ژئوپلتیک جزایر سه گانه خیلج فارس

ژئوپلتیک جزایر سه گانه
خیلج فارس

(ابوموسی و تنب بزرگ و
کوچک)

قسمت اول

دکتر محمد رضا حافظ نیا

از آنجائیکه مسئله جزایر
سه گانه ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک یکی از موضوعات جدید مطرح شده در صحنه
روباط بین الملل بوده و از سوی دیگر مستقیما با مصالح جمهوری اسلامی ایران در سطح
منطقه و جهان ارتباط تنگاتنگ داشته و منزلت ژئوپلتیکی آنرا در نظام بین المللی تحت
الشعاع قرار می دهد لازم بنظر می رسد که این مسئله از جهات مختلف مورد بررسی و
کندو کاو قرار گرفته تا علاقمندان این سری موضوعات و بخصوص امت اسلامی و انقلابی
ایران شناخت بیشتری نسبت به آن پیدا نماید. بررسی و تجزیه و تحلیل جغرافیائی و
ژئوپلتیکی جزایر سه گانه یاد شده موضوع اصلی این مقاله را تشکیل می دهد. بدین
منظور سعی خواهد شد ابتدا بطور اجمال، تصویری از وضعیت ژئوپلتیکی خلیچ فارس بعنوان
سیستمی که جزایر سه گانه، جزئی از آن به حساب می آید ارائه شود سپس موقعیت و وضعیت
جزایر مزبور بیان گردد آنگاه جنبه های استراتژیک این جزایر در خلیج فارس مورد
بررسی قرار گیرد . پس از آن به مزایای ژئوپلتیکی جزایر سه گانه برای کشور ایران و
نیز رقبای منطقه ای و برون منطقه ای آن اشاره شود و در پایان فرضیات مربطو به علت
طرح ادعاها و ایجاد وضعیت جدید و بحرانی در حوزه ژئوپلتیکی خلیج فارس و مفروضات
مربوط به آینده جزایر و سیاتهائی که از سوی جمهوری اسلامی ایران می تواند اتخاذ
شود بیان خواهد شد.

الف: ژئوپلتیک خلیج فارس

خلیج فارس دریای نیمه
بسته ای در جنوب غرب آسیاست که مدخل و مخرج آنرا تنگه هرمز تشکیل می دهد. این خلیج
از عمق کمی برخوردار بوده و حداکثر آن در مجاورت جزیره لاوان به 91 متر و در
نزدیکی تنگه هرمز به 100 متر می رسد. خلیج فارس با 226 هزار کیلومتر مربع مساحت
حدود 62% از آبهای سطح کرده زمین را شامل می شود. این حوضه آبی از کفی نامتقارن
برخوردار است و خط القعر و محور آن به ساحل ایران نزدیک بوده و ضلع شمالی دارای
شیب زیاد و ضلع جنوبی دارای شیب کمتر است. خط القعر خلیج فارس در نزدیکی تنگه هرمز
به ساحل جنوبی تغییر مکان داده و در داخل تنگه از مجاورت شبه جزیره المسندم (شمال
کشور عمان) عبور می نماید. خط القعر خلیج فارس باعث مکانیابی خط سیر کشتیرانی در
داخل خلیج به ساحل ایران و در داخل تنگه به ساحل عمان گرایش پیدا می نماید.

خلیج فارس به لحاظ
موقعیت جغرافیائی خود در طول تاریخ دارای اهمیت استراتژیک بوده است زیرا دو منطقه
مهم از دنیای قدیم را که به یکدیگر نیاز متقابل داشتند بهم متصل می نمود و بعبارتی
در مسیر تردد کاروانهای بزرگ بین جنوب و شرق آسیا با مدیترانه و اروپا قرار داشت.[1]

