شرح زیارت امین الله علیه السلام

شرح زیارت
امین الله علیه السلام

قسمت پنجک

ایت الله
محمدی گیلانی

تشرف مجلسی
اول «ره» خدمت صاحب الامر علیه السلام در منام.

تصریح آنجناب
به اینکه مقامات و مرابت ائمه علیهم السلام افزونی ناپذیر است مگر به حسب مقامات
دنیوی.

توضیح این
ادعاء و تأیی آن از روایات، که مقامات غیبّیه و نشئآت انوار آنان، چنان است که
فرموده.

توصیه به
کتما اسرار شریعت.

و اما مقامات
دنیوی آنان، افزونی پذیر است، و آن ذوات مقدسه در نشأه شهادت و عالم محسوس، مشمول
ناموس استکمالند.

محدث عراف
مرحوم مجلسی اول رصوان الله تعالی علیه در روضه المتقین «شرح من لاحضره الفقیه»
باین مسئله «عدم انتفاع ائمه اطهار علیهم السلام بدعاء ما» تصریح فرموده اند، جنب
ایشان در آغاز شرح «الزیاره الجامعه الکبیره» می فرماید:

در اوقاتی که
خدایتعالی مرا به زیارت مزار امیرالمؤمنین علیه السلام موفق کردند و من در حوالی
آن روضه مقدسه به ریاضات و مجاهدات پرداختم و خداوند متعال به برکت مولی
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ابواب مکاشفاتی بر من گشود که ضعفاء عقول از تحمّل
آنها عاجزند در چننی عالمی «بین نوم یقظه» که در رواق «عمران» روضه مبارکه نشسته
بودم، دیدم که در سامرا، هستم و مشهد امامین «امام هادی و امام عسگری» علیهما
السلام را می دیدم که در نهایت ارتفاع و زیبائی بوده و بر قبر شریفشان پوششی از
لباس سبز بهشتی بوده است.

دیدم مولای
ما صاحب العصر و الزمان علیه السلام را که نشسته اند وبه قبر تکیه داده اند و روی
مبارکشان بوی در است، چون آن بزرگوار را دیدمف با صوت بلند همچون مداحان شروع به
زیارت جامعه کبیره نمودم و چون به پایان آوردم، آنجناب صلوات الله علیه فرمودند:
خوب زیارتی است عرض کردم: مولایم روحی فداک، زیارتی است که از جذت «اشاره به قبر
امام هادی علیه السلام نمودم» بما رسیده است؟ فرمودند: آری، داخل شو، جهت امتثال
امر داخل شدم ولی نزدیک در ایستادم، فرمودند: جلو بیا، عرض کردم از سوء ادب می
ترسم فرمودند: وقتی که به اذن ما باشد سوء ادب نیست اشکالی ندارد، کمی جلو رفتم
اما مرتعش و لرزان بودم، آن جناب تقدم، تقدم را تکرار می فرمودند و من بتدریج
نزدیک می رفتم تا آنکه نزدیک حضرتش صلوات الله علیه ایستادم، فرمودند: بنشین عرض
کردم: مولایم، خائفم. فرمودند: مترس.

چون به
امتثال امرش همچون عبدی در پیشگاه مولائی جلیل نشستم، فرمودنک راحت و مربع بنشین،
زیرا خسته ای، با پای پیاده و برهنه آمدی، و حاصل آنکه از آنجضرت، الطاف عظیمه و
مکالمات لطیفه ای نسبت به این عبد اظهار گلردید که از شعار بیرون است و اکثر آنها
را فراموش کردم و سپس بیدار شدم در همان روز اسباب زیارت حاصل شد و چنانکه حضرت
صاحب الامر علیه السلام فرموده بودند با پای پیاده و برهنه رهسپار گردیدم و بعد از
شرح فقراتی از زیارت مذکور، در ذیل جمله «و رحمه الله و برکاته» می فرماید:

«البرکه
للدنیویه و الاخرویه او الاعم منهما و من الذینیه و تقدم انها لطف لنا فان مراتبهم
عندالله تعالی بحیث لا تقبل الزیاره الا بحسب المراتب الدنیویه و ظهورهم علی
الاعادی و اعلائهم کلمه الله تعالی، و هما ایضاً لنا». (جلد 5)

یعنی «برکت
که بمعنی زیادتی است مراد از آن در این مقام زیادتی در نعمتهای دنیا و آخرت یا اعم
از آنها و نعمتهای دینی است و همه اینها لطف است برای ما چنانکه گذشت، زیرا مراتب
ائمه اطهار صلوات الله و سلامه علیهم عندالله تعالی بگونه ای است که زیادتی
ناپذیرتر است مگر بحسب مراتب دنیوی و غلبه 
آنان بر دشمنان دین و اعلاء کلمه الله تعالی که این دو نیز لطفی است برای
ما».

مقصود آن
بزرگوار از این عبارت این است که مقامات رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمه
اطهار علیهم السلام بر دو گونه است: مقاماتشان در نشئآت غیبیه که اخبار کثیره و
زیارا تمتعدده ای، ناظر به آنها اس مانند روایت عبدالسلام بن صالح هروی از امام
رضا از امیرالمؤمنین از رسول الله صلی الله علیه و علیهم اجمعین که صدوق علی
الرحمه در عیون نقل فرموده اند و در آن آمده که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله
فرمودند:

« اوّل ما
خلق الله عزوجل ارواحنا فانطقها بتوحیده و تمجیده ثم خلق الملائکه فلما شاهدوا
ارواحنا نوراً واحداً استعظمت امرنا فسبحنا لتعلم الملائکه انا خلق مخلوقون و انه
منزه عن صفاتنا فسبحت الملائکه بتسبیحناً و نزهته عن صفاتنا اه».

