به مناسبت آخر ماه صفر، شهادت امام رضا (ع)
شهادت در غربت
امام رضا (ع)در روز 11 ذي قعده سال 153، پس از وفات جدّ اطهرش امام صادق (ع)به
پنج سال در مدينه منوره به دنيا آمد و در آخر ماه صفر از سال 203 هجري قمري در
قريه «سناباد» در طول توسط مأمون پليد، مسموم گشته و به شهادت رسيد.
امام هشتم (ع)، بيست و نه سال و چند ماه، همراه با پدر زيست و پس از شهادت پدر
بيست سال امامت كرد.
القاب مباركش: الرضا، الصابر، الرَّضي، الوفي، الصّديق، نورالهدي و الفاضل
است.
عبادت امام رضا (ع)
شخصي به نام ابراهيم بن عباس كه در زمان حضرت ميزيست، درباره عبادتش چنين ميگويد:
«وكان كلامه كله وجوابه وتمثله انتزاعات من القرآن، وكان يختمه في كل ثلاث و
يقول: لو أردت أن أختمه في أقرب من ثلاثة لختمت، ولكني مامررت بآية قطُّ الّا
فكرت فيها وفي أي شيء ائزلت وفي أي وقت، فلذلك صرت أختم في كل ثلاثة أيام».
سخن حضرت و پاسخش به سئوالات و تمثلش، برگرفته از قرآن بود. او هر سه روز
يكبار قرآن را ختم ميكرد و ميفرمود: اگر ميخواستم، زودتر از سه روز ختم ميكردم
ولي به هيچ آيهاي نگذشتم جز اينكه در آن انديشيدم و در مورد نزولش و در چه زماني
نازل شده است و لذا هر سه روز يك بار قرآن را ختم كرد.
رجاء بن ابي الضحاك به دستور مأمون، رفته بود كه امام را از مدينه به مرو
بياورد. او كه در اين سفر همراه امام بود و نگهباني حضرت را به عهده داشت، سخنان
زيادي درباره حضرت و رفتار و كردارش نقل كرده، از جمله ميگويد:
«فوالله ما رأيت رجلاً كان أتقي لله منه، ولا اكثر ذكراً له في جميع أوقاته
منه ولاأشدّ خوفاً لله عزّوجلّ…».
به خدا قسم نيافتم مردي را كه نسبت به خداوند از وي باتقواتر باشد و از او
بيشتر به ياد خدا در تمام اوقات زندگي باشد و خوفش نسبت به خداوند از او بيشتر
باشد.
بمناسبت آخر ماه صفر، شهادت امام رضا (ع)
شهادت در غربت
امام رضا (ع)در روز 11 ذي قعده سال 153، پس از وفات جدّ اطهرش امام صادق (ع)به
پنج سال در مدينه منوره به دنيا آمد و در آخر ماه صفر از سال 203 هجري قمري در
قريه «سناباد»، در طوس توسط مأمون پليد، مسموم گشته و به شهادت رسيد.
امام هشتم (ع)، بيست و نه سال و چند ماه، همراه با پدر زيست و پس از شهادت پدر بيست سال امامت كرد.
القاب مباركش: الرضا، الصابر، الرَّضي، الوفي، الصّديق، نورالهدي و الفاضل
است.
عبادت امام رضا (ع)
شخصي به نام ابراهيم بن عباس كه در زمان حضرت ميزيسته، درباره عبادتش چنين ميگويد:
«وكان كلام كله وجوابه وتمثله انتزاعات من القرآن، وكان يختمه في كل ثلاث و
يقول: لو أردت أن أختمه في أقرب من ثلاثة لختمت، ولكني مامررت بآية قطُّ الّا فكرت
فيها وفي أي شيء أئزلت وفي أي وقت، فلذلك صرت أختم في كل ثلاثة أيام.»
سخن حضرت و پاسخش به سئوالات و تمثلش، برگرفته از قرآن بود. او هر سه روز
يكبار قرآن را ختم ميكرد و ميفرمود: اگر ميخواستم، زودتر از سه روز ختم ميكردم
ولي به هيچ آيهاي نگذشتم جز اينكه در آن انديشيدم و در مورد نزولش و در چه زماني
نازل شده است و لذا هر سه روز يك بار قرآن را ختم كردم.
رجاءبن ابي الضحاك به دستور مأمون، رفته بود كه امام را از مدينه به مرور
بياورد. او كه در اين سفر همراه امام بود و نگهباني حضرت را به عهده داشت، سخنان
زيادي درباره حضرت و رفتار و كردارش نقل كرده، از جمله ميگويد:
«فوالله ما رأيت رجلاً كان أتقي لله منه، ولا اكثر ذكراً له في جميع أوقاته
منه ولاأشدّ خوفاً لله عزّوجلّ…».
