انابه و بازگشت به خدا

هدايت
در قرآن

تفسير
سورۀ رعد

انابه و
بازگشت به خدا

آية
الله جوادي آملي

قسمت
پنجاه و ششم

«
ãAqà)tƒur tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. Iwöqs9 tA̓Ré& Ïmø‹n=tã ×ptƒ#uä `ÏiB ¾ÏmÎn/§‘ 3 ö@è% žcÎ) ©!$# ‘@ÅÒム`tB âä!$t±o„ ü“ωöku‰ur Ïmø‹s9Î) ô`tB z>$tRr&  tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä ’ûÈõuKôÜs?ur Oßgç/qè=è% ̍ø.ɋÎ/ «!$# 3 Ÿwr& ̍ò2ɋÎ/ «!$# ’ûÈõyJôÜs? Ü>qè=à)ø9$#  šúïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á9$# 4’n1qèÛ óOßgs9 ß`ó¡ãmur 5>$t«tB
».

(سوره
رعد- آيات 27،28 و 29)

و
كافران مي­گويند چرا آيت و معجزه­اي از پرودگارش بر او نازل نمي­شود؟ بگو- اي
پيامبر- همانا خداوند هر كه را هدايت مي­كند. آنان كه ايمان آوردند و به ذكر خدا،
قلبهايشان مطمئن مي­گردد و همانا قلب­ها و ذكرها اطمينان مي­يابد؛ آنان كه ايمان
آوردند و عمل صالح داشتند خوشا به حال آنها و مقام و مأوراي خوب آنها.

اعجاز،
علّت تامّه ايمان آوردن نيست

همانگونه
كه قبلاً بيان شد، كفّار، قرآن كريم را كه معجزۀ جاودانۀ پروردگار است، به عنوان
آيت و معجزه الهي نمي­پذيرفتند و لذا پيوسته از پيامبر صلي الله عليه و آله،
درخواست معجزه مي­كردند كه اين مطلب در سه امر خلاصه شد: امر اوّل اين بود كه بالالتزام،
ثابت مي­كردند يا مدعي بودند به اينكه قرآن معجزه نيست. در امر دوّم به صراحت مي­گفتند
كه قرآن معجزه نيست. در امر سوّم مي­گفتند ما هم اگر بخواهيم مي­توانيم مانند قرآن
بياوريم كه اين امر سوّم از ساير امور، بيشتر جرأت اينها را نشان مي­دهد.

امر
سوّم دو مقام داشت: مقام اوّل- راجع به سخن كفّار بود. مقام دوّم راجع به اينكه
هدايت و ضلالت به اعجاز نيست كه اگر معجزه­اي بيايد، حتماً اينها هدايت مي­شوند و
اگر معجزه­اي نيايد، گمراه خواهند شد. هدايت و ضلالت به حسن اختيار يا سوء اختيار
خودِ‌ اشخاص است. افراد زيايد با ديدن معجزات ايمان نياوردند. عدّه­اي هم با
مشاهدۀ اولين معجزه اميان نياوردند. پس اعجاز علّت تامّۀ ايمان آوردن نيست، گرچه
معجزه را خداي سبحان به عنوان حجّت بالغه به انبياء داد و همۀ پيامبران را با
اعجاز اعزام كرد « ô‰s)s9 $uZù=y™ö‘r& $oYn=ߙ①ÏM»uZÉit7ø9$$Î/ $uZø9t“Rr&ur ÞOßgyètB |=»tGÅ3ø9$# šc#u”ÏJø9$#ur» (سوره حديد- ايه 25)- همه انبيا را با
بيّنات ارسال كرديم و با آن كتاب و ميزان نازل كرديم.

در مقام دوم بحث،
به اين جمله رسيديم كه مي­فرمايد: «‘@ÅÒム`tB âä!$t±o„ ü“ωöku‰ur Ïmø‹s9Î) ô`tB z>$tRr&» و در اينجا هم چند امر مطرح شده بود يكي اينكه اضلال و هدايت
بدست خدا است، هر كه را بخواهد گمراه مي­كند و هر كه را بخواهد هدايت مي­كند و هر
كه را بخواهد هدايت مي­كند و اين بنر اساس حكمت و عزت است.