«اول آفریده
خدایتعالی ارواح ما بود که بتوحید و تمجید خویش آنها را گویا ساخت سپس فرشتگان را
آفرید و چون آنان ارواح ما را که نوری واحد بودند مشاهده کردند شأن ما را عظم
شمردند، پس ما، خدایتعالی را تسبیح کردیم تا ملائکه بدانند که ما مخلوقیم  و خدایتعالی منزه از صفات ما است، آنان نیز به
تعلیم و تسبیح ما خدای سبحان را تسبیح کردند و او را منزه از صفات ما دانستند».

این روایت و
نظائر آن در صدد بیان تعلیم رسول الله صلی الله علیه و آله واهل البیت علیهم
السلام فرشتگان را، می باشند، که حقیقت عبودیّت و طریق بندگی را بآنان آموختند و
بعبارتی: بیان خلافت و نبوت  آنان بحسب
عالم انوار و نشئآت غیبیه استف که به ملائکه، توحیتد خداوند متعال و تسبیح و تهلیل
و تحمید و تمجید حضرتش را آموختند، که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند:
«فنبا اهتدوا الی معرفه توحید الله عزوجل و تسبیح و تهلیله و تحمیده و تمجیده» :
«بوسیله ما فرشتگان بمعرفت توحید خدای عزوجل و تسبیح و تهلیل و تحمید و تمجیدش
هدایت شدند[».

معرفت توحید
الله تعالی یعنی توحید ذاتی که همه ذوات، نزد ذات مقدسش مستهلک و هالکند و معانی«
تسبیح و نهلیل و تحمید و تمجید» براین مقیاس است.

علم باین
مقامات غیبیه از نوامیس شریعت و از اسرار الهی است که استتار  آن از غیر اهلش مذموم است، چنانکه در حدیث نبوی
آمده:

«من وضع
الحکمه فی غیر اهلها جهل، و من منع من اهلها ظلم. ان للحکمه حقاً فاعط کل ذی حق
حقه».

«سپردن حکمت
بنااهل، جهل و منعش از اهل ظلم است، حق هر ذیحقی را اعطاء کن».

نه وجوب
استتار اسرار شریعت فقط بلکه احیانا وجوب کتمان از آثار و اخبار بلکه عقل استفاده
می شود زیرا ادراک این اسرار صعب و دشنوار است چنانکه در کافی شریف بابی بعنوان:
«حدیثهم علیهم السلام صعب» افتتاح شده است و مقصود این است که ادراکات ضعیف از یل
به آن انوار و مقامات غیبیه ناتوانند مانند خفاش که از ابصار نور شمس عاجز است و
از این روی، عموم مردم بظواهر شرع اطهر مخاطبند و نه باسرار و بواطن زیرا تحمل ان
را ندارند، بلکه استماع آن اسرار نیز احیاناً بریا ضعفاء زیان آور است، و میاه
گمراهی خود و اضلال دیگران است و در روایت آمده که روزی، تقیه خدمت امام زین
العابدین علیه السلام ذکر شد، آنحضرت فرمودند:

«والله لو
علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله».

با آنکه رسول
الله صلی الله علیه واله عقد اخوت بین آنان بسته بود و در باب کتمان اسرار شریعت
این اشعار منسوب بآن حضرت است:

انسی لاکتم
من علمی جواهره

                                کیلا یری الحق
ذوجهل فیفتتنا…

یا رب جوهر
علم لو ابوح به

                                لقیل لی: انت ممن
یعبد الوثنا…

امیرامؤمنین
علیه السلام در نهج البلاغه در آخر خطبه ای که در آن عموی خویش عباس و ابوسفیان را
از تهییج شر و فته در میان مسلمین تحذیر کرده، چنین می فرماید:

«بل اندمجت
علی مکنون علم لو بحث به لا ضطربتم اضطراب الا رید فی الطوی البعیده». (شرح عبتده
ص36)

«بلکه من
رازهائی از علوم در سیه، نهان دارم که اگر اظهار کنم، شما همچون ریسمان لرزان
آویزان در چاهی ژرف، آشفته و پریشان می شود».

وگونه دوم از
مقامات رسول الله صلی الله علیه واله و عترت طاهرنی، مقاماتشان در نشأه شهادت و
جهان محسوس است که خدای تعالی بر ما منت نهاده و بیوت آنان را مزار و مأمن برای
مردم قرار داده و دعا و صلوات ما را بر آنها وسیله طیب فطرت و پاکیزگی نفوس و
کفاره گناهان ما است که در جامعه  آمده:

«خلقکم الله
انواراً فجعلکم بعرشه محدثین حتی من عینا بکم فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و
یذکر فیها اسمه و جعل صلواتنا علیکم و ما خصنا به من ولایتکم طباً لخلقنا و طهاره
لانفسنا و تزکیه لنا و کفاره لذنوبنا».
در این عبارت هم بماقماتشان در نشئآت انوار و هم بمقاماتشان در نشأه شهادت و علام
محسوس، اشارت گردیده که ذینفع در صلوات و زیارت و دعاء ما برای آنان، خود ما هستیم
و انتفاع آنان، انتفاع وساطت در استکمال معنوی ما است و خود آن ذوات مقدسه در این
نشأه مشمول ناموس استکمالند. درست تدبر کن در این کریمه شریفه «قل رب زدنی علماً»
و نظیر آن از آیات دیگر و احادیث و ادعیه وارده که در آنها از خدایتعالی، کمال
مسئلت می نمایند و مغفرت ذنوب خویش را خواهانند.

ادامه دارد