مسلمانان هندو مسجد بابری

مسلمانان هندو مسجد
بابری

نفوذ اسلام در هند:

هندوستان یکی از قدیمی
ترین سرزمین های جهان است زیرا کهن ترین تمدن را در دره سند که مربوط به 300 سال
قبل از میلاد بوده، کشف کرده اند.[1]
نام قدیمی تر هند، «آریاوارتا» بود که به معنی سرزمین آریائی ها است ولی این عنوان
به نواحی شمالی هند تا حدود کوهستان مرکزی «ویندیا» اطلاق می گردید. گسترش آریاها
در جنوب هند،جنگ های داخلی را پدید آورد و این نزاعها در قرن چهاردهم قبل از میلاد
شدت یافت و از همین زمان، هند «بهارات وارشا» نمامیده می شود[2]
هند، سرزمین غرایب و عجایب است و آئین ها و مکتب هایی را بخود دیده که تمام مراحل
را خرافی ترین صورت فکری تا لطیف ترین و روحانی ترین مشرب های عرفانی و یکتاپرستی
را طی کرده اند.[3] در آن
عصری که مردمان هند در آتش جهل و خرافات می سوختند و عقاید کهنه ای بر اندیشه های
مردم پنجه افکنده بود، اکثریت سکنه این شبه قاره جنوب آسیا از حقوق انسانی محروم
بودند و نظام طبقاتی، افراد این سامام را در رنجی جانگزا فرو برده بود و آنان را
با وجود زرخیز بودن این قاره در فقر و بدبختی نگاه داشته بود، خورشید پرفروغ اسلام
از افق قیرگون عربستان طلوع نمود و تیرگی های ستم و ناگواری های توحش را درهم
نوردید و بعثت پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) همچون آذرخشی کویر منحط و خفقان گرفته
انسانیت را پرتو افشانی نمود.

هندوئیسم که بر اثر رواج
فساد و انحراف در بین برهمنان، ظهور دو آئین بودائیسم و جینیسم را در اواسط قرن
ششم قبل از میلد بدنبال داشت، مقارن ظهور اسلام این دو آئین را از رونق انداخت و
خود با تغییراتی، مذهب رسمی و حاکم بر اکثریت گردید و به ظلم و ستم و جهل و فساد
ادامه داد و بسیاری از نیروهای خود را در اختلافات داخلی و جنگ ها تلف نمود که این
خود ضعف داخلی را بدنبال داشت و وضع هند را به گونه ای شد که بیگانه را به تسخیر
دعوت می نمود، از آن سوی اخبار نوید بخش طلوع اسلام بوسیله مسافران و بازرگانان به
مردمان شبه قاره هند می رسید و محرومین و ستمدیدگان را تشنه آئین محمدی (ص) می
نمود ولی ستمگرانی که بر مردم حاکم بودند، حاضر نمی شدند تا آنان در سرنوشت خود
آزاد باشند. با این حال، وضع آشفته ای که بر هند سایه افکنده بود، از عوامل مهم
نفوذ اسلام در این سرزمین پهناور گردید. چوهن انوار تابناک وحی که سرزمین حجاز
مرکز  آن بود می توانست زنجیرهای اسارت را
یکی پس از دیگری از هم بگسلد و رحمت و برکت را برای انسانها، به ارمغان آورد.
اسلام هند را از آن حالت خمودی و افسردگی که در آن به سر می برد و روش های کهنه و
قدیمی که بدان چسبیده بود نجات داد[4]
بدین ترتیب اسلام چند قرن پیش از آنکه به صورت یک قدرت سیاسی به هند بیاید به
عنوان یک مذهب به هند راه یافت و مبلغان مسلمان به هند آمده و به نشر این آئین همت
گماشتند، هندی ها از مسلمانان استقبال نمودند و به اسلام علاقه مند گردیدند و بدون
آنکه دولت، مخالفتی کند و یا برخوردی مذهبی بوجود آید، مساجد متعتدی در هند بنیاد
نهاده شد[5]
اسلام، ملت هند را که به خواب زمستانی فرو رفته بودند بیدار کرد و نهضتی فرهنگی،
اجتماعی و علمی در این سرزمین پدید آورد و به جامعه ای که دچار رکود و جمود شده
بود، برای تحول و پیشرفت، جان تازه ای بخشید.