قسمت سوم، طايفه­اي از آيات بودند كه نشان مي­دادند آنهائي را كه خدا گمراه
ميكند، چه افرادي هستند كه در اين باره نيز بحث كرديم و معلوم شد هدايت ابتدائي
فراگير است و همه را شامل مي­شود اما هدايت پاداشي مخصوص مؤمنيني است كه با حُسن
اختيار خود، به جلو رفتند و اين هدايت پاداشي، در مقابل اضلال كيفري است كه در
اضلال كيفري، خداوند به عنوان مجازات و كيفر، عدّه­اي را گمراه مي­كند.

آنچه كه فعلاً مطرح است، اين است كه فرمود: «ü“ωöku‰ur Ïmø‹s9Î) ô`tB z>$tRr&».

ريشه گناه، حبّ دنيا است

همانطور كه قبلاً بحث شد، قرآن كريم، ريشۀ كفر را معصيت را، محبّت دنيا مي­داند.
اينجا هم ريشۀ ضلالت گمراهان را محبّت دنيا مي­داند. در سوره نحل، آيه 107 آمده
است: «šÏ9ºsŒ ÞOßg¯Rr’Î/ (#q™6ystFó™$# no4quŠysø9$# $u‹÷R‘‰9$# ’n?tã ÍotÅzFy$# »- ما اينها را راهنمائي كرديم ولي دنيا را
بر آخرت ترجيح دادند و دنيا را به عنوان محبوب خود،‌ اتّخاذ كردند، لذا گمراه
شدند. «žcr&ur ©!$# Ÿw “ωôgtƒ tPöqs)ø9$# tûï͍Ïÿ»x6ø9$# » – و همانا خداوند كافران را هدايت نمي­كند.
معلوم مي­شود گمراه كردن امري وجودي نيست. كافي است كه فيض نرسد و آنها سقوط كنند؛
لذا از اينها به قضاياي سلبي تعبير فرمودند: « اولئك الذين طبع علي قلوبهم و سمعهم
و ابصارهم و اولئك هم الفافلون»- خداوند بر قلوب آنها و بر گوش و بر ديدگانشان ختم
كرد و آنان از غافلين­اند. و منشأ همه اينها همان ترجيح دادن دنيا بر آخرت است.

در سوره فصّلت آيه
17 هم اين مضمون آمده است: «$¨Br&ur ߊqßJrO öNßg»oY÷ƒy‰ygsù (#q™6ystFó™$$sù 4‘yJyèø9$# ’n?tã 3“y‰çlù;$#» و ما قوم ثمود را هدايت كرديم (به هدايت
ابتدائي) پس آنان كوري را بر هدايت ترجيح دادند. يعني به سوء اختيار خود، راه
گمراهي را برگزيدند، ما هم دستشان را نگرفتيم، پس سقوط كردند.

بهرحال، راه بهشت
راه آساني نيست، پر از گردنه­ها و دشواري­ها است و بايد انسان از اينها بگذرد تا
به بهشت برسد. حضرت امير (ع)مي­فرمايد: «انشاءالله الجنة حفّت بالمكاره و انّ
النار حفّت بالشهوات»

(خطبه 176 نهج
البلاغه)- بهشت پيچيده از دشواريها است؛ اگر كسي خواست گلي بچيند بايد رنج تيغ را
هم تحمل كند يعني مشكلات را تحمل كند ولي اطراف جهنّم لذتها و شهوات است، از هر
راهي كه پر از شهوت حرام است بروي، پايانش جهنّم خواهد بود.

گذشتن از گردنه­ها

لذا مي­فرمايد: Ÿxsù zNystFø%$# spt7s)yèø9$#   !$tBur y71u‘÷Šr& $tB èpt7s)yèø9$#  ’7sù >pt6s%u‘    ÷rr& ÒO»yèôÛÎ) ’Îû 5Qöqtƒ “ÏŒ 7pt7tóó¡tB » (سوره بلد- آيه 13) اينها چرا از اين
عقبات و گردنه­ها رد نمي­شوند؟ و چه مي­داني كه چه عقبه­هائي هست. آن بنده را آزاد
كردن است يا در روز قحطي، گرسنگان را اطعام كردن است يا به يتيم خويشاوند خويش،
احسان كردن است، يا به فقير بيچاره خاك نشين كمك كردن است.