به خدا قسم نيافتم مردي را كه نسبت به خداوند از وي باتقواتر باشد و از او
بيشتر به ياد خدا در تمام اوقات زندگي باشد و خوفش نسبت به خداوند از او بيشتر
باشد.
او هرگاه نماز صبح را بجاي ميآورد، پس از سلام، مشغول تعقيب ميشد و ذكر خدا
ميگفت و صلوات بر پيامبر و آلش ميفرستاد تا وقتي كه آفتاب طلوع كند، سپس سجدهاي
طولاني ميكرد. پس از آن با مردم سخن ميگفت و موعظهشان ميكرد تا نزديك زوال
شود. آنگاه وضويش را تجديد ميكرد و به مصلاّيش باز ميگشت و پس از نافله نماز ظهر
و تمام شدن نماز ظهر، سجده شكر ميكرد و صد بار «شكراً لله» ميگفت. سپس برميخاست
نافله نماز عصر را بجاي ميآورد و نماز عصر را ميخواند و پس از نماز، بسيار خداي
را تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل مينمود…
دو سوّم از شب كه ميگذشت، براي نماز شب برميخاست و بسيار استغفار ميكرد،
سپس وضو ميگرفت و هشت ركعت نماز شب بجاي ميآورد كه در دو ركعت اوّل پس از حمد،
سي بار قل هو الله احد ميخواند. سپس چهار ركعت نماز جناب جعفر بن ابيطالب(ع) را
بجا ميآورد و آن را جزء نماز شب انجام ميداد. سپس دو ركعت نماز ميخواند، در
ركعت اوّل پس از حمد، سوره ملك و در ركعت دوّم، پس از حمد، سوره هل أتي ميخواند و
نماز وتر را با دعاهائي طولاني به پايان ميرساند و پس از نماز وتر به تعقيب مشغول
ميشد تا نزديك فجر كه دو ركعت نماز نافله فجر را بجاي ميآورد، در ركعت اوّل، پس
از حمند، سوره قل يا ايها الكافرون و در ركعت دوّم، پس از حمد سوره قل هو الله را
ميخواند…
امام هشتم در تمام نمازهاي واجب، در ركعت اوّل، پس از حمد، سوره انّا انزلنا و
در ركعت دوّم، پس از حمد، سوره قل هو الله ميخواند جز در نماز صبح و ظهر و عصر
روز جمعه كه، سوره جمعه در ركعت اوّل و سوره منافقون، در ركعت دوّم تلاوت ميكرد.
و در شب جمعه، در ركعت اوّل، پس از حمد، سوره جمعه و در ركعت دوّم، پس از حمد،
سوره «اعلي» را ميخواند.
و در نماز ظهر روزهاي دوشنبه و پنجشنبه، در ركعت اوّل، هل أتي و در ركعت دوّم
غاشيه را ميخواند…
امام در قنون تمام نمازهايش ميفرمود: «ربّ اغفروارحم و تجاوز عمّا تعلم، اندك
انت الأعزالأجل الأكرم»…
امام (ع)، همواره دعايش را با صلوات آغاز ميكرد و در هر حال حتّي در نماز،
بسيار صلوات ميفرستاد، و شبها بسيار قرآن ميخواند و هرگاه به آيهاي ميرسيد كه
در آن ذكر بهشت يا جهنم شده است، ميگريست و از خداوند بهشت را درخواست ميكرد و
از جهنم به او پناه ميبرد…
راوي گويد: وقتي او را بر مأمون وارد كردم، در پنهاني از وضعيّت و رفتار حضرت
پرسيد، آنچه را در شب و روز حضرت ديده بودم، براي او تعريف كردم. به من گفت: اي
ابن ابي ضحاك! اين بهترين، دانشمندترين و پارساترين مردم روي زمين است ولي تو آنچه
را ديدهاي به كسي نگو تا فضلش بر مردم ظاهر نشود مگر آنچه را كه من صلاح ميدانم
و از زبانم گفته ميشود!!!
رفتار با مأمون، و معرّفي خود
ابوالصلت هروي گويد: مأمون به علي بن موسي الرضا (ع)عرض كرد: يا ابن رسول
الله! فضل و علم و زهد و پارسائي و عبادتت بر من پوشيده نيست و من تو را سزاوارتر
به خلافت از خود مييابم. اما رضا (ع)(كه از مكر و حيله مأمون و نقشههاي پليدش،
كاملاً آگاه بود) فرمود:
«بالعبودية لله عزّوجلّ أفتخر وبالزهد في الدنيا أرجو النجاة من شرّ الدنيا،
وبالورع عن المحارم، أرجوالفوز بالمغانم، وبالتواضع في الدنيا، أرجو الرفعة عند
الله عزّوجلّ»
با عبوديت و خاكساري در برابر خداي سبحان، مباهات ميكنم و بوسيله زهد در دنيا و
بياعتنائي به آن، ايمني از شر دنيا را ميجويم، و با استعانت به ورع و پارسائي و
دوري از حرامهاي الهي، اميد دست يابي به غنيمتهاي جاويدان را دارم و با تواضع در
دنيا، آرزوي رفعت و سربلندي در پيشگاه خداي عزّوجل را دارم.
