ژئوپلتیک جزایر سه گانه خلیج فارس

ژئوپلتیک
جزایر سه گانه خلیج فارس

(ابوموسی و
تنب بزرگ و کوچک)

دکتر محمد
رضا حافظ نیا

قسمت آخر

فرضیات مربوط
به طرح مسئله ابوموسی:

مدتی است که
مسئله ابوموسی بصورت بحرانی در حال شکل گیری در منطقه ژئوپلتیکی خیلج فارس طرح شده
است . این بحران در مراحل آغازین خود بوده و از شکل سیاسی خود خارج نشده است لکن
ابعاد سیاسی آن وسیعتر می شود که اگر از پیشرفت بحران ممانعتی بعمل نیاید احتمال
تشدید آن وجود دارد که در این صورت مشکلاتی را برای جمهوری اسلامی ایرن و کشورهای
منطقه و حتی جهان باعث خواهد گردید. در رابطه با طرح مسئله ابوموسی و ایجاد وضعیت
برای جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان فرضیاتی قابل تصور است که بشرح زیر بیان
می شود:

1-حفظ تورازن
قدرت نظامی در منطقه:

همانطور که
قبلا بیان شده است جزیره ابوموسی از اهمیت ژئواستراتژیک برخوردار است یعنی به دلیل
موقعیت جغرافیائی و نیز وضعیت سواحل و اعماق آبهای پیرامون آن، در یک استراتژی و
عملیات نظامی داخل منطقه، کاربرد مؤثری پیدا می کند. برخورداری جمهوری اسلامی
ایران از سواحل خوب و اعماق مناسب خلیج فارس (بدلیل گرتیش خط القعر  آ؛ن به سمت ایران) باعث می گردد که این کشور
بتواند از توانائیهای نظامی خوبی برخوردار شود و شناورهای سطحی و عمقی آن در منطقه
براحتی به مانور بپردازند. در واقع ایران از استعداد وقابلیت خوبی برای تجهیز ارتش
خود به شناورهای عمقی و زیردریائی برخوردا است در صورتی که ضلع جنوبی جلیچ فارس و
کشورهای آن فاقد چنین امتیازی هستند و نمی توانند توان زیردریائی خود را توسعه
دهند. هرچند آنها از حیث تجهیز و تسلیح نظامی، به کمک دلارهای نفتی خود قادرند
توازن نظامی با ضلع شمالی پیدا نمایند و حتی از جمهوری اسلامی ایرانی مجهزتر شوند
ولی از حیث زیردریائی چنین امکانی را ندراند زیرا وضعیت سواحل و اعماق فلات قاره
آنها برای چنین هدفی مناسب نیست. برخوردار شدن جمهوری اسلامی ایران از امکانات
زیردریائی ، از نظر رقبای منطقه ای و جهانی آن به معنی تغییر و توازن استرتژیک در
منطقه است. زیرا جمهوری اسلامی ایران به لحاظ وضعیت جغرافیائی و موقعین جزایر و کف
خلیج فارس توانسته است در سازمان دفاعی- رزمی خود چنین عنصری را وارد نماید و وزن
قدرت نظامی خود را در منطقه افرایش دهد در صورتی که سایر کشوهای جنوبی خلیج فارس
فاقد آن بوده و قادر به حفظ توازن منطقه ای از این حیث نیستند. البته این تغییر
توازن تاثیر زیادی بر روابط دو جانبه و چند جانبه جمهوری اسلامی ایران با سایر
کشورهای منطقه خواهد داشت.

از نظر
کشورهای ضلع جنوبی و نیز آمریکا، طرح مسئله ابوموسی معنی دار است زیرا این جزیره
هم به لحاظ موقعیت و هم به لحاظ وضعیت جغرافیائی خود و نقش ژنواستراتژیکی که دارد
می تواند نه تنها امکان برخوردار شدن آنان را از یردرایئی فراهم کند بلکه در
اختیار داشتن آن باعث خواهد گردید که دارنده آن بتواند بر بخش وسیعی از خلیج فارس
و آبراهه ها و گذرگاههای شناور ها تسلط داشته و آنها را کنترل نماید علاوه بر آن
متقابلاً جمهوری اسلامی ایران کنترل خود بر گذرگاهها و بخش وسیعی از خلیج فارس را
از دست خواهد داد این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که آمریکا برای مقابله
با جمهوری اسلامی ایران نیاز به تدارک و ذخیره سازی نیرو در منطقه دارد و
زیردریائی نیز در این رابطه اهمیت خاصی پیدا می کند و پیرامون سه جزیره جای مناسبی
برای استقرار زیردریائیهای اتمی و سایر واحدهای رزمی و شناورها است.

