فضیلت های ماه رجب و مناسبت های آن

فضیلت های
ماه رجب و مناسبت های آن

ماه رجب یکی
از عظیم ترین و شریف ترین ماه های سال است که حتی در جاهلیت نیز برای آن احترام
ویژه ای قائل بودندو در آن ماه مبارک, هیچ صدای سلاح یا استغاثه مظلومی شنیده نمی
شد, چرا که همه به احترام ماه رجب, سلاح ها را زمین می گذاشتند و لذا آن ماه را
«اصم» می نامند.

روایت های
زیادی در فضیلت این ماه و فضیلیت روزه در این ماه و لو یک روزم باشد, وارد شده که
روا است مومنین با تجلیل و گرامی داشتن این ماه عظیم,حتما روزه روز اول که بسیار
با فضیلت است را فراموش نکرده و اگر بتوانند, سایر روزها را هم به آن ملحق کنند که
ثواب و اجرش قابل شمارش نیست.

رسول خدا صلی
الله علیه وآله و سلم می فرمایند:

« الا ان
رجب, شهر الله الاصم, و هو شهر عظیم و انما سمس الاصم لانه لا یقارنه شهر من
الشهور حرمه و فضلا عندالله تبارک و تعالی…الا ان رجب و شعبان شهرای و شهر رمضان
شهر امتی. الا فمن صام من رجب یوما ایمانا و احتسابا, استوجب رضوان الله الاکبر, و
اطفی صومه فی ذلک الیوم غضب الله…».

بدانید که
ماه رجب, ماه « اصم» خداوند است و این ماهی است بس عظیم. و اینکه «اصم» نامیده شده
که هیچ ماهی از ماه ها در حرمت و فضیلت نزد خدای تارک و تعالی به اندازه این ماه
نیست . دانید که ماه ر و ماه شعبان,دو ماه من اند و ماه رمضان ماه امتم. پس هر که
یک روز از ماه رجب را با ایمان و برای رضای خدا روزه بگیرد, مستوجب رضوان اکبر
الهی و خشنودی خداوند در روز رستاخیز خواهد بود و این روزه اش,غضب الهی را در روز
قیامت فرو خواهد نشاند.

از حضرت رسول
صلی الله علیه و آله و سلم سوال شد:

اگر کسی به
علت ضعف یا مرض یا ناتوانی, نتواند روزه بگیرد, چه کار کند که به آن همه اجر و مزد
دست باید؟ حضرت فرمود: هر روز قرص نانی صدقه به بینوایان بدهد. به خدائی که جان من
در قبضه قدرت اوست, اگر هر روز همین اندازه صدقه بدهد, به آن چه گفتم نائل خواهد
شدو بیش از آن اجر خواهد داشت. همانا اگر تمام خلایق از آسمان ها و زمین جمع شوند
که مقدار ثوابش را اندازه گیری کنند, ده یک آن چه را که در بهشت از فضیلت و مرتبت
نائل خواهد شد, نتوانند به شمارش آورند.

در ماه رجب
مناسبت های زیادی هست که برخی از آن ها برای تیمن و تبرک یادآور می شویم:

ولادت امام
محمد باقر (ع)

امام باقر
علیه السلام در نخستین روز از ماه رجب الحرام در سال 57 هجری در مدینه منوره متولد
شد. آن حضرت چهار سال از عمر خود را با جد بزرگوارش حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه
گذراند. و سی و پنج سال با پدر بزرگوارش امام زین العابدین علیه السلام گذراند. و
پس از پدر , هیجده یا نوزده سال در حیات بود که این سال های امامت آن حضرت است.

هر چند امام
باقر علیه السلام در دوران نوجوانی و جوانی,شاهد فاجعه ها و حوادث و رنج های
فراوان بوده و می دیده است که چگونه پیروان اهل بیت علیهم السلام شدیدترین شکنجه
ها را تحمل کرده و به خاطر تشیعشان مورد ست و شم و جرح و ضرب و تبعید و زندان قرار
می گرفتند؛ با این حال چون دوران بنی امیه علیهم لعائن الله, در اثر آن همه جنایت
ها و ظلم ها, سپری شد و دوران خلافت غاصبانه بنی عباس آغاز گردید؛از این فرصت که
بنی عباس در آغاز کار بودند و قدرت چندانی نداشتند, استفاده کرده و دانشگاه اهل
بیت را تاسیس نموده و علوم اهل بیت را در جهان اسلام منتشر و پخش کرد.

