- تهديد ميكرده است، مشكل ايجاد انحراف در روند اصلي نهضت و شريعت بوده است.
همانگونه كه اين انحرافها باعث از هم پاشيدگي اديان گذشته و كتابهاي آسماني گذشته
مانند تورات و انجيل شده و پيامبران الهي از اين مسئله بسيار وحشت داشتهاند كه
مبادا پس از خويش، احكام خدا دستخوش تمايلات و اهواء نفساني گردد و دين از مسير
اصلي خود منحرف شود كه اكنون آثار شوم آن انحرافها را در پيروان دروغين آن
پيامبران الهي آشكارا ميبينيم كه صهيونيستهاي اشغالگر نمونهاي از آن در زمان
حاضر است اسلام نيز از اين خطر بزرگ نميتوانست مصون بماند، زيرا دشمنان قسم خوردهاي
داشت كه با اكراه و انزجار به آن گرويده بودند و هرگز به آن علاقمند نبوده و
پذيرشي نداشتند اين منافقان را كه خداوند از كافران نيز بدتر و خطرناكترشان ميداند،
از روز نخست در پي توطئهها و نقشههاي پليد براي نابودي اسلام و ضربه زدن به
احكام شريعت مقدّسه برآمدند.
خطر شجرۀ ملعونه
خطرناكترين گروهي كه در برابر اسلام قد علم كردند و با ترفندهاي موذيانه از
زبان پيامبر اكرم (ص) با آن به ستيز و مبارزه پرداختند، بني اميه، اين شجرۀ ملعونه
بودند كه اگر فرصتي بيشتر بدست آورده بودند، ريشۀ اسلام را بكلي قطع كرده و آن را
براي هميشه نابود ميكردند يا چهرهاي كژ و غلط از آن جلوه ميدادند كه از مسير
خود منحرف شده و تمام تلاشها و شهادتهاي طول تاريخ را به هدر ميدادند.
همانگونه كه در تاريخ طبري و مسعودي و ابن اثير و ديگر بزرگان تاريخ اهل سنت
آمده است روزي كه اوّلين خليفه اموي به حكومت رسيد، ابوسفيان در مجلسي كه تمام
ياران و فرزندان و خويشانش جمع شده بودند، به آنها گفت: «يا بني اميه تلقفوها
تلقّف الكرة، فوالذي يحلف به ابوسفيان، مازلت أرجوها لكم، ولتصيرنّ الي صبيانكم
وارثه»- اي بني اميه، خلافت را مانند توپ به يكديگر پاس دهيد، به آنكه ابوسفيان به
او قسم ميخورد، سوگند كه همواره آن را براي شما درخواست ميكردم و حتماً به
فرزندانتان از طريق وراثت، منتقل خواهد شد.
ملاحظه كنيد كه چگونه به آنها خط ميدهد و اعلام ميكند كه خلافت مسلمين را
مانند تو پ به يكديگر پاس دهند، زيرا
ارزشي براي اسلام قائل نيست و جز زور او را به اسلام وارد نكرده است، تازه قسم هم
كه ميخورد، معلوم است كه به خدا قسم نميخورد بلكه به همان بُتهاي معروف خودشان
قسم ميخورد، زيرا او حتي خدا را هم قبول ندارد. در روايت ديگري، از او نقل شده
است كه ميگويد: «آن را مانند توپ دربر گيرد و مطمئن باشيد كه نه بهشتي و نه
جهنمي، هيچ در كار نيست!»