2-اعمال فشار
علیه جمهوری اسلامی ایران در رابطه با مواضع سیاسی آن:

جمهوری
اسلامی ایران در زمینه مسائل بین المللی و منطقه ای مواضع سیاسی خاص خود را اتخاذ
نموده است. این مواضع با منافع غرب بویژه آمریکا در تعارض می باشد بنابراین از نظر
آنه طرح مسئله ابوموسی می تواند باعث فشار بر جمهوری اسلامی ایران و عقب نشینی آن
از مواضع سیاسی خود در صحنه بین المللی شود. از مواردی که منجر به تعارض سیاستها و
مواضع جمهوری اسلامی ایران با غرب شده است می توان به نمونه های زیر اشاره کرد.

الف: برقراری
صلح بین اعراب و اسرائیل از دید منافع آمریکا در این برهه زمانی امری حیاتی تلقی
می شود و چشم انداز استراتژیکی آینده منطقه خاور میانه نیز برای منافع  آمریکا زمانی مفید خواهد بود ه اعراب و اسرائیل
با دیکیدگر اختلاف نداشته باشند و مواضع مسالمت آمیز اختیار کنند. بنابرانی از نظر
آمریکا این مذاکرات باید منتج به نتیجه شود. آنچه که بر روند مذاکرات صلح اثر
گذاشته و مانع از پیشرفت کار می شود موضع سیاسی جمهوری اسلامی ایران است که با
پدیه مذاکرات صلح مخالفت می نماید بنابراین با طرح مسئله ابوموسی اولا فشار سیاسی
بر جمهوری اسلامی ایران وارد شده و با دادن ابعاد بین المللی هب آن بر حجم فشارها
افزوده می شود تا ایران از مواضع خود دست بردارد و یا کوتاه بیاید. ثانیا با تشدید
مسئله و دادن بعد عربی به آن به نوعی اختلاف بین جمهوری اسلامی ایران و اعراب
تشدید شده و به همگرائی اعراب و اتخاذ مواضع سیاسی متحد علیه ایران در رابطه با
مسئل ابوموسی خواهد انجامید و بدین ترتیب ثل اختلاف و مناقشه از اعراب- اسرائیل در
مسیر آشتی سریع تر قرار خواهد گرفت. به زبان ساده هدف عمده طرح مسئله ابوموسی ایجاد
جایگزین مخالف اعراب در صحنه بین المللی است و آمریکا می خواهد بجای اسرائیل، در
مقابل اعراب جمهوری اسلامی ایران را قرار دهد و اسرائیل را از گردونه مخالفت با
اعراب در احساس و تلقی آنها تلقی نماید.

ب:مسئله
بوسنی – هرزگوین

موضع سیاسی
جمهوری اسلامی ایران در مقابل مسئله بوسنی و هرزگوین باعث مقبولیت آن در بین
مسلمانان آن کشور شده است این مقبولیت بمعنی پیدایش زمینه حوزه نفوذ برای جمهوری
اسلامی ایران در قاره اروپا و ضلع شمالی دریای مدیترانه می باشد و این امر بر غرب
و آمریکا ناگوار است زیرا مخالف استراتژی محدود سازی حوزه نفوذ جمهوری اسلامی
ایران در سطح جهانی از سوی آمریکا و غرب می باشد بنابراین طرح مسئله ابوموسی از
نظر آنها می تواند اولا باعث فشار سیاسی و سرگرم کردن و اشتغال تلاش بین المللی
جمهوری اسلامی ایران در رابطه با مسئله ابوموسی شود. ثانیا هشداری از سوی آمریکا
به آن باشد که از پرداختن به مسئله بوسنی صرفنظر کند در غیر این صورت دچار ایجاد
وضعیت خواهد شد.