عطاء که از
بزرگان اهل سنت است , طبق آن چه در تذکره ابن الجوزی آمده, می گوید: هیچ وقت علما
را آ« قدر حقیر و کوچک نیافتم, مگر وقتی که در مجلس ابو جعفر( امام باقر علیه
السلام) می نشستند. حکم بنعیینه را در حضورش یافتم که مانند گنجشکی مغلوب بود و
هیچ توانی نداشت.

محی الدین می
گوید:

محمد بن علی
بن الحسین قرشی هاشمی معروف به «باقر» به این نام نامیده شد برای اینکه علم و دانش
را شکافت و از اصل و زوایا و خبایا و موارد پنهانش برخوردار شد. او امامی است
بزرگوار و عظیم الشان که فقهای مدینه و امامانشان اجتماع بر جلالت و عظمتش دارند.
بزرگان ائمه مانند ابواسحاق و عطاء, زهری, ربیعه الرای و بسیاری دیگر از او روایت
کرده و از محضرش استفاده نموده اند.

کنیه مبارکش
ابوجعفر. القابش: باقر,شاکر و هادی است.

شخصی از امام
باقر علیه السلام پرسید:

آن چیست که
زیاد و کم می شود و آن چیست که زیاد و کم نمی شود و آن چیست که کم می شود و زیاد
نمی شود؟ حضرت فرمود: آن که زیاد و کم می شود ماه است و آن که زیاد می شود و کم
نمی شود دریااست و آن که کم می شود و هرگز زیاد نمی شود نمی گردد: عمر انسان است.

امام باقر
علیه السلام در روز هفتم ذی الحجه از سال 114 هجری در سن57 سالگی از دنیا رحلت
کرد. سلام الله و علی آبائه و اولاده المعصومین.

ولادت این
امام مفترض الطاعه را به عموم پاسداران اسلام و پیروان مکتب مقدسش تبریک و تهنیت
می گوییم.

ولادت امام
جواد (ع)

امام محمد بن
علی الجواد سلام الله علیه در روز جمعه دهم ماه رجب سال 195 هجری در مدینه منووره
و به قولی در نیمه ماه رمضان به دنیا آمد ولی اشهر همان دهم ماه رجب است. وفات آن
حضرت در آخر ذی القعده یا 6 ذی حجه از سال 220 هجری بوده که با این حساب عمر
مبارکش از بیست و پنج تجاوز نمی کرده است. برخی گفته اند: آن حضرت 25 سال و سه ماه
و 22روز تمام مدت عمر پر برکتش بوده است.

مدت خلافت و
امامتش پس از وفات پدر هفده سال بوده یعنی در 8 یا 9 سالگی به امامت رسیده است.
البته برای آن امامان معصوم علیهم السلام سن و سال مطرح نیست. همان گونه که حضرت
یحیی در کودکی به پیامبری رسید «و آتیناه الحکم صبیا» و همان گونه که حضرت عیسی در
گهواره با مردم صحبت می کرد«و یکلم الناس فی مهد و کهلا و من الصالحین» امام و
پیشوای نهم شیعیان نیز در سن کودکی به امامت مسلمین رسید.

مادرش ام ولد
که امام هشتم سلام الله علیه او را «خیزران» نامید و نام اصلیش « سبیکه» از اهالی
« نوبه» در آفریقا بوده است.

کنیه مبارکش:
ابو جعفر و ابو جعفر الثانی نیز به حضرت می گفتند به این اعتبار که امام باقر علیه
السلام ابو جعفر است و این حضرت ابوجعفر دوم به حساب می آید. ابو علی نیز یکی از
کنیه های حضرت است به اعتبار فرزند برومندش امام علی الهادی سلام الله علیه.