در صحيح بخاري- ج 4- ص 122 (كتاب الجهاد) «قال ابوسفيان: والله مازلت مستيقاً
بأن امره سيظهره، حتي ادخل الله قلبي الاسلام وانا كاره»- ابوسفيان گويد: بخدا
قسم، همواره ذليل و خوار بودم و يقين داشتم كه امر (محمّد) ظاهر ميشود، تا اينكه
خداوند اسلام را در قلبم وارد كرد در حالي كه از آن متنفر بودم. تازه در اين روايت
كه بخاري آن را نقل ميكند و احتمالاً آن را ويرايش! كرده است، با اين حال، اعتراف
ميكند كه من با كراهت و زور وارد اسلام شدم. و همانگونه كه وصيت به خويشانش ميكند،
از روز اوّل آنها را مطمئن ميسازد كه بهشت و جهنمي در كار نيست، بايد حكومت را در
دست بگيريد و از صاحب شريعت انتقام بگيريد.
امام مجتبي سلام الله عليه، خطر امويان را بسيار روشن و از زبان پيامبر اكرم
صل الله عليه و آله وسلم معرفي ميكند. در سفينة البحار از آن حضرت نقل شده است كه
فرمود: «لولم يبق لبني اميه الّا عجوزٌ درداء، لبغت دين الله عوجاً و هكذا قال رسول
الله صل الله عليه و آله وسلم» اگر از خاندان بني اميه، جز پيرزني فرتوت و بيمار
نماند، خواستار تحريف و كژي در دين خدا است، و اين فرمودۀ رسول خدا صل الله عليه
و آله وسلم ميباشد.
در اين روايت امام مجتبي (ع)، سخن را مستند به قول صاحب شريعت ميكند كه چه دل
پرخوني از اين گروه خطرناك و انحرافي داشته است كه حتي از يك پيرزن فرتوت و
بيماري- از آن خاندان- نيز اطمينان ندارد. و اما سخنان پيامبر دربارۀ معاويه بسيار
زياد است كه حتّي در چندين مورد، پيامبر او را نفرين كرده است در مسند احمدبن
حنبل- ج4- ص 421 آمده است كه پيامبر درباره معاويه و عمروعاص فرمود: «اللّهم
اركسهما في الفتنة ركساً ودعهما الي النار دعّاً»- خداوندا آن دو نفر را در فتنه
واژگون ساز و به شدّت در دوزخ بيافكن.
و اين خطر عمده در حكومت يزيد، به شدّت جلوهگر بود، زيرا او ديگر به هيچ
ظاهري از دين نيز پايبند نبود و اگر پدرش و جدش، منافقانه و موذيانه، با اسلام ميجنگيدند،
يزيد تصميم داشت با تمام اصول اسلام، بدون هيچ ملاحظهاي مبارزهاي جدّي كند و
آنچه پدر و نيايش از دستشان برنيامده بود، او، انجام دهد. لذا اگر امام حسين سلام
الله عليه، قيام خونبار خود را در مبارزه و پيكار مستقيم، عليه يزيد، آغاز نميكرد،
قطعاً زحمات پيامبر اسلام و اميرالمؤمنين و تمام شهداي اسلام ضايع ميشد و اثري از
اسلام و قرآن و احكام جاويدانش باقي نميماند. اينجا ديگر جاي تقيّه و سازش به هيچ
وجه نيست. در چنين مواردي كه اصل اسلام در خطر است، تقيّه كردن و سازش نمودن،
بزرگترين ضربه را بر اسلام وارد ميكند و سزا است كه در چنين مواردي، انسان
سازشگر- بويژه اگر عالم و دانشمند باشد- با ستمگر در يكجا محشور گردند.
فلسفه قيام امام حسين (ع)
از اين رو است كه حضرت سيد الشهدا (ع)علناً، فلسفه قيام خود را براي مردم بيان
ميكند و ميفرمايد:
«اي مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هر كه حاكم ستمگري را ببيند كه حرام خدا را
حلال كرده و پيمانش را شكسته و با سنت رسول خدا به مخالفت برخاسته و در بين بندگان
خدا با ظلم و حق كشي، حكومت ميكند و عليه او در رفتار و گفتار، در قول و عمل،
قيام نكند، بجا است كه خداوند او را با همان ستمگر محشور سازد.
