سرنوشت امر به معروف و نهی از منکر به کجا کشید؟!

ارزشهای
اسلام و انقلاب را پاسداری کنیم

حجه الاسلام
و المسلمین محمد تقی رهبر

پیامبر اکرم
(ص) فرمود: «شما را چه خواهد شد آنگاه که زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق شوند؟ و
شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید؟

گفتند: یا
رسول الله! آیا این شدنی است؟! فرمود: آری! و بدتر از این! چگونه خواهید بود آنگاه
که به منکر امر کنید و از معروف نهی نمائید!

عرض کردند:
یا رسول الله! آیا چنین چیزی ممکن است؟! فرمود: آری! و بدتر از این! چگونه خواهید
بود، آنگاه که معروف را منکر و منکر را معروف بپندارید؟!

(وسایل
الشیعه ج6 ص397)

سرنوشت امر
به معروف و نهی از منکر به کجا کشید؟!

از شعار تا
عمل

شعارگرایی،
بلای خطرناکی است که اگر جامعه ای بدان گرفتار شد و تنها به شعار بسنده کرد،
بتدریج شعار باوری آن جامعه را از کاروان عمل باز می دارد و آرمانش در عمل وعینیت
بر باد می رود. خدا نکند، ما به چنین بلایی گرفتار شده و آرمانهایی که به پای آن
گرانقدرترین سرمایه های انسانی فدا شدند، بدست فراموشی سپرده شود و با تکیه بر تز
«منطبق با زمان می خواهیم زندگی کنیم» گام به گام عقب نشینی کرده و زمینه را برای
حاکمیت ضد ارزشها خالی نمائیم و این همان چیزی است که بسیاری از انقلابات را – حتی
با معیارهای الهی- به مخاطره افکنده و نمونه آن سرنوشت اسلام پس از پیامبر اکرم
(ص) است که با رجعت به جاهلیت از سوی برخی افراد وضع را دگرگون کرد و تلخ ترین
تجربه را پدید آورد که بفرموده امیرمؤنان علی علیه السلام: «اسلام پوستین وارونه در
برکرد» (لبس الاسلام لبس الفر و مقلوباً). و از آن پس زاویه جدایی وضع جاری از
اسلام ناب محمدی(ص) هر چه عمیق تر شد که دود آن تا به امروز و برای آینده به چشم
بشریت و نسلهای انسانی رفته و می رود. و اگر نبود مکتب اهل بیت عصمت و طهارت و
فداکاریهای پاکبازان راه خدا معلوم نیست امروزه از اسلام چه مانده بود و چه
سرنوشتی داشت!

بنابراین از
تجارت تاریخ باید درست آموخت و با چنگ و دندان ارزشهای آن دفاع کرد… برای حفظ
ارزشها در پیکار نظامی، جهاد وشهادت است و در عرصه فرهنگی، امر به معروف و نهی از
منکر که خود نیز از مراحل جهاد است و حتی از پیکار نظامی دشوارتر و هوشیاری و
حساسیت بسیاری را مطلبد و رمز اهمتی امر به معروف و نهی از منکر در اسلام را در
این نکته باید کاوید…

و امام باقر
علیه السلام در یک روایت بسیار مهم و تکان دهنده بدان پرداخته اند که بخشی از آن
چنین است:

«در آخر
الزمان گروهی می آیند ریاکار که امر به معروف ونهی از منکر را ترک می کنند، آن را
واجب نمی دانند مگر هنگامی که ضررر و زیان در امان باشند و برای خود عذرها می
تراشند. نماز و روزه را به جا می آورند زیرا به مال و جان آنان لطمه ای نمی زند و
اگر نماز هم زیان مالی یا جانی برای آنان داشت 
آن را کنار می زنند همانگونه که بالاترین و ارزشمندترین فرائض را بدور
افکنده اند. امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای است بزرگ که بوسیله آن سایر
فرائض دین بپا می شود، آنگاه که این وظیفه ترک شود، خداوند بر آنان خشم می گیرد و
عقوبت الهی آنان را فراگیر می شود و نیکان در خانه اشرار وکودکان در کنار بزرگسلان
به هلاکت می رسند.

امر به معروف
و نهی از منکر طریق انبیاء و راه صالحان است، فریضه ای است بزرگ که بدان سایر
واجبات احیا می شود، امنیت جاده ها تأمین و کسبها حلال می گردد و حقوق از دست رفته
باز ستانده می شود و زمین آباد می گردد و از دشمنان انتقام گرفته می شود و امور،
استقامت می پذیرد…».