ج: مسئله
جمهوری های جدید الاستقلال آسیای میانه:

آسیای میانه
از حیث دینی، تاریخی، فرهنگی، زبانی و جغرافیائی با فلات ایران پیوستگی داشته و
مشترکات زیادی بین آنها وجود دارد. فروپاشی کمونیسم و کشور شوروی منجر به بروز خلأ
قدرت حاکم در منطقه و فقدان آرمان سیاسی فراگیر شده است. در پی بروز وضعیت جدید،
آرمان سیاسی برپایه هویتهای محلی و ناحیه ای در منطقه آسیای میانه شکل گرفت و
ارزشهای دینی و مذهبی و فرهنگی فرصت اظهار وجود پیدا کردند. تجانس خصیص های مزبور
بین مردم ایران و مردم آسیای میانه خود به خود حضور جمهوری اسلامی ایران در در
منطقه مطرح نمود. این حضور اولا با استراتژی محدودسازی آمریکا مغایرت دارد. ثانیا
آسیای میانه از دید  آمریکا واجد پتانسیل
های علمی، تکنولوژیکی و نسلیحاتی است که همگرائی آنها با جمهوری اسلامی ایران می
تواند به تقویت قدرت سیاسی آن در منطقه و جهان کمک نماید که این خود بمعنی تقویت
رقیب آمریکا بوده و طبعا برای آن غیر قابل تحمل است. ثالثا منطقه آسیای میانه در
بین کشوره ای ایران و چین قرار گرفته است و قرار گرفتن در حوزه نفوذ جمهوری اسلامی
ایران به معنی کامل شدن دالان ارتباط مستقیم ایران و چین می باشد. که می تواند به
تقویت روابط دو کشور بیانجامد. از آنجایی که در نگرش استراتژیکی آمریکا، کشورهای
چین و جمهوری اسلامی ایران هر دو رقبای آن در عرصه بین المللی به حساب می آیند
بنابراین اتحاد رقبای آمریکا بر خلاف منافع استراتژیکی آن کشور می باشد. براین
اساس از دید  آمریکا بر خلاف منافع
استراتژیکی آن کشور می باشد. براین اساس از دید آمریکا منطقه آسیای میانه اهمیت
ژئواستراتژیک پیدا می کند و لذا از حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در آن منطقه
جلوگیری می کند، و جهت اجرای این سیاست از اهرمهای منطقه ای خود نظیر ترکیه و
عربستان سعودی و نیز دوستان جدید خود نظیر روسیه کمک می گیرد. طرح مسئله ابوموسی
نه تنها هشداری از سوی آمریکا به جمهوری اسلامی ایران در قبال سیاستهای آن نسبت به
آسیای مرکزی تلقی می شود بلکه می تواند موجب چرخش توان دیپلماتیک ایران از آسیای
مرکزی به خلیج فارس بگردد.

3-کاهش قدرت
و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در حوزه ژئوپلتیکی خلیج فارس:

خلیج فارس به
لحاظ برخوردار بودن از منابع عظیم و بدون رقیب انرژی در حال حاضر به عنوان هارتلند
جهانی عمل می کند و طبعاً دولتی که بتواند نفوذ خود را براین منطقه استراتژیکی
اعمال نموده و  آنرا کنترل کند خواهد
توانست در توزیع قدرت جهانی و کنترل آن سهم قابل ملاحظه ای داشته و بر نظام بین
المللی تأثیر بگذارد. آمریکا برای ادامه سیادت و کنترل خود بر جهان، در جستجوی
ادامه سلطه و کنترل خود بر خلیج فارس  از
طریق جذب کشورهای حاشیه جنوبی آن است. از سوئی حاشیه شمالی و بخشی از حوضچه خلیج
فارس در قلمرو مالکیت، حاکمیت و صلاحیت جمهوری اسلامی ایران بعنوان رقیب سرسخت آن
قرار دارد بنابرانی این وضعیت برای توفیق استراتژی جهانی آمریکا عاملی بازدارنده
تلقی می شود و از نظر این کشور و رفع آن اهمیت زیادی پیدا می کند. از طرف دیگر
همانطور که قبلا بیان شده است موقعین جغرافیائی ابوموسی باعث می گردد که: اولا
برابر ضوابط کنوانسیون حقوق بین الملل دریاها، حوزه حاکمیت و صلاحیت جمهوری اسلامی
ایران بر بخش وسیعی از خلیج فارس گسترش یابد. ثانیا به آن امکان کنترل و نظارت بر
خطوط تردد دریائی شناور ها را می دهد. ثالثا به نیروی دریائی و شناورهای عمقی و
زیردریائی های آن امکان مانور و حضور فعال در عرصه آبهای خلیج فارس را می دهد.
بنابراین طرح مسئله ابوموسی با نیت سلب مالکیت و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از
سوی آمریکا و بعضی از کشورهای حاشیه جنوبی آن می تواند به کاهش قدرت جمهوری اسلامی
ایران در هارتلند جهان منجر شود که بدنبال آن افزایش قدرت آمریکا را در خلیج فارس
بدنبال خواهد داشت.