اي مردم! اينان دست از اطاعت پروردگار برداشتهاند و سر به فرمان شيطان نهادهاند
و فساد و تباهي و ظلم را برملا كردهاند و حدود خدا را كنار زدهاند و بيت المال
مسلمين را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نمودهاند…».
و بدينسان انگيزه قيام را روشن ميكند و خطر انحراف را در دين برملا ميسازد و
مصمّم براي مبارزه و پيكار تا شهادت ميگردد، فقط به خاطر اينكه اسلام را از وضعيت
موجود برهاند و انحراف را از آن بزدايد، لذا هنگامي كه شعار انقلاب را سر ميدهد،
با لحني قوي و محكم و بدون هيچ معامله و سازش و تعارفي، با شهامت و شجاعت
نيرومندانه و پيروزمندانه فرياد بر ميآورد كه: «والله لاأعطيكم بيدي اعطا و لا
أفرّ فرار العبيد»- به خدا قسم، هرگز دست ذلت و خواري بدست شما نميدهم و مانند بردگان
از شما فرار نميكنم.
سپس با اعتراف به قلّت عدد و كمي ياران، هرگز آن را بهانه و دليل تحمُّل شكست
و ذلت نميداند و ميفرمايد: «الا و اني زاحفٌ بهذه الأسرة مع قلة العدد و خذلان
الناصر»- هان! من با همين خانوادهام و با اين عدد كم از يارانم و با پذيرش خيانت
بسياري از پيروانم، به سوي ميدان نبرد، حركت خواهم كرد.
او كه مرگ را در راه احياي دين و سنت پيامبر اكرم، جز سعادت و خوشبختي نميداند
و او كه زندگي در پرتو ظالمان و ستم پيشگان را جز قبول ذلت و خواري نميداند كه و
او كه عزّت را منحصراً براي خدا و رسولش و مؤمنين واقعي ميداند، هر چند يقين دارد
كه كوفيان- گر چه به ظاهر پيروانش هستند و نامههاي زيادي به او نوشتند و دعوتش
كردند- با او خيانت ميكنند، با اين حال، درنگ در برابر تحريف احكام دين، لحظهاي
روا نميدارد و قيام ميكند.
نكتهاي كه در اينجا بسيار حائز اهميت است و متأسفانه كمتر به آن توجه ميشود،
همين است كه يزيد ميخواهد احكام را وارونه جلوه دهد و اسلام را از مسير خود منحرف
سازد، و لذا بايد در برابرش قيام كرد. يعني آنچه بيشتر امام را به حركت و قيام
واداشت، ظلم و ستم يزيد به بندگان خدا نبود زيرا قبل از او نيز ظالمان زياد بودند
و هر چند بايد با ظلم مبارزه كرد ولي اگر ظالم قصد تحريف در دين نداشته باشد و سنت
خدا و رسولش را برهم نزند، ممكن است در برخي از موارد تقيّه در برابرش، روا و مجاز
باشد ولي اگر حاكمي با اصل و اساس دين مخالفت ميكند، ديگر به هيچ وجه سكوت در
برابرش روا نيست و بايد قيام كرد، هر چند عدد ياران اندك باشد، بلكه حتي اگر يك
نفر باشد بايد به تنهائي قيام كند. و يزيد ميخواست اساس الام را نابود كند، لذا
امام حسين (ع)به نصيحت برخي سازشكاران، گوش نكرد و بدون فوت وقت، به قيام و مبارزه
عليه او برخاست.
امام خميني قدس سره- ميفرمايد:
«اگر عاشورا و فداكاري خاندان پيامبر نبود، بعثت و زحمات جانفرساي نبي اكرم را
طاغوتيان آن زمان، به نابودي كشانده بودند.