آنگاه امام
علیه السلام اضافه می فرماید که: «خداوند به شعیب نبی علیه السلام اضافه می فرماید
که: «خداوند به شعیب نبی علیه السلام خطاب کرد که از قوم تو صد هزار را عقاب خواهم
کرد، چهل هزار از آن ها تبهکارانند و شصت هزار از نیکان! شعیب عرض کرد: خدایا وضع
اشرار معلوم، اما نیکان را چرا عذاب خواهی کرد؟ فرمود: زیرا آنها با اهل گناه سازش
کردند و برای خدا بر گنهکاران خشم ننمودند». (وسایل الشیعه- وافی)

و اما سخن
امروز ما

سال گذشته در
ایام عاشورای حسینی رهبر معظم انقلاب حضرت ایت الله خامنه ای –مدظله العالی- مسئله
امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با تهاجم فرهنگی و ضرورت و اهمیت آن را به
ویژه در اوضاع کنونی خاطر ساختند و با دلسوزی و شور انقلابی، بر اهیمت این فریضه
الهی تأکید ورزیدند که مسئولین کشور، نهادها و سازمانها و آحاد مردم می بایست
میدان را برای نفوذ عناصر فاسد و رخنه فرهنگی منحط غربی و طراحان تهاجم خالی نکنند
و با عمل به این وظیفه به هر شیوه مناسب به دفاع از اسلام و انقلاب و ارزشها
برخیزند و با توطئه مقابله کنند و ما نیز در این سلسله مقالات قبل از بیانات معظم
له و بعد از آن همواره بر این مهم با ذکر مصادیق و موارد سخن گفته ایم که صفحات
پیشین مجله گواهی می دهد.

و اینک این
سؤال مطرح است که بالاخره سرنوشت امر به معروف و نهی از منکر به کجا کشید و
مسئولین امر و دیگر مخاطبین این پیام با این وظیفه الهی چه کردند و اثرات عملی آن
در سطح جامعه کدام است، و بالاخره مسئولین مردم و مسئولین در ادامه و استمرار عمل
به این وظیفه اسلامی چیست؟

متأسفانه
علیرغم انتظار و اعتقاد به این اصل، اغلب مردم به نوعی بی تفاوتی در برابر منکرات
کشیده شده اند و اگر در گذشته تظاهری و حرکتی و اعتراضی می کردند و اینجا و آنجا
تجمعی داشته و از اشاعه مظاهر غربی شکوه ای و گلایه ای می کردند، امروزه دیگر از
آن تحرکات خبری نیست گویا توجیه شده اند که وضع موجود را باید تحمل کرد و یا از
آنان اسقاط تکلیف شده و یا امر و نهی واجب کفایی است و دیگران عهده دار آنند و یا
اینکه روح مصلحت اندیشی آنان را نیز واداشته که کاسه از آش داغتر نباشند و سرشان
به کارشان باشد!

مسئله حجاب

اما حقیقت
ورای اینها است. نیروهای مؤمن و صاحبان اصلی این انقلاب از شیوع فساد و گسترش
مظاهر غربی و دنیا گرایی و مصلحت اندیشیها دلشان خون است، زیرا می بینند چهره
اجتماع حکایت از بی توجهی به ارزشها دارد، از باب مثل می بینند بدحجابی که نزدیک
است عنوان بی حجابی پیدا کند رو به افزایش است. عده ای از زنان با بدترین وضع و
آرایشهای تند و لباسهای جلف و زننده در همه جا ظاهر می شوند، در خیابان و بازار و
اداره و دانشگاه و عروسی و عزا، مکرر دیده شده و دخترهای ده دوازده ساله سر برهنه
بیرون می آیند و احدی عکس العمل نشان نمی دهد و اگر کسی حرف بزند یک چیزی هم
بدهکار است. گا گفته می شود: مگر منکر منحر به بدحجابی است که هر بار از آن سخن می
گویند؟ اما اگر به سابقه و لاحقه این مسئله بنگریم باور خواهیم کرد که مسئله حجاب
در دنیا به عنوان «فشارسنج» در مسائل اجتماعی و فرهنگی- و امروزه با عنوان سیاسی
نیز- مطرح است. وقتی رئیس مهاجرت فرانسه با نگرانی می گوید: «حجاب از ایران به
فرانسه می آید و باید با آن مبارزه کرد» این به چه معنی است؟ اگر در انگلیس یا
ترکیه و یا مصر در برابر حجاب چند دانش آموز و یا دانشجو آنقدر حساسیت نشان می
دهند و موضع گیری می کنند آیا این بدان معنی نیست که مسئله حجاب در سطح جهانی از
بعد سیاسی و فرهنگی واجتماعی برخوردار است. و عنوان اصول گرایی که دشمن غرب است،
بدان داده می شود؟ فراموش کرده ایم که در ایران عصر ننگین پهلوی، بی حجابی سمبل
رخنه و نفوذ فرهنگ سلطه استکباری غرب به شمار می آمد، در کنار سایر بدبختیهای
دیگر؟

