اتحاد شوم صليبي گري و صهيونيسم

افشاي چهره غرب (3)

حجه الاسلام و المسلمين محمد تقي رهبر

اتحاد شوم صليبي گري و صهيونيسم

تاريخ اسلام و مسيحيت غرب همواره شاهد حوادث
تلخ و دهشتناكي بوده كه زشت ترين چهره را از پيروان صليب ترسيم مي كند. حوادث اخير
شبه جزيره ي بالكان و وحشيگري صرب هاي ارتودوكس، زيرنظر پدران روحاني و محافل
حقوقي غربى! و سياستگذاران امپرياليسم و صهيونيسم و قتل عام فجيع مسلمانان بي دفاع
در بوسني و هرزگوين و اخراج و آواره كردن آنان از سرزمين هاي موروثي چندين صد ساله
شان و ويران كردن هزاران مسجد و ابنيه و آثار اسلامي و به آتش كشيدن كتابخانه ها و
آثار علمي و هنري اسلامي كه ذخائر عظيم ارزشمندي را در سارايوو و ديگر شهرهاي اين
جمهوري، تشكيل مي دهد ما را بر آن مي دارد كه پرونده سياه پيشينه غرب و اقوام
اروپايي و صليبي را از بايگاني تاريخ بيرون كشيده و بار ديگر در محكمه وجدان عمومي
ملل جهان به داوري نهيم.

بازنگري اين پرونده قطور جنائي و توحش مي تواند
در بينش درست نسل ها نسبت به ماهيت غرب و طلايه داران و پيروان صليب و آگاهي
مسلمين از هويت ضد بشري اروپا مؤثر باشد و كشورها و دولت ها و لااقل ملت هاي
مسلمان و توده هاي ميليوني و اقيانوس بي كران نيروهاي مخلص مسلمان را در جاي جاي
جهان به تعيين تكليف خود در برابر غرب و غارت و چپاول و قتل عامهايي كه هر روز به
عنواني در كشورهاي اسلامي بدست غربي ها و دست نشاندگانشان صورت مي گيرد، وادار
سازد، و مسلمانان بيش از پيش واقف گردند كه كينه ديرينه غرب و مسيحيت و امپرياليسم
و صهيونيسم و در يك سخن استكبار جهاني، چيزي است كه ريشه هاي آن را در اعماق روان
و آئين و انديشه و اخلاق غربي بايد جستجو كرد.

مسلمانان به خود آيند و تنها به محكوم كردن
جنايات صرب ها كه بقاياي وحشي ها و بربرهاي اروپايي هستند قناعت نكنند كه صرب ها و
صربستان آلتي بيش نيست كه پشت سر آنها صليبي گري چندين صدساله ايستاده و
امپرياليسم زخم خورده و مجامع حقوقي نيز كه گهگاه بصورت تاكتيكي نقّي مي زنند و
خاموش مي شوند آلت دست طراحان سياست اسلام زدايي و نسل كشي قرن بيستم با آداب و
رسوم جاهليت جديداند.

آنچه امروزه در بالكان مي گذرد دقيقا كپيه شده
از تاريخ جنگهاي صليبي و قتل عامهاي اندلس و بيت المقدس است كه ديوانگان صليبي در
قرون وسطاي مسيحي از خود به يادگار گذاشتند و حوادث بوسني حلقه اي است از جنايات
زنجيره اي آنها در طول صدها سال گذشته تاريخ و اين اولين بار نيست كه وحشي هاي صرب
زير چتر قدرتهاي بزرگ و سكوت محافل حقوقي و تاييد پدران روحاني! به كشتارهاي قرون
وسطايي دست مي زدند. با اين تفاوت كه جنگهاي صليبي (كه دويست سال در سالهاي 1095
ميلادي تا 1292 ميلادي ادامه داشت) در تاريك ترين دوره توحش غرب بود و «فرانك» يا
فرانسه كه اولين نقطه جرقه جنگ اول صليبي بود، مدعي آزادي و حقوق بشر نبود و رفتار
ضد بشري كليسا و انگيزيسيون در همان دوران ها و بعد از آن حتي دانشمندان و محققان
و فلاسفه را كه حرفي بر خلاف خرافات كليسا مي زدند مي كشت و زنده زنده در آتش مي
سوزاند و به قول ويكتور هوگو، در يك سخنراني تاريخي عليه سياست كليسا «پرنيلي» را
به چوب بست براي اينكه گفته بود ستاره ها به زمين نمي افتند و «كامپلانكا» حكيم
يوناني را بيست و هفت مرتبه به شكنجه افكند براي اينكه راز خلقت را مي جست و مي
گفت عالم نامحدود است. «هاروه» طبيب انگليسي سده هفدهم را آزار كرد براي اينكه
جريان خون را در بدن اثبات كرده بود. «گاليله» حكيم ايتاليايي را كه قائل به حركت
زمين بود به زندان افكند كه پرونده آن چهارصد سال در محكمه كليسا مطرح بود تا
اخيرا پاپ آنرا مختومه اعلام كرد!![1]