مأمون گفت: من جداً ميخواهم از خلافت كنارهگيري كنم و آن را به تو بسپارم و
با تو بيعت نمايم.
حضرت فرمود: اگر خلافت از آنِ تو است و خدا آن را براي تو قرار داده، جايز و
روا نيست، لباسي را كه خداوند به تو پوشانده، درآوري و به ديگري بسپاري و اگر
خلافت مالِ تو نيست و تو حقي در آن نداري، باز هم تو نميتواني چيزي كه مال تو
نيست، به من ببخشي.
مأمون كه در برابر پاسخ قاطع و دندان شكن حضرت قرار گرفته بود، و راه چارهاي
نداشت، گفت:
اي فرزند رسول خدا! بايد اين امر را بپذيري!!!
حضرت فرمود: هرگز اين كار را به دست خود انجام نميدهم.
مأمون بسيار كوشيد ولي هر بار با جواب قاطع امام روبرو ميشد و پس از نوميدي
از آن، به حضرت عرض كرد: پس اگر خلافت را نميپذيري و دوست نداري با تو بيعت كنم،
بايد ولي عهد من باشي كه پس از من، خلافت به تو برسد!!
امام رضا (ع)فرمود: به خدا قسم، پدرم، از پدرانش از اميرالمؤمنين، و آن حضرت
از رسول خدا (ص) روايت كرده كه من پيش از تو بوسيله زهر، مظلومانه، كشته ميشودم و
از دنيا ميروم. فرشتگان آسمان و فرشتگان زمين بر من ميگريند و در زمين غربت، در
كنار هارون الرشيد، به خاك سپرده ميشوم.
مأمون گريست، پس گفت: اي فرزند رسول خدا! چه كسي تو را ميكشد يا ميتواند به
تو كوچكترين اسائه ادبي كند، در حالي كه من زندهام!!!
حضرت فرمود: اگر بخواهم، ميتوانم بگويم چه كسي مرا بقتل ميرساند.
مأمون گفت: تو با اين سخن ميخواهي از زيربار ولايتهدي دربروي، تا اينكه مردم
بگويند كه تو در دنيا زهد ميوزي!!
حضرت فرمود: به خدا قسم از روزي كه خداي عزّوجل مرا آفريده، دروغ نگفتهام و
من در دنيا، به خاطر دنيا، زهد نميكنم (يعني به خاطر خدا از دنيا چشمپوشي مينمايم)
و من به خوبي ميدانم تو چه غرضي داري.
و سرانجام مأمون با عصبانيت به حضرت عرض كرد: به خدا قسم اگر ولايتهدي را
نپذيري تو را بر آن مجبور سازم و اگر قبول
نكردي، گردنت را ميزنم.
حضرت ولايتهدي را ناچار پذيرفت ولي بهرحال، مأمون نتوانست نقشههاي خائنانهاش
را براي كوبيدن شخصيت حضرت رضا (ع)، عملي كند و روز به روز رسوائيش بيشتر شد، لذا
چاره را تنها در آن ديد كه از حضرت، به هر نحو شده، خلاص شود و همانگونه كه امام
پيش بيني كرده بود، در غربت، بدست مامون، مسموم شد و به شهادت رسيد، و مامون با
اين عمل، بزرگترين جنايت تاريخ را مرتكب شد، تا شايد چند روزي به اهواء و شهوات
نفسيش برسد كه بحمدالله تمام آرزوهايش به گور برده شد و جز نام ننگ از او چيزي
باقي نمانده است ولي امام (ع)، از آن غربت، بيرون آمد و اكنون شيفتگان و محبّان و
شيعيانشان، از سراسر جهان به زيارت مرقد مطهرش ميرسند و بارگاهش را چون كعبه، در
بغل گرفتهاند لحظهاي از شور جمعيت كاسته نميشود و شبانه روز ضريح مقدّس امام
هشتم (ع)چون درّي درخشان ميتابد و عاشقانش، اين نگين مطهر، را همچنان دربر گرفتهاند
و لحظهاي آن را رها نميكنند.
و نيازمندان و حاجتخواهان، پيوسته دست نياز به سويش بلند كرده، از او ميخواهند،
حاجتهايشان برآورده شود. و استغفار كنندگان و توبه كنندگان، با بلند كردن دستهاي
دعا و مناجات، در كنار آن حضرت، او را شفيع خود قرار داده، از خداي آن حضرت طلب
مغفرت و آمرزش ميكند و اميد استجابت دارند، چه اينكه او را باب الحوائج ميدانند
و يقين دارند كه شفاعت او هرگز در درگاه ذي الجلال نكول نميشود و حوالهاش باز
نميگردد.