بنابراین
مسئله حجاب را مجرد از سایر مسائل نباید مطالعه کرد، وضع حجاب و لباس آن دسته از
زنان که امروزه چهره شهرو و خیابانها و پارکها و شهربازیها را دگرگون ساخته و هر
روز نیز آزادی و جرأت و گستاخی فزاینده تری دارند، حکایت از فرهنگ خانوادگی آنها و
تأثیرپذیری شان در برابر عوامل زیرپرده و تبلیغات سوء دشمنان، و ضعف و موضع
انفعالی ما می کند، و این از سایر مسائل اجتماعی جدا نیست، اندیشه و تفکر، و ایده
و آرمان، و خانواده و تعلیم و تربیت، و اقتصاد اینان را با همین مقیاس باید به
محاسبه نهاد. ما نباید تحت تأثیر القائات روشنفکرانه قرار گرفته و از کنار این
مسئله بی تفاوت بگذریم.

حال ببینیم
در برابر این مسئله چه اقدام مثبتی شد؟

کار فرهنگی

عنوان شده که
در برابر هجوم فرهنگی غرب، کار فرهنگی و زیربنایی باید کرد، که اصل مطلب جای تردید
نیست، و باید در برابر تهاجم دشمن، به کار فرهنگی پرداخت و جدی برخورد کرد، از
کودکستان گرفته تا دانشگاه و از صدا و سیما این دانشگاه بزرگ تا سطح جامعه و محیط
اجتماعی و از کتاب و مطبوعات گرفته تا تشویق و تنبیه و تبشیر و انذار و… و با
توجه به مسائل اقتصادی و سیاسی و غیره، باید برنامه ای متناسب داشت. اما حرف
اینجاست که کدام کار فرهنگی در خورد و پاسخگوی مناسب با این پدیده تاکنون انجام
گرفته و چه کسی با کدام شیوه و ابزار باید کار فرهنگی بکند؟ فی المثل همین دانشگاه
بزرگ بنام سیمای جمهوری اسلامی (که می دانیم کار مثبت فراوان داشته) آیا در برابر
مسئله حجاب و پدیه بدحجابی و ابتذال چند فیلم یا برنامه هنری مستقیم یا غیر مستقیم
در جهت ارزشی کردن حجاب و الگوسازی از چهره زن مسلمان و توجیه مسئله از طریق بیان
آثار و فلسفه و نتایج آن و طرد و نفی ابتذال و بدحجابی تهیه و پخش کرده است؟

آیا صرف
شادکردن برنامه ها که گاهی از دید تحقیق مشمئز کننده است و از نظر دینداران و فقها
خالی از گناه و تجری و بدآموزی نیست، می تواند پاسخگوی هجوم فرهنگی و پرکننده خلأ
موجود تبلیغی ما باشد؟

برای مثال
برنامه های نوروزی امسال را کمتر کسی دیده که انتقاد نداشته است. زنده کردن آهنگ
ها و خاطر های خوانندگان پیش از انقلاب و دکورها و ژشت ها و آلاچیق های کذائی،
موسیقی های تند و طرب انگیز و تغنیاتی که از مصادیق بارز غناست و برخی نمایش ها
توأم با دهن کجی های خانوادگی و گاه با فحش های رکیک و خلاف ادب، بی آرمانی و
سردرگمی برخی برنامه ها و صرفاً با فلسفه سرگرمی و پوچی نشستن زنان و مردان نامحرم
زانو به زانو و چشم در چشم در برنامه های خانوادگی که به معنای عادی سازی روابط
نامحرمان در معاشرت ها و نموداری از فرهنگ تجمل و لاقیدی است، زنان در برخی فیلمها
و با سر و گردن برهنه و تنها با یک کله جلف و آرایش های تند و غنج و دلال ها،
حکایت از لاقیدی نسبت به ارزشها نمی کند؟!