نهرو می گوید: «اسلام از
نظر پیشرفت انسانی و تمدن، رونق و جنبش تازه ای در هند به وجود آورد و تا اندازه
ای همچون داروی مقوی و نیروبخش بود که هند را به تکان آورد…».[6]

بی هیچ تردیدی، اولین
بار در عصر خلفای راشدین دروازه های هند بر روی اسلام گشوده شد. وسائل این نفوذگاه
بازرگانان بودند و گاه یورش های نظامی کوچک بود که از سوی خلفا رهبری می شد.[7]
اسلام، ابتدا به سال 44 قمری به وسیله مهلب بن ابی صفره از راه کابل و خیبر به هند
رسید. پس از آن تا زمان ولید بن عبدالملک فعالیت های پراکنده ای برای نشر اسلام در
هند صورت می گرفت ، تا آ«که در سال 94قمری، جوان مسلمانی بنام محمد بن قاسم از سوی
استاندار عراق مأموریت یافت تا با 6000 نیروی مجهز به ناوگان جنگی به هند برود و
مردمان این واحی را از بدبختی که گریبانگیرشان شده بود نجات دهد، وی توانست خود را
از راه بلوچستان به سند و پنجاب برساند و موفقیت و پیروزی شایانی را کسب کند، این
فتح، طلیعه حکومت مسلمین در هند بود.[8]

غزنویان نخستین ایرانیان
مسلمان بودند که دین مقدس اسلام را به هندوستان سرایت دادند. سلطان محمود غزنوی
بنام جهاد با بت پرستان نخستین حمله خود را به سرزمین هند در سال 392 هـ ق مطابق
با 1101 میلادی از شهر غزنه آغاز کرد و پس از آن با حملات و فتوحات پی در پی، بخش
بزرگی از هند را به تصرف خود درآورد، پنجاب جزو قلمرو عزنویان گردید و لاهور مرکز
حکومت آنان شد در این عصر گروهی از دانشمندان ایرانی از جمله ابوریحان بیرونی به
هند رفتند، در سال 1193م قطب الدین ایبک از بردگان غوری، دهلی را فتح و پایتخت خود
قرار داد و بدین گونه غوریان بر بخش هایی از هند استیلا یافتند، در عصر این سلسله،
علمای زیادی از ایران به سوی هند روانه شدند و در واقع تبلیغات اسلامی در هند در
زمان غوریان گسترش یافت و مدارس و مسجاد زیادی در سرتاسر این سرزمین تأسیس شد.[9]
ظهیر الدین محمد بابر که از احفاد امیر تیمود بود به هندوستان لشکر کشید و سلسله
تیموریان هند را از سال 1526م (932هـ ق) تأسیس نمود که به مدت 4 قرن طول کشید، در
عصر تیموریان تمام مناصب حکومتی و مذهبی در دست ایرانیان بود. در دوران سلطنت
اورنگ زیب، امپراطور مقتدر مغولی، حکومت اسلامی در هند پیشرفت قابل توجهی کردو این
امپراطور وحدیت را بر هند حاکم ساخت که بی سابقه بود. بعد از وی دولت مسلامان هند
از آن اقتدار و شکوهی که داشت فاصله گرفته و به سقوط و تجزیه گام نهاد و وحدت کشور
مورد مخاطره قرار گرفت و در سال 1857م استعمار بریتانیا با فئق آمدن بر رقیبان و
کوتاه نمودن دست کمپانیهای پرتغال، هلند و فرانسه، میدان را برای استعمار و
استثمار و مبارزه با مسلمین هند خالی دید و با تبعید امپراطوری مغول به برمه
(میانما) توانست بر قلب مملکت اسلامی نفوذ کند و همچون سرطانی پیکر عظیم هند را
مجروح نماید. و تا سال 1947م حکمران بریتانیائی برای هند منصوب می گردید که ازن
احیه دولت انگلیس بر آن سرزمین حکومت می کرد، ملکه انگلیس تاج امپراطوری هند را بر
سر نهاد و در سال 1877 م خود را قیصر هند خواند.[10]