و اگر عاشورا نبود، منطق جاهليت
سفيانيان كه ميخواستند قلم سرخ بروحي و كتاب بكشند و يزيد، يادگار عصر تاريك بت پرستي
كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشيدن فرزندان وحي، اميد داشت اساس اسلام را
برچيند و با صراحت و اعلام «لاخبرٌ جاء ولا وحيٌ نزل» بنياد حكومت الهي را بركند،
نميدانستيم بر سر قرآن كريم و اسلام عزيز چه ميآمد؟ لكن ارادۀ خداوند متعال بر
آن بوده و هست كه اسلام رهائي بخش و قرآن هدايت افروز را جاويد نگه دارد و با خون
شهيداني چون فرزندان وحي، احيا و پشتيباني فرمايد و از آسيب دهر نگه دارد و حسين
بن عليهم السلام، آن عصارۀ نبوت و يادگار ولايت را برانگيزد تا جان خود و عزيزانش
را فداي عقيدۀ خويش و امت معظم پيامبر اكرم نمايد، تا در امتداد تاريخ، خون پاك او
بجوشد و دين خدا را آبياري فرمايدي و از وحي و ره آوردهاي آن پاسداري نمايد».
امام حسين و مبارزه با انحراف:
و بدينسان امام حسين (ع)با نثار خون خود و يارانش، اسلامي كه ميرفت توسط
امويان، به نابودي يا انحراف كشيده شود، احيا و زنده كرد و آن را جاويدان نمود و
امويان را كه ميخواستند سنتهاي الهي را به خاموشي بكشند و كلمات خدا را تحريف
كنند، رسوا و براي هميشه نابود ساخت. لذا است كه پيامبر(ص) ميفرمايد: «حسين مني و
انا من حسين»- حسين از من و من از حسينم. روشن است كه حسين از پيامبر است ولي
چگونه ميشود كه پيامبر نيز از حسين باشد؟ در اينجا نكته بسيار ظريفي نهفته است كه
اگر قيام و نهضت حسين نبود، هيچ كس از محتواي اين جمله كوتاه و بسيار پرمعني، آگاه
نميشد «من از حسينم» يعني شريعت من بوسيله حسين احيا و زنده ميشود و نام من با
ريختن خون حسين، جاويدان ميگردد.
اينجا است كه بايد به اين نكته توجه كرد كه مهمترين و خطرناكترين آفت براي
احكام دين، ايجاد تغيير و تبديل و انحراف در آنها است. از اين رو است كه رسول خدا (ص)
ميفرمايد «هر كس كه به آن سنّت عمل كند، تا روز رستاخيز، به او هم داده ميشود و
هر كه سنّت بدي را در ميان مردم ايجاد نمايد، تا روز قيامت، هر كه به آن عمل كند،
او در گناه همۀ آنان شريك خواهد بود».
و حتّي خود امام حسين عليه اسلام نيز بر همين مسئله تكيه فرموده و در چندين
مورد كه فلسفه قيام خود را گوشزد مينمايد، تأكيد ميكند كه ميخواهد با انحراف و
كژي كه توسط امويان در دين جدش ايجاد شده، مبارزه كند و هر كس قيام نكند با او
محشور خواهد شد. و حتّي در روز عاشورا نيز سپاهيان بني اميه را بعنوان «محرّفيِ
الكم و مطفئيِ السنن» مورد خطاب قرار ميدهد و آنان را ملامت و سرزنش ميكند كه
كلمات خدا و احكام خدا را تحريف و فروغ روشني بخش و الهام دهندۀ سنّـ رسول خدا صلي
الله عليه و آله را خاموش مينمايند. و اگر امام در آن شرايط بسيار خطرناك قيام
نميكرد، قطعاً مردم به جاهليت و بدتر از جاهليت ميگرويدند، چرا كه يزيد فرزند
خلف ابوسفيان، اين بار تصميم گرفته بود، نواي جان بخش «اشهد ان لاله الا الله و
اشهد ان محمداً رسول الله» را براندازد و بجاي تكبير براي حضرت ذوالجلال، هُبل
ولات و عزّي را به بزرگي ياد كند، يعني او با كشتن امام حسين (ع)نه تنها او را كه
ميخواست محمّد(ص) را نيز به قتل برساند، و چه كور خوانده بود كه درست، نتيجه به
عكس اهداف او ظاهر شد و قتل حسين، نه تنها حسين را زنده نگه داشت بلكه پيامبر و
احكام پيامبر و شريعت پيامبر و نام پيامبر را نيز براي هميشه تاريخ، زنده و
جاويدان ساخت.