اگر آقایان
به این تصورند که بدین وسیله قشرهایی را از ویدئو و ماهواره منصرف می کنند!! تصور
واقع بینانه ای نیست، زیرا علاوه برآنکه آن قشرهای آلوده به این چیزها قانع نمی
شوند و سیمای جمهوری اسلامی هرگز نمی تواند آنان را راضی کند، اکثریت مردم و
وفاداران به این انقلاب را دلسرد و بدبین می کنند و در این میان تقاضای پاره اقشار
نمی تواند توجیهی برای مشروعیت باشد زیرا ما باید فکر کنیم چه خوراکی بدهیم نه
آنکه چه خوراکی می خواهند.

برادران!
مواظب باشند عوض پیشگیری از تهاجم ماهواره به استقبال ماهواره نرویم! مراقب باشند
اینها و ماند آن به حساب اسلام و فتاوای حضرت امام (قدس سره) که هرگز ناظر به این
مطالب نبوده است نهاده نشود.منسفانه روی آلات لهو نام مبارک اولیاء خدا نوشته می
شود و در تلویزیون تنبک و ساز می زنند. کلاس های موسیقی و ارگ اطلاعیه تبلیغی می
دهند، در فروشگاهها تار و دنبک به فروش می رسد حال آنکه مردم در گذشته با تنفر به
این آلات می نگریستند، بالای سر درتالار وحدت تندیس چنپ و رباب در قالب ساعت
نمایشد اده می شود. آیا اینها از مصادیق بدعت و اشاعه منکر و تشویق به بذله گویی و
بیهوده گرایی و لوذگی نیست؟ چرا اینها را به حساب اسلام بگذاریم. و چهره اسلام را
ملکوک کنیم، چرت به عواقب اینگونه توجیهات که نظایر دیگری در زمینه های دیگر دارد،
توجه نداریم…

مسئله تجمل
گرایی

ما در
شعارهایمان گفتیم: الگوی زندگی در اسلام- آن هم در دوران جنگ و پس از جنگ و ریاضت
و بازسازی – قناعت و خودکفاییو قطع وابستگی و همدردی با محرومان و مستمندان است و
حالا می بینیم این شعار در کاخهای رؤیایی و اشرافیت جدید که روزافزون در توسعه است
گم شده! اتومبیلهای لوکس تخم مرغی، ده میلیونی و پنج میلیونی، سیل آسا از آلمان و
فرانسه و کره و ژاپن و … به کشور سرازیر است و جای نفس کشیدن را از مردم تهران و
شهرهای پرتراکم گرفته و کسی نمی پرسد اینها کاینند که در این روزگار سخت اقتصادی،
مثل آب خوردن پول اینها را می پردازند و خود و خانواده هایشان با آنها مانور تجمل
می دهند! ساختن هی شمال شهر و خراب کردنه و ساختمانهایپیاپی با تجمل و آب و رنگ و
دکوراسیون و تزیینات جدید که دامن خیلیها را گرفته، زندگی سناتورها و وابستگان
رژیم طاغوت را تداعی می کند. سیل واردات و ابزار مصرفی- و حتی لبنیات خارجی- و
بیابان و حتی دیواره اتوبوسهای واحد چشمها را خیره کرده، در غرفه های نمایشگاههای
بین المللی، جلوه های غربی از جمله سیگارهای انگلیسی و آمریکایی موج می زند،
پارکها شاهد مناظر آنچنانی است، فروشگاهها دربرگیرنده کالای لوکس خارجی با قیمتهای
گزاف است. خلاصه آنکه فضای شهری حکایت از بازگشت اشراف و اشرافیت و زندگی مصرفی و
حرکت به سوی ارزشهای پوچ و تحت الشعاع گرفتن ایثار و همدردی و اخلاق و عدل و قسط
اسلامی و برداشته شدن دیوار فقر و غنا و قناعت و ریاضت و خودکفائی و قطع وابستگی
است. و ارزشها قربانی مصرف گرایی می شود که بدنبال آن ابتذال و بی بند و باری و
لذت جویی وفساد اجتناب ناپذیرتر است و آیا این عاملی نیست برای پذیرش هجوم دشمن از
طریقی که خود می دانیم؟!