در خلال این سلطه گری،
مسلمانان می کوشیدند تا هند را از این هجوم استعماری نجات دهند، قیام امیر سراح
الدوله – از امرای مسلمان هند – در بنگال به سال 1170 هـ (1757م) و نهضت حیدر علی
از فرمان روایان مسلمان در جنوب هند در سال 1195 هـ ق(1781م) و فرزند دلاورش
تیپوسلطان [11] به
منظور قطع نفوذ انگلیس ها و قلع و قمع قوای آنان صورت گرفت.

انگلستان در بدو ورود به
سرزمین هند، از قدرت مسلمانان در هراس بود و لذا می کوشید با تفرقه و تشتت و ایجاد
نفاق، عزت مسلمانان را مخدوش کند و قدرت را به هندوها که برایش کمتر خطر داشتند
انتقال دهد. «سرویلیام مویر» [12]
انگلیس در سال 1857م طی نامه ای به برادرش نوشت: «مسلمانان مدت زیادی در علیگره
صاحب قدرت بودند، آنان بسیاری از هندوها را وادار به کیش خود کردند، به گستاخانه
ترین حالتی دولت ما را به مبارزه فرا خواندند…».[13]

ویلیام هرادراسل در سال
1858م نوشت: «عنصر مسلمان در هند کسی است که بیشترین دردسر را برای ما فراهم آورد
و بی تردید آنان برای حکومت ما خطرناکند…»[14]

در انقلاب خونین هند که
به سال 1857 م (1274 هـ ق) به رهبری فرمانروایان مسلمان و عده ای از هندوها بر
علیه استعمار انگلیس صورت گرفت، مردم هند به پیروزیهای چشمگیری دست یافته و دهلی
را فتح نمودند اما طولی نکشید که این نهضت با اعزام سپاهیان تازه نفس انگلیس،
سرکوب شد و مسلمانان نتایج تلخ و مرارت بار آن را تحمل کردند. و دشمن متجاوز که
کینه مسلمانان را در دل داشت با تمام قدرت، زهر خود را بر افراد مسلمان و فرهنگ و
تمدن آنان فرو ریخت، انگلیسی ها با تصرف غاصبانه شهرهای اسلامی، آثار و مواریث
فرهنگی مسلمانان را بتدریج محو کرده و مردم را از آموزش های اسلامی دور کرده و راه
برای تهاجم فرهنگی انگلیس، هموار گردید.

رفته رفته، ملت هند به
آتشفشانی تبدیل گردید که رهبران مسلمان همچون مولانا ابوالکلام آزاد، مولانا محمد
علی، شوکت علی و گاندی رهبر هندوها در انفجار آنان موثر بودند، در این خروش ها و
قیام ها مسلمانان، هدف عالیتری داشتند و آن بدست آوردن آزادی کامل و خرج بی قید و
شرط استعمار انگلیس بود و در واقع نخستین بانیان این نهضت، افراد مسلمان بودند،
محمد علی جناح قائد اعظم و مؤسس پاکستان برای آنکه این پیروزی زودتر و با قدرت
افزونتری به ثمر برسد در اتحاد مسلمانان و هندوها می کوشید، تداوم مبارزات مردم،
سرانجام در سال 1945م مطابق با 1324ش دولت بریتانیا را تسلیم خواست بر حق آنان
مبنی بر اعطای استقلال هند نمود.