و بالاخره، كارنامه سياه مسيحيت قرون وسطي و
ضديت با علم و آزاد انديشي و تحميل انديشه مردود كليسا و مسئله تثليث و ديگر خرافه
ها، و نسل كشي و قتل عامها و كشتار هزاران دانشمند و محقق از حافظه تاريخ مسيحيت
غرب زدوده نمي شود و جريان رسوايي آن تا بدانجاست كه مورخين و مستشرقين غربي نيز
با شرمندگي و تنفر گوشه هايي از آن جنايات را در كتابهاي خود به ثبت رسانده اند.

ويل دورانت در تاريخ جنگهاي صليبي از قول كشيشي
بنام «رمون» كه خود شاهد هجوم صليبيان به اورشليم بوده است نقل مي كند كه:

«… چيزهاي بديعي به چشم مي خورد، گروهي از
مسلمانان را سر از تن جدا كردند… گروهي ديگر را با تبر كشتند يا مجبور كردند از
برج ها خود را به زير افكنند، پاره اي را چند روز شكنجه دادند و آنگاه در آتش
سوزاندند، در كوچه ها توده اي از كله ها و دست و پاي كشتگان ديده مي شد، زنان را
به ضرب دشنه به قتل مي رساندند، ساق پاي كودكان را گرفته به زور آنها را از پستان
مادرانشان جدا ساخته بر بالاي ديوارها پرتاب مي كردند يا با كوفتن آنها بر ستون ها
گردنشان را مي شكستند…»[2]

همچنين بگفته ويل دورانت:

«مهاجمان صليب، شهوت خونريزي را در جامه
دينداري پنهان ساختند و چند صباحي بدل به جانوراني درنده شدند. هنگامي كه كيسه
آنها تهي شد به چپاول مزارع و خانه ها دست زدند، ديري نگذشت كه هتك ناموس نيز بر
تاراج اموال افزوده شد».[3]

ساير مورخين اروپايي نيز جنايات صليبي ها را
آورده اند: از جمله دكتر گوستاو لوبون فرانسوي، در كتاب تاريخ تمدن با ابراز تنفر
از اعمال وحشيانه مسيحيان صليبي مي نويسد:

«قبايح اعمال و كردار صليبي ها آنها را در رديف
درنده ترين و بي شعورترين وحشي هاي روي زمين قرار داده بود و رفتار آنها با هم
عهدان خود، با دشمن، رعاياي بي گناه، نظاميان، زنان و اطفال و پير و جوان بكلي
يكسان بود همه را غارت كرده به قتل مي رساندند… وي از «آنكومنن» دختر امپراطور
قسطنطنيه نقل مي كند كه از تفريحات صليبي ها اين بود كه هر طفلي را كه از جلوشان
مي گذشت او را با حربه دو نيمه كرده در آتش مي سوزاندند».[4]

و نيز از قول قسيسي بنام «پوي» مي آورد كه: ده
هزار نفوسي كه در مسجد عمر پناه برده بودند تمام آنها را طعمه شمشير كردند و در
هيكل سليمان (معبد قديم) خون بقدري جاري بود كه لاشه هاي مقتولين در آن غوطه مي
خورد».[5]

و بر اينها بايد افزود به آتش كشيدن كتابخانه
ها با صدها هزار جلد كتاب كه ارزنده ترين ذخائر اسلامي را تشكيل مي داده، و در
اندلس و بيت المقدس سوزانده شد و روي آن كليساي ارتجاعي بنا گرديده است. شرح وقايع
تاريخ ننگين صليبي ها از حوصله اين اوراق بيرون است و تفصيل بيشتر آنرا به مناسبتي
ديگر موكول مي كنيم.