القابش:
مختار, مرتضی, متوکل, متقی, تقی, زکی, قانع, منتجب, عالم و جواد است که اشهر آنها
تقی و جواد می باشد.

همسرش ام
الفضل , دختر مامون است. و داستان ازدواجش بسیار داستان جالبی است. از جمله این که
وقتی مامون چنین تصمیمی را گرفته بود, بنی العباس نزد او آمده و او را نهی کردند,
به این بهانه که این آدم چون کودک است, لذا از چندان علم و فضیلتی نمی تواند
برخوردار باشد.

مامون در
پاسخ به آن ها گفت : وای به حالتان! این جوان از خانواده ای است که علمشان لدنی
است و از خدای بزرگ الهام می گیرند. همواره در تمام دوران ها مردم به پدران و
نیاکانشان نیازمند بوده و آن ها از همه مردم بی نیاز بوده اند. خوب است شما او را
آزمایش کنید تا حقیقت قضیه بر شما روشن گردد.

آن ها با هم
گفتگو کردند و رایشان بر این قرار گرفت که یحیی بن اکثم, قاضی معروف را برای
امتحان امام بطلبند. یحیی آمد و از او خواستند که در روزی تمام علما و دانشمندان
را جمع کرده و امام سوالی دشوار کند که در پاسخش ناتوان باشد, و وعده مال و منال
زیادی به او دادند.

در روز مقرر
که همه عالمان حاضر شدند, مامون دستور داد برای امام جواد علیه السلام تشکی پهن
کنند و روی آن دو بالش بگذارند.امام که بیش از نه سال و اندی از عمر مبارکش نگذشته
بود وارد شد و در جایگاه مخصوص قرار گرفت. مامون هم نزد امام بنشست.

یحیی بن اکثم
وارد شد و روبروی امام نشست و پرسید:

قربانت گردم!
نظر شما درباره شخصی که در حال احرام شکاری بکند چیست؟

حضرت فرمود:

« آیا آن
شکار در حل کشته است یا در حرم؟ عالم به مسئله بوده است یا جاهل؟از روی عمد کشته
است یا خطا؟ آزاد بوده یا بنده؟ کوچک بوده است یا بزرگ؟ نخستین باری بود است که
چنین کاری می کرده یا قبلا نیز شکار می کرده است؟آن شکار از پرندگان بوده یا غیر
آن؟ از شکار های کوچک بوده یا بزرگ؟ آن مرد اصرار برآن کار داشته یا پشیمان است؟
در شب این شکار را کشته یا در روز؟در حال احرام عمره بوده یا احرام حج؟ کام یک از
این اقسام بوده است؟ باید مشخص شود زیرا هر یک جداگانه حکمی دارد».

یحیی بن اکثم
مبهوت و سرگردان به حضرت می نگرد و ناتوانی و عجز آن چنان در چهره اش پدیدار می
گردد که زبانش به لکنت افتاده و نمی تواند سخنی بر لب براند. و تمام حاضرین عجز و
ناتوانیش را درک می کنند.

سپس مامون می
گوید: آیا دانستید آن چه را نمی پذیرفتید. در همان مجلس صیغه عقد دخترش را با حضرت
جاری و ازدواج انجام می پذیرد.

فرا رسیدن
ولادت امام نهم سلام الله علیه را به عموم شیعیان و ملت ایران که افتخار پیروی از
وجوود مقدسش را دارند تبریک و تهنیت می گوییم.

ولادت و وفات
امام هادی (ع)

امام علی بن
محمد النقی الهادی سلام الله علیه  دهمین
پیشوای مسلمین در دوم رجب یا پنجم رجب و به قولی دیگر 15 ذی حجه از سال 212 یا 214
هجری در قریه هی به نام « بصریا» نزدیک مدینه منوره متولد شد. و در روز سوم
رجب  یا 25  و یا 27 جمادی الثانی در سال 254 هجری در سامرا
وفات یافت.

