پرسش ها و پاسخ ها

«پرسشها و پاسخها»

حجة الاسلام والمسلمين سيد مرتضي
مُهري

کنترل رشد جمعيت

بسم الله الرحمن الرحيم

س: اخيراً تبليغاتي در رسانه هاي
گروهي ديده مي شود در رابطه با کنترل رشد جمعيت و جلوگيري از بارداري زنان. آيا
اين امر با آن چه در روايات آمده است که رسول اکرم (ص) تشويق مي کردند به کثرت زاد
و ولد، منافات ندارد؟ و همچنين در اين رابطه گفته مي شود که: فراهم کردن امکانات
زندگي براي اين همه جمعيت مشکل است. آيا اين مطلب با اعقتاد ما به رزاقيت خداوند و
ضمانت روزي همه انسان ها از سوي خدا، منافات ندارد؟.

***

ج-  مسأله کنترل رشد جمعيت در کل جهان و در کشورهاي
به خصوصي از جمله ايران از مسائل بسيار مهم و حساس است که متأسفانه مسئولين اداره
کشور، خيلي دير متوجه اهميت آن شده اند بلکه بايد گفت: هنوز هم آن گونه که بايد و
شايد مورد توجه قرار نگرفته است و مقررات لازم براي ضمانت اجراي آن در نظر گرفته
نشده است. اهميت اين مسأله از بعد اجتماعي و اقتصادي و مشکلات خانوادگي و تربيتي
در رسانه هاي گروهي تا حدودي تبيين شده؛ با اين همه هنوز هم در افکار عمومي مورد
قبول واقع نشده است. بنابراين نياز به توضيح بيشتر دارد و به خصوص بايد از جهت
فرهنگ ديني و اسلامي نيز مسأله روشن شود.

رزاقيت خداوند

اما مسأله رازقيت خداوند به اين
معني نيست که خارج از سلسله علل و اسباب و عوامل طبيعي و غير طبيعي، خداوند تعهدي
نسبت به روزي رساندن به انسان و ساير موجودات زنده داده باشد. خداوند رزاق است و
خالق است و شفا دهنده است و همه کارها از او است و آنچه در عالم به وجود مي آيد از
اوست و هر حرکت و سکوني، به امر و اذن او است؛ در عين حال همه اينها زا راه عوامل
و اسباب محقق مي شود. حتي در ا» مواردي که ما اسباب و وسايلي را احساس نمي کنيم و
لذا آن را معجزه مي خوانيم، خارج از قانون علت و معلول نيست ولي علت ها و عوامل
ناشناخته اي در ميان است. بنابراين معناي رازقيت خداوند اين نيست که اگر ما در
خانه بنشينيم و هيچ اقدامي براي کسب روزي نکنيم، خداوند از راه غيب، روزي ما را مي
رساند. البته واضح است که در مواردي حکمت خداوند اقتضا مي کند که از راه عوامل
ناشناخته و غير عادي، روزي کساني را که راه روزي ندارند، برساند ولي اين عموميت
ندارد. بايد همه تلاش کنند و روزي خود را کسب نمايند در عين حال بايد اين امر را
معتقد باشيم که خداوند روزي ما را از اين راه رسانده است. همچنان که در مورد شفاي
بيماران مثلا بايد معتقد باشيم که شفا دهنده، خداوند است ولي نبايد از مراجعه به
پزشک غفلت کنيم. معالجه پزشک يک مقتضي و زمينه ساز است، ولي هزاران عامل ديگر ممکن
است در اين شفا يا عدم آن دخالت داشته باشند که از حيطه قدرت ما خارج اند و در
همان جهت هم که ما فعاليت مي کنيم و مقتضي را به وجود مي آوريم قدرت ما و تأثير آن
مقتضي، همه به اذن و تحت سلطه و اداره خداوند است. و حتي اراده ما نيز به اراده او
وابسته است. (و ما تشاءون الا ان يشاء الله رب العالمين).

گرچه باز هم موارد فراواني ديده مي
شود که بدون دخالت پزشک و دارو، بمياري هب طور معجزه آسا شفا مي بايد ولي اين نادر
است و حتما در آن موارد حکمتي چنان اقتضاء کرده است همانند به وجود آمدن عيسي بن
مريم (ع) بدون پدر و امثال آن از استثناهاي طبيعت.

