فاجعه 7تير و پيشتازي انقلاب اسلامي

فاجعه  7تير و پيشتازي انقلاب اسلامي

انقلاب اسلامي ايران كه به رهبري و انديشه­هاي پاك حضرت امام خميني قدس سره،
طرح و پي­ريزي شده و به ثمر نشست، از آغاز، به ضرورت ماهيت اسلاميش، دشمن آشتي
ناپذير امپرياليسم و صهيونيسم مي­باشد، و اين چيزي نيست كه دشمن، به ضرورت ماهيّت
خونخواريش، از آن بگذرد.

بهمين خاطر، از روز 22 بهمن 57 كه انقلاب به پيروزي رسيد، طرّاحان كنگرۀ سياه
و صهيونيسم بين الملل، نقشه­ها و توطئه­هاي بسيار كشيدند كه آن را از پاي درآورده
و نابود سازند كه خداوند در تمام موارد، نقشه­ها را نقش بر آب كرد و انقلاب را به
فضل خويش، رهائي بخشيد و استقلال ملت ايران را تضمين كرد. از آن كه بگذريم، گاهي
حركتهاي موزيانه دشمن، باعث پيشتازي و تثبيت بيشتر انقلاب مي­شد و اين يكي از
نعمتهاي خفيّه الهي بود.

درست آن روزهاي قبل از وقوع حادثه 7 تير را به ياد آوريم كه چگونه در رسانه­هاي
گروهي دنيا و نشريّات مختلف استعماري و بوسيلۀ بوقهاي مزدورشان در ايران، با
ترفندهاي گوناگون، چهره­هاي بسيار درخشان و پركار و مفيد انقلاب را مانند شهيد
مظلوم آيت الله دكتر بهشتي، آماج حمله­ها و شايعه­هاي شگفت انگيز كرده و اينقدر
عليه آنان تبليغ مي­كردند كه بيشتر مردم را نسبت به آن بزرگواران بدبين مي­نمودند،
با اين حال اين حربه را چندان مؤثّر نيافتند، لذا از راه حسودترين و پليدترين
گروهكهاي موجود يعني منافنقين وارد شده و با ايجاد پيوندي قوي ميان التقاط چپ و
كفر جهاني، و پشتيباني بي­چون و چراي آمريكا، دشمن اصلي انقلاب اسلامي، بر آن شدند
ه با ترور اشخاص سرشناس و خدوم و مفيد جامعۀ انقلابي، به اهداف شوم خود برسند،
غافل از اينكه اين شهادتها است كه اسلام را تاكنون نگه داشته و بي­گمان انقلاب
اسلامي را نيز از سيل توطئه­ها حفظ نموده است، هر چند ددمنشان و تفاله­هاي شيطان و
منافقين خودفروخته، با خرابكاريهاي جاهلانه­شان، چند صباحي احساس پيروزي! مي­كردند
ولي چهرۀ پليدشان براي تمامي مردم ما آشكار شد و با اين كار، تمام بدبيني­ها نسبت
به بزرگواراني چون بهشتي و محمد منتظري مبدّل به خوش بيني گشت و آن همه زحمات طاقت
فرساي آنان در تبليغات و مصارف گزافي كه براي شيعه پراكني عليه اين طرفداران و
پرچمداران حقيقي انقلاب اسلامي خرج شده بود، همچون كفهائي بر روي آب زدوده شد و از
بين رفت «و اما الزبد فيذهب جفاء و اما ما ينفع لناس فيمكث في الارض».

منافقين و ليبراليسم­ها به سركردگي آمريكا، به اين نتيجه رسيده بودند كه با
ايجاد جوّ شانتاژ در ميان مردم، نمي­توان به اهداف خود رسيد زيرا اهرمهاي قدرت، از
روحانيتي اصيل و پاكدامن و بردبار تشكيل شده و با يك سخنراني يا يك اطلاعيه، تمام
شانتاژهاي تبليغاتي بي­اثر مي­شود، لذا خيال مي­كردند كه اگر چند روحاني سرشناس و
مردان مذهبي با استقامت و فداكار را از ميان بردارند، دست و بازوي امام بسته مي­شود
و توان قدرت از او گرفته مي­شود و راه براي بازگشتن منافقين و ليبرال منشهاي
مطرود، گشوده مي­گردد و دشمنان به آرمانهاي خود مي­رسند! و راستي چه پندار باطلي!