شک نیست که
مصرف گرایی، استقلال فرهنگی و سیاسی ما را خدشه دار می کند، زیرا پاسخ به خواسته
ها چه دردستگاه دولتی با گرایش به تجمل و مصرف و یا رفاه عمومی به مفهوم تجمل،
منافی با عدالت اجتماعی است. و فرصت بازسازی را می گیرد و وامهای خارجی را نیز
تحمیل می کند که متعاقب آن از صدور ایده های اجنبی نمی توان ایمن بود، نمونه اش
نمایشگاه بین المللی با غرفه های خارجی و سیگار انگلیس و آمریکا و اخیراً هم که
چشم ما به سیگار دخانیات و خودمان با آرام و ینستون آمریکا، روشن است. و وضع
گمرکات که از آن زمان که تساهل و تسامح به عنوان یک اصل مطرح شده،شاهد ورود سیل
نوارهای کاست و ویدئویی و عکسهای مبتذل و مجلات سکس هستیم که برخی مسافرین به کشور
می آورند و به سرعت به خانه ها رخنه می کند و بدست دانش آموزان معصوم و نوجوانان و
جوانان درمدارس می افتد و چه مطلعین امر گرفت و ما نشسته ایم و با ساده اندیشی به
رضایت از فرنگ برگشته ها فکر می کنیم و داوری دیگران، تا به مصالح جامعه و جوانان
مورد هجوممان، و به تألیف قلوب وابستگان رژیم پیشین تا خون شهیدان عزیز و معلولان
دردمند ودلهای در خون نشسته چشم انتظارانمان، که در نتیجه آنه را جذب نمی کنیم
بلکه اینها را نیز از دست می دهیم؟ اصالت مصرف و اقتصاد ما را به دامان ربا و
توجیه خطرناک می کشاند و مسئله سرقفلی و بانک و برخی صادرات و واردات که روایت آن
در خبرگزاریها آمده بود و از نام بردن آن فعلا خودداری می کنیم،نشانگر آن است.

مسئله هنر و
مطبوعات

با پذیرش این
مطلب که کار هنری در تبلیغ مؤثرترین وسیله است، از هنر تقریباً دارد در موسیقی و
ارگ متبادر می شود. سیمای جامعه، کلاسهای موسیقی با تبلیغات وسیع و فروشگاههای
آلات لهو و لعب و گسترش موسیقی سنتی به مدرسه و کارخانه و محافل و جشنواره ها شاهد
مدعاست و گاه نیز از اینها تجاوز می کند و به پاره ای حرکات زننده در قالب نمایش و
ترقص (برنامه های نوروزی) در می آید و گاه در فیلمها و جشنواره ها دانسته و
ندانسته به ارزشها بی حرمتی می شود، گاه بسیجی به عنوان عنصر بریده و به دشمن
پیوسته ارائه می گردد(از کرخه تا راین)، پاره ای مطبوعات نیز به شیوه ای خزنده و
چون اندیشه غربی و لیبرالیستی و اباحیگری و هوسبازی را ترویج می کنند. کافی است
سری به کتابفروشی های روشنفکران بزنیم و نمونه هایش را ببینیم و مع الاسف برخورد
با اینان بسیار ضعیف و ساده انگارانه بوده است. نمونه آن ماجرای مجله فاراد. ما
جایگاه خودمان را از یاد برده ایم و فراموش کرده ایم که استعمار را اگر از در
برانی از پنجره بر می گردد و چون گربه از هر طرف بیفکنی اش، با دس و پا بر زمین می
افتد. ما با آن صفای انسانی می خواهیم برخورد کنیم و آنها با نیرنگ شیطانی! و چیزی
جز هوشیاری و قاطعیت پاسخگوی این حرکات هدایت شده از سوی دشمنان نیست.

