علي عليه السلام اولين و آخرين مولود کعبه

علي عليه
السلام اولين و آخرين مولود کعبه

سيزده رجب از
راه مي رسد؛ روزي از بهترين و مبارک ترين روزهاي سال؛ روز ولادت با سعادت مظهر حق
تعالي و مظهر حق و عدالت در جهان، جامع جميع کمالات انساني و الهي، يگانه ي روزگار
و دوران، علي عليه السلام.

در اين روز
فرخنده، کعبه، خانه ي مقدس خداوند براي اولين و آخرين بار، ميزبان مولودي سعيد و
ارجمند بود؛ مولودي که مادر دهر همچون او نزاييده و ديدگان بشر، مانند او را نديده
است.

حافظ گنجي
شافعي مي گويد:

«
اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب در مکه در بيت الحرام، در شب جمعه، سيزدهم ماه رجب،
سي سال پس از عام الفيل به دنيا آمد، و هيچ مولودي جز او – نه پيش از او و نه پس
از او – در خانه ي خدا به دنيا نيامده و نخواهد آمد. و اين براي تکريم و تعظيم
منزلت و مقامش بس است ».

  مادر گراميش حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله
عليها، پس از سه روز که مهمان خداوند بود، سرانجام در حالي که « علي » اين مولود
فرخنده را در برگرفته بود، از کهبه خارج شد و چنين گفت:

« اني فضلت
علي من تقدمني من النساء لان آسيه بنت مزاحم، عبدت الله عزوجل سراً في موضع لا يحب
ان يعبدالله فيه الا اضطراراً و ان مريم بنت عمران هزت النخله اليابسه بيدها حتي
أکلت منها رطباً جنياً، و اني دخلت بيت الله الحرام، فأکلت من ثمار الجنه و
أورقها، فلما اردت ان اخرج، هتف بي هاتف: يا فاطمه، سميه علياً فهو علي و الله
العلي الاعلي يقول: اني شققت اسمه من اسمي و ادبته بإدبي و وقفته علي غامض علمي و
هو الذي يکسر الاصنام في بيتي و هو الذي يؤذن فوق ظهر بيتي و يقدسني و يمجدني
فطوبي لمن احبه و أطاعه و ويل لمن أبغضه و عصاه ». ( امکالي صدوق – ص 80)

همانا من بر
زناني که پيش از من بودند، برتري يافتم زيرا آسيه دختر مزاحم در پنهاني خدا را در
جايي عبادت مي کرد که خداوند دوست ندارد در آن جا عبادتش کنند جز در صورت ضرورت
وناچاري و همانا مريم دختر عمران، درخت خرماي خشکيده را حرکت داد تا توانست خرمايي
تازه (رطب) از درخت بگيرد  و تناول کند و
اما من وارد در خانه ي محترم خدا شدم و از ميوه ها و برگ هاي بهشتي خوردم و هنگامي
که خواستم از خانه ي خدا خارج شوم، منادي مرا ندا کرد که: يا فاطمه! فرزندت را
«علي» نام گذار زيرا که او علي و والاست و خداوند علي و اعلي مي فرمايد: من نام او
را از نام خودم برگرفتم و او را به ادب خود، تاديب کردم و بر پنهاني هاي علمم
واقفش ساختم. او کسي است مرا بسيار ستايش و تمجيد مي کند. پس خوشا به حال کسي که
او را دوست داشته باشد و اطاعتش کند و واي بر کسي که او را دشمن داشته و با او
مخالفت کند.

خانه بي
سالار و صاحب بود تا ميلاد نور

سر به کيوان
زد چه رب البيت در وي جاگرفت

کهبه شد تا
با مقام لي مع اللهي قرين

از شرافت همسري
تا بزم او ادني گرفت

جابر بن
عبدالله انصاري داستان ولادت علي را از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد.
حضرت پاسخ داد:

« اي جابر!
از بهترين مولودي که به سيماي مسيح است پرسيدي. همانا خداي تبارک و تعالي علي را
از نور من آفريد و مر از نور علي آفريد و هر دوي ما يک نور هستيم. پس خداوند ما را
از صلب حضرت آدم به اصلاب پاک و رحم هاي مطهر و برگزيده منتقل کرد و من به هيچ
صلبي منتقل نشدم، جز اين که علي با من بود و پيوسته با هم بوديم تا اين که مرا در
بهترين رحم که آمنه باشد جاي داد و علي را در بهترين رحم که فاطمه بنت اسد باشد
جاي داد ».