خلاصه فرق اساسي بين مؤمن و کافر
در برخوداري از نعمت هاي الهي به واسطه اسباب و وسائل نيست بلکه فرق از اين جهت
است که مؤمن معتقد است و راه اين اسباب و علل، اراده خداوند است که جهان را به اين
نظام اکمل مي گرداند و کافر چنين اعتقادي را ندارد و نيازي به پروردگار نمي بيند و
خود را در اين انبوه وحشتناک عوامل کور و کر طبيعت، تنها و بي سرپرست احساس مي کند
و لذا در همين جهان، گرفتار جهنم فراق است. ولي مؤمن همه چيز را جلوه خدا مي داند
و لذا همه چيز را زيبا مي بيند.

به هرحال اعتقاد به رزاقيت خداوند،
همانند اعتقاد به خالقيت و ساير صفات مقدس او است که هرگز به معناي نفي اسباب و
وسايل طبيعي نيست. بنابراين ما بايد همچنان که از لحاظ فعاليت فردي براي دست يابي
به روزي تلاش مي کنيم از لحاظ اجتماعي نيز بايد موانع رسيدن همه افراد به سهم خويش
از روزي در اين سرزمين يا در کل زمين را برطرف و اقدامات لازم را بر اساس تشخيص
متخصصان انجام دهيم. و همچنان که مثلا در يک منطقه خاصي براي دست يابي همه ساکنان
محل گاهي نياز به تقسيم بندي آب يا جيره بندي غذا مي شود و اين را يک امر طبيعي و
لازم الاجرا، مي دانيم، بايد توجه داشته باشيم که کنترل رشد جمعيت نيز براي دست
يابي همه ساکنان اين سرزمين يا کل زمين به ضروريات زندگي-  طبق مقتضيات روز-  لازم و ضروري است.

روايات تشويق به ازدياد نسل

و اما مسأله رواياتي که در مورد
تشويق به ازدياد نسل آمده است پاسخ اين است که مسأله کنترل رشد جمعيت يا تشويق به
ازدياد جمعيت از اموري است که به مقتضاي وضع خاص زمان و مکان، مختلف است. هم اکنون
در بعضي از کشورها جوايزي براي داشتن فرزند تعيين مي شود و مردم به ازياد نسل
تشويق مي شوند. اين امر به دليل عدم تمايل مردم به طور طبيعي به داشتن فرزند متعدد
است و از سوي ديگر سقوط نظام خانوادگي به دليل مفاسد اجتماعي و عدم احساس نياز به
تشکيل خانواده نيز موثر است و گاهي مسائل ديگر از قبيل جنگ، موجب کم شدن جمعيت و
به خصوص نسل جوان مي شود که اين امر در رکود فعاليت فکري و فرهنگي تاثير فراواني
دارد به خصوص با توجه به خطرات زيادي که اکثر جوانان را در اين گونه کشورها احاطه
کرده و آنها را به مرگ زودرس تهديد مي کند، يا مبتلا به مفاسد اجتماعي از قبيل
اعتياد و غيره مي سازد که ديگر فعاليت فرهنگي مفيد و موثري، نمي توانند داشته
باشند. هم چنين از لحاظ زمان نيز مسأله مختلف است، بعضي از کشورها ممکن است در
زماني نياز به ازدياد جمعيت داشته باشد و در زماني ديگر نياز به کنترل رشد آن
احساس شود.