مسئله گرانی
و گرانفروشی

از مسائلی که
در نهی از منکر نباید فراموش شود و بر مسائل اخلاقی و اجتماعی و سیاسی نیز تاثیر
مسلم دارد، گرانی و فشار ناشی از آن بر قشرهای آسیب پذیر است .سرمایه داران ، زمین
خواران، دلالان و سوداگران ارز و دلار و رشوه خوارن هرچند نق می زنند، اما در
حقیقت نه مشکل دارند و نه از درد محرومان آگاهند. فشارها عموماً بر قشر مستضعف است
که بازتابهای روانی نیز دارد، حتی هر فشاری از ناحیه شهرداری و دارائی و گرانفروشی
وارد می شود مستقیم و غیر مستقیم بر طبقات محروم و اکثریتی است که همراه این
انقلاب بوده و هستند و در سرد و گرم حوادث فداکاری کرده و بار جنگ و ایثار و
فداکاری را بردوش کشیده اند. باید به اینان فکر کرد، توجیه و تأویل هم نه پاسخگو
است ونه در عمل مشکل گشا، توصیه به زهد و قناعت نیر برای اینان تحصیل حاصل است،
توصیه را به صاحبان املاک و قصور و اتومبیلهای چند میلیونی و مدعیان زهد و برخی
زهد آموزان باید کرد و دهنه را باید به دهان مفت خوارانی زد که با سوء استفاده در
عرصه خرید و فروش و رشوه و فساد مالی و چپاول، صاحب همه چیز شده اند و بار خود را
بسته اند و ههنوز هم سرگرمند، و اینک طمع به بازگشت بسته اند و راه نفوذ را هم یاد
گرفته اند. علی علیه السلام فرمود:

«هرگز امتی
تقدیس ندارد که حق ضعفای آن ملت از اغنیاء بدون دغدغه گرفته نشود».

و این باید
شعار و عمل سیاستگذاران اقتصادی باشد وگرنه بقول شاعر: تو را که هرچه مراد است در
جهان داری

                چه غم زحال دل زار ناتوان داری

باید فکر کرد
که فشار وارد بر این قشرها که همواره سنگ صبور این انقلاب بوده اند چه عواقبی را
بببار می آورد و آیا آنان را به بی تفاوتی و عقده نمی کشاند؟

آخرین سخن

می دانیم که
حفظ نظام، با ارزش و جایگاهی که دارد و با توطئه ها و خصومت هایی که از سوی
استکبار جهانی رو در روی آن قرار دارد، کاری ساده نیست. اگر بناس این انقلاب تا
ظهور مصلح کل جهان «عج» بماند و به سرنوشت انقلابات دیگر دچار نشود باید با هوشیاری
و اخلاص و فداکاری و قاطعیت و جدیت بیشتری عمل کرد و از سقوط در مادیت و نوعی
لیبرالیسم نوین باید هراسید، سلاح را نباید از کف نهاد که دشمن تا دندان مسلح است.
به فکر فرداها و نسلهای بعدی و استمرار انقلاب تا ظهور منجی بشریت باید بود.
مسئولیت خدایی و انسانی ایجاب می کند تمام نهادها و در رأس آنها سه قوه بنیادین
نظام و آحاد مردم و نیروهای خالص و خداجوی مدافعان اصلی نظام، بیش از پیش به  آرمانهای اصلی انقلاب فکر کنند. اقتصاد و زندگی
برای ما اصل نیست، مصرف گرایی و رفاه طلبی با شعارهای ما تطبیق نمی کند رضایت
کشورها وقدرت ها و نهادهای بین المللی وابسته برای ما به پشیزی ارزش ندارد، بلکه
باید به رضای محرومان عالم و شیفته گان حقیقت که در اقطار جهان چشم به ام القرای
جهان اسلام دوخته اند اندیشید. توطئه مروجین فساد را باید در نطقه خفه کرد و مراقب
بود خود در این توطئه نیفتیم. برخورد قاطع با مروجین فساد و سوداگران فساد
همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند و اخیراً تاکید مجدد بر آن داشتند، در صدر
برنامه های قضائی باید باشد. رضای خدا و مصلحت خلق و حفظ نظام در راستای همان
ارزشها که به پای آن آنهمه جانفشانی شد، برای نظام و امت ما اصل است و نیز اجرای
احکام الهی که نمایش توان حاکمیت اسلام در صحنه زندگی و پهنه جهانی است. علم و هنر
و دانش و دانشگاه و حوزه و مدیریت سیاسی و اقتصادی و رسانه ها می بایست با همدلی و
بدون گرایشها و بدون لحاظ اشخاص در مقام دفاع صریح از حق و تلاش در اجرای حق و
پاسداری بدون مجامله در حق باشند که اگر با حق باشیم آفریدگار جهان ماست و نظام
هستی همراه و همگام ما. وگرنه خدا را با هیچکس خویشاوندی نیست و اگر بی پناه
بمانیم در گردونه حوادث هضم خواهیم شد و یار و یاوری نخواهیم داشت. همانگونه که
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «لیسلطن الله شرارکم علی خیارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب
لکم».

و بالاخره
امر به معروف و نهی از منکر را از یاد نبریم که عزت اسلام و حیات مسلمین بدان
وابسته است.