از اين رو است كه اقامۀ عزاي حسين در تداوم خط حسين، قطعاً مؤثّر و نتيجه بخش
است و اينجا است كه يك قطره اشك بر حسين، داراي آنچنان اهميّتي است كه امام سجاد (ع)ميفرمايد:
«هر مؤمني كه بر كشته شدن حسين (ع)، ديدهاش گريان شود و اشكش بر گونههايش جاري
گردد، خداوند به او غرفههائي در بهشت عطا ميفرمايد كه سالهاي سال در آن مسكن
گزيند».
اين گريه، ديگر گريه سكوت و سازش نيست. اين گريه، گريه انتقام و خونخواهي است
امام باقر (ع)به علقمه ميفرمايد: در روز عاشورا وقتي به يكديگر تسليت ميگوئيد،
بگوئيد: «عظم الله اجورنا بمصابنا الحسين (ع)و
جعلنا و اياكم من الطّالبين بثاره مع وليه و الامام المهدي من آل محمد»- يعني در
همان عرض تسليت از خدا بخواهيد كه شما را جزء خونخواهان حسين قرار دهد. پس ما وقتي
بر مصايب امام حسين گريه ميكنيم، بايد خود را آمادۀ فداكاري در راه فرزندش امام
مهدي (ع)بنمائيم تا با خون خود، خون حسين را طراوت بخشيم و از دين جدش نگهداري
كنيم.
امام خميني (قدس سره) ميفرمايد:
ما كه مجالس عزا را به امر حضرت صادق (ع)و به سفارش ائمه هدي عليهم السلام بپا
ميكنيم، اين مجالس عزا مقابله با ظلم ستمكاران است. خطباي ما قضيه كربلا را زنده
نگه داشتند. گريه كردن بر شهيد، زنده نگه داشتن نهضت است.
حالا يك دسته آمدهاند ميگويند: روضه نخوانيد! اينها نميفهمند كه روضه يعني
چه؟ اينها ماهيّت عزاداري را نميدانند چيست؟ نميدانند كه گريه كردن بر امام
حسين، زنده نگه داشتن نهضت است. بچّهها و جوانهاي ما خيال نكنند كه مسئله، مسئله
ملت گريه است. اين را ديگران القاء كردند
به شماها كه بگوئيد: ملت گريه!!
آنها از همين گريهها ميترسند براي اينكه اين گريه، گريه بر مظلوم است، فرياد
مقابل ظالم است… اينها شعائر مذهبي ما است كه بايد حفظ شود.
و مگر همين مجالس عزاداري نيست كه در آنها راز قيام حسين (ع)گفته ميشود و با
ذكر جريان عاشورا، مسئوليت هر انساني در برابر دينش و قرآنش مشخّص ميگردد و مگر
در همين مجالس عزاداري حسين نبود، كه خطبا و سخنرانان، با تشريح نهضت حسيني، مسائل
روز را بيان ميكردند و مردم را از خطر انحرافي كه توسّط حكومت خائن پهلوي پيريزي
ميشد، برحذر داشتند و مگر از همين حسينيهها و مسجدها نبود كه راهپيمائيها و
تظاهرات شروع شد و دامنهاش سراسر ايران را دربر گرفت و به بركت پايداري مردم و
پيروي از حركات جاودانه امام حسين (ع)در روز عاشورا، نهضت اسلامي در ايران به ثمر
رسيد و امروز پرتو پرفروغ انقلاب، جهان را روشن ساخته و مسلمانان جهان را به حركت
و اميد و نهضت و قيام واداشته و ميرود تا سيلي جهانگير ايجاد كند و تمام خس و
خاشاكها و علفهاي هرزه را از ميان بردارد و كلمة الله را در جهان معاصر اعلا و
بلند كند و منحرفان و تبهكاران و ستمكاران را رسوا و از صفحه روزگار براندازد ان
شاءالله.