پس از استقلال حزب مسلم
لیگ – در مقابل کنگره ملی هند که غالبا در دست هندوها بود. تمام کرسی های مسلمین
را در پارلمان مرکزی و 446 از 495 کرسی مسلمان در بخش های غربی و شرقی شبه قاره در
اکثریت قرار گرفتند و چون حقوق آنان از سوی دولت هند رعایت نمی شد، دولت مجبور شد
تا پاکستان را ایالتی مستقل اعلام کند و سرانجام به رهبری محمد علی جناح در سال
1947م پاکستان در صحنه سیاسی جهان ظاهر گردید[15]
با آنکه مقرر گردید در هنگام استقلال پاکستان، ایالتی که اکثریت مسلامان دارند،
مختارند تابع یکی از دو کشور هند و پاکستان گردند، ایلات پنجاب، بنگال و حیدر آباد
علیرغم اکثریت مسلمان و تمایل مردم، به پاکستان منضم نگردیدند و حیدر آباد که حدود
20 میلیون مسلمان داشت و در صدد بود تا خود کشوری مستقل باشد در سال 1948م مورد
تجاوز هند قرار گرفت و ضمیمه قلمرو آن گردید. کشمیر نیز با توجه به اکثریت مسلمان
باید به پاکستان ملحق می گردید اما با توطئه استعمار انگلیس چنین برنامه ای صورت
نگرفت و بحران کشمیر زخم خونچکانی را برای جهان اسلام پدید آورد که هنوز التیام
نیافته است و دولت هند جامو و کشمیر را از ایالات خود قلمداد نموده و به خواست
واقعی مردم آن اعتنایی نداشته و حتی قطعنامه های سازمان ملل را زیر پا نهاده است.[16]

نگاهی به مسائل فرهنگی
اجتماعی مسلمانان هند

مسلمانان هند گرچه در
اقلیت هستند امابه صورت یک پدیده تاریخی، فرهنگی و حتی سیاسی، حیات حکومت ها را
رقم زده و تمدن اسلامی به صورت جزئی لاینفک در پیکره کشور هند باقی مانده است.
گرچه افراد مسلمان در گذشته اقتداری داشته اند ولی انگلستانبا اجرای طرحی در جهت
تقویت هندوها به راههای متعدد و حیله های گوناگونی متوسل شد و خود را برای پس زندن
مسلمانان و جلب خشنوی هندوها. مهیا کرد و پس از درهم شکستن انقلاب سال 1857م لبه
تیز انتقام را متوجه مسلمانان نمود و مهیب ترین اقسام شکنجه و آزار را برآنان وارد
ساخت، بسیاری از مراکز فرهنگی و علمی را تعطیل نمود و مسلمانان را که بنا به
اعتراف «متستر هنترم مورخ انگلیس، مترقی ترین اهالی هند به لحاظ دانش و فرهنگ  و خرد بودند، بی رمق کرده و روح نومیدی و یأس و
احساس عدم امنیت بر آنان حاکم نمودند و دیگر فرقه های هندی همچون سیک ها و هندوها
را بر علیه افراد مسلمان تحریک نموده و جو بدبینی فرق و مذاهب را نسبت به هم تشدید
کردند، «جان مینورد» عضو مجلس بریتانیا به حاکم پنجاب گفته بود که نفاق میان
هندوها و مسلمانان از زمان سلطه انگلیسی ها شروع شد، انگلیس ها به این هم قناعت
نکرده و خود مسلمین را دچار تشتت و پراکندگی نمودند. با این حال و در فضای آشفته
مذکور، گروهی از مسلمانان باایمان و دلی سرشار از امید به سوی مبارزه گام برمی
داشتند.