انس بن مالک
گويد: شنيدم رسول خدا را که فرمود:

« من و علي
بر طرف راست عرش تسبيح خدا مي گفتيم پيش از آن که خداوند آدم را بيافريند به دو
هزار سال. پس وقتي که خداوند آدم را آفريد ما را در صلب او قرار داد و همچنان از
اصلاب پاک و ارحام مطهرات منتقل مي شديم تا به صلب عبدالمطلب رسيديم، آن گاه ما را
دو قسمت کرد. نيمي در صلب عبدالله و نيمي در صلب ابوطالب قرار گرفت. و همانا
پيامبري و رسالت را به من داد و جانشيني و وصايت را ويژه علي قرار داد. سپس دو نام
از نام هاي خود را براي ما برگزيد. پس خداوند محمود است و من محمد و خداوند علي
است و اين علي …». (امالي طوسي – ص 115)

 

فضيلت
اميرالمؤمنين

و اما درباره
ي فضيلت و منقبت علي چه مي توان گفت؟! همانا بهتر که سخن محمد بن ادريس شافعي را
تکرار کنيم که مي گفت:

« مذا اقول
في رجل اخفت أوليءه فضائله خوفاً، و أخفت أعداؤه فضائله حسداً، و شاع ما بين ذين
ما ملا الخافقين».

– درباره ي
اين مرد چه بگويم که دوستانش، از ترس، فضائلش را پنهان کردند و دشمنانش، از حسد،
فضائلش را آشکار نکردند، با اين حال، آن قدر فضيلت براي او ذکر کرده اند که زمين و
آسمان را پر کرده است. نافع ابن ازرق به عبدالله بن عمر گفت:

من علي را
دشمن مي دارم. ابن عمر پاسخش داد:« خدا تو را دشمن بدارد. تو کسي را دشمن مي داري
که يک فضيلت از فضائلش، برتر است از دنيا و ما فيها».

شيخ طوسي در
امالي خود از جابر بن عبدالله انصاري نقل مي کند که گفت:

« در خدمت رسول
خدا صلي الله عليه و آله و سلم نشسته بوديم که ناگهان علي ابن ابي طالب عليه
السلام وارد شد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: برادرم بر شما وارد
شد. سپس رو به کعبه کرده فرمود: به خدايي که جانم به دست او است سوگند، تنها اين
مرد و شيعه اش هستند که در روز رستاخيز پيروز و رستگارند».

سپس فرمود:

« او اولين
کسي است که همراه من ايمان آورد. او به عهد و پيمان الهي از همه ي شما با وفا تر
است. او به امر خدا پايدارتر است. او نسبت به رعيت، دادگسترتر و عادل تر است. او
در تقسيم اموال بيت المال، از همه ي شما بهتر تقسيم مي کند. او نزد خدا از همه ي
شما درجه و مقامش بالاتر است. ناگهان اين آيه نازل شد: (ان الذين آمنوا و عملوا
الصالحات اولئک هم خير البريه). از آن به بعد هر گاه علي وارد مي شد، اصحاب مي
گفتند: خيرالبريه آمد. يعني بهترين آفريدگان خداوند».

ابن عباس
گويد:

« روزي رسول
خدا صلي الله عليه و آله و سلم با مردم سخن مي گفت، در ضمن سخنانش فرمود:

« اي مردم!
کيست که سخنش از سخن خداوندبهتر و حديثش راست تر باشد؟ اي مردم: پروردگارتان مرا
امر کرده است که علي را به عنوان امام و خليفه و جانشين و وصي خود به شما معرفي
کنم و او را برادر و وزير خود قرار دهم.

اي مردم!
علي، باب هدايت پس از من و دعوت کننده به پروردگارم مي باشد. علي، صالح ترين و
برگزيده ترين مؤمنين است و چه کسي سخنش برتر است که به خدا دعوت کند و عمل صالح
انجام دهد و بگويد: من از مسلمانانم (و من احسن قولاً ممن دعا الي الله و عمل
صالحاً و قال انني من المسلمين).