رواياتي که در اين باره رسيده است
بايد با توجه به وضعيت خاص کشور اسلامي در آن زمان ارزيابي شود، آن هم با توجه به
نياز شديد مسلمانان در آن زمان به نيروهاي جنگجو که بتوانند جامعه نوپا و فعال و
پر جنب و جوش اسلامي را از خطر دشمنان فراواني که آن را احاطه کرده است نگه دارند بلکه
در رشد و توسعه و فراگيري آن و صدور انقلاب به تمام کشورهاي جهان، وظيفه خويش را
انجام دهند، در چنان زمان و مکان و چنان وضعيت سياسي و اجتماعي خاص، طبيعي است که
ازدياد نسل يک ضرورت احساس شود و پيامبر (ص) به عنوان رهبر و مدير و مدبر و دور
انديش جامعه-  نه به عنوان پيامبر و آورنده
وحي الهي-  دستور تکثير نسل را صادر
فرمايد. بنابراين ممکن است گفته شود اين حکم يک حکم ولايتي و يک دستور الهي است
گرچه ممکن است اين دستور اختصاص به آن زمان و مکان هم نداشته باشد بلکه شامل همه
زمانها و مکان ها و همه جوامع اسلامي باشد و تا در کشور اسلامي وضعيت خاصي خلاف آن
وضعيت پديد نيايد، اين دستور لازم الاجرا است. شايد پيامبر اکرم (ص) اين دستور را
به اين دليل اعلام فرموده باشد که مسلمانان در جهان، اکثرين را به دست آورند. و
لذا در هر کشوري که امکان کثرت نسل باشد، بايد طبق آن دستور عمل شود ولي آنجا که
امکان رساندن خدمات لازم زندگي به افراد، مشکل شود، چاره اي بجز کنترل رشد جمعيت
نيست. پذيرفتن اين مطلب با توجه به اين که حکم يک حکم الزامي نيست آسان است.
بنابراين نمي توان گفت که در همه شرايط مسلمانان به ازدياد نسل تشويق شده اند بر
فرض در کشوري مانند ايران اين وضعيت احساس نشود ولي بدون شک در کشوري مانند
بنگلادش که تراکم جمعيت بالغ بر 600 نفر در کيلومتر مربع است با امکانات ناچيز
اقتصادي، رشد جمعيت بسيار خطرناک و مبارزه با آن يک ضرورت اجتماعي است. و پيامبر
هرگز راضي به اين همه بدبختي و گرسنگي مسلمانان نيست. وآنگهي جمعيت بسيار ولي
بيمار و گرسنه و بي سواد چه فايده اي دارد؟ و چه تأثيري در پيشبرد اهداف پيامبر
(ص) مي تواند داشته باشد؟ و شکي نيست که جمعيتي مانند بنگلادش و هند و پاکستان در
آن شرايط اقتصادي دچار بيماري و گرسنگي و بي سوادي عمومي خواهد شد. و ما بايد جدا
مانع به وجود آمدن چنين وضعيتي در کشور خود باشيم.

نتيجه بحث

نتيجه اين که تشخيص اين جهت که آيا
رشد جمعيت نياز به کنترل دارد يا ندارد و آيا بايد تشويق به ازدياد نسل شود يا کم
کردن؛ مطلبي است که نياز به تخصص و بررسي دارد و مردم بايد در اين زمينه از دستور
رهبري و قانون دولت، تبعيت نمايند.

گذشته از اين در نهج البلاغه آمده
است که «قلة العيال احد اليسارين» يعني يک راه گشايش در زندگي از جنبه اقتصادي، کم
بودن عيال و افراد تحت تکفل است. البته اين يک نصيحت فردي است و هيچ منافاتي با
تبليغ عمومي براي ازدياد نسل در ان زمان ندارد. منظور حضرت اين است که اگر کسي از
تنگي معيشت و کمي درآمد مي نالد و کسب مال بيشتر براي او ميسر نيست، راه ديگري
براي گشايش زندگي را اختيار کند و آن سعي در تحديد نسل است.

نکته اي که در اين جا لازم به تذکر
است: دقت در انتخاب راه مناسب از راه هاي جلوگيري از بارداري است. بعضي از اين راه
ها حد اقل براي بعضي از افراد، ممکن است از نظر بهداشتي زيان بار باشد و بعضي از
آنها معمولا مورد اطمينان نيست و درصد تخلف در آنها و احتمال بارداري زياد است که
از اين جهات بايد با پزشک مشورت شود و بعضي از آنها از نظر شرعي در غير موارد
ضرورت اشکال دارد. مثلا بستن لوله رحم که گفته مي شود به طور کلي موجب عقيم شدن
است جايز نيست مگر اين که براي فرد ضرورت داشته باشد يا ضرورت اجتماعي تحديد نسل
به طور رسمي اعلام شود و فرض بر اين باشد که براي آن شخص استفاده از راه هاي ديگر
ممکن نباشد و گرنه نبايد از اين راه استفاده شود. گذشته از اين، اين کار ظاهرا
مستلزم نگاه کردن است و اين نگاه در غير مورد ضرورت جايز نيست. اگر فرض بر اين
باشد که وسيله اي تهيه شود که بدون نگاه ميسر شود يا اين کار به وسيله شوهر-  بر فرض تخصص- 
انجام بگيرد از اين جهت اشکال مرتفع مي شود ولي اگر چنين نباشد فقط در
مواقع ضرورت به همان نحو که گفته شد جايز خواهد بود در غير اين صورت بايد از راه
هاي ديگر استفاده شود.