مسلمین در وضع فعلی بنا
به آمارهای رسمی دولت هند 90میلیون نفرند اما مسلمانان عقیده دارند، از بسیاری از
آنها سرشماری به عمل نمی آید و رقم واقعی آنها به 150میلیون نفر بالغ می گردد که
حدود 17% سکنه هند را تشکیل می دهد، از 356 ناحیه هند، مسلمانان در نه ناحیه  در اکثریتند، در 19ناحیه بیش از 25% و در 94
ناحیه دیگر متجاوز از 10% سکنه نواحی مذکور می باشند، حدود 10% مسلمانان در
ایالاتی واقعند که اکثریت آنان مسلمان هستند، اکثریت مسلمین هند، سنی مذهب و پیرو
مکتب حنفی هستند، بقیه شافعی مذهب و شیعه اند. لکنهو که یکی از بلاد مهم هند است،
یگانه مرکز و کانون فعلی شیعه اثنی عشری در هند می باشد. در میان شیعیان هند،
دانشمندان بزرگ، ادبا و شعرای نام، نویسندگان توانا، روزنامه نگار، پزشک مبرز و
شخصیت های عالی و سیاسی به چشم می خورند[17]
هرگاه مسلمانان در مقابل افراطیون هند دریک تشکیلات واحد و تحت لوای رهبری قاطع
عمل کرده اند، توطئه های ضد اسلامی را به عقب رانده و منشأ تأثیرات اجتماعی،سیاسی
فراوانی شده اند، اما در حال حاضر فقدان رهبری واحد و عدم وجود تشکیلات منسجمف از
مشکلات آنان است و دامنه اختلافات میان رهبران مسلمان چهه اسف انگیزی بخورد گرفته
است و نزاعهای فرقه ای هویت مسلمین را تهدید می کند. به علاوه درگیریهای شدید بین
مسلمانان از یک سو و سیک ها و هندوهای افراطی از سوی دیگر بر دشواریهای مسلمانان
افزوده است. به عنوان نمونه، در دهلی مرکز حکومت هند و بخش هایی از پنجاب، سیک ها،
قربانگاهی براه انداختند که در آن صدها هزار نفر از مسلمانان بی سلاح به شهادت
رسیدند و نجات یافتگان که تعداد آنان به هفت میلیون نفر بالغ می گردید به سوی
پاکستان مهاجرت نمودد کهشمار زیادی از آنان، بین راه تلف شدند.[18]
از زمان استقلال هند یعنی از سال 1945م تاکنون قریب به 9000 بار درگیری های خشن
فرقه ای بین مسلمانان و هندوهای افراطی پدید آمده که در اغلب آنان پلیس، از
هندوهای افراطی حمایت کرده و علیه مسلمانان به اقدامات خشنی دست زده است.[19]