اي مردم! علي
از من است. فرزندانش، فرزندان من و او همسر دختر عزيزم است. امر او امر من، فرمان
او فرمان من، و نهي او نهي من است..

اي مردم! بر
شما باد که اطاعتش کنيد و از نافرمانيش خودداري ورزيد، چرا که اطاعتش، اطاعت من و
نافرمانيش، نافرماني من است.

اي مردم! علي
صديق اين امت و علي فاروق اين امت و علي محدث اين امت است. علي هارون اين امت و
يوشعش و آصفش و شمعونش است. علي سمبل هدايت و کشتي نجات و طالوت و ذوالقرنين امت
است.

اي مردم! علي
مايه ي آزمايش مردم و حجت عظماي پروردگار است. علي آيت بزرگ خداوند و امام هدايت و
عروه الوثقاي دين است.

اي مردم! علي
با حق و حق با علي است. و علي لسان و زبان گوياي حق است.

اي مردم! علي
قسمت کننده ي دوزخ است؛ هيچ پيروي از پيروانش به جهنم نمي رود و هيچ دشمني از
دشمنانش، از جهنم رهايي نمي يابد. و علي قسمت کننده ي بهشت است؛ هيچ دشمني از
دشمنانش در آن وارد نمي شوند و هيچ پيروي از پيروانش از آن، منحرف نمي شوند.

اي اصحاب من!
من خيرخواه شمايم و اينک رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم ولي چه کنم که شما،
ناصحان و خيرخواهان را دوست نمي داريد … ».

اصبغ بن
نباته گويد:

روزي
اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر در مسجد کوفه بالا رفت و چنين فرمود:

« من سرور
اوصيا و جانشين سرور پيامبرانم. من پيشواي مسلمين و راهبر تقواپيشگانم. من ولي
مومنين و همسر سرور زنان جهانيانم. من کسي هستم که انگشتر را به دست راستم کردم و
در پرستش خدا پيشنيم پينه بسته است. من کسي هستم که دو هجرت داشتم و در دو بيعت
شرکت کردم و در بدر و حنين کارزار نمودم و با دو شمشير جنگيدم. من وارث علم و دانش
اولين و حجت خدابر عالمين پس از پيامبران و خاتم آنان محمد بن عبدالله صلي الله
عليه و آله و سلم هستم.

آنان که
ولايت مرا پذيرفتند، مورد رحمت الهي قرار گرفتند و آنان که با من دشمني کردند،
مورد لعنت خدا قرار گرفتند. و همانا حبيبم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم
کراراً به من مي فرمود: يا علي! دوستي تو تقوا و ايمان و دشمنيت کفر و نفاق است.
من خانه حکمتم و تو کليد آن خانه اي. دروغ گفت کسي که ادعا کرد، مرا دوست مي دارد
و تو را دشمن مي دارد».

خداوندا! ما
را جزء مواليان و دوستان و شيعيان علي قرار بده و اين عيد بزرگ را که در ماه حرام،
فرا مي رسد بر پيروان حضرتش، فرخنده و مبارک قرار بده و پاسداران اسلام را توفيق
خدمت به مکتبش و فرهنگش عطا فرما.

بارالها! چه
کرامت و چه شرافتي بالاتر و برتر از اين که در بهترين روز ها از ماه حرام و در بيت
الله حرام شخصيتي پاک و طاهر و مطهر به دنيا بيايد. پس به حق اين وجود مقدس، اين
کشور اسلامي را که افتخار پيروي از آن حضرت را دارد، از گزند دشمنان ناپاک علي،
محافظت بفرما و به رهبرش و ملتش، عزت و سعادت و بهروزي و رستگاري و توفيق و امنيت
و سلامتي و نيک نامي و عافيت و کمال و پيروزي مرحمت فرما.

رسول خدا صلي
الله عليه و آله و سلم:

خداوند به من
فرمود: « ان علياً رايه الهدي، و امام أليائي، و نور من أطاعني، و هو الکلمه التي
ألزمتها المتقين، من أحبه، أحبني و من أبغضه أبغضني ». (بحار – ج36 – ص 56)

علي پرچم
هدايت و پيشواي اولياي من است. او نور کساني است که اطاعتم مي کنند و کلمه اي است
که تقواپيشگان را به آن ملزم کردم. هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که
او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.