امام قدس سره طي پيامي كه بمناسبت فاجعه شهادت 72 تن به ملت ايران دادند، اين
نكته را بسيار زيبا ترسيم نموده­اند:

«عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است كه نه از اسلام و قدرت معنوي آن و نه از
ملت مسلمان و انگيزه فداكاري او اطلاعي نداريد. شما ملتي را كه براي سقوط رژيم پليد
پهلوي و رها شدن از اسارت شيطان بزرگ ده­ها جوان عزيز خود را فدا كرد و با شجاعت
بي­مانند ايستاد و خم به ابرو نياورد، نشناخته­ايد.

شما ملتي را كه معلولانشان در تخت­هاي بيمارستان­ها آرزوي شهادت مي­كنند و
ياران را به شهادت دعوت مي­كنند، نشناخته­ايد.

شما كوردلان با آنكه ديده­ايد، با به شهادت رساندن شخصيتهاي بزرگ، صفوف
فداكاران در راه اسلام فشرده­تر و عزم آن مصمم­تر مي­شود، مي­خواهيد با به شهادت
رساندن عزيزان ما اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد.

شما تا توانستيد به فرزندان اسلام چون شهيد بهشتي و شهداي عزيز مجلس و كابينه،
با حربۀ ناسزا و تهمت­هاي ناجوانمردانه، حمله كرديد كه آنها را از ملت جدا كنيد و
اكنون كه آن حربه از كار افتاده و كوس رسوائي همه­تان بر سر بازارها زده شد، در
سوراخ­ها خزيده و دست به جناياتي ابلهانه زده­ايد كه به خيال خام خود ملت شهيد
پرور و فداكار را با اين اعمال وحشيانه بترسانيد و نمي­دانيد كه در قاموس شهادت
واژه وتحشت نيست».

*ملت ايران در اين فاجعۀ بزرگ 72 تن بي­گناه به عدد شهداي كربلا از دست داد.

«امام خميني»

راستي امام با آن قامت رسا و قيافۀ مصمّم و صبر و استقامت بي­نظيرش در روز
هفتم تير، آنچنان مردم را نيرو و قدرت و قوت قلب بخشيد كه هر چند غم از دست رفتن
آن عزيزان بسيار سهمگين و غيرقابل توصيف بود، ولي نه تنها تأثير منفي­اي در روحيه
مردم نگذاشت، بلكه با قلبي مطمئن و نيرومند، آن حوادث و حوادث پس از آن را بدون خم
به ابرو آوردن پذيرا شد و با آن صلابت و استقامت، توانست سيل اندوه­ها و افسردگي­ها
را پس زند و تمام پيش گوئيها و پيش بيني­هاي استعمار را اشتباه از آب درآورد و چون
روح خدا در آنان دميده شده بود، تحمل مصيبت­ها و دردها و رنج­ها آنچنان آسان گشت
كه دنيا را به شگفتي واداشت. و چنانكه حضرت اميرالمؤمنين (ع)در خطبه 122 نهج
البلاغه مي فرمايد: «فما نزداد عليهم السلام كل مصيبة و شدة الا ايمانا و مضيّاً
علي الحق و تسليماً للأمر» در هر مصيبت و سختي كه به ما روي آورد ايمان و عقيده ما
مستحكم­تر شده و در راه حق پيشتازتر مي­شويم و همواره تسليم امر خدائيم؛ اين ملت
نيز ثابت كرد ه پيرو راستين آن امام حق است و هر چند مصيبتش بيشتر گرد، استقامتش و
ايمان و عقيده­اش نسبت به راه و روش انتخابش افزونتر مي­شود و چون دريائي موّاج
تمام خس و خاشاك­ها را پس زده و به پيش مي­تازد و ابرقدرتها و تفاله­هايشان را به
جهنم ابدي روانه مي­سازد.