وجود اقلیتی مسلمان در
جامعه ای هندو مذهب، موجب رسوخ آداب و رسوم هندی در جامعه مسلمنی شده به گونه ای
که در روابط اجتماعی مسلمانان نوعی نظام کاستی، شبیه  آنچه در هندوها وجود دارد دیده می شود، سنت های
مذهبی آنان نیز براساس بافت اجتماعی هند در حال تحول می باشد[20]،
تهاجم فرهنگی اسکتبار که با با استعمار انگلستان آغاز شد و نیز تبلیغات وسیع فرقه
وهابی از دیگر معظلاتی است که مسلمانان هند گریبانگیر آن هستند، القاء تفکر
روشنفکران هندی به مسلمانان در خصوص تفکیک دین از سیاست از دلایل عدم موفقیت
مسلمین در صحنه های سیاسی هند می باشد، به عنوان مثال حزب مسلم لیگ در طول تاریخ
حیات خود تنها در ایالت جنوبی کرالا نفوذ داشته است. ضایعات فرهنگی و اجتماعی و
دشواریهای اقتصادی سبب آن گردیده تا در هنگام تشدید فعالیت های انتخاباتی،
مسلمانان به سوی احزابی روی آورند که وعده و وعیدهایی برای بهبودی اوضاع اجتماعی
اقتصادی به آنها می دهند.[21]
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر مسلمانان هند تا حدودی موجب تحرک اجتماعی و تشدید
فعالیت های سیاسی آنان گردید، یکی از رهبران برجسته شیعیان هند طی نطقی گفت: «این
انقلاب ثابت کرد که اصلاح و تحول واقعی جامعه تنهااز طریق اسلام میسر است»[22]
در سال 1369ش بدنبال توطئه های استکباری بر علیه مسمانان جهان، کتابی در هند منتشر
شد، تحت عنوان: «اشتباهات بزرگ در تحقیقات تاریخی هند». در این کتاب موهن و
کفرآمیز که از کتاب فاسد آیات شیطانی سلمان رشدی هندی الاصل خائن، دست کمی ندارد،
نویسنده کتاب، مسلمانان را متهم به جعل تاریخ نموده و کلیه آثار مسلمین را متعلق به
هندوان دانسته است. «پی ان اوک» مؤلف کتاب، فضاحت را به حدی رسانیده که ادعا می
کند پیامبر اسلام در یک خانواده هندو متولد شده و اظهار می دارد مراسم حج مسلمین
از آئین های هندو اقتباس گردیده است، این حرکت ضد اسلامی با موضع گیری و اعتراض
شدید رهبران و احزاب اسلامی هند مواجه گشت و سفارت امور خارجه ایران در هند طی
بیانیه ای چاپ این کتاب را نه تنها توهین به مسلمانان هند، بلکه اهانت به مسلمانان
جهان دانست و از این حرکت اظهار تأسف نمود.[23]

ماجرای مسجد بابری

ظهی الدین بابر، [24]
نخستین پادشاه تیموریان هند، موفق شد آخرین سلطان دهلی بنام ابراهیم لودی را در
سال 1526م در محلی موسوم به پانی پات شکست دهد و بر هند استیلا یابد وی قبل از این
فتح درخشان در فیض آباد بر فراز تپه ای با افرادی چون شاه جلال الدین و حضرت موسی
عاشقان ملاقات نمود، بابر از این دو عارف سرشناس برای پیروزی خود درخواست دعا نمود
و آنان نیز بر وی حکم نمودند که در صورت اجابت حاجت، مسجدی را برفراز آن تپه
بسازد، بعد از فتح هند، وی که به توفیق بزرگی دست یافته بود، در سال 1528م در شهر
آیودیا(کنار فیض آباد) که در ایالات اوتارپرداش قرار دارد، مسجدی را با معماری
زیبای اسلامی بنا نمود،[25]
این مسجد تا سال 1885 م هیچگونه مسئله ای نداشت تا اینکه در این سال صاحب منصب و
جاسوس انگلیسی بنام «اچ، او نوبل [26]
به هنگام ثبت احوال در ناحیه ای که مسجد بابری در آن واقع بود، از روی عمد و برای
تشدید نزاع بین مسلمین و هندوها در صفحه 73 از دفتر ثبت نوشت که مسجد بابری قبلا
یک بتخانه بوده و پس از انهدام، بجای آن مسجد بنا گردیده است!، در همان سال عده ای
از اوباش با برپائی غائله ای 75 نفر مسلمان را شهید نمودند، همچنین درویشی هندو
بنام رگهیرداس علیه محمد اصغر متولی مسجد بابری ادعا کرد که در بیرون مسجد سکویی
وجود دارد که محل تولد رام جنم یهومی است و آن را به صورت شکایتی در دادگاه فیض
آباد مطرح ساخت که مقامات قضائی وقت شکایت او را بی مورد اعلام کردند، و در سال
1886م راگوس برداس موبد منطقه ای که هندوها معتقدند رام در آنجا تولد یافته نیز
شکایتی در همین رابطه به دادگاه فیض آباد تسلیم نمود که مردود اعلام شد و از این
سال تا 1934م در رابطه با این مسجد واقعه مهمی روی نداد در مارس 1934م مسلمانان
روستای شاه جهان در نزدیکی شهر آیودیا،کشتن گاو را حلال کردند که این حکم مورد
اعتراض هندوها قرار گرفت، آنان خوکی را کشته و مقابل مسجد بابری انداختند،
مسلمانان نیز متقابلا گاوی را کشته در مقابل یکی از معبدهای آنان رها کردند.[27]
در مارس 1946م دادگاه فیض آباد طی حکمی مسجد بابری را ملک وقفی مسلمانان دانست، در
22 دسامبر 1949م با هجوم هندوها به مسجد بابری رئیس دادگاه ناحیه، درب مسجد را قفل
نمود و ورود هندوها و مسلمانان را به مسجد ممنوع کرد اما از این سال که مقامات
امنیتی درب مسجد بابری را به اصطلاح بستند تا سال 1986م یک روحانی هندو به
نمایندگی از طرف هندوها به مسجد در سال 1949م با حمایت قاضی ناحیه فیض آّباد، در
نیمه های شب، بت رام – از خدایان مورد پرستش هندو در دیوار مسجد نصب شده بود که
اقدام ناحق و غیر قانونی مذکور احساسات مذهبی مسلمانان را به شدت تحریک کرده بود.[28]