همان گونه که
ملاحظه می کنید در روز ولادت  و وفات امام
هادی علیه السلام اقول گوناگونی هست ولی از دعائی که از نا حیه مقدسه وارد شده
چنین استفاده می شو د که آن حضرت در ماه رجب متولد شده است و به احتمال بیشتر
مورخین وفاتش نیز در ماه رجب بوده است.

در دعای هر
روز ماه رجب آمده است که : « اللهم انی اسالک بالمولودین فی رجب محمد بن علی
الثانی و ابنه علی بن محمد المنتخب»

– بارالها از
تو درخواست می کنم به حق دو مولود در ماه رجب, امام محمد بن علی دوم (امام محمد
تقی) و  فرزندش اما علی بن محمد برگزیده…

مادرش ام ولد
و نام او « سمانه» است. اما هادی سلام الله علیه, مدت شش سال و پنج ماه با پدر
زیست و سی و سه سال تقریبا امامتش به طول انجامید. به دستور متوکل عباسی, یحیی بن
هرثمه آن حضرت را به زور از مدینه به سامرا آورد و مدت 10 سال و چند ماه در سامرا
تشریف داشت تا اینکه وفات کرد.

کنیه مبارکش
ابوالحسن است. القابش: نجیب, مرتضی, عالم فقیه, امین, موتمن, طیب, هادی و نقی است
و این دو لقب بیشتر از دیگر القاب حضرتش مشهور است. به آن حضرت « ابوالحسن الثالث»
و « الفقیه العسکری» نیز می گفتند.

در داستان
مسافرت حضرت به سامرا آمده است که: متوکل که از وجود مبارک امام هادی در مدینه
منوره سخت می هراسید, برای این که با دقت بیشتر بتواند امام را زیر نظر بگیرد و
پیروان آن حضرت را از گرداگرد وجود مقدسش دور کند, نامه ای به سالوسه به حضرت نوشت
و با کنایه و اشاره به حضرت فهماند که چاره ای جز آمدن به سامرا ندارد. یحیی بن
هرمثه را نیز مامور آوردن امام از مدینه به سامرا کرد.

وقتی نامه
متوکل به امام رسید. امام ناچار به سوی سامرا و در همراهی ابن هرمثه حرکت کرد.
هنگامی که حضرت به سامرا رسید, متوکل یک روز خود را از او پنهان کرد و امام را در
کاروانسرای گدایان جی داد. در روز دوم خانه محقری را تهییه کرده و حضرت را به آن
جا منتقل کردند.

صالح بن سعید
می گوید: روزی که حضرت به سامرا تشریف آوردند, خدمتش رسیدم و با ناراحتی و نگرانی
عرض کردم: دشمنان می خواهند نور حضرتت را خاموش کرده و از منزلت و مقامت بکاهند و
لذا کاروانسرایی بد نام و کثیف جای داده اند.

حضرت فرمود:
ای فرزند سعید! تو نیز چنین می اندیشی! سپس با دست مبارک اشاره ای کرد , ناگهان
باغ هایی سرسبز و خرم و نهرهایی روان و درخت هایی پر ثمر با چشم های خود دیدم که
از آن منظره بسیار شگفت زده و متحیر گشتم.

سپس فرمود:
ای پسر سعید! ما هر جا که باشیم, این نعمت ها برای ما فرتهم شده است. ما هرگز در
کاروانسرای گدایان نیستیمو

آری! حضرت با
این معجزه می خواست به او بفهماند که اولا- هر جا که او رود, بهشت برین است و
بالاترین مقام را دارا است چرا که میزبان, وجود مقدسش است و اصلا احترام مکان به
احترام شخصیت والایی است که در آن جا فرود می آید و چه کوخ. ثانیا- اگر آن حضرت ,
اراده کند آن جای بد مبدل می شود به قطعه ای از فردوس برین ولی چون برای خدا و در
راه خدا است باید صبر کند.

ما در روز
ولادت حضرتش مسرور و در روز وفاتش غمگین و محزونیم چرا که شیعیان در روز شادی و
فرح آن ها شادند و در روز مصیبتشان, اندوهناک اند. «یفرحون لفرحنا و یحزنون
لحزننا».