نقل شده كه امام
هشتم (ع)وقتي در كنار سفرۀ غذا مي­نشست، ابتدا يك ظرف خالي را مي­طلبيد و از
بهترين غذاهاي دست نخوردۀ سفره، در آن ظرف مي­ريخت و به مستمندان مي­داد، سپس اين
آيات را مي­خواند و غذا تناول ميكرد. مي­فرمود غذاهاي مانده و زائد از سفره را به
اين و آن دادن كه در دشت صاف راه رفتن است؛ اين غذاي سالمي را كه آورده­ند، قبل از
اينكه انسان خودش بخورد، اول به ديگران بدهد، اين عقبه است؛ اين صراط مستقيم است،‌
اين است كه انسان را به بهشت مي­برد.

آري! بخشيدن غذاي
اضافي به زيد و عمرو پيمودن راه مستقيم نيست پس راه مستقيم راه دشواري است و بايد
از عقبه­ها گذشت تا پايان شيرينش- كه بهشت است- رسيد.

بنابراين، اگر در
قرآن كريم فرمود: ما اينها را گمراه مي­كنيم؛ منشأ گمراه شدن اينها، همان حبّ دنيا
است كه رأس كل خطيئه است و اگر كسي دنيا را بر آخرت ترجيح داد، قابليّت دريافت فيض
الهي را از دست داده است. و اما در آن جملۀ اثباتي كه مي­فرمايد: «ü“ωöku‰ur Ïmø‹s9Î) ô`tB z>$tRr&
» – هر كس كه به طرف خدا بازگردد، خداوند او را هدايت مي­كند،
مقصود از اين هدايت، هدايت پاداشي است نه هدايت ابتدائي.

هدايت پاداشي يعني ايصال به مطلوب، يعني: موانع را برطرف كردن و در قلب، كشش
ايجاد نمودن و مشكلات را از سر راه برداشتن «$¨Br’sù ô`tB 4‘sÜôãr& 4’s+¨?$#ur  s-£‰|¹ur 4Óo_ó¡çtø:$$Î/  ¼çnçŽÅc£uãY|¡sù 3“uŽô£ãù=Ï9»  ( سوره ليل- آيه 6) اما آن كس كه احسان كرد و تقوا داشت و به نيكوئي تصديق
نمود، ما هم حتماً كار او را سهل و آسان كنيم و مشكلاتش را برطرف مي­نمائيم.

افزايش هدايت پاداشي

در اين كريمه نيز كه مي­فرمايد «ü“ωöku‰ur Ïmø‹s9Î) ô`tB z>$tRr&
» يعني هر چه انسان بيشتر به خدا باز گردد و مراجعه كند، خداوند نيز از آن هدايت
پاداشي، بيشتر به او عطا مي­فرمايد. اين از جمله آياتي است كه رجوع مكرّر و متناوب
انسان به خدا را مطرح مي­سازد و اعلام مي­نمايد كه هر كس به خدا برگردد، هر كس در
نوبه­هاي مكرّر، چندين بار به خدا مراجعه كند، چندين بار از هدايت­هاي الهي
برخوردار مي­شود. درباره برخي از افراد مي­فرمايد:«
óOßg»tR÷ŠÎ—ur “W‰èd »  (سوره كهف- آيه 13)- هدايتشان را
بيشتر كرديم. يعني در اثر بازگشت­هاي مكرر و متناسب به سوي خداوند، آنان را به
هدايت پداشي، بهره­مند نموديم.

در آيه 31 سوره روم
به پيامبر و امّت اسلام توصيه مي­كند كه هميشه براي بازگشت به خداوند نوبت بگيريد
و بازگشتشان به خدا متناوب باشد « tûüÎ6ÏYãB Ïmø‹s9Î) çnqà)¨?$#ur».

در سوره زمر، آيه
53 مي­فرمايد: « (#þqç7ÏRr&ur 4’n<Î) öNä3În/u‘ (#qßJÎ=ó™r&ur ¼çms9 `ÏB È@ö6s% br& ãNä3u‹Ï?ù’tƒ Ü>#x‹yèø9$# »- شما
انابه كنيد، شما نوبت بگيريد و تسليم امرش باشيد پيش از آنكه عذاب به شما برسد كه
همانا بخشنده است اين طور نيست كه خزينۀ رحمتش تمام شود. او همۀ گناهان را مي­بخشد
« انه هو الغفور الرحيم» اول مغفرت است، سپس رحمت، اول لكه گيري گردگيري است، سپس
شتشو كردن است. پس سياق آيه، سياق توبه و انابه است و مطلق است يعني هر كه توبه
كند، او را مي­بخشد، اينجا ديگر «من يشاءن ندارد. يعني با توبه همه چيز بخشيده مي­شود.
فقط بايد انسان انابه كند يعني پشت سر هم نوبت بگيرد.