امام خميني، آن فرزند خلف حسين (ع)ميفرمايد:
«اين خون سيد الشهدا است كه خونهاي همه ملتهاي اسلامي را به جوش ميآورد و اين
دستجات عزيز عاشورا است كه مردم را به هيجان ميآورد و براي اسلام و براي حفظ
مقاصد اسلامي، مهيا ميكند. در اين امر، سستي نبايد كرد».
عزاداري سنّتي
حال كه سخن از عزاداري به ميان آمد، تذكّري برادرانه به عزيزان عزادار در
سراسر كشور اسلاميمان عرض كنيم:
اينكه ميبينيم حضرت امام خميني رضوان الله عليه، تأكيد بر عزداري سنّتي
داشتند و همواره آن را مدّ نظر قرار ميدادند، براي اين بود كه ايشان ميخواستند
به نحوي با انحراف- حتي در عزاداريها- مبارزه بكنند، زيرا از يك سوي، برخي مغرضان
و يا جاهلان، مردم را از اصل عزاداري و روضه خواني، با ترفندهائي زشت، ميخواستند
دور و منحرف كنند و برخي ديگر كه مؤمن و متعهد نيز بودند، و شايد تحت تأثير همان
مخالفان عزاداري قرار گرفته بودند، راهپيمائيهاي ايام محرم را فقط با شعارهائي
سياسي و به ظاهر انقلابي اختصاص ميدادند و رگ عزاداري را از صبغة اللهيش بيرون
آورده و ميرفت كه شعارهاي اصل عاشورا كه توسّط سيد الشهدا سلام الله عليه اعلام
شده بود، مانند «هيات منا الذله» به فراموشي سپرده شود. از آن گذشته، مراسم عاشورا
منحصر شده بود به راهپيمائها و اين نه تنها كافي نبود كه آن برداشت واقعي از
مجالس عزاداري- بطور كلي- گرفته نميشد، زيرا ما در عزاداريهايمان بايد به امامان
معصوممان علي نگاه كنيم و روش و الگو را از آنان بگيريم. و اين است معناي «عزاداري
سنتي».
آنچه از روايات استفاده ميشود، اين است كه ائمه معصومين عليهم السلام، در طول
سال، به ويژه در ايّام محرّم و در روز عاشورا مجالس عزاداري برپا ميكردند و حوادث
عاشورا و مصيبتهائي كه بر خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام گذشته است را تذكّر
ميدادند و بر حسين عليهم السلام اشك ميريختند و گريه ميكردند.
امام صادق (ع)به فضيل ميفرمايد: آيا كنار هم مينشينيد و درباره ما سخن ميگوئيد؟
عرض كرد: آري، فدايت شوم! فرمود: «من آن مجالس را دوست ميدارم، پس شما هم احيا
كنيد امر ما را اي فضيل. خدا رحمت كن كسي كه امر ما را احيا كند. اي فضيل! هر كس
از ما ياد كند يا اينكه نزد او ما را ياد كنند (و مصيبتهاي ما را براي او ذكر
كنند) و به اندازۀ پر مگسي، اشك از چشمش بيرون آيد، خداوند گناهانش را ميآمرزد هر
چند به اندازه كف درياها باشد».
اين همه اهميّت دادن به ذكر و ياد ائمه و يادآوري مصيبتهايشان و اين همه
پاداش براي آن بيان كردن، مبيّن اين حقيقت است كه ياد آنان، اسلام را زنده نگه ميداد
و پيروان اسلام را از ياد ميكند و دشمنانش را نسبت به آنان علاقهمند ميسازد.