از نتایج جغرافیائی چنین
نقش ارتباطی این بود که شهرها و بندگاه های بزرگ و بین المللی نظیر هرمز، کیش،
سیراف (بندر طاهری امروز)، بصره، بغداد، دمشق، حلب، طرابلس و غیرره بوجود آمدند.
با توجه به نقش ارتباطی مهم خیلج فارس، در طول تاریخ قدرتهای منطقه ای و برون
منطقه ای سعی بر کنترل این محور داشتند. قدرتهای درون منطقه ای کنترل کننده خلیج
فارس غالبا از درون فلات ایران برخاسته اند و لذا این خلیج عمدتاً در قلمرو حاکمیت
فلات ایران قرار داشته و این حاکمیت گاهی به ضلع جنوبی آن یعنی شبه جزیره عربستان
و عمان نیز گسترش یافته است و بهمین دلیل این آبراهه در آثار جغرافیائی بعنوان
خلیج فارس معروف شده است و کسانی نظیر هرودت، بطلیموس، استرابون، کورسیوس، اصطخری،
مسعوی،بیرونی، ابن حوقل، مقدسی، مستوفی، ناصر خسرو و دیگران در آثار خود از خلیج
فارس یاد کرده اند. نکته دیگری که ذکر آن ضروری می باشد این است که در سواحل جنوبی
خلیج فارس دولت فاقد ریشه است و در واقع ضلع جنوبی تجربه دلت و حکومت را در تاریخ
گذشته ندارد ولی ضلع شمالی خلیج و فلات ایران دارای سابقه کهن دولت آنهم دارای
اقتدار جهانی و یا منطقه ای بوده است . در نتیجه دلیلی وجود ندارد که به این
آبراهه اطلاقی غیراز خلیج فارس بشود و سواحل جنوبی نه تنها فاقد هویت سیاسی مستقل
بوده است بلکه غالباً در قلمرو حاکمیت دولت ایران قرار داشته است.

سابقه و تجربه دولت در
سواحل جنوبی خلیج فارس به سال 1971 میلادی بر میگردد یعنی برخلاف ضلع شمالی خلیج
فارس که دارای تجربه چندفزار ساله دولت می باشد، ضلع جنوبی دارای 21 سال سابقه
دولت است که آنهم از قبل حضور انگلستان در منطقه خلیج فارس و سیاست خروج و تحویل
منطقه به آمریکا قبل از سال 1971 بوجود آمده است. پس از افول قدرت نادر و سلسله
افشاریه در ایران، زمینه حضور قدرت جدید برون منطقه ای یعنی انگلستان در خلیج فارس
فراهم آمده. این قدرت با نفوذ تدریجی خود در زمینه های بازرگانی و سیاسی توانست در
سال 1800 م با فتحعلی شاه قاجاز قرار داد بازرگنی منعقد نموده و در سال 1812م
نیروی دریائی خود را وارد خلیج فارس کرده ودر رأس الخیمه و جزیره قشم مستقر کند و
با سرکوب اقوام و جواسم سواحل جنوب در همان سال اقدام به انعقاد پیمان با امرای
آنها تحت عنوان (پیمان امارات متصالحه) بنماید. پیمان مزبور که در سال 1820م منعقد
شد، تداوم نیفات ولی هسته اولیه اولین تشکل سیاسی ضلع جنوبی خلیج فارس را که در
سال 1971م رسما آغاز شد بوجود آورد. انگلستان با پیمانهای بعدی میان آنها که در سالهای
1847، 1853، 1856، 1864، 11879 و 1902 میلادی منعقد نمود ضمن عمیق این تشکل آنها
را تحت الحمایه خود قرار داد، انگلستان با حضور نزدیک به دو قرن خود در منطقه خلیج
فارس بر بسیاری از مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی منطقه تأثیر
گذاشته و در اغلب حوادث آن حضور داشته است. هرچند این کشور متجاوز برون منطقه ای
در سال 1971 تصمیم به خروج از شرق سوئز و منطقه خلیج فارس گرفت ولی به استقرار
آمریکا در منطقه به عنوان جایگزین خود و نیز کنترل امور اقدام نمود.