بهرحال اين فاجعه ضمن اينكه نتايج بسيار پربار و مفيد و مثبتي براي ملت ما
داشت و انقلاب را از گزندهاي خطرناكتر، بيمه كرد و مايۀ ننگ و ذلّت و خواري بيشتر
دشمنان ما بويژه منافقين و ليبرال­هاي پليد شد، مايه تأسف بسيار بود، زيرا ملت
ايرا ندر اين فاجعه، سرمايه­هاي بزرگي را از دست داد كه در رأس آنها شهيد مظلوم
آيت الله دكتر بهشتي و شهيد مظلوم حجة الاسلام محمد منتظري بود و هرگاه خاطرۀ آن
فاجعۀ اسف بار تكرار مي­شود، اين دو چهرۀ مصمّم و عزيز، فوراً در اذهان مي­آيند و
نمي­توان از اين دو بزرگوار بدون يادآوري گذشت، هر چند تمام آن شهيدان راه خدا،
عزيز و دوست داشتني و بزرگوار و ارجمند بودند.

امام خميني مي­فرمايد:

«هر چند براي همۀ شهدا و بويژه شهداي هفت تير، عظمت و بزرگواري قائلم، لكن
شناخت من از شهيد مظلوم بهشتي و ابعاد گوناگون او و شهيد محمّد منتظري و مجاهدات
ارزشمند او بيشتر است و نمي­توان تأسف شديد خويش را در فقدان آنان پنهان كرد».

يادي از شهيد بهشتي

شهيد مظلوم بهشتي در دوم آبان 1370 در اصفهان در خانواده­اي روحاني و متعهد به
دنيا آمد، و تا سال 1321 تحصيلات دبيرستاني را به پايان رساند، سپس مشغول ادبيات،
منطق، كلام و سطوح فقه و اصول شد و چون از ذكاوت و ذهن سرشاري برخوردار بود، به
سرعت، مقدمات و قسمت اول سطوح را به پايان رساند و براي ادامۀ تحصيل راهي قم شد.
حدود 6 ماه در قم بقيه سطوح و مكاسب و كفاييه را به پايان رسانيد و درس خارج را
نزد استاداني چون آيات عظام محقق داماد و سيد محمد تقي خوانساري و بروجردي و امام
خميني آغاز كرد.

از سال 30 تا 1335 بيشتر به فلسفه پرداخت و از درس استاد علامه طباطبائي
استفاده شاياني برد.

در سال 1333 دبيرستان دين و دانش را در قم تأسيس كرده و مستقيماً اداره مي­كرد.
و اين اولين حركت فرهنگي بود كه پيوندي ميان دانشجو و طلبه ايجاد مي­كرد و اين دو
قشر آگاه و متعهد را با هم در صف مبارزه با دشمنان اسلام قرار مي­داد.

در سال­هاي 35 تا 1338 دوره دكتراي فلسفه و معقول را در دانشكده الهيات گذراند
و در سال 1339 به فكر سامان دادن و نظم بخشيدن به حوزه علميه قم شد و برنامه­هاي
بسيار ارزنده­اي اجرا كرد از جمله تشكيل مدارسي منظم چون مدرسه حقاني بود كه حركتي
ارزنده در تنظيم امور حوزوي به شمار مي­رفت.

آيت الله بهشتي با سخنرانيها و تدريسها و كملاس تفسيرهاي خود، نقش فعّال و
ارزنده­اي در پايه­ريزي انقلاب اسلامي و مبارزۀ مخفي با رژيم شاهنشاهي داشت و در
اين رابطه چندين بار توسّط ساواك دستگير شده بود. در سال 1342 با اصرار مراجع عظام
وقت، به هامبورگ رفت و در آنجا نيز هستۀ مركزي انجمن­هاي اسلامي دانشجويان را
بنيان نهاد كه در روند انقلاب اسلامي، نقش معتنابهي داشت. در سال 49 به ايران
بازگشت و با عدّه­اي از روحانيون،‌ تشكيلات منسجم و منظّمي براي مبارزه با رژيم
منفور ايجاد و تأسيس نمود تا اينكه بحمدالله انقلاب اسلامي پيروز شد و نقش­هاي
بسيار مثبت و حساس او پس از انقلاب براي مردم ماه هرگز پوشيده نيست. او با تلاش بي­وقفۀ
خود تا ساعت شهادت، اينقدر به اسلام و انقلاب اسلامي خدمت كرد كه به راستي به قول
امام «يك ملت بود براي ملت ما» او همچنان كه در حياتش، بزرگترين خدمت­ها را به
اسلام نمود، شهادتش بي­گمان، يكي از مؤثّرترين عوامل حفظ و نگهداري انقلاب و ايجاد
خروش و فريادي بي­پايان در ملت مبارز ايران بود. و نام او همچون درّي گرانبها در
تارك انقلاب براي هميشۀ تاريخ مي­درخشد.