در اول فوریه 1986م قاضی
ناحیه ای بنام «ام. ک پاند» پس از مردود اعلام نمودن شکایات مسلمانان، حکم داد تا
قفل مسجد بابری را شکسته و هندوها آزادانه در مسجد مراسم مذهبی برپا نمایند، از آن
زمان مسلمانان مترصد فرصتی بودند تا مسجد را از هندوها باز پس گیرند و جهت تشکل
مسلمانان و هماهنگی بیشتر برای آزادسازی مسجد بابری در سال 1987 م«کمیته اجرایی
بابری مسجد» تشکیل شد و در اولین اقدام، این کمیته از مسلمانان خواست تا جهت
اعتراض علیه تصاحب مسجد و کشتار مردم مسلمان شهرها و ایالات مختلف هند توسط
هندوهای افراطی، روز 26 ژانویه همان سال را که مصادف با سالروز جمهوری هند است
روزسیاه اعلام کرده و در مراسم ویژه آن روز شرکت ننمایند. این دعوت با خواهش رئیس
جمهور، از رهبران مسلمان منتفی گردید ولی برای مسلمانان یک اقدام موفقیت آمیز به
عمل آمد، در اول فوریه سال 1987م در اولین سالگرد اشتغال مسجد بابری، مسلمانان در
اعتراض به این حرکت به یک اعتصاب سراسری دست زدند و در مارس همین سال بنابه دعوت
عبدالله بخاری امام مسجد جامع دهلی مسلمانان از این مسجد تا مقابل پارلمان هند دست
به یک راهپیمائی و تظاهرات گسترده ای زدند، در انتخابات سال 1989م مسلمانان به
دلیل ناتوانی حزب کنگره به رهبری راجیو گاندی در مقابله با حرکت هندوهای متعصب به
این حزب رای نداده و به حزب مخالف یعنی جاناتادال به رهبری وی پی سینگ رای دادند،
این تصمیم باعث سقوط راجیوگاندی شد. با وجود آنکه در درگیری های هندوها با مسلمین،
پلیس از افراطیون هندو حمایت می کرد اما برای نخستین بار در تاریخ بعد از استقلال
هند، نیروهای امنیتی به روی هندوهای افراطی در سال 1990م آتش گشودند.