وفات امام
موسی کاظم (ع)

امام و
پیشوای هفتم مسلمانان حضرت موسی بن جعفر الکاظم صلوات الله علیه در «ابواء» میان
مکه و مدینه در روز هفتم ماه صفر سال 128 هجری به دنیا آمد و در روز ششم یا بیست و
پنجم ماه رجب از سال 183, در سن55 سالگی, در زندان سندی بن شاهک لعنه الله علیه به
شهادت رسید. بدین حساب سن حضرت 55 سال است. مدت خلافت آن حضرت 25 سال است. مادرش
ام ولد و به او حمیده بربریه می گویند.

کنیه های آن
حضرت: ابوابراهیم, ابوالحسن و ابو علی است. مهمترین القابش, صابر , صالح, امین و
مشهورترین آن ها: کاظم است. به آن حضرت « العبد الصالح» و « النفس الزکیه» نیز می
گویند. نقش خاتمش « حسبی الله» است.

ابراهیم کرخی
می گوید: در حضور امام صادق علیه السلام مشرف بودم, که ناگهان ابوالحسن موسی بن
جعفر , در حالی که کودک بود وارد شد. 
برخاستم و آن حضرت را بوسیدم و نشستم. امام صادق علیه السلام رو به من کرده
و فرمود:

« اما انه
صاحبک من بعدی, اما لیهکن فیه قوم و یسعد آخرون, فلعن الله قاتله و ضاعف علی روحه
العذاب, اما لیخرجن الله من صله خیر اهل الارض فی زمانه, سمس جده و وارث علمه و
احکامه و فضائله , معدن الامامه و راس الحکمه …»

– بدان که او
پس از من, امام و پیشوای تو است. بدان که گروهی در رابطه با او به هلاکت می رسند و
گروهی دیگر خوشبخت می شوند؛ پس لعنت خدا بر قاتلش باد و خداوند عذابش را بر روح و
روان قاتلش دوبرابر کند. هان! خداوند از صلب او برترین اهل زمین را در زمانش به
دنیا خواهد آورد که هم نام جدش و وارث علم و احکام و فضیلت هایش است. کان امامت و
راس حکمت است.

و همچنین
امام درباره حضرت مهدی سلام الله علیه مشغول سخن 
گفتن بود که ناگهان یکی از پیروان بنی امیه وارد شد که حضرت دیگر سخن مبارک
خود را قطع کرد.

داستان وفات
امام کاظم (ع)

در روایت است
که برخی از دیده  بانانی که عیسی بن جعفر
بر آن حضرت گماشته بود, به او گزارش دادند که : بسیار شنیده است که حضرت در دعای
خود می گوید:« اللهم انک تعلم انی کنت اسالک ان تفرغنی لعباتک, اللهم و قد فعلت,
فلک الحمد» – خداوندا, تو می دانی که همواره از تو درخواست می کردم جای خلوتی برای
عبادت به من بدهی و تو اکنون چنین جایی برای من آماده کرده ای, پس حمد و سپاس تو
را سزا است. راوی گوید:

از آن پس
هارون الرشید کسی را فرستاد که حضرت عیسی را از عیسی بن جعفر بگیرند و به فضل بن
ربیع بسپارند.حضرت مدتی طولانی در زندان فضل بن ربیع ماند. هارون از او خواست که
حضرت را به قتل برساند ولی او خودداری کرد و از هارون خواست که حضرت را به فضل بن
یحیی برمکی بسپارد. فضل بن یحیی او را گرفته در یکی از اطاق های خانه اش جا داد و
دیده بانانی بر آن حضرت گماشت.

امام کاظم
علیه السلام شب و روز سرگرم عبادت و نماز و تلاوت قرآن بود و بیشتر روزها را روزه
می گرفت.فضل بن یحیی که چنین دید,او را بیشتر گرامی داشت و وسائل آرامشش را فراهم
نمود. خبر به گوش هارون رسید. نامه ای به فضل نوشت و او را از احترام کردن به امام
باز داشت و دستور قتل حضرت را صادر کرد..