همين مورخين در شرح وقايع تاريخ مسلمين با
مسيحيان حتي همان مهاجمان صليبي حوادث شگفت آوري مي نويسند كه جوانمردي و بزرگواري
مسلمانان و فرماندگان قشون اسلام را در باز پس گيري بيت المقدس از چنگال صليبي ها
و عفو و اغماض و آزادي دادن در مذهب و آئين هاي مذهبي در كنيسه ها و كليساها را،
بازگو مي كند.

گوستاو لوبون مي نويسد:

«در سال (1139-  م) وقتي والي قرطبه، طليطله را كه آنوقت در تصرف
يك شاهزاده خانم بود محاصره كرد، شاهزاده خانم كه در شهر گرفتار محاصره شده و در
مضيقه بود، قاصدي نزد والي مزبور فرستاد و پيغام داد كه حمله بردن به زن خلاف آئين
جوانمردي است سپهبد فورا دست از محاصره كشيد لشگرش را مرخص كرد».[6]

همچنين در بخش ديگر مي نويسد:

«هنگامي كه صلاح الدين بيت المقدس را در سال
1187 ميلادي فتح كرد در عوض قتل عام نصاري جزيه خفيفي معين كرد از آنها گرفته شود
و از غارت به كلي جلوگيري نمود و حتي «ريشار شيردل» كه سه هزار اسير مسلمان را كه
سلاح نهاده بودند و امان به آنها داده شده بود به قتل رساند، صلاح الدين براي وي
در ايام بيماري انواع اغذيه و ادويه فرستاده بود و بدين ترتيب مي توان باين نكته
پي برد كه بين طرز فكر و كار يك انسان مهذب تربيت شده با يك نفر جاهل وحشي تفاوت
زيادي است و بايد با اين وحشي بدانگونه رفتار مي نمود كه با سباع و درندگان صحرا».[7]

ويل دورانت نيز ار رفتار جوانمردانه صلاح الدين
ايوبي نمونه هايي آورده ه بخشي از آن چنين است:

«صلاح الدين به زنان و دوشيزگاني كه شوهر و
پدرانشان جان سپرده بودند از خزينه خويش آنقدر مال بخشيد كه حمد خدا گفتند و در
ساير اقاليم هر كجا رفتند محبت و احترامي كه صلاح الدين در حق آنها كرده بود ورد
زبانشان بود».[8]

آري اين است اخلاق و جوانمردي اسلامي كه در
صحنه هاي بسياري دوست و دشمن آشنا و بيگانه آورده اند و آنهم رفتار صليبي ها در
گذشته و حال و وقايع بوسني.

اين جاست كه شعر مولوي تداعي مي شود:

مه فشاند نور و سگ عوعو كند                             هر كسي بر فطرت خود
مي تند

باري اين توحش صليبي گري در قرون وسطي بود. نه
قرن بيستم و اعلاميه حقوق بشر و زماني كه مثلا دانشمندان آلماني يك كودك چهار ماهه
نارس را كه از مادر متولد شده در رحم مصنوعي مراقبت مي كنند تا كودك سالم بماند و
كامل شود اما در همين حال هزاران كودك با سرنيزه هاي غربي در دست صرب ها و زيرنظر
كليسا و مجامع حقوقي جهاني پاره پاره مي شوند و سربازان وحشي ارتودوكس بر سر پسر
يا دختر بودن كودك در رحم مادر آبستن شرط بندي مي كنند يا جلو چشم مادران و پدران
كودكان را مي سوزاندند يا مورد تجاوز قرار داده و زنده به گور مي كنند و فجايعي كه
قلم از بيانش شرم دارد اما اروپا و آمريكا از مشاهده آن شرم نمي كنند و كليساي
ارتودوكس از سربازان صرب پذيرايي مي كند و بر سر راهشان اسپند دود مي كند.