ویژگی ژئوپلتیکی دیگر
منطقه خلیج فارس را باید در ذخائر انرژی آن جستجو نمود. این منطقه با توجه به
ذخائر شناخته شده نفت جهان حدود 70% آن را در خود جای داده است که از مزایای بهتری
نسبت به سایر مناطق جهان نیز برخوردار است. همچنین حدود 30% ذخائر گاز طبیعی جهان
در حوزه ژئوپلتیکی خلیج فارس وجود دارد که بخش اعظم آن در ایران واقع است. براساس
بررسیها و پیش بینی های بعمل آمده از سوی سازمانهی ذیربط نظیر آژانس بین المللی
انرژی پیش بینی می شود که تا دو یا سه دهه آینده نفت و گاز در بیلان انرژی جهان از
موقعیت برتری برخوردار باشد و در این بین منطقه خلیج فارس با ذخایر وسیع خود مقام
اول را در جهان واهد داشت. برای درک اهمیت حوزه ژئوپلتیکی خلیج فارس در سرنوشت
آینده جهان باید به نقش نفت و گاز در زندگی بیشتر توجه کرد. کاربری های وسیع نفت و
گاز در عرصه های زیر اهمیت مسئله را روشن می نماید:

1 – تولید فرآورده از
نفت و گاز نظیر پتروشیمی، پروتئین و غیره.

2 – چرخش ماشین صنعتی
جهان بطور مستقیم و غیر مستقیم.

3 – تولید برق و
الکتریسته برای رفع نیازهای صنعتی،حمل و نقل، رفاه خانواده ها و غیره.

4 – تحرک و حمل و نقل
شهری، جاده ای، قطار، هواپیما و کشتی.

5 – چرخش ماشین جنگی و
تأسیسات نظامی جهان.

6 – تامین انرژی مصرفی
خانواده ها در تولید گرمایش و سرمایش و پخت غذا و غیره.

ملاحظه می شود که نفت و
گاز با جایگاه برتر خود در بیلان انرژی نقش مهمی در سرنوشت جهان و زندگی و حرکت
بشر دارد و طبعاً کنترل آن بمعنی تاثیر گذاری بر همه جیز جهان است و کنترل مخزن آن
یعنی حوزه ژئوپلتیکی خلیج فارس بمعنی کنترل جهان و حفظ سیادت برآن خواهد بود.
بهمین علت خلیج فارس را هارتلند یا قلب زمین باید گفت که کنترل آن بمعنی حکومت بر
جهن است . دلیل عمده حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس را باید در این ویژگی
ژئوپلتیکی آن جستجو نمود که به آمریکا امکان اعمال اراده سیاسی اش را بر جهان
نیازمند به انرژی و نیز رقبای نوظهور آن در نظام بین المللی نظیر اروپا، ژاپن و
چین خواهد داد…

ویژگی دیگر خلیج فارس را
باید در تمرکز دلارهای حاضل از صدور نفت و گاز منطقه جستجو نمود که آنرا به کانون
توجه کشورهای صنعتی و پیشرفته برای اعادع دلارهای نفت تبدیل نموده است. روشهای
اعاده دلارها به مبدأ، متنوع است که عمدتاً عبارتد از:

1 – تسلیح منطقه از طریق
تزریق مدرن به آن که خود به بقای بحران و تنش کمک می نماید.

2 – فروش مصنوعات و
فرآورده های صنعتی در قالب تزریق رفاه و مدنیستم به منطقه.

3 – صدور تکنولوژی و
نیروی انسانی بمنظور پاسخگوئی به نیازهای تکنولوژیکی، خدماتی، دفاعی، اداری و
غیره.

4 – بازسازی فیزیک و
فضای منطقه و باصطلاح شیک سازی سکونتگاههای شهری و عرصه های فضائی آن.