اقدامات و
مراقبتهای دولت جمهوری اسلامی ایران در خصوص جزایر:

با توجه به
اهمیت جزایر ایرانی  خلیج فارس و تنگه هرمز
بویژه جزایر سه گانه از دید منافع ملی جمهوی اسلامی ایران، می بایست اقدامات و
مراقبتهای زیر توسط آن انجام شود:

1-تزریق
جمعیت:

با توجه به
منافع حقوقی، اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و سیاسی تزریق جمعیت، این اقدام چه در مورد
جزایری که در حال حاضر دارای جمعیت کم هستند و چه در خصوص آنهائی که فاقد جمعیت می
باشند می بایسد صورت پذیرد البته این امر مستلزم ایجاد پتانسیلها و زمینه های جذب
جمعیت نیز می باشد.

2-توسعه
فعالیتهای عمرانی و اقتصادی:

سواحل و
جزایر خلیج فارس بجز در معدودی از مکانها که به قطب توسعه تبدیل شده اند تقریبا جز
مناطق توسعه نیافته تلقی می شود و این واقعیت زمانی خود را نشان می دهد که سواحل
ضلع شمالی با ضلع جنوبی خلیج فارس مقایسه گردد که در آن صورت عدم توازن مشهود
خواهدبود.

ازآنجائی که
سواحل و جزایر ایرانی خلیج فارس یک مجموعه بهم پیوسته را در داخل یک ناحیه
جغرافیائی بوجود می آورند لازمست نسبت به توسعه هماهنگ و جامع آنها در قالب یک
برنامه توسعه منطقه ای اقدام شود و در این رابطه گسترش فعالیتهای اقتصادی بر اساس
پتانسیل های لازم در کنار سایر عوامل توسعه صورت پذیرد.

4-کنترل
فعالیتهای دیگران در منطقه:

فعالیتهای
اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی سایر دولتها اعم از درون منطقه ای و برون منطقه
ای باید زیر نظر قرار داشته و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و بنحو مقتضی از
فعالیتهای مشکوک جلوگیری شود در همین رابطه مکانگزینی مناطق آزاد تجاری و صنعتی
بویژه در منطه تنگه هرمز باید با احتیاط و بررسی همه جانبه انجام گیرد که با توجه به
وضعیت ژئوپلتیکی منطقه خلیج فارس در آینده مشکلاتی را برای جمهوری اسلامی ایران
باعث نگردد.

5-رفتار رأفت
انگیز و جذاب با سکنه جزایر:

سکنه جزایر
بویژه آنهائی که از حیث تجانسهای فرهنگی و اجتماعی دچار تمایزاتی می باشند باید
مورد توجه خاص قرار گرفته و سیاستهائی در جهت جذب و اختلاط آنها با داخل کشور
اتخاذ گردد و از هر گونه رفتار دفع کننده پرهیز شود. البته این امر مستلزم مطالعه
واتخاذ سیاستهای اجرائی خاصی می باشد.

6- تعقیب خط
مشی همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان:

استمرار و
تقویت و تعمیق این خط مشی به جذب همسایگان و کاهش کدورتها و زمینه های اختلاف
انگیز کمک خواهد نمود و عدم استمرار آن به دفع همسایگاه و جذب آنها از سوی قدرتهای
برون منطقه ای نظیر آمریکا که رقیب جمهوری اسلامی ایران می باشندو دامهای مناسبی
برای همسایگان ما گسترده اند منجر خواهد شد.

پایان