كليسا و پدران روحاني بايد بدانند همانگونه كه
جنايات قرون وسطاي اسلافشان از حافظه تاريخ محو نشد و امروزه حتي مورخين غربي آن
را در كتابهاي خود مي نويسند و تقبيح مي كنند اعمال و رفتار وحشيانه صليبي هاي
امروز نيز در تاريخ مي ماند و برگه هاي ننگين ديگري بر پرونده سياه و شرم آور
مسيحيت و كليسا مي افزايد. اسقف ها و كاردينال هاي مسيحي بايد بدانند با حك شدن
علامت صليب شوم، با آهن گداخته بر بدن مسلمانان اسير و بي گناه بوسنيايي به دست
صرب هاي ارتودوكس و يا بريدن انگشت دستهاي اسرا و ايجاد علامت صليب بر دستهاي آنها
نمي توانند پرچم صليب را كه همواره با توحش و جهالت و حماقت همراه بوده در جهان
سربلند كنند بلكه بر ننگ و رسوايي بيشتر خود و تنفر و انزجار انسان ها از اين جغد
شوم خواهند افزود.

و محافل حقوقي بين الملل و قدرتهاي بزرگ بايد
بدانند سكوت و بي تفاوتي آنها و مواضع خصمانه شان در برابر اسلام و بيش از يك
ميليارد مسلمان جهان چيزي نيست كه از خاطر مجاهدان اسلام و فرزندان غيرتمند قرآن و
امت بزرگ محمد (صلي الله عليه و آله) زدوده شود. و براي بي آبرويي بيشتر آنها در
پيش روي ملت ها اين اسناد زنده در محكمه تاريخ مطرح است.

غرب بايد بداند مسلمانان جهان با صرب ها و
صليبي ها تنها طرف نيستند بلكه طرف اصلي خود استكبار جهاني و اروپا و آمريكا را مي
دانند كه با كمال بي شرمي ثروتهاي جهان اسلام را از نفت و اورانيم و طلا و ساير
ذخائر به چپاول مي برند اما امروز به نشانه همدردي با يك اقليت مسلمان كه در چنگال
غرب اسير شده حتي آهي از دل برنمي آورند!.

غرب بايد بداند مسئله مسلمان كشي در بالكان، با
تسلط بر اراضي اشغال شده بدست صرب ها خواب راحت را از سياستگذاران غربي خواهد گرفت
و كليسا به انزواي بيشتري در ديد ملتها كشيده خواهد شد و محافل مدعي حقوق بشر به
پشيزي در ديد ملت ها اعتبار ندارند و دولت استكباري همواره بر سر قدرت نيستند. مگر
نديديم كه پس از دويست سال قتل عامهاي بيت المقدس به دست صليبي ها بالاخره نور
اسلام قرن ها بر اين زمين تابيده و مي تابد صليبي ها را در زباله دان تاريخ ريخت و
اگر امروزه زير چتر آمريكا و به دست صهيونيست ها اين زادگاه پيامبران و قبله اول
مسلمانان مورد طمع و طعمه صهيونيسم و امپرياليسم مي باشد، به اشغال حراميان درآمده
است، اما فرزندان غيرتمند اسلام تا محو آثار سلطه و تجاوز از پاي نخواهند نشست و
حديث حماسه و انتفاضه را تا راندن يهود غاصب و آزادي فلسطين از لوث وجود صهيونيست
ها گرم و گرم تر خواهند نگه داشت تا آنچه امام راحل و رهبر آزادگان جهان خميني
كبير (سلام الله عليه) فرمود تحقق پذيرد و اسرائيل از صفحه روزگار محو و نابود
شود.

اروپايي ها و اتحاديه شوم استعمار و تبشير و
امپرياليسم و صهيونيسم بايد بدانند كه حديث بوسني و هرزگوين چون فلسطين صبح و شام
ورد زبان هر مسلمان آزاده درد آشنا است و جواناني كه امروزه در قلب اروپا فطرت
اسلامي خود را باز يافته و «الله اكبر»گويان احرام جهاد و شهادت مي بندند، خواب
راحت را از چشم تجاوزگران صليبي و حاميان بين المللي آنها خواهند گرفت و تا آزادي
سرزمينشان از پاي نخواهند نشست.

امروز روز بيداري ملت هاست. اسلام امروز با
اسلام خلفاي اندلس و شرايط ديروز كه با هجوم صليبي ها عقب نشيني كرد فرق دارد.
اسلام امروز اسلام ناب محمدي (ص) است. اسلام انقلابي است كه پشت غرب را به سختي
لرزانده و استعمار را به رسوايي كشانيده و امپراطوري شرق را از هم پاشيده و توطئه
هاي ابرقدرتهاي بزرگ و تهاجم و كشتار مسلمانان آن را نه تنها به عقب نمي راند بلكه
خشم و كينه مسلمين را نسبت به غرب استعمار پيشه افزون مي سازد و فرزندان اسلام را
چون شمشير صيقل مي دهد و آبديده تر مي كند تا با آگاهي بيشتر و خشم افزونتر چون
صاعقه بر سر استكبار غرب فرو خواهند باريد و انتقام خون مظلومان بي گناه و كودكان
معصوم و بدن هاي سوخته و زنده به گور شده را از غرب بگيرند و بدون شك خدا يار
مظلومان است و دشمن ستم پيشگان و تاريخ چشم انتظار چنان روز است.