ابوعماره ميگويد: امام صادق (ع)به من فرموده: اي ابوعماره! شعري را درباره
امام حسين (ع)برايم بسراي. او ميگويد: من شعري را خواندم، حضرت گريست، باز هم
اشعاري ديگر درباره سيد الشهدا (ع)سرودم، باز هم حضرت گريست و همچنان من شعر ميخواندم
و او گريه ميكرد تا اينكه صداي گريه از خانه حضرت بلند شد. سپس حضرت فرمود…
ابوعماره هر كه درباره حسين شعري بگويد و يك نفر را بگرياند، به بهشت ميرود. و هر
كه شعري بگويد و بگريد، به بهشت ميرود و هر كه در باره حسين شعري بگويد و خود را
به گريه بزند، براي او نيز بهشت است.
بهرحال روايتهاي زيادي داريم كه امامان ما در ايام محرم، مجلس ميگرفتند و به
شيعيان سفارش ميكردند كه مجالس عزاي حسيني برپا كنيد و مصيبتهاي آنحضرت را
يادآور شويد و گريه كنيد. شايد مهمترين انگيزه براي برپائي اين مجالس، يادآوري
شعارهاي انقلابي حسين (ع)ميباشد كه با تكرار آنها، اسلام در هر زمان و مكاني از
انحرافات نگهداري ميشود و بر مبارزه جدّي- تا سرحدّ شهادت- با هر گونه انحراف و
سنّت غلطي در اسلام و احكام مقدّسه آن، تأكيد ميگردد.
بنابراين، بايد مجالس ما يادآور مجالس سنّتي امامانمان باشد و از هر گونه
تحريف و يا خداي نخواسته كاري كه موجب وهن مذهب و دادن بهانه بدست مخالفين ميباشد،
جدّاً خودداري شود. ما هرگز در روايتها نداريم كه در روز عاشورا، كسي به عنوان
عزاداري قمه زده باشد!! لذا امام با قمه زدن جدّاً مخالفت ميورزيدند و آن را موجب
وهن مذهب ميدانستند. پس بايد از آن خودداري شود، گو اينكه اضرار به نفس است و
گاهي موجب زيانهاي جبران ناپذير ميگردد.
مطالب در اين زمينه بسيار است، به يك مطلب كوچك ديگر اشارهاي كوتاه ميكنيم و
آن برداشتن علامتها و كتلها است كه متأسفانه گاهي به صورت خودنمائي يا ظلم به نفس
و يا ظلم به ديگران جلوه ميكند و بايد رعايت احتياط را در اين زمينه كرد كه خداي
نخواسته كسي از اين بابت اذيّت و آزار نبيند و يا موجب خودنمائي نگردد كه عزاداري
را لكهدار كند. و حتّي در سينه زدنها و شبيهها بايد مراعات موازين شرعيّه كنند
و از حدّ و مرز شرع خارج نگردند.
خداوند ما را جزء عزاداران واقعي سيد الشهداء (ع)قرار دهد و توفيق خونخواهي از
آن حضرت را در زير پرچم ولي الله الاعظم ارواحنا فداه، عطا فرمايد. آمين ربّ
العالمين.
موريس دوكبري:
اگر مورّخين ما، حقيقت اين روز را ميدانستند و درك ميكردند كه عاشورا چه
روزي است اين عزاداري را مجنونانه نميپنداشتند زيرا پيروان حسين بواسطۀ عزاداري
حسين ميدانند كه پستي و زيردستي و استعمار و استثمار را نبايد قبول كنند زيرا
شعار پيشرو و آقاي آنها ندادن تن به زير بار ظلم و ستم بود.
چارلز ديكنس:
اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواستهها دنيائي خود بود من نميفهمم چرا
خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند پس عقل چنين حكم مينمايد كه او فقط
بخاطر اسلام فداكاري خويش را انجام داد.