بهر حال از
فضل بسیار نگران و خشمگین شد و حضرت را به سندی بن شاهک ملعون سپرد. یحیی برمکی
پدر فضل که خشم هارون را نسبت به فرزندش دیده بود, به دست و پا افتاد و نزد هارون
رفته به او گفت که از پسرش درگذرد و در مقابل خود یحیی وعده داد که امام را به قتل
برساند. یحیی شتابان به بغداد آمد و دستور کشتن حضرت را به سندی بن شاهک داد و او
نیز انجام آن را بر عهده گرفت. و بدین سان سندی بن شاهک زهری در غذای آن بزرگوار
ریخته و به نزد او آورد. حضرت از آن غذا میل فرمود. اثر زهر را در بدن خویش احساس
کرد و پس از سه روز از دنیا رفت. لعنت ابدی حق بر قاتلین آن امام مظلوم.

پاسدار اسلام
فرا رسیدن روز شهادت امام کاظم سلام الله علیه را به عموم پیروان حضرتش به ویژه به
ساحت مقدس ولی الله الاعظم ارواحنا فداه, مقام معظم رهبری و ملت مسلمان ایران
تسلیت عرض می کند و توفیق تبعیت ازآن حضرت و پدران و فرزندان معصومش سلام الله
علیهم اجمعین را برای همگان مسئلت دارد.

وفات حضرت
زینب (س)

حضرت زینب
سلام الله علیها در روز پنجم جمادی الاول سال پنجم یا ششم هجری در مدینه منوره به
دنیا آمد و در روز پانزدهم رجب از سال 62 هری وفات یافت .

در نامگذاری حضرت
زینب به این اسم مبارک آمده است:

وقتب حضرت
زینب به دنیا آ»د, مادرش او را نزد پدرش حضرت امیرالمومنین علیه السلام آورد و گفت
: نامش را تعیین کنید. حضرت فرمود : من در تعیین نام این مولود , بر پیامبر سبقت
نمی گیرم. در آن وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مسافرت رفته بود. پس
از بازگشت حضرت علی علیه السلام نام فرزندش را از آن حضرت خواست که تعیین فرماید.
پیامبر نیز فرمود : من بر خدای خودم سبقت نمی گیرم.

جبرئیل امین
علیه السلام بر رسول خدا نازل شد و سلام پروردگار را ابلاغ کرد, سپس گفت: نام این
نوزاد را « زینب» بگذارید که خداوند این نام را برای او انتخاب کرده است.

آن گاه
جبرئیل, مصیبت هایی را که در آینده بر این نوزاد خواهد گذشت , به پیامبر خبر داد.
حضرت رسول گریه کرد و فرمود:

« هر که بر
مصیبت ها و محنت های این دختر گریه کند, مانند کسی است که بر مصیبت های برادرانش
حسن و حسین گریه کرده است».

آری! مصیبت
هایی که زیبت هایی که زینب دیده است, کمتر کسی در زندگانی خود دیده است. حضرت زینب
مصیبت فقدان رسول خدا و وصیش علی مرتضی را دیده است. حضرت زینب شهادت جانگداز مادر
مظلومه اش و برادر عزیزش حسن مجتبی را دیده است و سر انجام سخت ترین و دردناک ترین
مصیبت های تاریخ را در روز عاشورا شاهد بوده است. و با این حال در آن روز سراسر
ماتم و اندوه قافله سالار یتیمان حسین سلام الله علیه نیز بوده است یعنی می بایست
صبر کندو استقامت داشته باشد و کار را به پایان برساند.

اگر کسی غیر
از دختر علی و فاطمه بود, هرگز نمی توانست آن همه مصیبت ها را در آن روز تحمل کند
و بالاتر این که نه تنها تحمل می کرد, بلکه راضی به قضای الهی و شاکر بود. حضرت
زینب بالاترین مقام معنوی را داشت و آن مقام «رضا» است که جز به زبدگان درگاهش
ندهندش.