چندين بار مراجعه
كند براي اينكه دشمن انسان كه شيطان رجيم استف چندين بار به سراغ انسان مي­آيد.
البته در حال احتضار كه مرگ براي انسان حتمي مي­گردد، ديگر جائي براي توبه نيست
چون بساط عمل صالح برچيده مي­شود، و گرنه همه وقت، انسان مي­تواند بازگشت نمايد و
توبه كند.

از دشمن خناس غفلت
نكنيد

آري! اگر دشمن يك
بار به سراغ انسان بيايد، يك توبه كافي است ولي 
اگر دشمن هر لحظه به سراغ انسان بيايد،- كه مي­آيد- چاره­اي جز انابه نيست
و چاره­اي جز پشت سر هم به سوي خدا بازگشتن نيست. دشمن به اين آساني ما را رها نمي­كند،
دشمن خنّاس است يعني وقتي مي­بيند انسان بيدار است و هشيار، كنار مي­رود و وقتي مي­بيند
كه انسان غافل است، به او حمله مي­كند. پس حال كه شيطان خنّاس است و پشت سر هم مي­آيد؛
حال كه شيطان در كنار ديوار خود را پنهان كرده تا ما را غافل كند و به ما حمله
نمايد، چاره­اي جز انابه نيست. بايد پشت سر هم نوبت بگيريم و از خودمان دفاع كنيم.
و اگر كسي انابه داشت، خداي سبحان او را به هدايت پاداشي، هدايت مي­كند و در اين
ميان هر چه نوبت گيري بيشتر باشد، هدايت خداوند بيشتر است.

در سوره تغابن- آيه
11 مي­فرمايد: «`tBur .`ÏB÷sム«!$$Î/ ωöku‰ mt6ù=s% » – اگر كسي به خدا ايمان آورد، خداي سبحان قلبش را هدايت مي­كند.
و اگر قلب هدايت شد، انسان راه خود را مي­يابد و ديگر نمي­لغزد.

در پايان سوره عنكبوت مي­فرمايد:

«z`ƒÏ%©!$#ur (#r߉yg»y_ $uZŠÏù öNåk¨]tƒÏ‰öks]s9 $uZn=ç7ߙ 4 ¨bÎ)ur ©!$# yìyJs9 tûüÏZÅ¡ósßJø9$#   » – و آنان كه در راه
ما جهاد مي­كنند، ما راههايمان را به آنها نشان مي­دهيم. حرف لام با تأكيد نون،
نشانۀ آن است كه اين پاداش، قطعي و يقيني است.

انابه كنندگان چه كساني هستند؟

حال بايد دي كه مقصود از «من اناب» كيست؟

در آيه بعد توضيح داده و فرموده است: «tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä ’ûÈõuKôÜs?ur Oßgç/qè=è% ̍ø.ɋÎ/ «!$# 3»
و معنايش اين است كه «tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä ’ûÈõuKôÜs?ur Oßgç/qè=è%…» و در اينجا فعل مضارع بر آن ماضي (من
اناب) عطف شده است و معني ماضي به خود گرفته است: آنان كه ايمان آوردند و قلوبشان
به ذكر خدا، مطمئن گشت.

منيب كسي اس تكه
مؤمن دل آرام باشد و هيچ چيز، قلبش را نلرزاند، زيرا چندين بار نوبت گرفته و
مراجعه كرده است و لذا از سعه رحمت الهي برخوردار گشته است. دلش به ياد خدا آرامش
دارد و اطمينان خاطرش بقدري زياد است كه هرگز چيزي در او تأثير نمي­كند و قلبش را
نمي­تواند بلرزاند. و بي­گمان آنان كه ايمان آوردند و قلوبشان به ياد خدا آرامش
بخشيد، نمي­ترسند و نمي­لغزند و در همه حال، ياد و ذكر خدا، آرامش جان و روان و
قلوبشان است و با توكّل بر خداي سبحان، به پيش مي­تازند و از هيچ قدرت و نيروئي جز
نيروي لايزال الهي، هراس به دل نمي­دهند و همانا دل به ياد خدا مي­آرمد.
والحمدالله رب العالمين.

ادامه دارد