«أليس الصبح بقريب»؟

و در خاتمه، اين مقام يادآور مي شويم كه:

اي كاش مدعيان دروغين حقوق بشر و آن كوردلاني
كه در اروپا و آمريكا لاف حمايت از عدالت و آزادي را مي زنند اما براي حفظ منافع
ابرقدرت ها شديدترين نوع تبعيض و بي عدالتي را رذيلانه تحمل كرده و جانبداري مي
كنند، بودند تا شاهد حماسه ايثار و بشردوستي و درد و سوز امّت ما در حوادث بوسني
باشند و درس حقوق بشر را از مردم كوچه و بازار ايران اسلامي بياموزند كه از آن روز
كه مردم از ستم غرب بر مسلمانان مظلوم بوسني آگاه شدند همچون شمع مي سوزند و خواب
راحت ندارند و اخبار دلخراش آن سرزمين مظلوم را دنبال مي كنند و بر آمريكا و اروپا
و پدران روحاني غرب و مدافعان مدعي حقوق بشر! نفرين مي فرستند. اينها كجايند تا
همبستگي امت ما را در ايران با آن مردم مظلوم ببينند كه در هفته همبستگي با
مسلمانان مظلوم بوسني و هرزگوين چه كساني حماسه ايثار مي سرودند؟

كودكي كه قلك يكساله خود را آورده بود تا به
كودكان بوسني هديه كند.

پيرزني كه پول نسخه و داروي خود را به زنان
آواره و بيچاره بوسني تقديم مي كرد.

جواني كه حلقه نامزدي خود و همسر جوانش را
آورده تا براي گلهاي پرپرشده بوسني و خانه هاي به آتش كشيده آن ديار مظلوم بفرستد.

زني كه تنها زنجير طلاي گردن را بيرون آورده تا
به زنان بي خانمان بوسنيايي بگويد زيور ما در انسان دوستي و ايثارگري است و ننگ بر
تو اي اروپاي خفته در غفلت و بي خبري!

و تازه دامادي كه اعلام آمادگي مي كند تا در كنار
مسلمانان بي كس بوسنيايي با استكبار جهاني و ارتجاع و صليبي گري بجنگند.

و آن كارمندي كه يك روز و يك هفته يا يك ماه
حقوق خود را با همه مشكلات اقتصادي كه دارد آورده هديه كند تا به خزانه داران گنج
هاي ثروت جهان درس انسانيت بدهد و اروپا و آمريكا را تحقير كند.

اينها را در رسانه هاي جهان پخش كنيد و به
زبانهاي ديگر ترجمه كنيد، تا مسلمين ديگر جهان هم بدانند در ايران چه مي گذرد و
انقلاب اسلامي چه رستاخيزي از معنويت و اخلاق و جلوه هاي ايثار برپا كرده تا دولت
هاي اسلامي و نمايندگان آنها در كنفرانس هاي بي روح بدانند اين درد با مذاكره و
شعار درمان نمي شود! تا فرزندان غيور اسلام در جاي جاي جهان بدانند چگونه بايد به
دفاع از مستضعفان زمين بپردازند كه قرآن مي گويد:

«ما لكم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين
من الرجال و النساء و الولدان…».

–       چرا در راه خدا و مستضعفان و مردان
و زنان و كودكان مظلوم جهاد نمي كنيد آنانكه در محاصره افتاده و راه نجات ندارند و
مي گويند خدايا ما را از اين ديار ستم رهايي بخش و از سوي خود وليّ و سرپرستي
بفرست و به نصرت خود ياري فرما.

                                                
                                   (سوره نساء/ آيه 75)



[1]–  به كتاب «پژوهشي در
تبليغ» اثر نويسنده جهت اطلاع بيشتر از فجايع و ضديت كليسا با علم و دانش و خصومت
با اسلام، رجوع شود.