يادي از شهيد محمّد منتظري

زندگي شهيد محمّد منتظري بقدري با انقلاب و مبارزه عجين شده است، كه به تحقيق
او يكي از مؤثّرترين استوانه­هاي محكم و استوار انقلاب اسلامي است. او كسي بود كه
بقول امام در راه مبارزه سرازپا نمي­شناخت. او در سال 45 در اثر فعاليّتهاي
مبارزاتي دستگير شد، و در زندان از نظر مقاومت و تحمّل، زبانزد همه­گان قرار گرفت.
يكي از دوستان مي­گفت: يكي از شكنجه­هايش، چهارصد سيلي در يك دفعه بود! با اين حال
خود اصلاً راجع به شكنجه­هايش سخني نمي­گفت زيرا تمام آنها را در راه خدا تحمّل
كرده بود و نمي­خواست كوچكترين خللي در اخلاصش پيدا شود. و قطعاً اين اخلاص بمراتب
بالاتر از همۀ آن تحمّل­ها و بردباري­ها است. او تواصي به حق و تواصي به صبر را
هرگز فراموش نمي­كرد و خود الگوي تمام عيارش بود.

محمّد منتظرني در زندان كه بود،‌ مرتّب سفارش مي­كرد به طلبه­ها كه حتماً به
اخبار راديو گوش كنند و روزنامه­هاي مختلف را مطالعه كنند و در جريان مسائل سياسي
روز قرار بگيرند و بر آن تأكيد فراوان مي­نمود، حتي وقتي كه به نجف اشرف رفته بود،
به هر نحو كه پولي بدست مي­آورد، راديو تهيه مي­كرد و به طلبه­ها هديه مي­داد و
ضرورت استماع اخبار و تحليلهاي خبري را به آنان گوشزد مي­نمود و نقشي فعّال در
ايجاد تحرّكي نوين و تشكيلاتي منظّم در ميان حوزه­ها داشت كه منحصر به فرد بود و
همين باعث شد كه طلاّب بيشتر در جريان اوضاع قرار بگيرند و در مبارزه سهم گسترده­تر
و روشن­تري داشته باشد.

او پس از اينكه روابط ايران و عراق در سال 54 عادي شد، راهي لبنان و سوريه شد
و با ايجاد تشكيلاتي براي مبارزين مسلمان در لبنان و سوريه، پيوند آنان را با
فلسطيني­ها محكم نمود و از راه­هاي گوناگون مبارزين مسلمان ايراني را براي گرفتن
تعليمات نظامي به پايگاه­هاي فلسطيني مي­آورد كه در اين زمينه نيز خاطره­ها و سخن­ها
بسيار است.

شهيد منتظري پس از ماركسيست شدن مجاهدين خلق در سال 54، ماهيّت واقعي آنان را
براي مبارزين مسلمان توضيح مي­داد و از انحرافات آنها هرگز غافل نبود. در همان
مدّت با دانشجويان مسلمان مبارز در اروپا و آمريكا ارتباط برقرار كرد و سفرهاي
متعددي به فرانسه، انگليس و آلمان نمود و توانست به آنان كمك فكري و مبارزاتي و
اطلاعاتي كند، و به اعتراف تمام مبارزين مسلمان خارج از كشور تا سقوط شاه و پيروزي
انقلاب، به عنوان بهترين متفكر مبارز بلكه تئوريسين مبارزين خارج از كشور به شمار
مي­رفت.

شهيد محمّد منتظري پس از پيروزي انقلاب نيز، بيشترين سهم را در ايجاد رابطه­اي
تنگاتنگ ميان جنبشهاي آزاديبخش مانند سازمانهاي اسلامي عراق، افغانستان، عربستان،
فلسطين و اريتره با ايران اسلامي داشت و يكي از پيروزي نيز، استراحت و خواب را بر
خود حرام كرده بود و تا مي­توانست گامهاي مؤثرتري در پيشبرد انقلاب، و جهاني كردن
آن بر داشت كه براي هميشه يادش را در خاطره­ها زنده مي­كند و نامش را در سلسلۀ
رهبران انقلاب جهاني اسلام، با خطّي زرين و درشت مي­نگارد. روحش شاد و راهش پايدار
باد.