حادثه ازاین قرار بود که
ادوانی رئیس حزب هندوئی بهاراتا جاناتا هندوهای سراسر هند را بسیج کرد تا پس از یک
راهپیمایی طولانی[29] در
سی ام اکتبربهشهر ایودیا رسیده و مسجد بابری را خراب و به جای آن معبد رام را
احداث نمایند، با این حرکت، حزب مذکور حمایت خود را از دولت جبهه ملی وی پی سینگ
قطع نمود و سقوط دولت وی را سبب گردید. در ژانویه 1991م رهبر شورای جهانی هندوها
اعلام کرد، افراطیون آماده تخریب مسجد بابری و احداث مسجد رام در آن محل هستند ولی
پس از چندی بنا به پیشنهاد دولت مرکزی، گفتگو بین رهبران هندوها و مسلمانان در
مورد مسجد بابری آغاز شد که در نشست های مختلف هندوها نتوانستند دلایل مستند و قوی
ارائه کنند در حالی که ادعای مسلمانان به مراتب قوی تر، مستدل تر و علمی تر بوده و
عمدتا مورخین و باستان شناسان هندو برآنان صحه گذاشته اند، این مذاکرات در حالی
صورت می گرفت که تبلیغات هندوهای افراطی در مورد احداث معبد رام همچنان ادامه داشت
و اساسا گروهها و احزاب خشن و متعصب هندوئی با هدف احیاء فرهنگ و مذهب هندئیزم و
از بین برد آثار فرهنگ و تمدن اسلام و مسلمانان ساکن هند تشکیل یافته اند. در ماه
مه 1992م در پی قتل راجیوگاندی و برگزاری دهمین انتخابات محلی و پارلمانی در ایالا
های هند، حزب افراطی هندوئی بهاراتا جاناتا در ایالت اوتارپرادش را بدست آوردن
اکثریت به پیروزی رسید و توانست در این ایالت 120میلیونی دولت را در دست بگیرد،
حاکمیت حزب مذکور به عنوان نماینده افراطیون هندو در ایالت اوتارپرداش زمینه را
رای تخریب مسجد بابری فراهم ساخت، و تهدید هندوها برای اجرای این حرکت شوم شدت
یافت و دولت مرکزی برای حفاظت از مسجد بابری و جلوگیری از احداث معبد رام توسط
هندوها بیش از 70هزار نفر نیروی امنیتی را به شهرهای لکنهو مرکز ایالت فیض آباد و
آیودیا اعزام داشت سرانجام در ساعت 55/11 دقیقه روز شنبه 14 آذر 1371 یک گروه 25
نفری از افراطیون هندو از سد نیروهای پلیس عبور کرده و شورع به تخریب مسجد بابری
نمودندف نیروهای پلیس در عمل راه را برای هندوهای دیگر که از روزهای قبل از ایالات
مختلف به این ناحیه آمده بودن باز گذاشت، و هزاران هندوی افراطی خشمگین مسلح به
سلاحهای سردو گرم با بیل و کلنگ، مسجد بابری را تخریب نموده و در ساعت 6 صبح روز
15 آذر 1371 اعلاام شد که مسجد مذکور به تلی از خاک تبدیل شده است و پس از آن بت
رام بر روی یک سکو در وسط زمین مسجد نصب و دیواری دور آن کشیدند[30]

غم و اندوه از دست رفتن
مسجد بابری بر دل مسلمانان مظلوم سراسر هند آشیانه گرفت و پرچم سیاه بر سر درب
منازل مسلمانان نصب و آنان در برخورد به یکدیگر این فاجعه را تسلیت می گفتند امام
بخاری بلافاصله پس از این واقعه دولت رائو را مقصر اصلی تخریب مسجد بابری معرفی
کرد مسلمانان کشورهای دیگر نیز در راهپیمائی ها و اجماعات گسترده خشم و نفرت خود
را نسبت به این حادثه اسف انگیز اعلام داشتند واین حرکت را توطئه ای بر علیه اسلام
و مسلمین تلقی نمودند.

امت ملمان و همیشه در
صحنه جمهوری اسلامی ایران نیز با برپائی تظاهرات گسترده، در نقاط مختلف کشور، هجوم
وحشیانه هندوهای افراطی را به مسجد محکوم نمودند.

والسلام

 



[1] – کشف
هند، جواهر لعل نهرو ترجمه مسحمود تفضلی تهران امیر کبیر 1361.