وقتی
عبیداللله بن زیاد لعته الله علیه زخم زیان می زند و به حضرت زینب با مسخره می
گوید: کار خدا را در مورد برادرت چگونه دیدی؟ حضرت زینب با شجاعتی علی وار, آن
چنان پاسخی دندان شکن به او می دهد که او را در برابر یاران و نزدیکانش خوار می
سازد و مفتضح می نماید. حضرت زینب می فرماید:

« ما رایت
الا جمیلا. هولاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم و سیجمع الله بینک
و بینهم فتحاج و تخاصم فاتظر لمن الفلح یومءذ, ئکلتک امک یا ابن مرجانه» – به خدا
جز زیبایی و خیر ندیدم. اینان قومی بودند که خداوند قتل و شهادت آن ها را برای آن
ها مقدر فرموده بود, پس به سوی خانه های ابدی خو شتافتند و زود باشد که خداوند تو
آن ها را – در روز رستاخیز – گردآورد و در آن جا تو را به مخاصمه و احتجاج بکشند,
پس ببین که در آن روز پیروز از آن کیست. مادرت به عزایت بنشید ای پسر مرجانه!

ابن زیاد که
هرگز انتظار چنین برخوردی را نداشت, چاره ای جز تبعید و بیرون راندن زینب و اسیران
و فرستادن آن ها به شام را نداشت و لذا دستور اخراج آن ها را صادر کرد. این چه
ایمان قوی و قلب محکمی است که با آن همه مصیبت و رنج داغ عزیزترین عزیزان و در حال
اسارت, یک زن آن چنان با قدرت در برابر طاغوت زمان می ایستد و از ایده برادرش و
امام زمان خود دفاع می کندو آبروی ظالمان را بر باد می دهد. این زن در بندو اسی چه
کرده است که از هر آزاده ای  با شهامت تر و
شجاع تر است. این وابستگی مطلق به ذوالجلال است که او را چون آفتابی درخشان و پر
فروغ که برگرفته از « نورالسماوات و الارض» است و مانند « مشکاتی » در « مصباح» می
درخشد, همچون « کوکب دری» راه مظلومان و درماندگان را با نور الهی روشن ساخته و خط
را برای همگان در تمام نسل ها و عصرها و مکان ها مشخص نموده است که « افضل الجهاد
کلمه حق عند سلطان جائر».

گریه صورت آن
ولی الله زن است

زن مخوانش,
محض ذات ذوالمن است

بر عقول و بر
نفوس او داور است

دم مزن کز هر
چه گویم برتر است

این از لحاظ
صبر و استقامت و رضای زینب و اما از نظر علمی می توان گفت: که حضرت سجاد علیه
السلام به او فرمود:«عمه! انت عالمه غیر معلمه و غهمه غیر مفهمه» – عمه جان ! تو
عالمه ای هستی بدون اینکه معلم داشته باشی و فهمیده ای هستی بدون این که کسی تو را
آموخته باشد. یعنی علم تو علم لدنی و خدایی است. یعنی: چنانکه بر اولیا و ائمه
معصومین الهام می شود, به نیز الهام می شود. یعنی تو: آن قدر قرب و منزلت داری که
دانش و حکمت از زبانت چون رود روان جاری است. و همین یک جمله کافی است که مقام «
عصمت » زینب را مشخص می کند. و زینب بی گمان از چنان درجه والایی از درجات و مراتب
معنوی و خلوص و قرب الی الله برخوردار شده بود که توانست از برادری چون « حسین» با
آن همه عظمت و مقام, در مسلخ عشق بگذارد و برای خدا آن قربانی را « جمیل» و « خیر»
معرفی کند و عرضه بدارد: خدایا! این قربانی را از ما قبول کن . این مقام ابراهیم
خلیل است که به درجه « خلت» رسیده است و این هم دختر ابراهیم است که وارث آن مقام
می شود. سلام و درود خداوند و تمام انباء و اولیا و صالحین درگاهش بر زینب کبری.

فرا رسیدن 15
رجب سالروز وفات آن عالمه غیر معلمه را به مقام والای ولی الله الاعظم ارواحناه
فداه, مقام معظم رهبرب و عموم شیعیان و محبان و علاقمندان آن حضرت تسلیت عرض می
کنیم و از خداوند توفیق گام نهادن در راهش را خواستاریم.