ویژگی ژئوپلتیکی دیگر
منطقه خلیچ فارس را نقش فرهنگی و ایدئولوژیک آن تشکیل می دهد. این حوزه کانون پخش
دین مبین اسلام را در خود جای داده و فاصله آن با کرانه های شرقی و غربی دنیا
اسلام تقریبا برابر است. همچنین حوزه ژئوپلتیکی خلیج فارس بخش مرکزی جهان اسلام را
تشکیل می دهد و کنترل فرهنگی چنین منطقه ای بمعنی کنترل جهان اسلام خواهد بود.
حضور انگلستان در منطقه و کنترل کانون پخش دین مبین اسلام و انتشار اندیشه انحرافی
موسوم به وهابیت بعنوان جایگزین اسلام اصیل از این کانون و شکل دادن نظام عقیدتی،
سیاسی مورد نظر خود در عربستان از این نظر معنی دار است. در حال حاضر ضلع شمالی و
جنوبی خلیج فارس کارکرد دوگانه سیاسی – ایدئولوژیک دارند، که ناشی از برداشت
دوگانه از اسلام است و هر دو امواج کارکرد سیاسی – ایدئولوژیک خود را از این منطقه
مرکزی به کل جهان اسلام پخش نموده و در حال رقابت در پهنه جهان اسلام می باشند. در
ضلع شمالی خلیج فارس اندیشه اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله در چی ظهور و
پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خمینی «ره»، فعال بوده و
پخش می شود که در تعارض با عدرتهای سطله گر جهانی بویژه آمریکا بوده و با آنها سر
ستیز و مبارزه دارد. در ضلع جنوبی اندیشه وهابیت بنام اسلام که پردازش داده
استعمار انگلیس است منتشر می شود که با قدرتهای سلطه گر جهانی بویژه آمریکا سر
سازش دارد و مبارزه با آنان را نفی می نماید و حتی بقای خود را در کسب حمایت آنها
جستجو می کند.

از دیگرر ویژگیهای
ژئوپلتیکی این منطقه می توان به ساخت قدرت در آن اشاره کرد. قدرت در این منطقه
دچار گسیختگی است و به عبارتی قدرتهای اقتصادی،سیاسی، اجتماعی، نظامی، هرهنگی و
تکنولوژیک دچار تجزیه و گستگی می باشد. قطبهای قدرت منطقه ای نیز با یکدیگر کنش و
واکنش دارند. کشور ایران در این منطه از وزن ژئوپلتیکی بسیار بالاتئی نسبت به
دیگران برخوردار است بنابراین اولین قطب قدرت منطقه بحساب می آید و عراق و عربستان
در درجات بعدی قرار دارند. در بروز این وضعیت گسسته قدرت، فعال شدن عناصر
ژئوچلتیکی واگرا در منطقه که به تدست قدرتهای برون منطقه ای اروپائی و آمریکائی
انجام پذیرفته است نقش اصلی را بعهده داشته است، این وضعیت گسسته قدرت منطقه را
باید عاملل اصلی حضور قدرتهای سلطه گر برون منطقه ای نیز دانست. به عبارتی گسستگی
قدرت منطقه محصول کارکرد قدرتهای برون منطقه ای با استفاده از عناصر ژئوپلتیکی
واگرا است و حضور این قدرتهای سلطه گر در منطقه خلیج فارس نیز محصول گسستگی قدرت
در آن است. از سوی دیگر اتحاد قدرت های منطقه و ترکیب قدرتهای متنوع آن می تواند
به حضور قدرت های منطقه و ترکیب قدرتهای برون منطقه ای در حوزه ژئوپلتیکی خلیج
فارس بعنوان بخش مرکزی جهان اسلام خاتمه دهد.

هر پند ویژگیهای
ژئوپلتیکی خلیج فارس بحث بیشتری را می طلبد ولی به لحاظ ضرورت پرداختن به مسئله
جزایر سه گانه که جزئی از سیستم ژئوپلتیکی خلیج فارس می باشند، به همین مقدار
اکتفا می شود و خوانندگان محترم، برای مطالعه بیشتر می توانند به اثر نگارنده تحت
عنوان «خلیج فارس و نقش استراتژیک تنگه هرمز» از انتشارات سازمان مطالعه و تدوین
«سمت» مراجعه نمایند.

ادامه دارد

 



[1] – در
حال حاضر نیز نقش ارتباطی خلیج فارس بعنوان بخشی از سیستم جهانی حمل و نقل نفت و
گاز و کالا همچنان باقی است.